آزاده معاونی نویسنده و روزنامه نگار مقیم لندن در مقاله خود که در فارین پالیسی منتشر شده، به نقد برنامه تلویزیونی «ماهواره» به تهیه کنندگی مهران مدیری پرداخته است.
آزاده معاونی نویسنده و روزنامه نگار مقیم لندن در مقاله خود که در فارن پالیسی منتشر شده، به نقد برنامه تلویزیونی «ماهواره» به تهیه کنندگی مهران مدیری پرداخته است.
بسیاری از ایرانیها در این سالها، از طریق داستانهای مهاجرین، موعظههای سرزنش آمیز درباره شیطان بزرگ و فیلمهای اسپایدرمن، آمریکا را شناختهاند. امسال اما آنها نمایش تازهای دارند به نام «ماهواره» که به آنها تصویر غریب و نامانوسی از آمریکا ارائه میکند، تصویری پر زرق و برق که در آن شارلاتانها، مادرشان را به ۲۰ دلار میفروشند و اتاقهای چت سکس، رهبران سیاسی ایران را منحرف میکنند.
برنامه طنز «ماهواره» که در شهر خیالی به نام لوس آنجلس و در میان بخش عظیم ایرانیان مهاجر (دایاسپورا) میگذرد، نمایشی یک ساعته است که بر روی یوتیوب و مغازههای کنار خیابان در ایران در دسترس همگان است و نه تنها یک تقلید هجوآمیز و تکان دهنده است، بلکه نشان دهنده وضعیت غم انگیز نگاه دولت ایران به جامعه مهاجران ایرانی است.
ایران سالها نسخه تبلیغاتی خود از آمریکای زشت را داشت اما اکنون ایران به تصویر کاملا متفاوتی از آمریکا خوشامد میگوید و آن تصویر ایرانی –آمریکاییهای زشت است.
این برنامه که مهران مدیری، سلطان برنامههای پرطرفدار تلویزیونی ایران آن را ساخته، با صحنهای از اتاق نشیمن یک خانواده متوسط ایرانی آغاز میشود که در مقابل ماهواره جدیدی که غیرقانونی نصب کردهاند، نشستهاند.
پدر از تماشای ماهوارهای که از یک تا ۹۰۰ کانال را نشان میدهد، حیرت زده است و اعضای خانوادهای که نامشان معلوم نیست، مشتاقانه روی مبل مینشینند و به جهان خارج خیره میشوند. اما طولی نمیکشد که پدر و مادر با نگرانی به هم نگاه میکنند: ۹۰۰ کانال ماهواره، آمریکای آلوده را به اتاق نشیمن آنها آورده است.
بقیه برنامه (شو) نیز شامل نمایش در نمایش است که با تغییر کانالهای تلویزیونی به وسیله اعضای خانواده پیش میرود و وحشت آنها از تماشای فساد (در آمریکا) افزایش مییابد و دوربین از روی شوهای جلف آمریکایی صفحه تلویزیون به طرف خانواده موقر و ریاکار (پدر مومن خانواده از فردی که دیش ماهواره را نصب میکند سراغ کانالهای سکسی را میگیرد) حرکت کرده و آنها را نشان میدهد که گاهی غش غش میخندند اما بیشتر وحشت زدهاند.
بیشتر کلیپها، روی ایرانی- آمریکاییهای معمولی متمرکز شده و آنها را در قالب معتادین مواد مخدر، آدمهای بیقید و بند و بیاخلاق نشان میدهد.
این برنامه، پر از صحنههای مربوط به مردان همجنسگرایی است که باسن خود را تکان میدهند و یا دستهایشان را میچرخانند، صحنههایی که برای اعضای خانواده هشدار دهنده است و آنها با جیغ و داد درباره آن حرف میزنند.
پدر از زنش میپرسد که «اون مرده یا زنه؟» و دیوانه وار میخواهد کانال را عوض کند.
کلیپ دیگر، یک روانشناس موسیقی پاپ (نیو ایج) را نشان میدهد که از یک مادر میخواهد نوزادش را برای اطمینان از سالم بودن به هوا پرت کند و به مردی دیگر که پدرش دچار بیماری لاعلاج است میگوید که او را تا حد مرگ فشار دهد: «فشار بده، فشار بده و از مریضی بخواه که بدن پدرت را ترک کنه.»
وقتی مرد به طبیب قلابی میگوید که پدرش مرده، او سراغ فروش «دی وی دیهای شادی» خود میرود. صحنهای که در واقع انتقادی به دمدمی مزاج بودن شیوههای درمانی در میان جامعه ایرانیان مهاجر آمریکاست (درمان به زبان فارسی در جاهایی مثل لوس آنجلس غیرمعمول نیست).
این ایرانی – آمریکاییهای کاریکاتوری، نه فقط احمق، مضحک و پلید به نظر میرسند بلکه به عنوان افرادی نشان داده میشوند که علیرغم تظاهر به داشتن نوستالژی وطن، افرادی منفی و ریاکارند.
در یکی از نمایشها، یک خواننده لوس آنجلسی، در مورد احساس غربتش با یک مصاحبه کننده در لوس آنجلس حرف میزند.
او میگوید: «هویت ایرانی من برایم مهم است. من آن قدر دلم برای خانهام تنگ شده بود که سوار هواپیما شدم و تا بازگشت، ثانیهها را شمردم.»
در اینجا مصاحبه گر میپرسد: «پس شما به تهران پرواز کردید؟» و آن خواننده میگوید: «نه به اینجا پرواز کردم».
صحنههایی هم هست که ایرانی – آمریکاییها را متهم به برانگیختن انقلاب میکند.
مهران مدیری خود به عنوان یک مجری شو قلابی در یک هجویه مربوط به انقلابیهای راحت طلب و ناسیونالیستهای «پارسی» ظاهر میشود که از جایگاههای راحت خود در بورلی هیلز و وست وود، ایرانیان داخل کشور را به شورش و انقلاب تشویق میکنند.
مدیری که در یک کتابخانه چوبی در کنار پرچم قبل از انقلاب ایران نشسته، به خاطر عکس العمل ضعیف النفس مردم در مقابل دیکتاتوری، برسرآنها فریاد میزند کهای احمقها،ای خائنین، من به دنبال قدرت و ثروت نیستم. و به آنها اطمینان میدهد که نمیخواهد رئیس جمهور و یا رئیس مجلس باشد بلکه «حداکثر مدیریت رادیو تلویزیون دولتی را به عهده خواهم گرفت».
کمدی دیگر در مورد مرد میانسال سبیلویی به نام آقای تندر است، که خود را نخست وزیر بالقوه ایران میداند. فرد خشمگینی از ایران زنگ میزند و او را مورد سرزنش قرار میدهد که تو به مدت ۳۰ سال دنیا را زیر پا گذاشتهای و به مشروب فروشی و کاباره و قمارخانه رفتهای و با دود و منقل کباب خود را خوردهای، حالا تو میخواهی برای ما برنامه سیاسی بریزی؟ تندر در پاسخ میگوید: «حرفت را از سر حساب بزن. من ۴۰ سال است که لب به گوشت قرمز نزدهام.»
در اینجا اعضای خانواده، وحشت زده، گوشه چشمی به هم نگاه میکنند.
به سمت نیمه دوم برنامه که میرویم، وقتی یک متخصص زیبایی برونو-سک به بینندهای که زنگ میزند، مشاوره میدهد که همسر جدیدش را کتک بزند، خانوادهای که در اتاق نشیمن نشستهاند را میبینیم که در سطل زباله استفراغ میکنند و نهایتا مبل خالی را میبینیم.
رای صادره واضح است: پنج کانال بهتر از ۹۰۰ کانال است و آمریکا اصلا جای خوبی نیست.
اگر شما یک دیدگاه سیاسی، پشت این برنامه سرگرم کننده احساس میکنید، به خطا نرفتهاید.
مهران مدیری، تهیه کننده برنامه «ماهواره»، یک چهره پیچیده در چشم انداز فرهنگی ایران به شمار میرود. او به عنوان یکی از بزرگترین تهیه کنندگان صدا و سیمای دولتی، آزادی عمل منحصر به فردی در قلقلک دادن خطاهای دولت دارد که بیانگر طعن و کنایههایی است که در زندگی روزانه ایرانیان شایع است در حالی که در نهایت معمولا به وضعیت راحت موجود باز میگردد.
او در طی دهه گذشته، پشت بزرگترین برنامههای نمایشی موفق تلویزیونی بوده است که معروفترین آنها، کمدی سبکی به نام «شبهای برره» بود که ماجرای آن در دهاتی میگذشت که بسیاری از معایب زندگی مدرن ایران را در خود داشت و با انتخابات تقلبی، برنامهای برای غنی کردن نخودهای هستهای، شهرداری فاسد و روزنامهای که مورد تهدید واقع شده، تکمیل میشد.
برنامه «ماهواره» نیز با تفسیری رئالیستی درباره وضعیت اطاعت از قانون در ایران شروع میشود، با این آمار که حداقل نصف مردم ایران، همانند خانواده پریشانی که این برنامه نشان میدهد، از فرمان دولت در مورد ممنوعیت ماهواره سرپیچی میکنند و به شکایتهایی از نوع لفاظیهای آیت الله احمد خاتمی در خطبه نماز جمعه اخیر بیاعتنا هستند که گفته است:
«این کانالهای ماهوارهای که علیه حکومت ایران عمل میکنند تنها یک هدف دارند: حمله به اسلام، به حکومت اسلامی ما و ملت بزرگ ایران.»
مشاور یکی از روحانیون ارشد، یک بار درباره برنامه «شبهای برره» به من گفت: «این برنامه، یکی از زیرکانهترین کارهایی است که حکومت تا کنون انجام داده است.» وی نوع کمدی مدیری را به یک سوپاپ اطمینان حکومت برای خالی شدن خشم ایرانیان از وضعیت کشور تشبیه کرده بود. به عبارت دیگر این برنامه یک برنامه تبلیغاتی است اما بسیار ظریفتر و پیچیدهتر از برنامههایی که خود آیت اللهها انجام میدهند.
در برنامه «ماهواره»، مدیری از فرمول همیشگیاش که یک انتقاد خفیف به رژیم است که با تایید بیتفاوتی بدبینانه ایرانیان به پایان میرسد، فاصله میگیرد.
برنامه جدید، خیلی خام است، بدون انعکاس غرور آرمانی ایرانیان در جامعه ایرانیان مهاجر آمریکا یعنی گروهی که حتی خواربارفروشهای تهران نیز میتوانند به شما بگویند که شامل کسانی مثل بنیان گزار ای – بی(eBay) و فضا نوردی که به ایستگاه فضایی بین المللی سفر کرد، میشود.
کاریکاتورهای گروتسک برنامه «ماهواره»، شاید بیانگر یک تغییر در درک دستگاه حاکمه از احساسات ایرانیان باشد و یا برنامهای است که حکومت برای تیره نشان دادن شهرت آمریکا در چشم شهروندانش ساخته و یا هر دوی این هاست.
بیشک این حقیقت دارد که تصویر آمریکا از زمان فروپاشی جنبش سبز و موفقیتهای «بهار عربی» دچار تیرگی شده است. ولی اگرچه اغلب ایرانیان با دیدن عکس العمل نرم واشنگتن نسبت به شورش سقط شده خود، احساس میکنند که به آنها خیانت شده؛ با این حال آنها بیش از هر زمان دیگر، آنتنها را به سمت کانالهای ماهوارهای که از آمریکا پخش میشود، میچرخانند و حکومت نیز همین کار را میکند.
در واقع حکومت با اینکه جامعه مهاجر ایرانی (دایاسپورا) را مسخره میکند اما برای جذب جوانان ایرانی، از سبک همان برنامههایی تقلید میکند که خود به چالش با آنها برخاسته است.
برنامه «پارازیت» صدای آمریکا که نسخه ایرانی برنامه «دیلی شو» ست و در واشنگتن تولید میشود، در ایران بسیار پرطرفدار است تا جایی که تلویزیون دولتی شروع به تولید تعدادی از این برنامهها کرده که «پارازیت» را مسخره و تضعیف کند. برنامههایی مثل «صرفا جهت اطلاع»، «هشت و نیم» و «حمله قلبی» نمونههایی از این نوع برنامه هاست.
همان طور که یک تلفن کننده از ایران در یک برنامه سیاسی تقلبی در «ماهواره» به مدیری میگوید: «ما جز کانال شما، هیچ امید، هیچ شادی و هیچ سرگرمی نداریم».