مصطفی خلجی در یادداشتی که برای مردمک نوشته، به ابعاد «جنگ فرهنگی» در جمهوری اسلامی پرداخته است.
اگر دوره رهبری آیتالله روحالله خمینی را دوره «انقلاب فرهنگی» بدانیم، دوره رهبری آیتالله علی خامنهای نیز، دوره «جنگ فرهنگی» است. اما با این تفاوت که «انقلاب فرهنگی» که به نوعی تسویه حساب انقلابیون با نخبگان دانشگاهی بود، با یک تصور عینی و به صورت ضربتی انجام شد، اما «جنگ فرهنگی» بدون هیچ چشمانداز و برنامه روشنی سالهاست که از سوی مقامات ایران به ویژه رهبر جمهوری اسلامی مطرح میشود و به موضوعی فرسایشی تبدیل شده، و هیچ نتیجه ملموسی برای حکومت ایران نداشته است.
عبارت «جنگ فرهنگی» را اولین بار آیتالله خامنهای در سال ۱۳۷۷ و در جمع دانشجویان دانشگاه تهران مطرح کرد. این عبارت به دنبال زمزمه «تهاجم فرهنگی» بود که در سخنرانیهای مختلف آیتالله خامنهای بسامد بالایی داشت.
آیتالله خامنهای همواره بیمناک بود که بازسازی اقتصادی ایران پس از جنگ، و استفاده از تکنولوژی و علم کشورهای مختلف به ویژه غرب، منجر به ورود فرهنگی دیگر به کشور شود، اما تازه زمان ریاستجمهوری محمد خاتمی بود که با رای خیرهکننده خود و همچنین شعار «توسعه فرهنگی» در کنار شعار «توسعه سیاسی» بنیانهای قدرت محافظهکاران به ویژه رهبر جمهوری اسلامی به لرزه افتاد.
آیتالله خامنهای که در هشت سال ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی نیز مدام بر ضرورت «دگرگونی بنیادین فرهنگ جامعه بر مبنای تفکر و روحیه انقلابی» سخن میگفت، هیچگاه این چنین به فکر بسیج نهادهای مختلف برای گسیل به «کارزار فرهنگی» مورد نظر خود نیفتاده بود.
فتح دانشگاهها و مطبوعات در «جنگ فرهنگی»
علیرغم اینکه آیتالله خامنهای نهادهای فرهنگی عظیمی نظیر سازمان صدا و سیما و سازمان تبلیغت اسلامی را در اختیار داشت، اما انتظار داشت که نهادهای فرهنگی دیگر در این «جنگ فرهنگی» او را همراهی کنند.
در سالهای ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۴ که به «دوران اصلاحات» معروف است، دو وادی «دانشگاه» و «مطبوعات» اولین و مهمترین عرصههایی بودند که قدرت برتر در جمهوری اسلامی به فکر فتح آنها افتاده بود، زیرا تصور میشد که «دشمن» از پشت این دو «خاکریز» است که به نظام حمله میکند.
توقیف فلهای روزنامهها و همچنین اظهارات بسیار تند آیتالله خامنهای در جمع اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی علیه فرهنگ رایج در دانشگاههای ایران، دو نمونه بارز و روشن رهبری «جنگ فرهنگی» از سوی آیتالله خامنهای در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی است.
ارائه عبارت «ناتوی فرهنگی»
سال ۱۳۸۴ با تغییر رییسجمهور در ایران، خیال آیتالله خامنهای از مقاومتهایی که در بدنه دولت در زمینه خواستههای رهبر درباره جنگ فرهنگی میشد، تا حدود زیادی راحت شد.
اما هر چه جمهوری اسلامی در جنگ خود با فرهنگ، چه فرهنگ غربی و چه فرهنگ معاصر ایران، پیشروی میکرد، علاوه بر جمعآوری غنایم و تجهیز بیشتر نیروهای خود، عبارات تازهتری را برای این جنگ برمیساخت.
یکی از این عبارات جعلی، «ناتوی فرهنگی» بود که آیتالله خامنهای برای اولین بار سال ۱۳۸۶ در جمع دانشجویان دانشگاههای استان سمنان آن را در سخنانش به کار برد.
وی گفت: «در کنار پیمان ناتو که آمریکاییها در اروپا به عنوان مقابله با شوروی سابق یک مجموعه مقتدر نظامی به وجود آوردند، اما برای سرکوب هر صدای معارض با خودشان در منطقه خاورمیانه و آسیا و غیره از آن استفاده میکردند، حالا یک ناتوی فرهنگی هم به وجود آوردهاند.»
پس از این اظهارات بود که مقامات و رسانههای جمهوری اسلامی در زمینه «ناتوی فرهنگی» هشدار داند. از بلندپایهترین مقام نظامی ایران، یعنی سرلشکر مهدی فیروزآبادی گرفته تا مراجع تقلید در قم، نظیر آیتالله نوری همدانی.
«مهندسی فرهنگی» در پی «ناتوی فرهنگی»
اما دیری نپایید که آیتالله خامنهای دریافت که رفتار جمهوری اسلامی در این «جنگ فرهنگی» کاملا منفعلانه است. رهبر جمهوری اسلامی در اواسط دهه هشتاد، به شورای عالی انقلاب فرهنگی دستور داد تا «مهندسی فرهنگی کشور» را به عنوان نقشه راه در این جنگ فرهنگی تدوین کند.
این شورا نیز با عجله فراوان سعی کرد خود را در این زمینه فعال نشان دهد. دیماه سال ۱۳۸۵، مراسم پرهزینهای با حضور مقامات بلندپایه نظام با عنوان «همایش ملی مهندسی فرهنگی» برگزار شد، که یکی از دستآوردهای آن رونمایی از «تمبر مخصوص مهندسی فرهنگی» بود.
این دستپاچگی شورای عالی انقلاب فرهنگی در اطاعت از فرمان رهبر جمهوری اسلامی، آنچنان عیان بود که حتی فریاد اعتراض یکی از نمایندگان محافظهکار مجلس را نیز بلند کرد. امیر رضا خادم نماینده وقت مردم تهران در نطق پیش از دستور خود در مجلس گفت که با برگزاری چنین همایشهایی نمیتوان به حصول نتیجهای امیدوار بود.
اما همچنان رایج بود که از هر تریبونی در سراسر ایران، حتی شهرهای کوچک، بر اهمیت «مهندسی فرهنگی» که از نظر جمهوری اسلامی مستلزم مبارزه با «ناتوی فرهنگی» است، تأکید شود.
این تأکید به حدی است که رشتهای با عنوان «مهندسی فرهنگی» در مقطع کارشناسی ارشد در یکی از دانشگاههای ایران راهاندازی شده است.
مهندسی فرهنگی؛ موضوعی گنگ و مبهم
گویی هر چه بیشتر بر اجرای «مهندسی فرهنگی» از سوی مقامات جمهوری اسلامی تأکید میشود، گنگی و ابهام آن نیز افزایش مییابد.
آنچه از سوی شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان مجری اصلی این طرح اعلام شده، «مهندسی فرهنگی» از نظر جمهوری اسلامی، عبارت است از «فرایند بازشناسی، آسیبشناسی، پالایش و ارتقابخشی فرهنگ و جهتدهی آن بر پایه هویت اصیل اسلامی- ایرانی با توجه به شرایط و مقتضیات ملی و جهانی».
اما این تعریف کلی، به همراه چند جزوهای که در این زمینه منتشر شده، باعث نشده که ابهامها از این طرح زدوده شود. به عنوان نمونه یکی از اعضای شورای شهر اصفهان گفته است که «مهندسی فرهنگی در کشور به صورت واضح مشخص نیست».
آنچه به بهانهٔ «مهندسی فرهنگی» در ایران صورت میگیرد، نه تنها مبتنی بر یک طرح علمی نیست، بلکه زمینه را برای برخورد سلیقهای با فرهنگ فراهم کرده است؛ سانسور بیشتر حوزههای مختلف فرهنگ نظیر کتاب، موسیقی، فیلم و تئاتر، مقابله با روشنفکران و همچنین محدودیتهای گسترده برای علوم انسانی، رفتارهایی است که عملا در قالب «مهندسی فرهنگی» صورت میگیرد.
جنگ با فرهنگ به بهانه «مظلومیت فرهنگ»
البته همه این حملات سازماندهی شده به کانونهای فرهنگی و عوامل فرهنگزا در ایران، با ژستی حق به جانب صورت میگیرد و از سر فرهنگدوستی وانمود میشود.
آیتالله خامنهای سال ۱۳۸۶ در دیدار با رئیس جمهور و اعضاى هیأت دولت هشدار داد که فرهنگ در ایران «مظلوم» است.
اما این «مظلومیت فرهنگ» در نظر رهبر جمهوری اسلامی با آنچه اغلب اهالی فرهنگ در ایران تلقی میکنند بسیار متفاوت بود. آیتالله خامنهای «مظلومیت فرهنگ» را برای این هدف مطرح کرد تا نهادهای مختلف دولتی با صرف بودجههای کلان، قویتر از گذشته به مبارزه خود با هنر و ادبیات «غیرارزشی» ادامه دهند.
تبصره «جنگ نرم» در «مهندسی فرهنگی»
حوادث پس از انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۳۸۸ نه تنها معادلات سیاسی را در جمهوری اسلامی دچار تحولات عمیق کرد، بلکه معادلات فرهنگی نظام نیز دستخوش تغییر شد.
پس از اعتراضات خونین مردم به این انتخابات بود که جمهوری اسلامی بر آن شد تا اصطلاح «جنگ نرم» را برای توجیه رفتارهای نه چندان نرم خود در زمینه رسانهها و فرهنگ بسازد.
گرچه خاستگاه عبارت «جنگ نرم» همانند «ناتوی فرهنگی»، همان موضوع کلیشهای «تهاجم فرهنگی» بود، اما این بار شدت و حدت حملات ارگانهای مختلف جمهوری اسلامی برای پیروزیشان در این «جنگ فرهنگی» به مراتب بیشتر شد.
ساز ناکوک احمدینژاد و ورود رسمی سپاه
اختلافی که در ماههای اخیر با موضوع جنجالی عزل وزیر اطلاعات، بین محمود احمدینژاد و آیتالله خامنهای به وجود آمده و گهگاهی به صورت علنی بروز میکند، دامنگیر مسایل فرهنگیای که پیشتر مورد توافق طرفین بوده نیز شده است.
احمدینژاد که چند سال پیش، در همایش ملی مهندسی فرهنگی، خود صراحتا گفته بود که «در حال یک نبرد سنگین فرهنگی هستیم»، این روزها به دنبال اختلافاتش با رهبر ایران، سازی دیگر مینوازد و به تازگی گفته است که جنگ فرهنگی را قبول ندارد.
این اظهارات احمدینژاد، نزدیکان آیتالله خامنهای را به تکاپو انداخت تا علیه دولت موضعگیری کنند. فرجالله سلحشور، کارگردان سریالهای پرهزینهٔ تلویزیونی، در این باره گفت: «دولت برای اقتصاد اقدام کرده، برای خانههای فرسوده و حتی کارخانههای پفک نمکی اقدام کرده اما برای اصلاح ساختار فرهنگی کشور کوچکترین قدمی برنداشته است چرا که اصلا اعتقادی به وجود جنگ فرهنگی و تهاجم فرهنگی ندارد.»
این موضعگیری غیرمترقبه دولت در زمینه سیاستگذاریهای فرهنگی جمهوری اسلامی، سپاه پاسداران را نیز به هراس انداخته که مبادا جبهه نظام در «جنگ فرهنگی» آشفته شود. از این رو، خود تصمیم گرفته که رأسا و به صورت رسمی وارد این نبرد شود.
گرچه، حضور سپاه پاسداران در عرصههای فرهنگی موضوع تازهای نیست، اما اظهارات معاون فرهنگی و اجتماعی جدید سپاه پاسداران، از آرایش تازه این ارگان نظامی-امنیتی برای حمله به فرهنگ ایران خبر میدهد.
حمیدرضا مقدمفر، که پیشتر مدیرعامل خبرگزاری فارس بوده، گفته است: «امروز سپاه با درک این حقیقت که تهدیدات در شکل جدیدی ظهور و بروز پیدا کرده است خود را آماده مقابله با اشکال نوین تهدید در جامعه کرده و همواره در حال آمادهسازی است.»
او همچنین عملکرد دولت در این زمینه را زیر سؤال برده است: «تلاش دولت در خصوص جنگ فرهنگی رضایتبخش نیست و انتظارات اقدامات فرهنگی که از دولتهای ارزشمدار نهم و دهم میرفت، محقق نشده است.»
اینکه جمهوری اسلامی چه زمانی در زمینه «جنگ فرهنگی»، «تهاجم فرهنگی»، «شبیخون فرهنگی»، «جنگ نرم» و... راضی یا به زعم خود پیروز خواهد شد، به هیچ وجه مشخص نیست. اما آنچه در اولین وهله به ذهن میرسد این است که «جنگ با فرهنگ»، چیزی از جنس «جنگ با علم» است.
زمانی گالیله به جرم نظراتش در زمینه ثابت نبودن زمین محاکمه شد، زمانی «بلندگو» بوق شیطان خوانده شد، زمانی ویدیو و فیلمهای ویاچاس ممنوع بود، و اکنون، میلیاردها تومان هزینه میشود تا دسترسی آزاد هر ایرانی به اینترنت و ماهواره و کتاب و فیلم و دیگر ابزار و محصولات ارتباطی و فرهنگی محدود شود.
زمان نشان خواهد داد که در عرصه فرهنگ چه کسانی محکوم به شکستاند.
آیا برادر کاسترو که میگوید ما به اشتباه فکر میکردیم همه چیز تقصیر امپریالیسم است هم یک توهم است ؟ آیا هیچ چپی مثل شما بر اشفت و به کاسترو چیزی گفت ؟
ترکیب شورای لیبی از ترکیب قذافی و پسرا نش هم بد تر است ؟
اگر قذافی مثل مبارک میرفت آیا ناتو باز زیر ساخت های لیبی را میزد ؟ الان خونخوار یمن هم دارد میرود . چه اشکالی دارد این دیکتاتورها خودشان بروند ؟
اگر صدام آمریکایی بود چرا از رفتن یک آمریکایی و جانشین شدن ان توسط دو آمریکایی دیگر ( مالکی - طالبانی ) شما مارکسیست ها عزا گرفته اید ؟
اگر مردم لیبی ، عراق ، سوریه این دیکتاتورهایی که شما حالا میگویید آمریکایی بودند ( قبلا آنها را میستودید ) نخواهند چه باید بکنند ؟
از ترس ناتو و امریکا باید بگذارند این آمریکایی ها ( بقول شما ) آنجا ۵۰ ، ۷۰ ، صد سال بمانند و کشتار و شکنجه کنند ؟
اگر صدام و اسد و قذافی آمریکایی هستند پس این مردم ضد امپریالیست و مبارزه آنها ضد آمریکایی است . شما چی میگین ؟
اگر اینها آمریکایی هستند ، روسیه چرا از آنها حمایت میکند ؟ اگر روسیه هم آمریکایی است چرا شما مارکسیست ها در مقابل این عمل امپریالیستی روسیه ساکت نشسته و گاهی حمایت هم میکنید ؟
در افغانستان و سوریه و یمن آیا نفت وجود دارد ؟ چه منافع اقتصادی در افغانستان وجود دارد که امریکا اینقدر آنجا هزینه میکند ؟ بیشتر نفت عراق را هم که در مناقصه دادند به روسیه و چین .
شما مارکسیست ها یک دروغ را مرتب تکرار میکنید . چون مارکسیسم یک مذهب و یک ایمان است . وقتی قبول کردی به خودی خود همه مز[حرف بد]فات آنرا باید قبول کنی .
میگویی خود سرمایه داری میگوید اشتباه کرده و مشکل دارد و به سوی مارکسیسم رفته !!!! بارک الله به سرمایه داری ! اقلا میپذیرد اشتباه کرده و آنرا بیان میکند .
اما مارکسیسم یک را ه بی برگشت است . بدون انتقاد . همیشه تا پای نابودی خودتان و کشور و ملت و بشریت باید به ان وفادار باشید .
برگزاری «روز خشم» علیه روسیه