سعید رضوی فقیه، تحلیلگر و فعال سیاسی، در گفتوگو با مردمک به نگرانیهای اصولگرایان درباره انتخابات مجلس نهم اشاره کرده و گفته است که آنان هم نگرانند دولت نتیجه انتخابات را شکل بدهد.
هشدارهای اخیر حیدر مصلحی، وزیر اطلاعات ایران، درباره تلاش «گروههای انحرافی مختلف» برای فعالشدن در انتخابات مجلس و همینطور تشکیل ستاد پیشگیری از وقوع جرایم انتخاباتی از سوی رئیس قوه قضاییه، نشاندهنده حساسیت اصولگرایان درباره نقش دولت و چهرههای محوری آن از جمله اسفندیار رحیممشایی در انتخابات آینده مجلس است.
این انتخابات برای همه جریانهای سیاسی فعال در ایران اهمیتی مضاعف دارد؛ هم دولت، هم اصولگرایان منتقد دولت، و هم اصلاحطلبانی که برای شرکت در این انتخابات پیششرطهایی گذاشتهاند.
درباره نگرانیها و حساسیتهای اصولگرایان بر سر فعالیت انتخاباتی «جریان انحرافی» از سعید رضوی فقیه، تحلیلگر سیاسی، سوال کردیم.
آقای رضوی فقیه معتقد است: بعد از انتخابات سال ۸۸ وقتی جریان آقای احمدینژاد کاهش اقتدار و اعتبار آقای خامنهای را مشاهده کردند، سعی کردند که در برابر او هم به باجخواهی و امتیازگیری بپردازند.
به گفته این تحلیلگر سیاسی، قهرکردن یازده روزه آقای احمدینژاد نشان از این داشت که آقای احمدینژاد در واقع خودش را به طور جدی آماده رویارویی با رهبری میکند.
مردمک: به نظر شما چرا اصولگرایان هم اینطور درباره انتخابات مجلس حساسیت نشان میدهند؟
سعید رضوی فقیه: من فکر میکنم که انتخابات آینده مجلس برای اصولگرایان از این جهت اهمیت دارد که با بخش معترض و منتقد جامعه رو به رو هستند که احتمالا در این انتخابات حضوری نخواهند داشت چون نمایندگانی که آنها جستوجو میکنند در این رقابتها نخواهند بود. و طبیعتا این شمار رأی دهندگان را به شدت کاهش میدهد.
همین طور که ما مشاهده میکنیم در عرصه مطبوعات و رسانهها بسیاری از کسانی که طی سالهای گذشته به هر قیمتی حاضر بودند در انتخابات شرکت کنند، به هیچ وجه حاضر نیستند آبروی سیاسی خودشان را رهن مشارکت در این انتخابات کنند.
از طرف دیگر اصولگرایان با جریان آقای احمدینژاد و اطرافیانشان رو به رو هستند که اگر نگوییم بیشتر از اصلاحطلبها و مخالفان و منتقدان جنبش سبز برای حکومت و اصولگرایان دردسر ساز هستند، قطعا دردسرهایشان کمتر نبوده است و طی هفتههای و ماههای اخیر ما شاهد چالشهای جدی این جریان موسوم به پدیده انحرافی یا جریان انحرافی با کلیت نظام جمهوری اسلامی بودیم.
تاکید میکنم «کلیت نظام جمهوری اسلامی» چون این جریان خیز برداشتهاند که تمام ارکان دولت را در تصاحب و تسلط خودشان بگیرند و بتوانند از این طریق کشور را به عنوان گروگان نگه دارند و در تمام منابع اقتصادی دست اندازی کنند.
اصولگرایان شدیدا نگران هستند که در این انتخابات با پشتوانه دولت آقای احمدینژاد، مجلس آنطوری که اصولگرایان انتظار دارند تشکیل نشود و انتخابات در چنین فضایی به رقابت جدی بین اصولگرایان و جریان آقای احمدینژاد تبدیل خواهد شد و از طرف دیگر اصولگرایان به طور جدی با احتمال تحریم انتخابات و کاهش مشارکت مواجه هستند.
بنابراین میتوان گفت که از همین الان اصولگرایان چه خود رهبری و چه جریانهای سنتی اصولگرایان نگران سرنوشت انتخابات هستند و این رفتارها به نگرانی آنها از نحوه برگزاری و نتیجه انتخابات باز میگردد.
به نظر شما فضای انتخابات مجلس نهم به چه سمت و سویی خواهد رفت و میزان مشارکت در آن چهقدر خواهد بود؟
هنوز قابل پیشبینی نیست. چه بسا رقابت بین اصولگرایان سنتی و جریان آقای احمدینژاد سبب شود که یک شور و نشاط انتخاباتی پدید بیاید و بخشهایی از جامعه در تقابل با یکی از این جریانات وادار بشوند حتی به طور ناخواسته در انتخابات شرکت کنند.
در عین حال فکر میکنم طبیعت انتخابات مجلس در ایران به گونهای است که جز تهران و برخی از شهرهای بزرگ، رقابتها لزوما به مطالبات سیاسی و دیدگاههای سیاسی ارتباطی ندارد و در بسیاری از جاها مسائلی مانند مطالبات محلی و در واقع حتی رقابتهای قومی سبب بهوجودآمدن شور و نشاط انتخاباتی میشود.
اما در هر صورت از آنجایی که تهران پیشانی کشور و جمهوری اسلامی به حساب میآید، کاهش مشارکت در انتخابات در سطح شهر تهران میتواند دماسنجی باشد برای جمهوری اسلامی که از آن طریق کاهش مشروعیت خودش را مشاهده میکند و میبیند که مردم اعتمادی به برگزاری انتخابات ندارند و این انتخابات را عادلانه و سالم و رقابتی نمیدانند.
به نظر شما حامیان دولت و گروهی که اصولگرایان «جریان انحرافی» میخوانند، به چه شکل وارد انتخابات خواهند شد و چهطور سعی میکنند که در این فضا تاثیر بگذارند؟
واقعیت این است و خود اصولگرایان هم متوجه این نکته هستند که دولت آقای احمدینژاد در طول تاریخ جمهوری اسلامی بیشتر از همه دولتها دروغ گفته و فریب و نیرنگ به کار برده و غیرقابل اعتماد بوده.
به همین خاطر خود اصولگرایان هم متوجه هستند که آقای احمدینژاد و اطرافیانش از هیچ ترفندی برای کسب تصاحب قوه مقننه فروگذار نمیکنند و احتمالا از شیوههای پیچیدهای برای تقلب یا میتوان گفت مهندسی پیشینی انتخابات استفاده میکنند و همین باعث شده که جناح اصولگرا بهشدت نگران باشد.
این نگرانی در حدی است که آقای جنتی، دبیر شورای نگهبان هم در هفتههای گذشته هشدار داده و رئیس قوه قضاییه و مقامات جمهوری اسلامی هم همچین هشدارهایی را دادهاند که احتمالا دولت آرای مردم را میخرد و یا در انتخابات تقلب میکند.
وزیر اطلاعات در صحبتهای اخیرش گفته که هدف جریان انحرافی، رهبری و حاکمیت است. به نظر شما چرا این نگرانی وجود دارد که فعالیتهای جریان انحرافی خدشهای به قدرت و جایگاه رهبری وارد کند؟
اگر از زاویه دیگری نگاه کنیم نه تنها در جمهوری اسلامی بلکه در بسیاری از کشورهای دیگر، وقتی جریان حاکم میخواهد مخالفان خود را تهدید و یا سرکوب کند، آنها را متهم میکند به مخالفت با اصول اساسی کشور.
در ایران معمولا مخالفت با انقلاب، مخالفت با نظام و مخالفت با امنیت ملی و همچنین مخالفت با رهبری بهانهای است برای کنار زدن یک جریان مخالف و ما طی سالهای گذشته هم شاهد این شگرد و این شیوه بودهایم.
اما از طرف دیگر نباید ناگفته بگذاریم که جریان آقای احمدینژاد واقعا با کلیت نظام جمهوری اسلامی و و با همه ارکان آن در افتاده و ماههاست به شکلی پنهان رقابت قدرت را با آقای خامنهای که آغاز کردهاند.
فکر میکنم بعد از انتخابات سال ۸۸ وقتی آنها کاهش اقتدار و اعتبار آقای خامنهای را مشاهده کردند، سعی کردند که در برابر او هم به باجخواهی و امتیازگیری بپردازند. قهرکردن یازده روزه آقای احمدینژاد نشان از این داشت که آقای احمدینژاد در واقع خودش را به طور جدی آماده رویارویی با رهبری میکند.
بهخصوص در دو سال گذشته، محدودیتها و فشارها برای اصلاحطلبان بیشتر شده است. به نظر شما این جناح سیاسی چه نقشی میتواند در انتخابات آینده مجلس داشته باشد؟
به نظر من اصلاحطلبان چه بخواهند و چه نخواهند لااقل در این انتخابات نقشی نخواهند داشت. از طرفی به آنان اجازه حضور در انتخابات داده نخواهد شد و یا به تعبیر دیگر شرایط حضور آنها فراهم نیست و از طرف دیگر آنها به هر دلیلی از تاثیرگذاری در سطح سیاست و رقابتهای سیاسی در جمهوری اسلامی باز ماندهاند و نمیتوانند در عرصه سیاست آنطور که باید و شاید نقش آفرینی کنند.
در حال حاضر اصلاحطلبان میتوانند فقط به جامعه مدنی تکیه داشته باشند و متاسفانه به خاطر محدودیتهای سیاسی و مطبوعاتی رسانهای نمیتوانند با بدنه اجتماعی خودشان هم ارتباط بگیرند و مخصوصا بعضی از تندرویها سبب شد تا اندک فضایی هم که برای فعالیت اصلاحطلبان موجود بود از بین برود و عملا اصلاحطلبها تا مدتی به نیروی حاشیهای تبدیل شوند.