نسخه آرشیو شده
دهمین انتخابات ریاست جمهوری

جهانبگلو: ایرانیان نیازمند یک رهبری اخلاقی‌اند
رامین جهانبگلو در همایش «دگراندیشی‌ستیزی و بهائی‌آزاری در ایران» / عکس از مردمک
از میان متن

  • هرچه زود‌تر دستاوردهای این سرمایه اخلاقی بتوانند در سطح مدنی و در گستره همگانی شکل بگیرد و خودش را نشان دهد، ما زود‌تر به اخلاق مدنی خواهیم رسید.
لیلی فرازمند
چهارشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۰ - ۱۴:۴۶ | کد خبر: 63354

رامین جهانبگلو، متفکر ایرانی مقیم کانادا، معتقد است در جامعه‌ای استبدادزده مانند ایران، شهروندان به فرار از مسئولیت‌‌های مدنی خود گرایش دارند. او معتقد است ایرانیان نیازمند یک رهبری اخلاقی و نه یک رهبری سیاسی‌اند.

آقای جهانبگلو در سخنرانی خود در همایش «دگراندیشی‌ستیزی و بهائی‌آزاری در ایران»، ملت ایران را به دلیل تجربه‌کردن «فجایع تاریخی بسیار»، ملت فاجعه‌زده‌ای خواند که درگیر زخم‌هایی بسیاری است وتنها راه رهایی از این زخم‌ها، بخشش است.

این متفکر ایرانی که فارغ‌التحصیل دکترای فلسفه از دانشگاه سوربن فرانسه است و در حال حاضر در دانشگاه تورنتو، علوم سیاسی تدریس می‌کند،  با پیش‌کشیدن ایده «بخشایش و آشتی ملی»، آن را راهکاری برای التیام درد ایرانیان و راهی برای دستیابی به مشارکت سیاسی دانست.

به اعتقاد رامین جهانبگلو که خود پنج سال پیش مدتی را در زندان اوین در حبس گذارند، جوامعی که درگیر خشونت بوده‌اند برای درمان زخم‌های افرادی که آسیب دیده‌اند از مکانیزم‌های حقوقی و صلح آمیز در سطوح ملی و بین المللی استفاده کرده‌اند که آشتی ملی و بخشایش بخشی از آن است.

مهم‌ترین این مکانیزم‌ها، قانون‌مداری و همکاری‌های بین‌المللی و تاکید بر اعلامیه حقوق بشر و مصوبات آن هست. بدون قانون‌مداری و تاکید بر اعلامیه حقوق بشر، این امر محقق نمی‌شود.

رامین جهانبگلو بی‌مسئولیتی حکمرانان را تنها دلیل شکل‌گیری دیکتاتوری و استبداد در ایران ندانست و فرا‌تر از آن فرار از مسئولیت توسط مردم و بی‌مسئولیتی مردم ایران را در پاگرفتن دیکتاتورها در ایران دخیل دانست.

«نقش خود در پاسخگوکردن حکومت را فراموش کرده‌ایم»

این مدرس علوم سیاسی معتقد است: در کشورهایی مثل ایران که دوره استبداد طولانی دارند و دوره استبداد آن‌ها از دوره آزادی‌های سیاسی آن‌ها به مراتب طولانی‌تر است، گرایش شهروندان بیشتر به فرار از مسئولیت‌های مدنی خودشان است و قبول‌نگردن پذیرش مسئولیت در ایجاد و ابقای دیکتاتورها موثر است.

او در این سخنرانی گفت: تاریخ ایران نشان می‌دهد ما به دنبال جابجایی قدرت و طرح سیاست ایجاد قهرمان‌پرستی بدون توجه به عواقب شوم آن هستیم. ما هم‌وطنان ایرانی فقط به فکر رفتن یک حکومت و آمدن حکومت جدید هستیم؛ بدون درنظر گرفتن نقش خود در حکومت جدید و اینکه چه میزان آن را پاسخگو کنیم.

این تحلیلگر در ادامه با اشاره به این‌که سخن از تغییر یک حکومت نیست، بلکه سخن درباره چگونگی گذار به جامعه‌ای با قدرت مهار خشونت به ویژه خشونت سیاسی است، تاکید کرد: باز‌شناسی اشتباهات یک ملت مساله بسیار مهمی است.

آقای جهانبگلو پیش‌شرط محقق‌شدن آشتی ملی را در تغییر دستور زبان ایرانیان دانست؛ یکی مشروعیت‌زدایی از فرهنگ خشونت و دیگری که  به زعم اوهمچون ویروسی در میان ایرانیان رشد کرده، مشروعیت‌زدایی از فرهنگ دروغ است.

او تعریف خود از بخشایش را به دور از زیرپاگذاشتن عدالت و با رسیدگی به جنایت‌های مجرمان در دادگاه‌های بین المللی منصفانه دانست.

آقای جهانبگلو در توضیح گفت: زمانی که درحال برخورد با یک جنایتکار هستیم، نباید خودمان تبدیل به یک جنایتکار جدید شویم. اتفاقی که بعد از انقلاب ایران رخ داد. بنابر این مساله عدالت ترمیمی است.

رامین جهانبگلو در این باره به پرسش‌های مردمک پاسخ گفت.

بحث بخشایش ملی که شما به آن اشاره کردید دست‌کم در سطح لغوی یادآور صحبتی بود که چندی پیش محمد خاتمی در موردش صحبت کرد و از مردم و حاکمیت خواست که همدیگر را ببخشند و به درگیری‌ها در ایران پایان دهند.

این گفته آقای خاتمی نقد‌ها و اعتراض‌هایی را بین معترضان برانگیخت و هم منتقدان و هم حامیان او، هر دو، اغلب این سوال را مطرح کردند که بخشش بعد از این درگیری‌ها و سرکوب‌ها چگونه ممکن است؟ این سوال آن‌چنان جدی مطرح شد که حتی تردیدهایی درباره امکان آن به میان آمد. در همین حال هنوز می‌بینیم که در ایران گروه‌هایی از مردم برای تماشای مراسم به‌دارآویخته‌شدن مجرمان جمع می‌شوند.

در چنین شرایطی این پیشنهاد شما برای بخشایش ملی چه‌طور قابل‌اجراست؟

اتفاقا این ایده در بین قربانیان شکنجه و استبداد شاید به مراتب بهتر جواب دهد. چرا که ما انتظار داریم بخشش از جانب قربانیان صورت بگیرد علیه مستبدان یا شکنجه‌گران و کسانی که جنایتکار بودند؛ و نه کسانی که کنار گود نشستند و برایشان اتفاقی نیفتاده است.

این یک مساله ملی است و من خیلی خوشحالم که حتی شخصیتی مثل آقای خاتمی از داخل نظام به این مساله می‌پردازند. البته من معذورات ایشان را متوجه می‌شوم، در حالی که خودم چنین معذوراتی ندارم و متوجه می‌شوم که به همین دلیل ایشان نتوانستند این مساله را به خوبی بسط بدهند؛ چون این مساله فقط به این محدود نمی‌شود که ما کسانی را که به ما ظلم کرده‌اند را ببخشیم.

مساله آشتی ملی، مساله ارتباط بین عدالت و اخلاق است. مساله «عدالت ترمیمی» است؛ مساله این است که چگونه جامعه‌ای می‌خواهد به گذشته خود نگاه کند و دیگر آن گذشته را تکرار نکند. و در ضمن مساله ما این است که فراسوی جنایت‌ها و جنایتکارانی که وجود دارند قرار بگیریم و خودمان تبدیل به جنایتکاران جدید نشویم.

بنا بر این در مورد یک سری مفاهیم و مقولات جدید یک روحیه جدید و دستور زبان پرهیز از خشونت صحبت می‌کنیم. بحث ما بحث سیاسی نیست. بحث ما این است که ما به طور کلی نگرش خود را به عنوان یک ملت نسبت به اتفاقاتی که در گذشته افتاده تغییر بدهیم و بتوانیم در کنار هم اعم از دین‌دار، سکولار، اقلیت‌های دینی و اقلیت‌های جنسی زندگی کنیم.

یعنی در ابتدا متوجه تابوهای خود شده و بعد بتوانیم فراسوی این تابوها عمل کنیم. در ضمن مکانیزم‌های عادلانه و حقوقی آن را پیدا کرده، تعادل و توازن را ایجاد کنیم.

با توجه به این‌که جامعه ایران جامعه یک‌دستی نیست و هنوز برخی اقشار سنتی و رادیکال هستند که رأفت را بر نمی‌تابند و فرا‌تر از آن، همه از ابزارهای اطلاع رسانی بی‌طرف برخوردار نیستند تا برای این رشد آموزش ببینند، این تغییر را در چه بازه زمانی قابل اجرا می‌بینید؟

ما ایرانیان نیازمند یک رهبری اخلاقی و نه فقط یک رهبری سیاسی هستیم. هرچه زود‌تر این رهبری اخلاقی شکل بگیرد و سرمایه اخلاقی ما را هدایت کند،‌‌ بهتر است.

من همیشه تاکید کرده‌ام که جنبش سبز و به ویژه جنبش زنان در ایران این سرمایه اخلاقی را ایجاد کرده است. زنان ما از سنین و نسل‌های مختلف برای خودشان در جامعه ایران احترامی در خور توجه ایجاد کرده‌اند؛ چه به عنوان مبارزان برای آزادی، چه به عنوان کسانی که می‌خواهند فراسوی این تابو‌ها عمل کنند، و چه به عنوان کسانی که با خشونت در فضای خصوصی و در گستره همگانی مبارزه می‌کنند.

هرچه زود‌تر دستاوردهای این سرمایه اخلاقی بتوانند در سطح مدنی و در گستره همگانی شکل بگیرد و خودش را نشان دهد، ما زود‌تر به اخلاق مدنی خواهیم رسید. ایرانیان همیشه دارای یک اخلاق بودند که آن را از منابع مختلف مثل دین، خانواده ویا سنت‌هایشان می‌گرفتند. با شکاف به وجود آمده، در حال حاضر ما جامعه‌ای داریم که دروغ در آن حکم‌فرماست و مسائل را به طور اشتباه مطرح می‌کند و مهم‌تر از همه اخلاق مدنی خود را از دست داده است و دوباره باید آن را ایجاد کند.

دموکراسی بدون اخلاق مدنی نمی‌تواند پا بگیرد و نمی‌تواند استمرار داشته باشد. با مراجعه به عرفان خود در می‌یابیم که همیشه در اشعار شاعران بزرگمان عناصر خشونت‌پرهیزی، آشتی و بخشش داشته‌ایم. این چیزی است که فرهنگ مردمی ایران دارد، فقط باید دوباره فرهنگ غالب شود.

چه گروهی نقش مهم‌تر و تعیین‌کننده‌تری در این کمک به بازگشت اخلاق مدنی در جامعه ایرانی دارند؟

فعالان مدنی به طورکلی نقش بسیار پررنگی ایفا می‌کنند؛ زنان، دانشجویان، روشنفکران و کسانی که می‌خواهند این جامعه را به طور کلی تغییر داده و دموکراتیک و اخلاقی‌تر کنند، به نوعی که اخلاق مدنی جای دروغ و دروغ‌گویی را بگیرد.

نقش حکومت ایران در این باره چیست؟ آیا حکومت خودش در رواج خشونت و ایجاد تفرقه میان گروه‌های مختلف مردم از دیگران نقش ترغیبی دارد؟

دقیقا همین طور است. اما یکی از مواردی که جنبش سبز و فعالان مدنی در آن بلوغ فکری و مدنی خودش را نشان داد پرهیز از خشونت بود.

حکومت بسیار می‌خواست کسانی که در خیابان هستند دست به خشونت بزنند و کشتار عظیمی انجام دهند و آن‌ها دست به خشونت نزدند و چه بهتر که این کار را نکردند.

به نظر من این یکی از مواردی است که باید خوب بفهمیم. ما داریم در مورد سمی صحبت می‌کنیم که این سم را به مدت سی سال وارد بدن دو نسل کرده‌اند و باید کم‌کم این سم را از بدن بیرون کرد.

این سم را می‌توان با رفتار، روش و دستور زبان جدید ایجاد کرد و حتی باید با هرگونه لمپنیزم مبارزه کرد. یکی از وظایف روشنفکران و فعالان جامعه مدنی مبارزه با لمپنیزم است؛ مثل فرهنگ بسیجی که همراه با خشونت است، کلامی که به کار می‌برد زشت است و نسبت به همه اقلیت‌های جامعه و نسبت به زنان برخوردهای شدید دارد. برای این گروه جهل از دانش مهم‌تر است و همیشه دنبال یک ناجی است و دست به خشونت‌های پنهان و عیان می‌زند.

ما باید مثل سایر ملت‌ها با این فرهنگ مبارزه کنیم که تنها راهش این است که ما مثل آن‌ها نباشیم. بنابراین باید خشونت پرهیز کرده و مکانیزم‌های آن‌ها را پیدا کنیم. روش‌های گوناگونی هم برای خشونت‌پرهیزی وجود دارد مثل کمپین یک میلیون امضاء که زنان در ایران مبتکر آن بودند.

این مطلب را به اشتراک بگذارید

kojaye kary

جواب به همه سردرد های شما و توکلی و مصباح و طائب و میلانی و اسمال و نیکی ، الهه و ادیب زاده و آشوری و کانون سکوت نویسندگان حمله ای روسی ، ........ در اینجاست :
۱)یک ج آ داریم که ۳۲ سال است فرقی نکرده ( ضد امریکا است ، ضد اسرائیل است ، به همه باج میدهد تا به ان دو تا ندهد ، هر کس نظام را به خطر بیندازد با او  شوخی ندارد ، عزیز دل رهبر باشد ، نخست وزیر محبوب امام ، مترجم خمینی ، پسر خمینی ، نوه خمینی ، کاسه لیس رهبر ، پسر بهشتی ، زن رجایی ، دختر رفسنجانی ، خود رفسنجانی ، .......فرقی نمیکند )
۲)یک اپوزیسیون داریم که ۳۲ سال است فرقی نکرده ( ضد امریکا ست ، ضد اسرائیل است ، به همه باج میدهد تا به ان دو تا باج ندهد ، هر کس نظام را به خطر بیندازد با او شوخی ندارد ، لیبرال باشد و پر جرات ، مصدق باشد و دمکرات و استقلال طلب ، فرصت طلب باشد و در پی معامله با غرب ، به لابی گری اعتقاد داشته باشد و سیاست بازی ، ملی باشد ، خط امامی باشد که تغییر جهت داده ، چپ باشد که حرفهای راست بزند ، روز نامه نگار مستقل باشد ، زندان رفته و شکنجه دیده باشد ، صدو هشتاد درجه با گذشته فرق کرده باشد ، هوادار دموکراسی باشد ، هوادار اقتصاد آزاد و مبتنی بر عقل و خرد باشد ، سوسیالیست سابق آبشد که حالا نرم شده و سوسیال دموکراسی غربی را قبول داشته باشد ، رضا پهلوی  باشد که حالا دمکرات شده ، ..... فرقی نمیکند )
۳)یک ملت داریم که در ۳۲ سال گذشته مات و مبهوت به این دوتا دیوانه نگاه میکند که کی بالآ خره دست از این بازی های مارکسیستی استالینیستی روسی بر میدارند و مثل همه جهان ( به جز کوبا ، کره شمالی ، لیبی ، سوریه ، بلاروس )  دنبال آبادانی و پیشرفت و دموکراسی و دادن امتیاز به ملت و عقب نشینی از دیکتاتوری و فساد میروند ؟

kojaye kary | ۱۵ تیر ۱۳۹۰ - ۱۶:۲۲
kojaye kary

این ملت اما خیلی در ۳۲  سال گذشته فرق کرده . از مرگ بر امریکا رسیده به مرگ بر روسیه
از فلسطین را آزاد میکنیم رسیده به نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران
از چادر و روسری رسیده به مد های غربی و تغییرات شگرف ابداعی در حجاب
از زن توسری خور یا انقلابی کماندویی ایدیولوژی زده ، رسیده به زن مدرن فمینیستی که حقوق برابر میخواهد با مرد و همه جا حضور دارد مثل کشورهای غربی .
این ملت اینترنت و ماهواره و مهاجرت و زندگی مدرن میخواهد ، نه با اسلام زیستی ریاکارانه میانه ای دارد نه با زیست سوسیالیستی فقیرانه و ارزش های تحمیلی ایدیو لوژیک ( مثل  اور کت پوشی و سبیل گذاری ، آرایش موی ساده ، آروغ های روشنفکری روسی و کوبایی  ویتنامی ، عدم استفاده از مد و هنرهای پست مدرن و رویکرد به فرهنگ بورژوایی ، ....).
آیا کسی ان بیرون هست که این ملت را به سویی که میخواهد رهبری کند ؟
نه .
پس زر اضافی نزنید .

kojaye kary | ۱۵ تیر ۱۳۹۰ - ۱۶:۲۰
صفحه 1 از 1 صفحه
آگهی