نسخه آرشیو شده

آیا لندن در قطع رابطه با تهران تعجیل کرد؟
عکس از خبرگزاری فارس
از میان متن

  • سفیر بریتانیا در تهران به بی‌بی سی گفت که محاسبات برخی از عوامل رژیم که خواهان درگیری‌اند و فکر می‌کنند با این کار می‌توانند مردم را گرد حکومت متحد کنند، در مورد واکنش بریتانیا به این اعمال، اشتباه بود. آن‌ها احتمالا انتطار نداشتند که ما ماموران ایرانی در سفارت ایران در لندن را به تهران برگردانیم.
شنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۰ - ۲۳:۳۵ | کد خبر: 67209

اکنون روشن شده که دیپلمات‌های بریتانیایی در ایران هنگامی که نیروهای داوطلب دانشجویی تحت حمایت رژیم یا بسیجی‌ها، در تاریخ ۲۹ نوامبر به ساختمان‌های سفارت بریتانیا در تهران هجوم بردند، خیلی قسر در رفتند.

اکنون روشن شده که دیپلمات‌های بریتانیایی در ایران هنگامی که نیروهای داوطلب دانشجویی تحت حمایت رژیم یا بسیجی‌ها، در تاریخ ۲۹ نوامبر به ساختمان‌های سفارت بریتانیا در تهران هجوم بردند، خیلی قسر در رفتند.

دومینیک چیلکات سفیر بریتانیا در تهران که به تازگی به این پست گمارده شده بود در گفتگو با بی‌بی سی، آنچه را که بر سر او و همکارانش در سفارت آمد تشریح کرد.

جهانیان قبلا تصاویر آدم‌هایی را که از دیوارهای سفارت بالا می‌رفتند و خرابکاری‌های آن‌ها را در داخل سفارتخانه دیده بودند.

خبرنگار بی‌بی سی از سفیر بریتانیا می‌پرسد که آیا او و همکارانش در سفارت فکر می‌کردند که ممکن است به وسیله بسیجی‌ها به گروگان گرفته شوند، بلایی که سال‌ها پیش بر سر کارکنان سفارت آمریکا آمد.

آقای چیلکات گفت که «اگر بگویم این فکر به مغز ما خطور نکرد در واقع دروغ گفته‌ام. رفتار پلیس ایران خیلی عجیب و غریب بود. آن‌ها به دیپلمات‌های بریتانیایی کمک نکردند و می‌گفتند که مطمئن نیستند که این تظاهرات چه زمانی خاتمه خواهد یافت. سفارت بریتانیا قبلا هم از این نوع تظاهرات زیاد دیده بود اما در موارد قبل، تعداد پلیس‌های محلی خیلی بیشتر از تعداد تظاهرکنندگان بود».

آقای چیلکات مودب‌تر از آن بود که بگوید رفتار تظاهرکنندگان در دوره‌های قبل آماتوری و کمیک بود.

من متخصص امور ایران نیستم، اما سال‌ها قبل، زمانی که در آسیا کار می‌کردم در مورد ایران هم گزارش می‌دادم. من در چین کار می‌کردم، در کشوری دیکتاتوری با پلیس مخفی، محدودیت‌های مسافرتی برای خبرنگاران خارجی، نظارت شدید و انواع شکل‌های شوم جاسوسی.

اما بعد از آنکه ایران را دیدم، چین به نظرم در مقایسه با آن مثل یک شیشه شفاف بود. محدودیت‌ها در ایران بسیار مبهم بود: کسی که به نظر طرفدار رژیم بود در خلوت، خود را آدمی نشان داد که چندان وفادار به آن‌ها نیست. آن‌ها که در ظاهر خود را متحد نشان می‌دادند، همیشه قابل اعتماد نبودند. تهرانی‌های طبقه متوسط خیلی محتاط بودند و از کنترل‌های دولتی و ضربه‌های ناگهانی که ممکن بود بخورند، می‌ترسیدند اما هیچ چیز زاهدانه‌ای در زندگی آن‌ها نبود. آن‌ها در خانه‌هایشان، ماهواره غیرقانونی داشتند که با آن سی ان ان و بی‌بی سی را بی‌وقفه تماشا می‌کردند. برخی از آن‌ها، اوقاتشان گاهی در ایران و گاهی در اروپا می‌گذشت یا با بستگانشان در آمریکا در تماس بودند.

در چین یک بار با یک تاکسی غیرقانونی (داستانش پیچیده است) به سمت سفارت چین می‌رفتم که راننده‌ام به یک مامور پلیس برخورد کرد و سعی کرد او را زیر کند و بعد گاز داد و رفت در حالی که مامور پلیس‌ همان طور که با دست‌هایش صندوق عقب اتومبیل را چسبیده بود و فحش می‌داد، دنبال ما می‌آمد.

در این رابطه هیچ کس دستگیر نشد: چالش با قدرت دولتی در پایتخت چین، غیرقبال تصور است.

در حالی که در سایه تظاهرات غیرقانونی تهران، مردان لباس شخصی با اتومبیل‌های بدون نشان، خبرنگاران خارجی باتجربهتر از من در مورد ایران را می‌ترساندند. چندی قبل، شنیدم که برخی از این عوامل نا‌شناس که با دستگاه دولت در ارتباطند، یکی از خبرنگاران خارجی را در خیابان دستگیر کرده و سوار اتومبیل خود کردند و او را مورد ضرب و شتم قرار دادند (بیشتر به کلیه‌اش صدمه زدند) و بعد او را چندین مایل دور از شهر در کنار اتوبانی‌ رها کردند و او مجبور شد لنگ لنگان خود را به خانه‌اش برساند.

این نوع کار‌ها در چین اتفاق نمی‌افتد: روزنامه نگاران غربی، اذیت می‌شوند اما هرگز به آن‌ها آسیبی نمی‌رسد و تو می‌دانی که کدام دستگاهی دارد تو را اذیت می‌کند.

سفارت بریتانیا در خیابان بابی ساندز قرار دارد، بنابراین آدرس پستی آن به نام یکی از اعضای ارتش آزادیبخش ایرلند (IRA) است که به علت اعتصاب غذا درگذشت.

یکی از دیپلمات‌هایی که در آسیا می‌شناختم و برای سفارت بریتانیا در تهران کار می‌کرد، برایم تعریف کرد که یک بار دانشجویان تظاهرکننده با خودشان سیستم صوتی پرتابلی را به تظاهرات آوردند که با آن شعار بدهند اما مغازه داران حاشیه خیابان که از دست سروصدا و شعارهای آن‌ها خسته شده بودند، برق دستگاه را قطع کردند. بعد از آن، ماموران محافظ سفارت، دیدند که یکی دارد به در آهنی سفارت می‌کوبد. لای در را کمی باز کردند و رهبر تظاهرکنندگان را دیدند که پشت در ایستاده و می‌گوید که می‌خواهد سوالی بپرسد. دوست من را صدا کردند تا به سوال او جواب دهد. رهبر تظاهرکنندگان پرسید آیا آن‌ها می‌توانند بلندگوی دستگاه صوتیشان را به پریز برق داخل سفارت وصل کنند. دوست من که از این درخواست جا خورده بود، دوشاخه بلندگو را از گرفت و گفت باید ببیند که چه کار می‌تواند بکند. او کمی صبر کرد و بعد در آهنی را دوباره باز کرد و به رهبر دانشجویان گفت که متاسفم، همه پریزهای ما و به سبک سیستم بریتانیا، سه شاخه‌اند و دوشاخه شما به آن نمی‌خورد.

رهبر تظاهرکنندگان مایوسانه آه کشید. اما دوباره در آهنی به صدا درآمد. این بار‌ همان آدم بود که با لحن مودبی پرسید: آیا شما پرچم بریتانیا دارید که ما به آتش بکشیم؟ دوستم این بار با عصبانیت گفت نه و در آهنی را محکم بست.

هجوم بسیجی‌ها به سفارت اصلا عجیب نبود. همان طور که آقای چیلکات در مصاحبه با بی‌بی سی گفت، این اتفاق، در مجموع حرکتی شوم و کینه توزانه بود. ابتدا پلیس دیپلماتیک به سفارت می‌گوید که تظاهراتی در مقابل ساختمان سفارت در مرکز شهر برپاست. سفارت فورا، کارمندان ایرانی سفارتخانه را مرخص کرده و کارمندان بریتانیایی غیرلازم و بستگانشان را به ساختمان دوم سفارت در شمال شهر که اصطلاحا به آن باغ قلهک می‌گویند، می‌فرستد. اما پلیس دیپلماتیک به سفارت نمی‌گوید که تظاهرات دیگری نیز همزمان در مقابل باغ قلهک برپاست و تظاهرکنندگان، در باغ را باز کرده و ماموران را کنار زده و بدون اطلاع وارد ساختمان سفارت شده‌اند.

کارکنان سفارت عقب نشینی کرده و خود را به مخفی گاه‌های درون سفارتخانه که برای رهایی از شر مزاحمان طراحی شده بود، رساندند و در آنجا منتظر رسیدن پلیس شدند تا بیایند و آن‌ها را از دست مهاجمان نجات دهند. اما هیچ پلیسی برای نجات آن‌ها نیامد.

به گفته آقای چیلکات، یکی از کارکنان سفارت برای نجات خود، گاوصندوق سنگینی را پشت در فولادی گذاشت و بعد تختخوابش را هم به گاو صندوق تکیه داد و بعد با تمام وزنش آن را هل داد تا مهاجمان نتوانند واردد اتاق شوند اما آن‌ها سرانجام، چارچوب در را شکستند و وارد اتاق شدند. به گفته او، پناهگاه به وظیفه خودش عمل کرد اما پلیس ایران عمل نکرد.

اما آقای چیلکات و همکاران او در ساختمان سفارت در منطقه مرکزی شهر، خود را در دفتر مخصوصی در طبقه فوقانی سفارتخانه، زندانی کردند. آن‌ها می‌توانستند سر و صدای خرابکاری و غارت تظاهرکنندگان و تلاششان برای ورود به دفتر مخصوص را بشنوند. سرانجام آن‌ها موفق شدند که وارد دفتر کنسول شوند و آنجا را به آتش بکشند و به دنبال آن سفیر و همکارانش به خاطر دود و آتش محبور شدند از مخفی‌گاه خود بیرون آمده و به سمت طبقه همکف فرار کنند. آن‌ها از شانس خوبشان وقتی به طبقه همکف رسیدند، تظاهرکنندگان به جای دیگری رفته بودند و گروه کوچکی از افراد پلیس ایران به آن‌ها گفتند که در ساختمان دیگری در گوشه حیاط مخفی شوند و چراغ‌ها را نیز خاموش کنند.

به گفته آقای چیلکات این اتفاق در مرکز شهر افتاد و اگر پلیس ایران می‌خواست جلوی آن را بگیرد، می‌توانست نیرو‌هایش را به درون سفارتخانه ریخته و بریتانیایی‌ها را نجات دهد. اما پلیس یا هر نیرویی که کنترل این حمله را از پشت صحنه به عهده داشت، خیلی طول کشید تا تصمیم بگیرد که مداخله کند.

در این مدت، تظاهرکنندگان به گفته آقای چلیکات، دست به کارهای کینه توزانه زدند: آن‌ها تابلوهای نقاشی ملکه ویکتوریا و ادوارد هفتم را که در اقامتگاه اصلی بود خرد کرده و مبل‌ها را پاره کردند.

اما به گفته سفیر، این نوع خشونت‌ها، کور و بی‌هدف نبود. دانشجویان بسیجی، همه لوازم الکترونیکی از قیبل تلفن‌های موبایل، کامپیوتر‌ها و هارد درایو‌ها را با خود بردند. به اعتقاد او، این خشونت با حمایت دولت ایران صورت گرفته بود.

به دنبال اقدام دولت بریتانیا در مورد فراخواندن کارکنانش از ایران و اخراج دیپلمات‌های ایرانی از لندن، سفارتخانه‌های هر دو کشور تعطیل گردید اگرچه روابط رسمی دیپلماتیک کاملا قطع نشد.

سفیر بریتانیا در تهران به بی‌بی سی گفت که محاسبات برخی از عوامل رژیم که خواهان درگیری‌اند و فکر می‌کنند با این کار می‌توانند مردم را گرد حکومت متحد کنند، در مورد واکنش بریتانیا به این اعمال، اشتباه بود. آن‌ها احتمالا انتطار نداشتند که ما ماموران ایرانی در سفارت ایران در لندن را به تهران برگردانیم.

اما برخی از مطبوعات راست گرای بریتانیا شکایتشان این است که چرا روابط ایران و بریتانیا نباید کاملا قطع شود. به اعتقاد آن‌ها واکنش بریتانیا در مقابل این اتفاق، واکنشی بزدلانه بوده است.

اما حقیقت غم انگیز این است که از آن زمان که نیکولا سارکوزی، رئیس جمهور فرانسه به وضوح، گزینه‌های موجود برای دنیای خارج در برخورد با ایران را خلاصه کرد، خیلی اوضاع عوض نشده است. ما می‌توانیم به دنبال حل و فصل موضوع با ایران از طریق مذاکره باشیم یا در غیر این صورت با گزینه مهلکی روبرو خواهیم بود: «بمب ایران یا بمباران ایران».

این محاسبه بسیار اساسی است و باز‌ها باید در مورد خطرات بمباران ایران صریح باشند چرا که می‌تواند حملات تلافی جویانه ایران به اسرائیل، عربستان سعودی، پایگاه‌های ناتو در ترکیه و اهداف دیگر و خشونت‌های بسیار در منطقه به وسیله نیروهای طرفدار ایران را به دنبال داشته باشد.

اکنون شتاب بیشتری از سوی اتحادیه اروپا برای تحریم‌های شدید‌تر ایران دیده می‌شود و با محکوم کردن حمله به سفارت بریتانیا از سوی چین و روسیه که مخالف تحریم‌های شدید ایران در سازمان ملل بودند، این امیدواری بیشتر شده است.

به علاوه، سرعت حمله‌های مخفیانه به پایگاه‌های هسته‌ای ایران، فیزیکدان‌ها و متخصصان موشکی ایران، با حرف‌هایی که در مورد انفجار‌ها و ترورهای مرموز اخیر در اصفهان و نقاط دیگر شنیده می‌شود، شدت بیشتری یافته است.

تنها چیزی که درباره حمله هفته گذشته به سفارت بریتانیا در تهران می‌توان گفت این است که این حملات سریعا مورد تایید سیاستمداران تندرو قرار گرفت و اینکه عناصری در درون حاکمیت ایران، خواهان جنگ رویارویی‌اند.

نمی‌توان دقیقا گفت که تندرو‌ها می‌خواهند این رویارویی را تا کجا بکشانند و اینکه آیا محاسبه آن‌ها در مورد واکنش اخیر بریتانیا آن طور که آقای چیلکات می‌گوید غلط بوده یا خیر.

آنچه که یقینا می‌توان گفت این است: اگر قصد ایرانی‌ها تنها ترساندن دیپلمات‌های بریتانیایی و نه صدمه رساندن به آن‌ها بوده، در این صورت دولت بریتانیا روز سه شنبه مرتکب اشتباه بزرگی شده است. بریتانیا و همه آن‌ها که نگران تشدید بحران ایران‌اند، راه گریز باریکی دارند.

 

 

این مطلب را به اشتراک بگذارید

آگهی