در سومین نشست از همایش روحانیت شیعه که در دانشگاه جرج واشنگتن برگزار شد، محمد هدایتی، مجتبی واحدی و علی افشاری درباره وضعیت فعلی روحانیت شیعه در نسبت با حکومت دینی و فاصله روحانیت با حکومتی سکولار سخن گفتند.
در این همایش یکروزه، گروهی از تحلیلگران مسایل ایران در ساختمان ایلیوت دانشگاه جورج واشنگتن آمریکا گرد هم آمدند تا درباره جایگاه روحانیت شیعه در چشمانداز تحولات آینده ایران سخن بگویند.
این همایش را «جمعیت روحانیون سنتی ایران» و «انجمن دانشجویان دموکراسیخواه دانشگاه جورج واشنگتن» برگزار کرد.
در نشست اول همایش، عبدالکریم سروش، ابوالقاسم فنایی و حسن شریعتمداری سخن گفتند که گزارش آن را اینجا میخوانید.
در نشست دوم هم محمد برقعی، مهدی جلالی و محمدرضا جلاییپور حضور داشتند که گزارش آن اینجا در دسترس است.
محمد هدایتی: روحانیت مستقل شیعه، اولین قربانی جمهوری اسلامی
محمد هدایتی، روحانی ساکن واشنگتن درباره «پیششرطها و الزامات استقلال حوزههای علمیه از نهاد قدرت» سخنرانی کرد و گفت که دستگاه فقاهت در ایران طی ۳۳ سال گذشته به دلیل وابسته شدن به نظام سیاسی خالی از محتوا شده است و روحانیت شیعه دوران انحطاط را سپری میکند.
او که از شاگردان مدرسه علمیه رضویه بوده و به جرم همکاری با آیتالله محمد شیرازی به دوسال زندان محکوم شد، معتقد است حوزه در ایران میکوشد «واعظان حقوقبگیر» تربیت کند که مداح حکومت باشند.
آقای هدایتی روحانیت مستقل شیعه را اولین قربانی به قدرت رسیدن حکومت جمهوری اسلامی معرفی کرد.
او برای حل معضل وابستگی حوزه به حکومت راهکارهایی ارائه داد و گفت که برای کاهش تصدیگری حکومت در حوزه فقاهت باید گروهی در حوزه تشکیل شود که بر دوری دولت از حوزه نظارت کند، نظامی مردمسالار و مبتنی بر فاصله یکسان دولت با همه ادیان ایجاد شود، روحانیت و حوزه نباید منصب سیاسی داشته باشد و همچنین شبکههای حمایت مالی از حوزهها باید به رسمیت شناخته شود و دولت بر وجود دریافتی حوزه از مردم نظارتی نداشته باشد و بر آن دستاندازی نکند.
به عقیده این روحانی راهکارهای یادشده در صورتی کارآمد خواهند بود که طبقه متوسط آگاه شود و به کارکردهای نهاد روحانیت اشراف داشته باشد.
مجتبی واحدی: آقای خامنهای به دنبال تضعیف روحانیت است
مجتبی واحدی، فعال سیاسی، در سخنان خود به صفبندی نیروها در آرایش کنونی روحانیت پرداخت و گروههایی از روحانیون را در دورههای مختلفی از تاریخ ۳۳ ساله جمهوری اسلامی مطرح کرد.
او گفت که در سالهای گذشته روحانیون در ایران به دو دسته «مجذوبان حکومت» و «جداییطلبان از حکومت» تقسیم میشوند و عملکرد آیتالله خامنهای به نحوی بوده که گروهی از روحانیون را به حمایت تام از خود واداشته و در مقابل گروهی دیگر میکوشند به طور علنی یا در پرده از او فاصله بگیرند و مواضع سیاسی او را تایید نکنند.
او آیتالله نوری همدانی و مصباح یزدی را در صدر روحانیون مجذوب حکومت قرار داد و تاکید کرد که تلاش برای جداییطلبی از آقای خامنهای پیش از انتخابات سال ۱۳۸۸ آغاز شده بود که مراتب گوناگونی دارد و آیتالله منتظری در صدر آنها قرار میگیرد.
آقای واحدی تحلیلی که روحانیت را فاقد قدرت اجتماعی میداند، رد و تاکید کرد: طبقه روحانیون همچنان بر گروههایی از مردم نفوذ دارد و این نکتهای است که حاکمیت به آن پی برده و میکوشد شخص رهبری و اقدامات او را اموری معرفی کند که برای پشتیبانی از مراجع تقلید و روحانیون انجام میشود.
او گفت که رفتار عمومی روحانیون در سالهای اخیر به گونهای بود که اثرگذاری اولیه خود بر رویدادهای اجتماعی را از دست داد و هرگز به حالت قبل بازنخواهد گشت با این وجود این گروه همچنان میتواند در پیشبرد اهداف آزادیخواهانه ملت ایران اثرگذار باشد.
آقای واحدی برای تضمین این اثرگذاری دو راهکار ارائه داد و گفت که چون روحانیون تراز اول به رسانههای حکومتی دسترسی ندارند باید اظهارات و فعالیتهای آنها را پوشش دهیم و از سوی دیگر در آنها اطمینان ایجاد کنیم که حذف قطعی روحانیت از صحنه سیاسی و اجتماعی ایران اراده جمعی همه اپوزیسیون نیست.
او با اشاره به سالهای نخستین انقلاب و دوران رهبری آیتالله خمینی گفت که همترازی نسبی آیتالله خمینی با اغلب روحانیون معترض، محبوبیت و نفوذ کلام او در جامعه، جنگ و دوری گزیدن ظاهری او از امور حوزوی چهار مزیت نسبی آقای خمینی نسبت به آقای خامنهای بود و از آنجا که رهبر فعلی ایران فاقد محبوبیت در میان مردم و همترازی با روحانیت تراز اول است میکوشد جریان روحانیت را هدایت و آن را به تابعی از خود بدل کند.
به عقیده آقای واحدی به همین دلیل است که آقای خامنهای بیشتر از گذشته در امور حوزه دخالت میکند تا مخالفان و رقیبان احتمالی را سرکوب کند و با مرجعسازیهای غیرمتعارف بکوشد حد مراجع را هم سطح و حتی پایینتر از خود نگه دارد تا روحانیون مخالف در اقلیت قرار گیرند.
این فعال و تحلیلگر سیاسی دیگر اقدام آقای خامنهای برای زدودن فاصله با آیتالله خمینی را مشابهسازی شرایط حاضر با شرایط ده سال نخست انقلاب اسلامی دانست و گفت که او و اطرافیانش میکوشند با القای گفتمان جنگ و تهدید خارجی بخشی از روحانیون را از آشکارسازی مخالفت با رهبر ایران بازدارند.
به عقیده آقای واحدی این روشها موفقیتآمیز نبوده و رفتار آقای خامنهای به مرزبندی جدید میان روحانیون انجامیده است.
علی افشاری: دین حکومتی مانعی برای روحانیت
علی افشاری، فعال سیاسیو از فعالان دانشجویی سابق در ایران، آخرین سخنران همایش روحانیت شیعه بود. او درباره تعارضهای روحانیت با مقوله سکولاریسم پرداخت و نتیجه گرفت که سطوح مختلف روحانیت شیعه با مبانی سکولاریسم به معنای دوری گزیدن دین از قدرت سیاسی، تعارض اساسی دارد.
او روحانیت شیعه در ایران امروز را به پنج گروه بنیادگرایان، روحانیون سنتی طرفدار ولایت فقیه، روحانیون پراگماتیست طرفدار حکومت دینی، روحانیون سنتی مدافع دوری از سیاست و روحانیون اصلاحطلب تقسیم کرد.
آقای افشاری روحانیون بنیادگرا را گروهی معرفی کرد که مسالهشان فقاهت نیست بلکه به دنبال کسب قدرت هستند و خود را بالاتر از محدودههای شرع قرار میدهند.
به گفته او آیتالله خمینی پایهگذار «بنیادگرایی» در تاریخ تشیع بود زیرا خود را مصداق «فقاهت و عدالت» دانست و این مساله زمانی اوج گرفت که او اعلام کرد حفظ نظام جمهوری اسلامی که در شخص خودش متجلی میشد، از اوجب واجبات است یعنی بر تمام احکام اولیه و ثانویه اسلامی ارجحیت دارد.
این فعال سیاسی اکبر هاشمیرفسنجانی را در رده روحانیون پراگماتیست طرفدار حکومت دانست و در تعریف روحانیون سنتی مدافع دوری دین از سیاست گفت که آنها اجرای احکام شرعی را تنها در شان معصوم میدانند و معتقدند هر نوع از حکومت دینی در عصر غیبت نامشروع است. این گروه به به نظارت روحانیت بر حکومت غیر دینی قائل هستند اما همواره بر این نکته تاکید کردهاند که قوانین کشور باید با اصول اولیه دین اسلام تطبیق داشته باشد.
به گفته او روحانیون اصلاحطلب آرای روشنی ندارند با این وجود مشخص است که هیچ کدام از آنها با جدایی کامل دین از سیاست و خروج کامل دین از قدرست سیاسی دفاع نکردهاند.
به گفته او به این معنا که به درجات تلفیق دین و دولت در چارچوب دموکراسی دفاع میکند.
آقای افشاری معتقد است با وجود تمام این تعارضها با مساله سکولاریسم در میان ردههای گوناگون روحانیت، تجربه منفی جمهوری اسلامی و عکسالعمل تندی که علیه روحانیت داشت عامل محرکی است که نهاد روحانیت را به سمت جدایی از حکومت ببرد زیرا مضرات و آفات استبداد دینی برای روحانیت کم نبوده است.
او مهمترین این آفات را ایجاد نهادی قدرتمند بر صدر نهاد روحانیت دانست، نهادی که قدرت سلب حق مرجعیت از مراجع را دارد و تا کنون برای دو مرجع تراز اول شیعه یعنی آیتالله شریعتمداری و آیتالله صانعی چنین تصمیمی گرفته و تشخیص داده است که آنها صلاحیت روحانیت ندارند. این گروه که به محض مخالفت روحانیون با مواضع حکومت به بیوت آنها حمله میکند، از مهمترین موانعی است که دین حکومتی برای نهاد روحانیت ایجاد کرده است.