مصطفی خلجی، روزنامهنگار حوزه فرهنگ و ادبیات، به نوع مواجهه مقامات جمهوری اسلامی با فردوسی، شاعر ایرانی پرداخته است.
جنجالی که اخیرا بر سر فردوسی و اثر سترگش، شاهنامه، با اظهارات محمود احمدینژاد آغاز شد و با اعتراض منتقدان رییسجمهوری نظیر آیتالله مکارم شیرازی بالا گرفت، یک بحث ادبی نیست؛ بلکه حلقهای از یک رشته اختلافات سیاسی درون جمهوری اسلامی است.
با این حال این جنجال که یک دور باطل میان ملیگرایی و اسلامگرایی است، فرصت خوبی برای مرور اجمالی رفتار جمهوری اسلامی با شاعری است که بسیاری از استادان و منتقدان ادبی ایران، از او به عنوان بزرگترین شاعر پارسیگو نام بردهاند.
بر اساس شواهد و نمونههایی که طی این سالها به دست آمده، سوای از برنامههایی که جسته و گریخته طی برهههایی از عمر سی سی و چند ساله جمهوری اسلامی برای بزرگداشت فردوسی برگزار شده، حکومت ایران آن چنان که شایسته خالق شاهنامه است، او را ارج ننهاده است.
از سوی بزرگی و اهمیت فردوسی به قدری است که هیچ حکومتی از جمله جمهوری اسلامی توان نادیده گرفتن او را ندارد، از طرف دیگر، دستگاه ایدئولوژیک حاکم کنونی ایران خوش ندارد در تفکر و نظام فرهنگی خود شاعری را به عنوان شاعر شماره یک خود در نظر بگیرد که بر عناصر هویت ایرانی از جمله زبان فارسی بیش از دیگر شاعران تأکید میکند و همچنین جهانبینیاش بر محور خردگرایی میگردد.
از این رو نظام اسلامی ایران، هر چند که علنا اظهار نمیکند، اما با رفتارهایی نشان داده که در مواقعی فردوسی را رقیب خود در رسیدن به اهداف فرهنگیاش میداند؛ این رقابت دقیقا از جنس همان رقابت کاذبی است که گاهی جمهوری اسلامی میان خود و کوروش و یا تمامی تاریخ ایران پیش از اسلام در نظر گرفته است.
با این حال، در تمامی این سالها سعی شده است که در کنار تأکیدهایی که استادان ادبیات فارسی بر جنبههای ادبی شاهنامه میکنند، برخی پژوهشگران نزدیک به جمهوری اسلامی نیز سویههای مسلمانی فردوسی را برجسته کنند؛ کاری که درباره دیگر شاعران بزرگ کلاسیک ایران نیز کم و بیش انجام میدهند.
یکی بر اساس اشعار فردوسی در نعت پیامبر، او را «پیامآور اسلام راستین» میداند و دیگری «واژههای شیعی» از شاهنامه کشف میکند.
در کل، مقامات جمهوری اسلامی مثل حداد عادل که ریاست فرهنگستان زبان و ادب فارسی را نیز بر عهده دارد، تلاش میکنند اسلام مقابل شاهنامه قرار نگیرد و رسانههای نزدیک به حکومت نیز بگویند که فردوسی «اسلامستای بوده است نه اسلامستیز.»
اما جمهوری اسلامی عمیقا میداند که ادامه منطقی مکتب ادبی فردوسی، کسانی نظیر مهدی اخوان ثالث و بهرام بیضاییاند که علاوه بر وامداریشان از زبان فردوسی، منظومه فکری وی را دنبال میکنند و از دل شاهنامه شاعران و هنرمندان «متعهد و انقلابی»، آنگونه که مثلا به مذاق رهبر خوش بیاید بیرون نمیآید.
نمونههایی از بیمهری جمهوری اسلامی به فردوسی
شاید سمبل بیاعتنایی جمهوری اسلامی به فردوسی، عدم نامگذاری روز شعر به نام این شاعر است.
اوایل دهه هشتاد بود که علیاصغر شعردوست، یکی از نمایندگان مردم تبریز در مجلس شورای اسلامی، روز درگذشت محمدحسین بهجت تبریزی (شهریار) را در ۲۷ شهریور بهعنوان روز ملی شعر و ادب در تقویم رسمی کشور معرفی کرد.
اما این انتخاب با واکنش رسانهها و مخالفت جامعه ادبی ایران مواجه شد و بسیاری این پرسش را مطرح کردند که چرا نباید روز ملی شعر ایران به نام یکی از شاعران کلاسیک، باشد.
شاعرانی مثل مفتون امینی - علیرغم اینکه خود آذریزبان شعرهایی به ترکی سروده است و از این نظر به شهریار نزدیک است - گفتند: «فردوسی از همه شایستهتر است.»
همچنین در این سالها که بنیادها، مؤسسات و سازمانهای مختلفی به بهانههای مختلف از سوی دولت و حکومت تأسیس شده، بنیادی برای زنده نگاه داشتن نام و میراث فردوسی تأسیس نشده است.
تنها بنیادی که به نام «بنیاد فردوسی» در ایران وجود دارد، از حمایتنکردن دولت گلهمند است.
زمانی هم که کمیسیون فرهنگی مجلس و شورای اسلامی شهر تهران در حمایت از فعالیتهای این بنیاد فردوسی بودجهای را به تصویب رساندند، محمدباقر قالیباف، شهردار تهران، آن مصوبه را اجرا نکرد و بودجهای پرداخت نشد.
همچنین یاسر موحدفرد، دبیرکل بنیاد فردوسی از اینکه برخی پیشنهادهای این بنیاد به ارگانهای مختلف از جمله «راهاندازی دانشنامه شاهنامه» (وزارت علوم)، «تاسیس فرهنگسرای فردوسی» (شهرداری تهران) و «تدوین برنامههای آیین گرامیداشت همایش شاهنامه» (شورای فرهنگ عمومی) بیپاسخ ماندهاند، انتقاد کرد.
اما بیتوجهی به فردوسی و شاهنامه به اینجا ختم نمیشود؛ فریدون جنیدی، شاهنامهپژوه، معتقد است مسئولان آموزش پرورش نسبت به آموزش شاهنامه به دانشآموزان ایرانی غفلت میکنند.
او به حذف شاهنامه از متون درسی در ابتدای عمر جمهوری اسلامی اشاره کرد و گفت: «در اوایل انقلاب چون اندیشهها دگرگون شد شاهنامه از مواد درسی کودکان ایرانی حذف شد، اما بعدها با پافشاری برخی از استادان تنها دو داستان شاهنامه به متون درسی دانشآموزان اضافه شد که در یکی از این دو داستان سهراب به دست رستم کشته میشود و در دیگری اسفندیار به دست رستم به قتل میرسد. با این کارعکسالعمل منفی در اندیشه فرزندان ایران نسبت به جهان پهلوان افتخارات ایران پدید میآورند.»
شاید جالبترین رفتار جمهوری اسلامی با فردوسی، رفتار همین دولتی باشد که رییساش ادعای احترام به فردوسی را میکند و در تاجیکستان میگوید «فردوسی مکتب پیامبر اسلام را نجات داد»، اما رییس دفتر جنجالیاش یعنی اسفندیار رحیم مشایی بودجه بازسازی زادگاه فردوسی را «به باد میدهد».
رئیس بنیاد فردوسی در این جوی که علیه مشایی در ایران وجود دارد استفاده کرد و از «حیف و میل میلیاردها تومان» بودجه توسط اسفندیار رحیم مشایی به بهانه بازسازی طوس و زادگاه فردوسی پرده برداشت.
این اتهام مالی درباره کسی مطرح شده که خود گفته بود: «ایران و تشیع به فردوسی بدهکار است.»
طوسیوند چند ماه پیش گفت که «ما در ۷ سال گذشته ۷ کنگره به نام «پاژ» (زادگاه فردوسی) برگزار کردهایم ولی آنچه در حال حاضر عیان است، وضعت رقّت باری است که این بنا گرفتار آن شده است.»
همچنین علاوه بر زادگاه فردوسی، آرامگاه این شاعر نیز که در توس واقع است و معماری آن بر اساس معماری آرامگاه کورش در پاسارگاد طراحی شده، مورد بیتوجهی است.
رگههای بیتوجهی به فردوسی در عرصه موسیقی نیز مشهود است. سمفونی موسیقی که سال پیش از آن رونمایی شد، در ابتدای کار با مشکلات مالی مواجه شده و شاهین فرهت از اینکه هیچ ارگانی حاضر به حمایت از این سمفونی نمیشد انتقاد کرده بود.
با این حال، در عین بیاعتنایی واضح جمهوری اسلامی به فردوسی، جلال خالقی مطلق، شاهنامهپژوه ایرانی مقیم آلمان، این امر را ریشهدارتر میداند و معتقد است «موضوع بیتوجهی به شاعران در چارچوب یک عادت ایرانی است.»