نسخه آرشیو شده

اصولگرایان در خط فاصله دو کانون قدرت
لنکرانی، الهام، تهرانی، محصولی و حسینیان در همایش جبهه پایداری
از میان متن

  • اگر قرار باشد یک گروه و فقط یک گروه در خلا انتخاباتی فعلی و خطاهای استراتژیک اصول گرایان در بازی انتخابات پیروز شود، این‌‌ همان گروهی است که به نام جریان انحرافی با چراغ خاموش در انتخابات مجلس و پس از آن ریاست جمهوری شرکت خواهند کرد
آرش غفوری
چهارشنبه ۱۲ مرداد ۱۳۹۰ - ۰۰:۳۱ | کد خبر: 63946

آرش غفوری، روزنامه نگار حوزه سیاست، به بررسی حضور اصول‌گرایان در انتخابات آتی مجلس شورای اسلامی می‌پردازد.

در حالی که اصلاح‌طلبان در صورت تداوم شرایط فعلی وارد بازی انتخابات آینده مجلس نمی‌شوند و جنبش سبز نیز به نوعی در مقام تحریم انتخابات است، اصول‌گرایان در جدی‌ترین نزاع درون‌گروهی قدرت در یک دهه اخیر قرار دارند.

نزاعی که اگرچه یک بازیگر مهم در آن، ‏ اصول‌گرایان سنتی و طیف افرادی چون علی لاریجانی، علی اکبر ولایتی و حبیب الله عسگراولادی هستند، اما در اضلاع دیگری از این جنگ قدرت، دو گروه و نصفه دیگری از اصول گرایان هم وارد شده‌اند. حامیان محمود احمدی‌نژاد و نزدیکان به مشائی در جریان موسوم به انحرافی، که شایعه شده است با هدف قرار دادن ۱۵۰ صندلی مجلس و امکانات فوق العاده دولتی، اسب خود را برای پیروزی در مجلس و ریاست جمهوری آینده زین کرده‌اند، و همچنین طرفداران محسن رضایی، که به دلیل تردید ذاتی فرماند‌هاشان، چندان مورد اعتنای جناح‌های درون اصول‌گرا هم قرار نمی‌گیرند.

در این میان اما، گروه دیگری هم وجود دارد که هم با سنتی‌ها اختلاف نظر آشکار دارد و هم تلاش می‌کند خود را از جریان موسوم به انحرافی جدا نگه دارد. به اسامی آن‌ها دقت کنید:

غلامحسین الهام، مرد هزارشغله دولت نهم، صادق محصولی، تامین کننده مالی برنامه‌های انتخاباتی احمدی‌نژاد و مجری انتخابات پرحاشیه ریاست جمهوری گذشته. کامران باقری لنکرانی، که زمانی احمدی‌نژاد او را «هلو» نامیده بود. روح الله حسینیان، یار غار سعید امامی و طلبه کفن پوش. حمید رسایی و مهدی کوچک‌زاده، که البته در سطح مردان قبلی نیستند و نقش آن‌ها در حداکثر خود به عنوان جاده صاف‌کن اقتدارگرایان در مجلس قابل تعریف است. به تمام این اسم‌ها اضافه کنید مصباح یزدی و مرتضی آقا تهرانی که اولی پدر معنوی و روحانی احمدی نژادیون و دومی معلم اخلاق کابینه نهم بودند و همه این‌ها در آستانه انتخابات آتی مجلس به تشکیل جبهه‌ای پرداخته‌اند که به «جبهه پایداری انقلاب اسلامی» معروف شده است.

هفت به علاوه هشت

جبهه پایداری در وجه رسانه‌ای خود از همراهی سایت «رجانیوز» برخوردار است که در یکی، دو ماه اخیر و پس از تشکیل گروه ۷+۸ توسط اصول گرایان سنتی، بیشترین انتقادات را متوجه آن‌ها ساخته است.

به عقیده طرفداران این جبهه، گروه ۷+۸ سهم کافی قدرت را به آن‌ها نداده است و در عین حال افرادی درون این جبهه دارای نماینده‌های ویژه هستند که با به قول آن‌ها در «جریان فتنه» مرزبندی مشخص و کافی نداشته‌اند. منظور از این افراد هم کسانی مانند علی لاریجانی و محمد باقر قالیباف هستند که اولی به دلیل تبریک تلفنی پیروزی میرحسین موسوی در بعد از ظهر انتخابات و دومی به دلیل همراهی با طرفداران موسوی در انتخابات ریاست جمهوری دهم همواره مورد انتقاد طرفداران تندروی دولتی قرار داشتند. نمونه‌های زیادی از این انتقادات درون مجلس توسط افرادی چون رسایی و کوچک‌زاده وجود دارد که بار‌ها رئیس مجلس، علی لاریجانی، را حتی در به عهده گرفتن ریاست فراکسیون اصول گرایان مجلس هم به چالش – البته ناکام – طلبیده بودند.

در عین حال جبهه پایداری در یک توهم تاریخی خود را وارث رای محمود احمدی‌نژاد در سوم تیر ۸۴ می‌داند و بر این وجه میراث داری هم تاکید دارد تا تقابل خود را با اصول گرایی سنتی به نمایش درآورد. در آن انتخابات کل جریان اصول گرا در وجه سنتی خود پشت علی لاریجانی قرار گرفت تا او را به نام کاندیدای واحد اصول گرایان به ساختمان‌های پاستور نهاد ریاست جمهوری بفرستد، اما به طرز خفت باری شکست خورد و این محمود احمدی‌نژاد بود که بی‌اعتنا به تمام تشکیلات اصول گرایی و بدون اینکه حتی در یکی از جلسات هماهنگی آنها شرکت کند انتخابات را از تمام اصول گرایان آن روز برد.

جریان پایداری بر اساس همین سابقه تاریخی‏، اصول گرایی سنتی را فاقد رای می‌داند حتی اگر گروهی منتسب به آنها به نام آبادگران، انتخابات غیر رقابتی مجلس هفتم را با شعار «سیترای هندوستان» که برگرفته از یک سریال پرطرفدار تلویزیونی است برده و اصول گرایان سنتی را به حاشیه و شهرستان‌ها رانده و همین‌ها هم در انتخابات ناسالم مجلس هشتم با طرفداران احمدی‌نژاد حول یک لیست واحد به ائتلاف رسیده باشند.

با تمام این پیش زمینه‌هاست که جبهه پایداری اعلام موجودیت می‌کند: در تلفیقی از آبادگری انتخابات دوم شورا‌ها و هفتم مجلس شورای اسلامی به علاوه اصول‌گرایی بنیادگرایانه محمود احمدی‌نژاد در انتخابات هشتم ریاست جمهوری، آنچه که در یک گرته برداری مضحک از دوم خرداد و میراث آن، جریان سوم تیر و نتایج آن نامیده می‌شود.

تمام اینها اما درحالی است که جبهه پایداری در مهم‌ترین وجه تشکیلاتی – تبلیغاتی خود با یک سوتفاهم تاریخی رو به روست. اگر آبادگران انتخابات دوم شورا‌ها را بردند و اسلاف – اخلاف- اصول گرایشان در انتخابات غیررقابتی هفتم مجلس شورای به پیروزی رسیدند و احمدی‌نژاد هم سوار بر موج دروغین اصول گرایی، نامزد پیروز انتخابات هشتم ریاست جمهوری بود، همه اینها مرهون رای گیری در یک فضای وهم آلود و خاکستری بود؛ فضایی که در آن نفر اول انتخابات شوراهای دوم به لطف قهر مردم با صندوق‌های رای تنها با ۱۰۰ هزار رای وارد ساختمان شورای شهر تهران شد.

در انتخابات مجلس هفتم و پس از آنکه رئیس جمهور و رئیس مجلس وقت طی نامه‌ای اعلام کردند که ۱۹۰ حوزه رای گیری از قبل تعیین شده است، نفر اول لیست آبادگران که از تهران وارد مجلس شد، رایی برابر با نفر آخر راه یافته به مجلس در انتخابات قبل داشت. تازه این در حالی بود که در‌‌ همان زمان نامزدهای شناخته شده جریان اصول‌گرا افرادی مانند حبیب الله عسگراولادی و بادامچیان به دلیل اشتهار به اصول گرایی از لیست تهران کنار گذاشته شدند و فردی مانند محمدرضا باهنر هم نه از تهران که از کرمان وارد مجلس شد. این ناشناخته بودن در اوج توهم اصول گرایی و در حالی که اصلاح طلبان یا رد صلاحیت می‌شدند و یا امکان رقابت برابر نداشتند، و با قهر مردم با صندوق‌های رای، به گروه‌های آبادگر یا اصول گرا این اجازه را داد که صندلی‌های خانه ملت را به نام خود مهر بزنند.

میراث سوم تیر

جبهه پایداری تشکیل شده است تا به قول خود میراث دار جریان سوم تیر باشد، غافل از آنکه پیروزی سوم تیر و ماقبل آن، محصول ناشناخته ماندن بود و به محض آنکه امتحان خود را پس داد ناچار شد مدام و پشت سر هم امتیاز بدهد و اتفاقاً قافیه را به اصول گرایی سنتی ببازد. اما جریانی که در آن از یک سو حسین الله کرم، چماق دار پیشین، قرار دارد و در سوی دیگر روح الله حسینیان که علناً به ستایش سعید امامی، متهم اصلی پرونده قتل‌های زنجیره‌های، می‌پردازد و حمید رسایی، طلبه کفن پوش، در آن اعلام موجودیت می‌کند و تمام افراد آن در اصول گرایی احمدی نژادی هم امتحان خود را پس داده‌اند و تمام سیب‌های خود را خیلی پیشتر‌ها در سبدهای اصول گرایی گذاشته و اتفاقاُ امتحان خوبی هم پس نداده‌اند چیز جدیدی برای عرضه ندارند که به امید رای مردم – گیرم‌‌ همان چهار نفری که حاضر می‌شوند به اصول گرایان رای دهند – بمانند.

جبهه پایداری در این توهم تاریخی اصول گرایانه ست که با اشتباه محاسباتی وارد این بازی شده است تا به خیال خود در مرزبندی با کسانی که جاده صاف کن جریان فتنه بوده‌اند، انتخابات مجلس را ببرد و از میان خود فردی را برای ریاست جمهوری آینده انتخاب کند. غافل از آنکه اگر قرار باشد یک گروه و فقط یک گروه در خلا انتخاباتی فعلی و خطاهای استراتژیک اصول گرایان در بازی انتخابات پیروز شود، این‌‌ همان گروهی است که به نام جریان انحرافی با چراغ خاموش در انتخابات مجلس و پس از آن ریاست جمهوری شرکت خواهند کرد. جریان موسوم به انحرافی با تلفیقی از تاکتیک‌های انتخاباتی شوراهای دوم و مجلس هفتم وارد بازی شده است و دیر نیست که اصول گرایان که به لطف نظارت استصوابی و درگیری‌های خیابانی، اصلاح طلبان و جنبش سبز را به حاشیه رانده‌اند، در رقابت با جریان انحرافی، فردای پس از انتخابات مدعی تقلب دولتی و دولت سیب زمینی شوند.‌‌ همان که اصلاح طلبان مدتهاست از آن سخن می‌گویند و نظام و کلیت اصول گرای آن گوش شنوایی برای درست شنیدن ندارند.

جریان سنتی اصول گرا و تالی تاریخی سوم تیر در جبهه پایداری، درهای بهشت اصول گرایی را خوٕد به روی خود بسته‌اند و غافل از شکست خفت باری که برای آن‌ها متصور است، امروز تنها برای به بهشت نرفتن با یکدیگر مسابقه می‌دهند.

این مطلب را به اشتراک بگذارید

آگهی