پرویز جاهد، منتقد سینمایی، به سخنرانی اخیر بهمن مقصودلو در لندن پرداخته است.
شب گذشته (۲۴ فوریه)، بهمن مقصودلو، منتقد، تهیهکننده سینما و فیلمساز مقیم نیویورک، به دعوت کانون ایران در سالن شهرداری «های استریت کنزینگتن» لندن درباره سینمای ایران سخنرانی کرد و فیلم «خاموشی دریا» ساخته وحید موسائیان که مقصودلو تهیه کننده آن بود، نیز به نمایش درآمد.
بهمن از دوستان خوب و نزدیک من است اما اینها دلیل نمیشود که از او به خاطر حرفها و دیدگاههایی که در سخنرانی شب گذشتهاش درباره سینمای ایران مطرح کرد، انتقاد نکنم. چون او خود منتقد است، میدانم که حرفهای مرا به دل نمیگیرد و از آن استقبال میکند:
۱- بهمن مقصودلو، سخنران ماهر و زبردستی است و میتواند ساعتها در مورد سینما و خاطراتش از جشنوارهها، سینماگران قبل و بعد از انقلاب و تجربههایش به عنوان منتقد، فیلمساز و تهیه کننده برای مخاطبانش حرف بزند بدون اینکه آنها را خسته کند یا مجبورشان کند که سالن را ترک کنند. اما شب گذشته، برخلاف همیشه، مقصودلو تنها نیم ساعت وقت داشت که صحبت کند چرا که بعد از سخنرانی او، مخاطبان باید ۸۰ دقیقه فیلم وحید موسائیان را هم میدیدند و بعد از آن پرسشهای خود را با مقصودلو در میان میگذاشتند. اما مشکل اینجا بود که بهمن، موضوع بسیار گل و گشادی را برای سخنرانی انتخاب کرد که برخلاف گفته دکتر قاسمی، مدیر کانون ایران در ابتدای برنامه که از قول مولوی خواند: آب دریا را اگر نتوان کشید/ هم به قدر تشنگی باید چشید، از پیش روشن بود که بعید است بتواند در طی نیم ساعت، سر و تهاش را هم بیاورد: «دیروز و امروز سینمای ایران».
نتیجه این شد که بهمن بیش از یک ساعت حرف زد و تاریخ سینمای ایران از سال ۱۹۰۵ (از سینمای صحاف باشی و روسی خان در عصر مشروطه) تا ۲۰۱۲ (فیلم جدایی نادر از سیمین) را با شتاب مرور کرد و در این مرور شتاب زده خود، حرفهایی زد که بسیاری از آنها بر اساس فکتهای تاریخی و درست بود، از جمله اینکه سینمای موفق امروز ایران، ادامه سینمای گذشته (یعنی پیش از انقلاب) است، اما برخی حرفهایش به ویژه در مورد فیلم فارسی، از منظر نقد تاریخی سینمای ایران، سوال برانگیز بود. اگر از منظر نقد فیلم به فیلم فارسی نگاه کنیم، پدیدهای است که از نظر سینمایی، هیچ جای دفاع ندارد. محصولاتی سبک، بسیار سطحی و سرهم بندی شده که بر اساس یک مشت کلیشههای دم دستی سینمایی ساخته شده و فاقد ارزشهای هنری و سینماییاند اما از نگاه تاریخ و صنعت سینما و جامعهشناسی بسیار پر اهمیتاند و ارزش تحقیق و بررسی دقیق و آکادمیک را دارند. من نمیتوانم حرف بهمن را قبول کنم که همه منتقدان سینمایی که در دورهای به فیلم فارسی حمله میکردند (بهمن خودش را هم جزو آنها آورد)، اشتباه کردند چرا که به گفته او، آنها نفهمیدند سینمای ایران با چه مشکلات فنی و ساختی دست به گریبان بود و سینماگران برای تولید همان محصولات سخیف (فیلم فارسی) چه زحمتهایی کشیدند. اینکه بدانیم یک فیلم مهمل و مزخرف با چه سختی ساخته شده و سازنده آن برای ساختن آنچه بدبختیها کشیده و چه رنجهایی را تحمل کرده، به هیچ وجه مزخرف بودن آن فیلم را توجیه نمیکند و نمیتوان با این حرف که در هالیوود یا هند، سالی ۵۰۰ تا فیلم تولید میشود و قرار نیست همه آنها فیلمهای روشنفکرانه از نوع برگمن یا فلینی باشند، از تولید این نوع محصولات در سینمای ایران دفاع کرد. در رویکرد انتقادی و تحلیلی به گذشته و امروز سینمای ایران، مرز قاطعی بین تولیدات عامه پسند و سطحی نگر با آثار هنری و اندیشمندانه وجود دارد و از زاویه دلسوزی برای صنعت گران سینمای ایران، نمیتوان این مرز را نادیده گرفت یا آن را مخدوش کرد. قدردانی از کوششها و خلاقیتهای فردی کسانی چون سلیمان میناسیان، فیلمبردار خشت و آینه، خانه سیاه است و فیلمهای دیگر استودیو گلستان، در دوران حقارت تکنولوژیک و صنعتی سینمای ایران، قطعا امری لازم است که بهمن نیز به درستی از سلیمان میناسیان که در جمع نشسته بود، تقدیر کرد.
۲- بهمن مقصودلو، در بحث خود درباره سینمای متفاوت ایران در دهه چهل، فیلم شوهر آهوخانم ساخته داوود ملاپور را در کنار فیلمهای گاو و قیصر به عنوان آغاز جریانی تازه در سینمای ایران، قرار داد و از فیلم آرامش در حضور دیگران که همزمان با قیصر و گاو تولید میشود، نام نبرد. در حالی که اولا فیلم شوهر آهوخانم در سال ۱۳۴۶ و خیلی زودتر از آن قیصر و گاو ساخته شده و ثانیا از نظر سینمایی، هیچ نوآوری و جسارتی از نظر فرم و بیان در آن دیده نمیشود و ربطی به جریان موج نوی سینمای ایران ندارد. شاید اگر آربی اوانسیان که ابتدا به عنوان کارگردان این فیلم انتخاب شده بود و مقداری از آن را نیز کارگردانی کرد، از این فیلم کنار گذاشته نمیشد و آن را تماما میساخت، باشناختی که از اوانسیان داریم، میتوانیم فرض کنیم که «شوهر آهو خانم» احتمالا فیلم بهتری از آب در میآمد.
۲- قسمت شگفت آور حرفهای مقصودلو زمانی بود که او فیلم قیصر را ادامه فیلم خشت و آینه ابراهیم گلستان معرفی کرد. او هیچ دلیلی برای این حرف خود ارائه نکرد اما من بدون اینکه بخواهم ارزش گذاری کنم، هیچ ارتباط تماتیک یا زیبایی شاختی بین قیصر و خشت و آینه نمیبینم.
۳- حرف مقصودلو در مورد فیلم «قیصر» کیمیایی، تناقض عجیبی داشت. او با اینکه قیصر را جزو مثلث تحول سینمای ایران (به همراه گاو و شوهر آهوخانم) معرفی کرد اما فورا حرف هوشنگ کاووسی را در مورد قیصر تکرار کرد و آن را فیلمی ارتجاعی در سینمای ایران خواند که قهرمانش به خاطر دفاع از «ناموس»، آدم میکشد. من نمیدانم چگونه میتوان فیلمی مثل قیصر را به این دلیل که قهرمان آن، برای اجرای عدالت و گرفتن انتقام تجاوز به خواهرش، دست به کار شده و تجاوزگران را به قتل میرساند، ارتجاعی خواند و گفت که او باید به پلیس خبر میداد تا آن تبهکاران را دستگیر کند. با این نگاه، بسیاری از فیلمهای وسترن، گانگستری، نوآر و تریلر سینما، موضوعیت خود را از دست میدهند و باید ارتجاعی محسوب شوند چرا که قهرمانان وسترن یا نوآر هیچگاه برای اجرای عدالت به قانون یا پلیس متوسل نمیشوند بلکه خود این وظیفه را به عهده میگیرند و در این راه، همانند قیصر از جانشان مایه میگذارند.
۴- انتقاد مقصودلو در قسمت آخر سخنرانیاش از فیلم «جدایی نادر از سیمین» جای بحث دارد اگرچه حرفهای او در مورد این فیلم، تقریبا تکرار حرفهایی بود که قبلا از زبان افرادی چون پرتو نوری اعلاء شنیده بودم. به گفته بهمن، فرهادی در جدایی نادر از سیمین میگوید که ایمان تنها نزد زن چادری است و دیگر اینکه او قاضیهایی را که در جمهوری اسلامی این همه جوانان را اعدام کردهاند، تبرئه کرده و آنها را افراد خوبی نشان داده است.
اینکه راضیه (زن چادری)، زن مومنی است، دلیلی بر بیایمانی افراد دیگر فیلم نیست بلکه موضوع این است که در این داستان، ایمان مسئله نادر یا سیمین نیست بلکه آنها با موضوعهای دیگری دست به گریباناند.
نگاه فرهادی به شخصیتهای فیلمش، نگاهی دمکراتیک است و او مطلقا در مورد آنها قضاوت نمیکند چه رسد به آنکه بخواهد یکی از آنها را به خاطر ایماناش برتر از دیگران بداند.
هیچ شخصیتی در جدایی نادر از سیمین (حتی کودکان)، کامل و مصون از خطا نیستند جز پدر که دچار آلزایمر است. در رویکرد فرهادی، آدمها همه خطاکارند و مسئول تصمیمهای درست یا نادرست خویشاند و حق ندارند دیگران را به خاطر آن سرزنش کنند یا متهم سازند.
از آن طرف فضیلتهای اخلاقی نیز تنها به گروه خاصی با برچسبهای ایدئولوژیک کلیشهای مثلا زن چادری) اعطا نشده است. این درست است که راضیه، زن کارگر با ایمانی است و باورهای خالصانه مذهبی دارد و در برابر دروغ و سقوط اخلاقی مقاومت میکند اما او نیز با وجود داشتن اعتقادات مذهبی، درباره علت واقعی سقط جنیناش در دادگاه دروغ میگوید و آن را گردن نادر میاندازد و مسئله تصادفش با اتومبیل را کتمان میکند.
پنهان کاری، کتمان حقیقت و دروغ، یکی از تمهای اصلی جدایی نادر از سیمین است که همه شخصیتهای فیلم دچار آناند و به همین دلیل تا مرز فاجعه پیش میروند.
اینکه قاضی دادگاه خانواده (نه دادگاه انقلاب) در فیلم آدم خوبی باشد، نمیتواند به عنوان عیب فیلم جدایی نادر از سیمین برشمرده شود. اینکه ما از فرهادی بخواهیم مطابق نگاه سیاسی ما فیلم بسازد و همه قاضیهای جمهوری اسلامی را آدمهایی خبیث و شیطانی معرفی کند، مطلقا درخواست معقولی نیست.
۵- حرفهایم در مورد فیلم «خاموشی دریا» ساخته وحید موسائیان که بهمن مقصودلو تهیه کننده آن بود و در جلسه شب گذشته، آن را یک «شاهکار سینمایی» و به عنوان «یکی از ده فیلم برتر سینمای بعد از انقلاب ایران» مطرح کرد، بماند برای وقتی دیگر.