جان سیمپسون، از خبرنگاران و تحلیلگران اصلی بیبیسی در حوزه بینالملل، معتقد است حمله به سفارت بریتانیا در تهران را باید با نگاهی به گذشته روابط این دو کشور در دو قرن اخیر دید. آقای سیمپسون بارها به ایران سفر کرده و از این کشور گزارش تهیه کرده است. او انقلاب سال ۵۷ و انتخابات دوم خرداد ۷۶ را از تهران گزارش کرده است.
بریتانیا با تشویق و حمایت علنی کشورهایی چون چین، اروپا و آمریکا، تصمیم گرفت واکنش شدیدی به حمله روز سه شنبه به ساختمانهای سفارت بریتانیا در تهران نشان دهد.
بسیاری از کشورهایی که از این تصمیم حمایت کردند از جمله فرانسه، آلمان، اتریش و ترکیه، به نحو فزایندهای نگران رفتار عجیب و غریب ایران و اهداف و مقاصد رهبران این کشورند که اکنون ظاهرا به تولید بمب هستهای نزدیک شده است.
قطع روابط دیپلماتیک با ایران، یقینا گامی به سوی آیندهای نامعلوم است اما روابط دیپلماتیک به تنهایی هرگز برای حفظ صلح کافی نیست.
بریتانیا در لحظهای که جنگ جهانی دوم اعلام شد، دارای روابط دیپلماتیک با آلمان نازی بود.
به این ترتیب، تا پایان این هفته، سفارت ایران در لندن همانند سفارت بریتانیا در تهران خالی خواهد شد و هر گونه فعالیت دیپلماتیک باید از کانالهای دیگر انجام شود.
«تقصیر بریتانیاست»
در آخرین لحظه، وزیر امورخارجه ایران، تلاش زیادی کرد که با انتشار بیانیهای از آنچه که پیش آمد عذرخواهی کرده و وضعیت را عادی نگه دارد. اما این عذرخواهی کافی نبود. و به هر حال وزارت امور خارجه، در دعواهای سیاسی درون ایران، چندان به حساب نمیآید. تا کنون هیچ نشانهای از عذرخواهی در میان رهبران تهران دیده نشد.
علی اردشیر لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی، حمله به سفارت بریتانیا در تهران را تقصیر خود بریتانیا دانست که در امور ایران دخالت کرده و در دهههای گذشته میخواسته بر ایران سلطه داشته باشد.
آقای لاریجانی، فرد باتجربه و تحصیل کردهای است و درک خوبی از جهان خارج دارد. اگرچه او برای مخاطبان سیاسی دارد نقش بازی میکند- او امیدوار است که نامزد انتخابات ریاست جمهوری بعدی باشد- اما در عین حال دارد برای بخش وسیعی از مردم ایران سخنرانی میکند.
کنترل از پشت صحنه
شاید درک این مسئله برای بریتانیاییها سخت باشد اما در داخل ایران به آنها به عنوان قدرت برتری نگاه میشود که در طی دو قرن گذشته، بارها و بارها قاطعانه در امور داخلی ایران دخالت کردهاند.
در سال ۱۹۰۶ بریتانیا مانع از تحقق قانون اساسی دمکراتیک در ایران شد. در سال ۱۹۲۵ بریتانیاییها، رضا پهلوی را تشویق کردند که خود را شاه ایران بنامد اما در سال ۱۹۴۱ او را از قدرت برکنار کرده و پسرش را به جای او بر تخت نشاندند، چون که رضا شاه آشکارا از نازیها دفاع میکرد.
در نتیجه، وقتی انقلاب ۱۹۷۹ اتفاق افتاد، آخرین شاه ایران تصور میکرد که بریتانیا پشت این حرکت است و بریتانیاییها را متهم به حمایت از آیت اللهها کرد. اما آیت اللهها، خودشان همیشه بریتانیا را متهم کردهاند که میخواهند از شر جمهوری اسلامی خلاص شود.
برای بریتانیا اینها بیشتر مسائل باستانی تاریخی است و شصت سال از آن دورانی که بریتانیاییها خود را قدرت برتر حساب میکردند، گذشته است.
اما ایرانیها این مسائل تاریخی را فراموش نکردهاند و آنها خیلی متوجه تغییراتی که در جهان خارج به وقوع پیوسته، نیستند. خیلی از ایرانیها هنوز معتقدند که بریتانیایی از پشت صحنه همه چیز را کنترل میکنند و بر این باورند که بریتانیاییها به آمریکاییها میگویند که چه باید بکنند.
دشمنان سیاسی احمدینژاد
همه این چیزها به منازعات سیاسی درون ایران برمی گردد. به نظر میرسد که محافظه کاران تندرو که این روزها چشم به رهبری آیت الله خامنهای دارند، یقینا پشت صحنه حمله به سفارت بریتانیا در تهران بودهاند. هدف آنها بیاعتبار کردن محمود احمدینژاد رئیس جمهور ایران است که علیرغم رادیکالیسماش، خواهان حفظ ارتباط با جهان غرب است.
احمدی نژاد بازنده واقعی تصمیم بریتانیا در زمینه قطع روابط دیپلماتیک است. اما او سیاستمدار باهوشی است و میداند که چگونه مطابق خواست مردم حرف بزند. میتوانیم منتظر اقدام تلافی جویانه او در برابر دشمنان سیاسیاش باشیم.