نسخه آرشیو شده

افسانه کشور «شهادت‌طلب»
عکس از AP Photo
از میان متن

  • افسانه «کشور شهادت طلب» بر دو فرضیه غلط استوار شده. اول اینکه جمهوری اسلامی به شیوه‌ای منحصر به فرد حاضر است در مثابل رسیدن به اهداف سیاسی‌اش مرگ شهروندانش را تاب بیاورد. دوم اینکه الهیات معطوف به آخرالزمان حکومت شیعه ایران این کشور را به آغاز حریقی برای نابودی جهان خواهد رساند.
دوشنبه ۰۷ شهریور ۱۳۹۰ - ۰۷:۱۸ | کد خبر: 64637

ماتیو داس، تحلیل‌گر مسائل خاورمیانه، در مقاله‌ای که در مجله فارن پالسی منتشر شد، به انتقاد از برخی ادعاهای راست‌گرایان آمریکا در خصوص جنگ‌طلبی دولت ایران می‌پردازد.

دو هفته پیش در مناظره انتخاباتی حزب جمهوری‌خواه در آی‌یوا، وقتی ران پاول عضو کنگره آمریکا، گفت با مسلح شدن ایران به بمب اتم دنیا به آخر نمی‌رسد جنجال زیادی به پا شد. او پرسید: «شوروی و چین بمب هسته‌ای داشتند. ما با آن‌ها کنار آمدیم و به آن‌ها حمله نکردیم، در حالی که خطرشان از ایران به مراتب بیشتر بود. آن‌ها بزرگ‌ترین خطر برای ما در کل تاریخ آمریکا بودند. چرا در مورد ایران اینقدر این موضوع عجیب به نظر می‌رسد؟»

آلن وست، نماینده جمهوری خواه مجلس آمریکا از فلوریدا، بلافاصله حرف ران پاول را دلیلی بر این گرفت که «او فردی نیست که کسی بخواهد تکیه زدنش را برکرسی ریاست جمهوری در خیابان پنسیلوانیا ببیند.» آقای وست تاکید کرد آن نوع بازدارندگی که بین آمریکا و شوروی سابق در طول جنگ سرد حاکم بوده در قبال ایران به هیچ دردی نمی‌خورد. ایران پیشاپیش گفته اگر به تسلیحات هسته‌ای دست پیدا کند چه خواهد کرد.

اد موریسی، وبلاگ نویس محافظه کار، با استقبال از گفته‌های وست توضیح داده که بازدارندگی از آنجا در قبال ایران به کار نمی‌آید که «اهداف استراتژیک ملا‌ها ماوراء طبیعی است. آنها می‌خواهند مهدی به زمین بازگردد و حاکمیت جهانی اسلام را مستقر کند. طبق دیدگاه آنها این اتفاق پس از سوختن تمام جهان رخ می‌دهد و برای راه انداختن چنین حریقی چه راهی بهتر از بمباران هسته‌ای اسرائیل آمریکا و یا هردوی آن‌ها؟»

رد کردن چنین دیدگاهی به عنوان نظر جنجالی ضد اسلام‌ترین عضو کنگره آمریکا که با سرو صدای وبلاگ نویسان راست‌گرا همراه شده آسان به نظر می‌آِید. اما اظهارات مشابه درباره گرایش‌های ایران به نابودی خویش توسط سایر سران محافظه کار آمریکا تکرار شده. در واقع اعتقاد به اینکه ایران به نوعی «کشوری شهادت طلب» است و از این رو به شیوه‌ای منحصر به فرد دربرابر تمام محاسبات سود و زیانی خفته در تئوری بازدارندگی مصونیت دارد تبدیل به اصلی خدشه ناپذیر برای جنگ طلبان با ایران شده است.

نیوت گینگریچ، رئیس سابق مجلس نمایندگان و از نامزدهای فعلی ریاست جمهوری، سال گذشته در یکی از سخنرانی‌های خود در دنور ادعا کرد رهبری ایران حاضر است در ازای نابودی اسرائیل در یک جنگ هسته‌ای به ویرانی تهران تن بدهد: «راهی برای بازداشتن آنها نیست. چطور می‌خواهید تهدیدشان کنید؟» گینگریچ گفت رهبران ایران به عنوان جهادیان شهادت طلب معتقدند کشته شدگانشان راهی بهشت می‌شوند و اسرائیلی‌ها «به جهنم می‌روند.»

با این همه آقای گینگریچ از اینکه چنین مسلمانان متعصبی چگونه از ویرانی اورشلیم یا قدس سومین شهر مقدس برای مسلمانان حمایت خواهند کرد چیزی نگفت.

آلن درشویتز پروفسور حقوق دانشگاه هاروارد و تحلیل گر امور خاورمیانه در مارچ ۲۰۱۰ در سرمقاله‌ای برای روزنامه وال استریت ژورنال نوشت: «ایران نخستین کشور شهادت‌طلب است، کشوری که رهبرانش نه تنها از چنین گرایشی حرف زده‌اند بلکه در طول جنگ ایران و عراق نشان داده‌اند که حاضرند میلیون‌ها نفر از مردم خود را در ماموریتی آخرالزمانی برای ویرانی قربانی کنند.»

افسانه «کشور شهادت طلب» بر دو فرضیه غلط استوار شده. اول اینکه جمهوری اسلامی به شیوه‌ای منحصر به فرد حاضر است در مثابل رسیدن به اهداف سیاسی‌اش مرگ شهروندانش را تاب بیاورد. دوم اینکه الهیات معطوف به آخرالزمان حکومت شیعه ایران این کشور را به آغاز حریقی برای نابودی جهان خواهد رساند.

تلفات مربوط به جنگ ایران و عراق - که از قضا توسط عراق آغاز شد و نه ایرانی که ماموریت آخرالزمانی برای ویرانی دارد - برای هر دو طرف چیزی حدود یک میلیون و پانصد هزار نفر تخمین زده شده است. مشخص نیست درشویتز این را که «ایران میلیون‌ها نفر از مردمش را در جنگ قربانی کرده» بر چه اساسی می‌گوید.

اتفاقا دو کشوری که میلیون‌ها نفر از مردم خود را قربانی کردند چین و شوروی‌اند. دو کشوری که از سوی طرفداران جنگ با ایران به عنوان نمونه موفق بازدارندگی در مقابل نمونه ناموفقش ایران، عنوان می‌شوند.

گفته می‌شود چیزی قریب به هفت میلیون نفر در هولودومور، یا قحطی تحمیلی اوکراین در شوروی تحت رهبری ژوزف استالین جانشان را از دست دادند. بسیاری دیگر نیز در طی جابجایی‌های اجباری و تصفیه‌های انسانی این کشور مرده‌اند. تاریخ نگاران تخمین می‌زنند که تعداد کشته شدگان در طول برنامه موسوم به «گام بزرگ چین به پیش» در سالهای ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۱ چیزی بین بیست تا ۴۳ میلیون نفر بوده است. با این همه ظاهرا این رقم سرسام آور از مرگ و میر داخلی در این کشور‌ها معادل تمایل این کشور‌ها برای قربانی کردن مردمشان تفسیر نمی‌شود.

این فکر که حاکمان ایران در صورت دستیابی به تسلیحات هسته‌ای تحت تاثیر ایدئولوژی شیعه خود را به نزدیک کردن آخرالزمان متعهد می‌دانند هم محل تردید است. درست است که رهبران ایران، به ویژه محمود احمدی‌نژاد به بازگشت قریب الوقوع «امام غایب» یا مهدی منجی شیعیان باور دارند. احمدی‌نژاد چنان سخنرانی‌هایش را با ارجاع به امام غایب آب و تاب می‌دهد که چند سال پیش یکی از روحانیان مطرح ایران علنا از او انتقاد کرد و گفت «بهتر است آقای احمدی‌نژاد به حل مشکلات اجتماعی ایران توجه کند و وارد مسائل مذهبی نشود.» روزنامه اعتماد ملی نیز از قول یکی از منتقدان احمدی‌نژاد نوشته به جای اینکه حواس احمدی‌نژاد به بازگشت امام غایب باشد: «بهتر است نگران مشکلات جامعه مثل تورم باشد.»

اوایل امسال، نزدیکان احمدی‌نژاد فیلمی تولید کردند که درآن ادعا می‌شود ناآرامی‌های خاورمیانه نشانه ظهور مهدی‌ست. تعدادی از وب سایت‌های محافظه کار نوشتند این فیلم شاهدی‌ست بر اینکه «حکومت ایران معتقد است هرج و مرج نشانه‌ای الهی از نزدیک بودن پیروزی نهایی آنهاست.»

این فیلم در حقیقت، نه تنها دیدگاه واقعی حکومت ایران را نشان نمی‌داد، بلکه با انتقاداتی جدی از درون حکومت مواجه شد و در پی آن روحانیان ارشد حکومت اعضای حلقه احمدی‌نژاد را به ارتداد و «جن گیری» متهم کردند. کاری که به شکاف بیشتر میان احمدی‌نژاد و حامی سابقش آیت‌الله علی خامنه‌ای منجر شد.

میر جاودانفر، تحلیلگر ایرانی اسرائیلی که از نویسندگان زندگی نامه‌ای از محمود احمدی‌نژاد با فصلی ویژه درباره اعتقادات او به مهدی‌ است، می‌گوید این فیلم «چنان در محتوا و پیش بینی‌هایش نادقیق است که صدای روحانیون مستقر در سازمان آینده روشن را هم که متخصص مسائل مربوط به امام زمان است را هم درآورده.»

جاودانفر می‌گوید: «در ایران پیش بینی در خصوص بازگشت قریب‌الوقوع امام مهدی کم نیست. برخی کلاهبرداران برای پول به جیب زدن این کار را می‌کنند و عده‌ای هم برای استفاده‌های سیاسی. اما هیچ کدام اساس مذهبی ندارند و تاثیری هم بر تصمیم گیری‌های رهبر ایران که حرف آخر را در این کشور می‌زند نمی‌گذارند چون او ‌آخرالزمانی نمی‌اندیشد.»

به گفته مهدی خلجی، تحلیلگر مسائل ایران در موسسه تحقیقات استراتژیک واشنگتن برای خاورنزدیک که سال‌ها در حوزه قم در ایران الهیات شیعه خوانده، آیت‌الله خامنه‌ای که بر خلاف احمدی‌نژاد مهار سیاست خارجی این کشور را در دست دارد بیشتر نگران مسائل روز کشور است. او درگزارشی با عنوان «سیاست آخرالزمانی، عقلانیت در سیاست خارجی ایران» که در سال ۲۰۰۸ منتشر شده می‌نویسد: «حتی یکی از سخنرانی‌های او –آیت‌الله خامنه‌ای - هم ارجاعی به نشانه‌های بازگشت امام غایب ندارد و یا از اشتیاق خاصی برای ظهور امام حکایت نمی‌کند. آنگونه که تئوری ولایت فقیه می‌طلبد مهم‌ترین وظیفه رهبر محافظت از حکومت، حتی به قیمت نسخ قوانین اسلامی‌ست.»

اندرو گروتو تحیل گر مسائل مربوط به امنیت ملی درژورنال مسائل جهانی براون در سال ۲۰۰۹ این پرسش را مطرح می‌کند که آیا ایران کشوری شهادت طلب است وبه این نتیجه می‌رسد که هیچ شاهدی برای اثبات این ادعا وجود ندارد اما این موضوع صرفا به خاطر تکرار تبدیل به باور عمومی شده است: «تئوری کشور شهادت طلب بر آن ادعاهای رک و حتی افراطی‌ای درباره اهداف و رفتار ایران استوار است که با توقعات عمومی از رفتار یک حکومت متفاوت است. اما در طول تاریخ هیچ کشوری عامدانه سیاست‌هایی را پیش نگرفته که بداند به نابودی‌اش منجر می‌شود.»

گروتو می‌افزاید: «با توجه به تازگی این تئوری و شیوه حامیان‌اش در ارائه آن، می‌شود انتظار می‌رود که با کوهی از شواهد معتبر روبروشوید. اما چنین نیست. در این نوشته‌ها به ندرت ارجاعی دیده می‌شود و حتی ارجاعاتی خاص به طرزی جالب توجه تکرار می‌شوند.» به عقیده او تئوری کشور شهادت طلب صرفا بر اساس چند یادداشت به قلم نومحافظه‌کاران و گزارشی منتشر شده توسط یک موسسه راست گرای اسرائیلی ساخته شده. موسسه‌ای که بار‌ها ادعا‌هایش در اینترنت مطرح و نقض شده است.

برنامه هسته‌ای ایران و پرسش‌هایی که جامعه بین المللی هنوز درخصوص ماهیت اصلی این برنامه دارد چالشی جدی را پیش روی آمریکا و متحدانش در منطقه گذاشته است. گسترش تسلیحات هسته‌ای توسط هرکشوری هنوز هم یک نگرانی در امنیت ملی آمریکاست. حتی بدون به میان آوردن ادعاهای عجیب و غریب درباره اشتیاق ایران به ویرانی، چشم انداز ایرانی با قدرت هسته‌ای به اندازه کافی مشکل‌زا هست. گسترش افسانه «کشور شهادت طلب» در حقیقت با دامن زدن به واکنش‌های هیستریک و غیرلازم، توانایی ما را برای سیاستگزاری موثر برای مقابله با این چالش کاهش خواهد داد.

این مطلب را به اشتراک بگذارید

آگهی