نسخه آرشیو شده

اصلاح طلبی یا خوش‌بینی
از میان متن

  • آدم از خودش می‌پرسد مگر همه‌ای ماجرای جنبش سبز بر سر حق انتخاب ریاست جمهوری از سوی مردم نبود؟ مگر می‌شود‌‌ همان کسی که آن انتخابات را نه تنها برگزار و تایید کرد بلکه معترضینش را سرکوب کرد بار دیگر انتخاباتی برگزار کند که به خواست مردم قانون اساسی را به دموکراسی نزدیک کند؟
علی اصغر رمضان‌پور
یکشنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۰ - ۰۶:۱۲ | کد خبر: 66284

علی اصغر رمضان‌‌پور، تحلیلگر مسائل ایران می‌گوید که تفاوتی میان خوشبینی در اصلاح طلبی به معنای غربی آن و بعضی از نسخه‌های اصلاح طلبی در ایران هست که خوشبینی را پرسش برانگیز‌تر می‌کند.

شاید گوهر اصلاح طلبی خوشبینی باشد. این را تنها در باره نسخه ایرانی یا اسلامی اصلاح طلبی در ایران نمی‌گویم. در بنیاد رفورمیسم غربی هم چنین خوشبینی هست. خوشبینی که همواره مورد انتقاد چپ‌ها از سویی و راست‌ها از سوی دیگر بوده است. اما تفاوتی میان خوشبینی در اصلاح طلبی به معنای غربی آن و بعضی از نسخه‌های اصلاح طلبی در ایران هست که خوشبینی را پرسش برانگیز‌تر می‌کند. منظور من خوشبینی است که‌گاه شک برانگیز می‌شود.

این نوع خوشبینی را می‌شود خوشبینی اغواگرانه گفت. آنچه خوشبینی را آسیب پذیر می‌کند تنها آن نیست که ما رویداد‌ها و نشانه‌های در بنیاد نگران کننده را نبینیم که اگر این بود به موضوعی فلسفی برای بحث کردن تبدیل می‌شد. آسیب پذیری بیشتر آنجاست که ما بخواهیم به دیگران هم القا کنیم که خطراتی آنی را نادیده بگیرند که مستقیما تهدیدشان می‌کند.

در اینکه این نوع از خوشبینی نشانه‌های چه وضعیتی است می‌شود حرف زد. این حالت روانی گاهی واکنشی است به آزاد دهنده بودن باور کردن واقعیت برای گریز از افسردگی.
نمونه بارز آن واکنش‌های محمود احمدی‌نژاد است. در زبان احمدی نژادی که پاره‌ای از گفتمان راست فاشیست دینی در ایران است، همواره این ترجیع بند تکرار می‌شود که هر تهدیدی فرصت است تا جایی که درهم نوردیده شدن پایه‌های سازمان‌های مدنی و اقتصادی ایران در چند سال اخیر و در زیر فشار انزوا و تحریم جهانی به مثابه دستاورد معرفی می‌شود.

در این حالت فرد در می‌یابد که خوش خیالی او در کنترلش بر امور در برابر واقعیت فروپاشیده است و به عنوان راهی برای گریز از واقعیت می‌کوشد با جلب همراهی دیگران یا به تعبیری دیگر با فریب دادن آن‌ها، تصویری از رویایی تازه بسازد.

کسانی که غرق در چنین خوشبینی هستند کمتر ندای واقعیت را می‌شنوند. بنا بر این مخاطب یادداشت من خوشبین‌ها نیستند، من این یادداشت را برای کسانی می‌نویسم که ممکن است از خود بپرسند چرا باید کسی چنین خوشبین باشد؟

نمونه مورد نظر من از این نوع خوشبینی حرف‌های دوست عزیزم رجبعلی مزروعی است که در گفت‌و‌گو با رادیو فردا گفته شده است. آقای مزروعی از اینکه علی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی می‌خواهد رژیم جمهوری اسلامی را تغییر بدهد به یک نطام بدون جمهوری به عنوان حرکتی که می‌تواند ایران را به سوی دموکراسی ببرد استقبال کرده است.

یکی از دلایلی که این خوش بینی خیلی به چشم می‌آید اگر نگویم توی ذوق می‌زند این است که حتی اکبر هاشمی رفسنجانی هم که در تهران است و در زیر فشار آقای خامنه‌ای و سپاه و دیگر اعوان و انصار روزگار می‌گذراند نتوانسته این تحول را نادیده بگیرد و تغییر نظام ریاستی را نفی جمهوریت نطام دانسته است.

در این اوضاع و احوال وقتی آدم می‌بیند که کسی که خود را سخنگوی جنبش سبز می‌داند به این راحتی از کنار موضوع می‌گذرد و به قول قدیمی‌ها ماجرا را درز می‌گیرد و این چنین از برنامه پیشنهادی آقای خامنه‌ای حمایت می‌کند، در حالی که در امنیت خاطر فراهم آمده از فشار افکار عمومی جهانی علیه جمهوری اسلامی در خارج از ایران زندگی می‌کند، به خودش قدری حق می‌دهد که از خودش بپرسد راستی راستی می‌شود این قدر خوشبین بود؟

آدم از خودش می‌پرسد مگر همه‌ ماجرای جنبش سبز بر سر حق انتخاب ریاست جمهوری از سوی مردم نبود؟ مگر می‌شود‌‌ همان کسی که آن انتخابات را نه تنها برگزار و تایید کرد بلکه معترضینش را سرکوب کرد بار دیگر انتخاباتی برگزار کند که به خواست مردم قانون اساسی را به دموکراسی نزدیک کند؟ خب روشن است که این خوش بینی نیست و خوش خیالی است اما همانطور که گفتم مسئله من این است که چرا ممکن است به اسم اصلاح طلبی، کسی از ما بخواهد این طور رویایی فکر کنیم؟

برای اینکه جانب انصاف را نگه داشته باشم بخش‌هایی از حرف‌های آقای مزروعی را دوبار تکرار می‌کنم که من بر اساس آن به تردید در این خوش بینی مثال زدنی افتاده‌ام: «...بنابر این نباید به اصل بحث، نگاه بدبینانه‌ای داشته باشیم. زمینه سازی این مسئله می‌تواند راه را برای اصلاح و تغییر قانون اساسی باز کند و بسیاری مباحث دیگر هم مطرح شود و امیدوار باشیم که از این طریق به اصلاحات در کشور دامن بزنیم....»

 «...همان طور که گفتم این مسئله به میزان ساختار حقیقی جامعه مربوط می‌شود و من معتقدم که الان جامعه به گونه‌ای است که اگر بخواهد تغییر و اصلاحی هم صورت بگیرد، این تغییرات مثبت خواهد بود. وقتی خود اصولگرا‌ها خواستار شکسته شدن انحصار صدا و سیما می‌شوند، نشان دهنده یک تغییر نگاه در آنهاست...»

… «من فکر نمی‌کنم که الان مسیر در کشور ما و در منطقه به سمت و سوی خودکامگی بیشتر برود. برای اینکه الان تمام تغییراتی که در جهان شاهد آنیم به سوی مردمسالاری است و قطعا ایران نخواهد توانست خودش را از دایره این تحولات بیرون بکشد.»...

… «به هر حال من نگاه خوشبینانه‌ای به این مسائل دارم و فکر می‌کنم که در شرایط تحولی که الان ایران و منطقه در آن قرار گرفته است، این اصلاحات و تغییرات می‌تواند به سود مردم سالاری تمام شود.» …

درست در‌‌ همان روزی که این حرف‌ها منتشر شد، هاشمی رفسنجانی در تهران به خاطر ابراز نگرانی از حذف جمهوریت از سوی نزدیکان آقای خامنه‌ای زیر فشار رفت و حتی یک روحانی درجه چهار مثل آقای شجونی هم به خود جرئت داد به هاشمی بگوید از مجمع تشخیص مصلحت استفعا دهد تا راه را برای تبدیل آن به مجلس سنای اسلامی باز کند. فرجامی که به خوبی در سخنان هواداران حذف جمهوریت در توضیح آینده مجمع تشخیص مصلحت دیده می‌شود.

آنچه آدمی را بیشتر به دلایل این خوشبینی بدبین می‌کند این است که چرا آقای مزروعی هیچ معنایی در همزمانی تخته کردن در انتخابات ریاست جمهوری بعدی با به توافق رسیدن طرفداران اقای خامنه‌ای و احمدی‌نژاد بر سر انتخابات آینده و ترکیب مجلس آینده و همراهی در کش ندادن ماجرای اختلاس و ماستمالی تخلفات دولت نمی‌بیند. آدم فکر می‌کند لابد چنین آدم خوشبینی می‌خواهد به بعضی‌ها بگوید ما راستی راستی خیلی اصلاح طلبیم.

این مطلب را به اشتراک بگذارید

آگهی