فاطمه حقیقت جو هم در رفتن اول بوده است و هم دربیرون آمدن. او اولین زن عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت بود که به مجلس رفت و اولین نمایندهای بود که از مجلس ششم خارج شد.
حقیقت جو که امروز در بوستون آمریکا زندگی میکند برای اولین بار و به این شدت از تحریم انتخابات سخن میگوید. چرا که معتقد است حاکمیت پس از انتخابات سال ۸۸ تغییر ماهوی کرده و حتی نوع نظام سیاسی ایران نیز عوض شده است. او معتقد است اصلاح طلبان با تبلیغ عدم شرکت و تحریم انتخابات بازی حاکمیت و طراحی انتخاباتی آقای خامنهای را بهم زدهاند. حقیقت جو البته موفقیت تحریم انتخابات را در گرو آگاهسازی مردم میداند. او هر چند که پیشبینی مشخصی از میزان مشارکت مردم ارائه نمیکند اما امکان تحریم انتخابات مجلس دهم توسط مردم را زیاد میداند.
انتخابات باید آزاد و سالم باشد و حداقل رقابت درآن تضمین شده باشد. در مجلس ششم اگرچه شورای نگهبان تعداد قابل توجهی از افراد سرشناس را رد صلاحیت کرده بود، اما بازهم میشد انتخابات را رقابتی به حساب آورد. تعداد زیادی کاندیدا تائید صلاحیت شده بودند و بعد از تشکیل مجلس ششم هم مشخص شد انتخابات آزاد و رقابتی بوده است. اما درانتخابات مجلس هفتم روسای دو قوه یعنی آقای خاتمی و کروبی نامهای به آقای خامنهای نوشتند و شکایت کردند که تکلیف ۲۰۰ کرسی پیش از انتخابات معلوم شده است. نمایندگان مجلس ششم تحصن یک ماهه داشتند تا به روند حذف جمهوریت اعتراض کنند. گرچه تحصن تاثیری در اراده آقای خامنهای نداشت اما زمینه روشنگری را فراهم کرد. مجالس هفتم و هشتم مجالسی فرمایشی بودند و علایق دفتر رهبری و دولت را تامین میکردند نه علایق مردم را. شرکت درانتخابات از این جهت که مجلسی شبیه مجلس هفتم و هشتم تشکیل دهد مشروعیت بخشی به سرکوب مردم است. وقتی خون مردم ریخته شده است، فرزندان ملت در زندانها هستند و کسانی که بیرون هستند هم امکان تحرک و حتی برگزاری یک عزاداری ساده را برای فرزندانشان ندارند تحریم انتخابات همراهی کردن با خواست مردم است.
در انتخابات سال ۸۸ کاندیداهایی که بخشهای مختلف مردم را نمایندگی میکردند حضور داشتند، هرچند حاکمیت آرای مردم را دزدید. اما دراین انتخابات هیچکدام از دو شرط برقرار نیست. یعنی نه انتخابات رقابتی است و نه تضمینی برای سلامت انتخابات وجود دارد. مسئولین اجرایی و نظارتی و مسئولینی که مرتبط با دفتر رهبری هستند هم پیشاپیش اعلام کردهاند که اصلاح طلبان حق شرکت درانتخابات ندارند، مگر اینکه توبه کنند. گرچه علاقمند بودند تعدادی از اصلاح طلبان خنثی و بیخطر را وارد عرصه کنند و بگویند که انتخابات رقابتی است.
احزاب مهم اصلاح طلبان تعطیل شدند و امکان تبلیغ ندارند. رسانهها تعطیل شدند و امکان کار سیاسی وجود ندارد. فضای کشور به جای اینکه به رونق انتخابات کمک کند یک فضای امنیتی است و افراد زیادی هم دراین مدت بازداشت شدهاند. ضمن اینکه رهبران جنبش سبز در بازداشت به سر میبرند. آقای خاتمی سه شرط برای انتخابات آزاد اعلام کردند که متاسفانه هیچ یک از این سه شرط برای برگزاری انتخابات محقق نشده است. بنابراین بهترین شکل تحریم انتخابات است که در داخل عدم مشارکت گفته میشود.
تحریم یک امر مرسوم در دنیا است. در بسیاری از کشورها که حاکمیت آنها توتالیتر است ما میبینیم که گروههای مخالف یا اپوزسیون انتخابات را تحریم میکنند. به نظر من ایران هم یکی از همین کشورها با حاکمیتی توتالیتر است. قتی که امکان رقابت وجود ندارد مخالفین دولت انتخابات را تحریم میکنند. گرچه با تحریم انتخابات امکان حضور در مناصب سیاسی و مجلس و دولت برای آن دوره انتخابات عملا وجود ندارد، اما این میتواند شرایط سیاسی را برای انتخابات بعد باز کند. چرا که عملااٌ به آگاه سازی مردم پرداخته شده است و نشان میدهد که حاکمیت قصد دارد صندوقهای رای را به نفع خود تجزیه و تحلیل کند.
برای این تصمیم هم استراتژی و هم تاکتیک وجود دارد. آگاه سازی مردم مهمترین هدف است. باید چند نکته را روشن کرد. یکی اینکه میخواهند در داخل کشور، گروههای اصلاح طلب جعلی راه بیندازند که مدیریتش را به آقایان تابش و کواکبیان دادهاند. این تجربه را ما در دانشگاه هم داشتیم که در مقابل تشکل دفتر تحکیم وحدت، تشکلهای موازی راه انداختند. ممکن است آقای کواکبیان برای جلب نظر آقای خامنهای و دستگاههای امنیتی و داشتن کرسی در مجلس دست به ایجاد تشکل سازیهای مصنوعی بزنند که البته این کار را هم کرده است. اما این دلیل رقابتی بودن انتخابات نیست و ما باید این مساله را افشا کنیم. نکته دیگر اینکه یک دعوای زرگری بین طرفداران آقای خامنهای و آقای احمدینژاد وجود دارد که میخواهند شکل تصنعی رقابتی بودن انتخابات را نشان دهند که این هم باطل است. برای اینکه که بعضی از اعضای شورای نگهبان گفتهاند تا روز آخر امکان رد صلاحیت وجود دارد.
اینها علاقمند هستند که انتخابات را به شکل پیچیدهتر مهندسی کنند، به این معنا که تنور انتخابات را با دعواهای بین طرفداران آقای احمدینژاد و آقای خامنهای گرم نمایند و در نهایت یک مجلس نهم کاملا مطیع تشکیل دهند. ما باید در این زمینه روشنگری کنیم. نکته مهمتر این است که تمام ایرانیان باید حق شرکت در انتخابات و کاندیدا شدن را داشته باشند، حتی کسانی که سکولار هستند و نه اصلاح طلبند و نه وفاداران به حاکمیت فعلی. اینها هم باید حق انتخاب شدن و انتخاب کردن داشته باشند. همینطور تشکلهای قومی و تمام گروههای مختلف فکری و سیاسی که اقشار مختلف مردم را نمایندگی میکنند باید حق انتخاب شدن داشته باشند.
همه ما مدافعان تحریم و همچنین کسانی که در داخل هستند به جای واژه تحریم از عبارت «عدم شرکت درانتخابات» میگویند، همه باید یک صدا به آگاه سازی مردم در خصوص ضوابط انتخابات سالم و آزاد اقدام کنیم و مردم باید بدانند حق آنها است که گروههایی که افکارشان را نمایندگی میکنند در صحنه یک انتخابات واقعی حضور داشته باشند تا معلوم شود که در یک انتخابات آزاد، نمایندگان واقعی چه کسانی هستند.
طبیعی است که به دلیل فضای فوق امنیتی، فعالیت کسانی که در داخل کشور هستند سختتر است. به همین دلیل کسانی که درخارج کشور هستند باید بار بیشتری را بر دوش بکشند و دراین صحنه از تمام امکانات رسانهای و از تمام ابزارها استفاده کنند و این صدا را به تمام نقاط کشور برسانند تا همه مردم درجریان قرار بگیرند و خودشان انتخاب کنند درانتخاباتی که قرار نیست نمایندههای واقعی آنها به مجلس بروند، شرکت میکنند یا نه.
انتخابات مجلس با انتخابات ریاست جمهوری تا حدود زیادی تفاوت دارد، اما کشوری که در شرایط جنگ سرد به سر میبرد، تحریمهای بینالمللی شدیدتر شدهاند و ناکارامدی مدیریتی و اقتصادی در کشور آشکار است، این مسائل ملی، وضعیت زندگی مردم دریک روستا و شهر کوچک را هم تحت تاثیر قرار میدهد. تا زمانی که تهدیدها از بین نرود به همان میزان که شهرهای بزرگ مردم در خطر هستند، روستاها و مناطق کوچکتر هم آسیب خواهند دید. جنگ، اندک نان سر سفره مردم در روستاها را هم جمع خواهد کرد. انتخابات سالم میتواند تحریمها و خطر جنگ را از بین ببرد و انتخابات ناسالم این خطر را تشدید میکند. مردم با تحریم انتخابات میتوانند به دولت و رهبر نشان دهند که بازی بس است؛ باید بازی را عوض کرد.
درست است که ما تشکل وسیع رسمی و رسانههای فراگیر در داخل کشور نداریم، اما با دوستانمان، خانوادهها و مردم بسیاری در داخل کشور در تماس هستیم و میتوانیم درگفتوگوهای خانوادگی و محل کار این بحثها را مطرح کنیم و ببینیم چه چیزی به صلاح ممکلت است. از سوی دیگر در این مملکت بیش از ۳ میلیون دانشجو و ۲۰ میلیون دانش اموز وجود دارد که سعی میکنند اطلاعات به روز را به دست بیاورند.
دولت به راحتی میتواند عدد سازی کند و ممکن است ۵۰ درصد رای دهند و دولت اعلام کند که ۸۰ درصد آمدهاند. دربسیاری از کشورهای دیکتاتوری همین اتفاق میافتد. آقای مبارک دراخرین انتخابات ریاست جمهوری اعلام کرد که با ۸۵ درصد آرا، رئیس جمهور مصر شده است. اما بعد از دو سال همین مردم، آقای مبارک را کنار زدند. از هم اکنون که تعداد داوطلبین به شدت کاهش پیدا کرده و درصد زنانی که کاندیدا شدند هم به نسبت مجلس هفتم کمتر شده است، نشان میدهد که تحریم در مرحله اول موفق بوده است.
وقتی رئیس جمهور سابق اعلام میکند که شرکت نمیکند و گروههای سیاسی مهم اعلام میکنند که شرکت نمیکنند نشان میدهد تحریم موفق بوده است. البته من قبول دارم که دولت میتواند نمایشی از انتخابات برگزارکند. بالاخره اینها ۵ میلیون عضو بسیج دارند و میتوانند اینها را بیاورند و بخشی از مردم را هم تحت فشار قرار دهند. اما درنهایت حس درونی مردم اهمیت دارد و مردم این حس را خواهند داشت که آیا تعداد زیادی شرکت کردند و یا نه. من فکر میکنم این حس درونی تعیین کننده است.
نکته دیگر اینکه باید کل کشور مورد نظر قرار گیرد. دربحث انتخابات مجلس، مسائل محلی و بومی تعیین کننده هستند و ممکن است مردم به کاندیدایی به دلیل اینکه خدمات شهری ارائه کرده علاقه داشته باشند و در آن شهر رای دهند. اما آمار این یک شهر برای ما ملاک نیست. معیار قابل قبول، میزان شرکت مردم درکل کشور است. باید درصد این مشارکت را از طریق کانالهای غیردولتی مشخص کنیم تا مشخص شود مردم شرکت و یا اینکه انتخابات را تحریم کردند.
طبیعی است که اساس اصلاح طلبان، شرکت درانتخابات است و هیچ حزب سیاسی شانس خود را با عدم شرکت درانتخابات از بین نمیبرد. اما چرا اصلاح طلبان ناچار شدند عدم شرکت درانتخابات را انتخاب کنند؟ دو سال پیش رای مردم دزدیده شد و مردم طبق این قانون اساسی حق داشتند اعتراض کنند. اما بسیاری از مردم معترض، امروز در زندان هستند. اینها شرایطی است که وضعیت سیاسی کشور را به شدت تغییر داده است، کشور بعد از انتخابات ۸۸ دریک دیکتاتوری سرکوبگرانه شدید قرار دارد و حاکمیت با وضعیت قبل از انتخابات تفاوت ماهوی کرده است.
اگر حکومت میپذیرفت که اشتباه کرده است امکان شرکت درانتخابات وجود داشت. اما شما نگاه کنید، سه شرط ساده – آزادی زندانیان سیاسی، آزادی احزاب و آزادی مطبوعات - توسط آقای خاتمی مطرح شد که حتی به لحاظ حداقلی بودن، مورد انتقاد فعالان رادیکالتر جنبش سبز نیز قرار گرفت. اما حکومت حتی حاضر نشد این سه شرط ساده را هم اجرا نماید. بنابراین درحالی که ماهیت حاکمیت موجود عوض شده و این امر از بیانیههای آقای موسوی هم برداشت میشود، منطقی نبود که اصلاح طلبان بیایند کاندیدا معرفی کنند و بعد منتظر باشند که شورای نگهبان بخواهد انها را تائید صلاحیت بکند و یا نکند. اصلاح طلبان بازی را به هم زدند و نخواستند درمیدانی که آقای خامنهای طراحی کرده است، شرکت کنند. اصلاح طلبان با احریم انتخابات بازی جدیدی طراحی کردند. اگر آقای خامنهای، فرصت اصلاح طلبی را از جمهوری اسلامی بگیرد معلوم نیست که مردم به همین ترتیب بمانند. به قرآن هم که نگاه کنیم میبینیم که قومها میآیند و میروند و اگر حاکمیت موجود هم تن به خواسته مردم ندهد از بین میرود. اما مقصر اصلی شخص آقای خامنهای است که این شرایط را ایجاد کرده است.
این حرف غلط است برای اینکه اصلاح طلبان داخل کشور اعلام کردند که درانتخابات شرکت نمیکنند و فعالان خارج از کشور هم تابع خواست مردم و گروههای سیاسی داخل هستند. خیلی روشن است که باید تقسیم کار داشته باشیم. اگر من امروز درخارج کشور نشستهام و هیچ تهدیدی هم متوجه من نیست، باید از امکاناتی که در اختیار دارم برای آگاهسازی مردم استفاده کنم. این در حالی است که در داخل کشور، اگر کسی یک هسته کوچک هم تشکیل دهد دستگیر میشود. بنابراین میبینید که ما در خارج از کشور از دوستانمان در داخل جدا نیستیم.