نسخه آرشیو شده
اینفوگرافی: طول حاکمیت زمام داران کشورهای عربی

خاورمیانه با انقلاب آشناست
پرچم‌های لیبی، سوریه، یمن، تونس، مصر و شعار «پیروز می‌شویم» روی دست معترض یمنی، اکتبر ۲۰۱۱ / Hani/AP
از میان متن

  • نسل جدید مخالف سکولاریزم نیست، بلکه با تلاش برای آزادی از حکومت استبدادی می‌کوشد که به سکولاریزم دست یابد. گروه وسیعی از مردم مختلف، شامل دانشجویان، زنان و کارمندان دولت شعار آزادی‌های فردی، مدارا و تساوی حقوق زن و مرد سر می‌دهند.
مجید رفیع‌زاده / ترجمه از مردمک
جمعه ۱۳ آبان ۱۳۹۰ - ۲۲:۴۹ | کد خبر: 66325

مجید رفیع‌زاده، تحلیل‌گر ایرانی-سوری و محقق مرکز مطالعات بین‌المللی وودرو ویلسون در یادداشتی برای مردمک، به سابقه انقلاب‌ها در خاورمیانه پرداخته و قیام‌های اخیر را در منطقه، دور سوم این انقلاب‌ها بر شمرده است.

تعدادی از تحلیل‌گران و محققان حوزه خاورمیانه نظرشان بر این است که انقلاب‌ها و جنبش‌هایی که در لیبی، مصر، تونش و ایران اتفاق افتاده، نخستین نمونه‌های این گونه جنبش‌ها در منطقه بوده است. هر چند، نگاه دقیق‌تر به تاریخ خاورمیانه مدرن، آشکار می‌کند که این جنبش‌ها در منطقه جدید نیستند. در واقع، این نا‌آرامی‌ها موج سوم انقلاب‌هایی هستند که خاورمیانه مدرن را تکان داده‌اند.

اولین امواج تحولات، انقلاب‌های ضد استعماری و ملی‌گرایانه قرن بیستم همچون جنبش استقلال الجزایر علیه حاکمیت استعماری فرانسه در دهه‌های ۵۰ و ۶۰ میلادی در این کشور بود.

جنبش‌های گسترده مقاومت در الجزایر به استقلال این کشور در سال ۱۹۶۲ انجامید. الجزایری‌ها تنها ملتی نبودند که در منطقه برای استقلالشان می‌جنگیدند. بحرین که از سال ۱۸۲۰ تحت قیمومت بریتانیا بود، در اوت ۱۹۷۱ استقلال کامل به دست نیاورد. جنبش مقاومت ملی مصر به رهبری سعد زغلول پاشا و حزب الوفد، بریتانیا را به ترک مصر در سال ۱۹۲۲ واداشتند و مصر به جامعه ملل مستقل پیوست.

در دهه ۶۰ میلادی، جبهه آزادسازی ملی در یمن علیه حاکمیت بریتانیایی بر این کشور جنگید و به بنیانگذاری جمهوری خلق یمن جنوبی در نوامبر ۱۹۶۷ منجر شد.

انقلاب ایران در سال ۱۹۷۹ نیز به تاسیس جمهوری اسلامی انجامید. هرچند ترکیبی از گروه‌ها و تشکل‌های مختلف در این انقلاب نقش داشتند، ولی جمهوری اسلامی ایران با اکثریت آرا شکل گرفت.

آنچه دنیا اکنون در خاورمیانه مشاهده می‌کند، موج سوم انقلاب‌های منطقه است. این موج از جنبش‌ها بر آزادی‌های مدنی، فردی سازی، حاکمیت قانون، دمکراسی و تفسیر آزادتری از مذهب و اقتصاد تاکید دارد.

اگر بخواهیم به زبان اقتصادی بگوییم، در حالی که قسمت کوچکی از طبقه متوسط قادر به اندوختن سرمایه بزرگی بوده‌اند، دیگران تنزل کیفیت زندگی را با ملحق شدن به طبقه کارگری که اکثریت جمعیت را تشکیل می‌دهند، تجربه کرده‌اند.

امروزه یک کارمند دولت یا معلم مدرسه در سوریه باید دو یا سه شغل داشته باشد تا بتواند نیازهای ابتدایی خانواده‌اش را تامین کند؛ خانواده‌ای که به احتمال زیاد تعدادی عضو بیکار دارد. برای مثال ممکن است در روز درس بدهد و در شب با تاکسی کار کند.

مقاومت در سوریه، بیشتر بر مبارزه با گرسنگی، فقر، فساد و بیکاری متمرکز است تا یک نافرمانی مدنی عمومی.

طبق آمارهای سازمان ملل، تقریبا ۲۵ درصد از مردم سوریه زیر خط فقر زندگی می‌کنند. عارف دلیله، یک اقتصاددان سوری منتقد حکومت نیز می‌گوید ۵۰ درصد از مردم زیر خط فقر هستند.

وقتی حزب کمونیست بعث در سوریه به قدرت رسید، شیوه‌های تولید همچون زمان حکم‌رانی حزب قبلی باقی ماند. در دوره بشار اسد، سرمایه در چند بخش جدید که در دست بورژاوزی بوروکراتیک است، انباشته شده و در عین حال شیوه‌های عمده تولید همچنان دست‌نخورده باقی مانده است.

این سیاست‌ها، در طبقه متوسط شکاف انداخته و این به افزایش وسیع شکاف بین فقیر و غنی منجر شده است.

در دسامبر ۲۰۱۰، تونسی‌ها، به طور عمده تحصیل کرده‌ها و طبقه متوسط آن‌ها، موج سوم انقلاب‌هایی را که هم اکنون در خاور میانه و شمال افریقا در حال خروش هستند آغاز کردند.

پیش از انقلاب تونسی‌ها، میزان بیکاری فارغ التحصیلان دانشگاه، ۲۰ درصد بود. این جنبش‌ها، با خودسوزی تکان دهنده یک فارغ التحصیل دانشگاه به نام محمد بوعزیزی آغاز شد که برای گذران زندگی، ناچار به دستفروشی سبزیجات شده بود و بعد مجوزش توسط دولت لغو شد.

زنجیر مشترکی که انقلاب‌های لیبی، تونس و مصر را به هم متصل می‌کند، میزان بالای روح‌خراش بیکاری جوانان بوده است. ۲۴ درصد از جوانان منطقه نمی‌توانند شغلی پیدا کنند.

جوانان، پر از شور و هیجان و به نسبت فارغ از مسئولیت، گروهی از جامعه هستند که بیشترین قابلیت را برای تغییر وضعیت فعلی و زیر سوال بردن حکومت دارند؛‌‌ همان چیزی که در تونس، مصر و کشورهای دیگر خاورمیانه اتفاق افتاد.

علاوه بر نگرانی‌های اقتصادی، این دورسوم انقلاب‌ها بر آزادی مطبوعات، حفظ آزادی‌های مدنی و ترکیب حقوق مدنی و مذهب تاکید دارد. هدف، برای بسیاری از انقلابیون جدید، پیدا کردن راهی برای ترکیب حقوق و مذهب، استقلال و ایمان، آزادی و مذهب است.

به جای اصرار موکد بر واجبات دینی، این جنبش‌ها بر حقوق، اجرای قانون، پلورالیزم به معنای مخالفت با اطاعت از یک فرد صاحب قدرت تاکید می‌کنند. علاوه بر این، هدف آن پیوند اسلام با ارزش‌های مدرن، مانند فردی سازی و آزادی‌های دمکراتیک است.

نسل جدید مخالف سکولاریزم نیست، بلکه با تلاش برای آزادی از حکومت استبدادی می‌کوشد که به سکولاریزم دست یابد. گروه وسیعی از مردم مختلف، شامل دانشجویان، زنان و کارمندان دولت شعار آزادی‌های فردی، مدارا و تساوی حقوق زن و مرد سر می‌دهند. مقاومت روزانه و تلاش مردم عادی که تظاهرات‌های کنونی را به وجود آورد، مقامات سیاسی را بر این داشته است که تغییرات اساسی‌ای را در پارادایم خود ایجاد کنند.

حکومت‌های آینده خاورمیانه علاوه بر اینکه نماینده مردم، فراگیر، شفاف، و در قبال عزت بشری و برابری جنسیتی مسئول هستند، همچنان باید اشتغال‌زایی را جزو اولویت‌های خود بگذارند.

وقتی این حکومت‌های تازه قدرت را در دست بگیرند، الگوهای تازه‌ای برای همه‌چیز - از اقتصاد گرفته تا آموزش و تحقیقات علمی - باید از نو ساخته شود.

حکومت‌های جدید باید راه‌هایی برای درگیرکردن جوانان امروز، پرورش نیرو و اشتیاق و توانایی‌های آنان پیدا کنند تا این‌که به آنان شهریه بدهند و وابسته نگه‌شان دارند.

اگر به مسائل مهم آنان توجه نشود، شکی نیست که جوانان یک واکنش جمعی علیه حکومت‌هایشان شکل می‌دهند؛ همان‌طور که امروز دارند چنین می‌کنند.

حکومت‌های جدید در خاورمیانه باید به جوانان کمک کنند از ابزارهای مبتنی بر وب خود به نفع حکومت‌ها استفاده کنند نه این‌که منتظر باشند این ابزار‌ها علیه خود حکومت‌ها به کار گرفته شود.

این مطلب را به اشتراک بگذارید

اسماعیل

درود بر شما:
پذیرش کلمه ی انقلاب به معنای واقعی کلمه هنوز در اتفاقات اخیر جهان عرب رخ نداده است.
همانطوری که در حوادث مبارزاتی دهه ی 50 و 60 ایران معنای انقلاب تعریف نشد.
درست است که این اتفاقات مملو از خشونت هست ، اما برگه های خواستن دفتر دموکراسی با خشونت ورق نمی خورد.
بحران اقتصادی غرب و درگیری های سیاسی و اجتماعی شرق که امروزه رسانه ای شده اند دارای وجه مشترکی هستند:
شاید من وجه مشترک را خوب بیان نکنم ، اما مقصودم را می رسانم؛ و آن این هست که غرب به طمع سرمایه گرفتار شده است و سردمداران شرق به طمع قدرت. این نظریه برگه هایی دارد که خارج از این صفحه است.

اسماعیل | ۱۶ آبان ۱۳۹۰ - ۰۷:۴۴
صفحه 1 از 1 صفحه
آگهی