آخرین نشانههای زمینی از انسانهای آسمانی عنوان نمایشگاه یک روزهای ازطراحیهای داریوش مختاری درباره بزرگان طراحی گرافیک ایران در تاریخ 15 دی ماه است.
مختاری فضای سنگ قبر 24 هنرمند درگذشته 80 سال طراحی گرافیک نوین ایران را به شکل پلات بازسازی کرده و در فضای شبیه گورستان بر روی زمین در نگارخانه لاله جای داده است.
داریوش مختاری، دانش آموخته رشته گرافیک دانشگاه هنرهای زیبا است و در 30 سال اخیر فعالیت خود را بر روی گرافیک، حجم و مجسمهسازی متمرکز کرده است.
حدود ساعت شش بعدازظهر قدم در نگارخانه لاله میگذارم تا با حضور در نمایشگاه طراحی داریوش مختاری که به شیوه سنگ قبر طراحی شدهاند، یاد درگذشتگان هنر گرافیک ایران را زنده کنم، درحالی که با خود تکهای از شعر بورخس را زمزمه می کنم.
شاید در مرگ آن هنگام که خاک / خاک است، ما برای همیشه/ این ریشه مرموز باشیم / که بهشت یا دوزخ تنهامان،/ آرام یا وحشت بار،/ جاودانه ازآن خود خواهد رویید.
گویی در غروب محزون یک گورستان قدیمی قدم گذاشتهام که پیش از من کسان دیگری نیز به آنجا سر زدهاند و سنگ قبرها را آب و جارو کردهاند.
بر سر قبرها گل و شمع روشن گذاشتهاند و دانهای نیز از روی مهر بر روی سنگ قبرها پاشیدهاند تا گنجشکها دانه برچینند و یاد خفتگان در خاک را زنده کنند.
نخستین سنگ قبر سنگ قبر خود داریوش مختاری است که برخلاف دیگر سنگ قبرها در زمینهای سفید طراحی شده است. مینشینم و فاتحهای میخوانم و بعد ازهمان جا راه میافتم و درحالی که فاتحهای نثارتمام درگذشتگان خاک میکنم، سنگ قبرها را یکی یکی مرور میکنم:
بهزاد گلپایگانی، محمدرضا مختاری، محمد پولادی، بوریس آسوریان، دوالو، الدو، جعفر تجارتچی، بینایی، حسن موید پردازی، حسن نوری، موشخ سروری، رضا شهابی، ژرژسیمونیان، گورگیز، علیرضا اسپهبد، فردریک تالبرگ، ابوافضل عالی، بیوک احمری، تیمور رشدی، لیلا تقی پور، مرتضی ممیزو نظام مرتضوی.
23 سنگ قبر که در زمینهای سیاه طراحی شدهاند وتصویر هریک از طراحان در کنار نامشان و یکی از مهترین مولفههای آثارشان بر روی سنگها نقش بستهاند. مثلا در طراحیهای ممیز چاقوهایش زیاد به چشم میخورند و یا در آثاراسپهبد، کلاغ.
در روی تمام سنگها به غیراز سنگ محمدرضا مختاری، پدر داریوش مختاری تنها نام خود هنرمندان بدون ذکر سالروز تولد یا مرگ حک شده است.
همین طور که پای هرسنگ قبر مینشینم و با فاتحهای یاد درگذشتگان را زنده میکنم، به این موضوع فکر میکنم که مرگ مرگ است وقتی مردی، فرقی نمیکند که مسلمان باشی، مسیحیی یا یهودی، همین طوراین سنگ قبرها که آخرین نشانههای زمینی از انسانهای آسمانی هستند، توانستهاند در کنار هم آرام بگیرند. پیکر ما نیز با هر ملیت و مذهبی میتواند در کنار هم آرام بگیرد.
در گوشهای از این گورستان کوچک چشمم به عصا ، کت ، کتاب و عینک بر روی صندلی میافتد.
میروم و کنار داریوش مختاری که در گوشهای از گورستان پای سنگی نشته، می نشینم وعلت را جویا میشوم اوهم دلیل برگزاری این نمایشگاه را یادی از پدرش درنخستین سالگرد درگذشتاش عنوان میکند.
مختاری مرگ پدرش را بهانهای میکند تا با حرکتی هنری یاد جمعی از هنرمندان گرافیک ایران را که سالها از آرام گرفتنشان بر زیر سنگ سیاهی میگذرد، زنده کند.
مختاری می گوید: با این کار قصد دارم همه هنرمندان تجسمی و مسوولان را به این فکر بیندازم که باید هنرمندان تجسمی موزهای در خور داشته باشند و تاریخ مصور گرافیک ایران تهیه شود.
کاری که او در 30 سال اخیر به تنهایی و خودجوش مسولیت آن را برعهده گرفته است و به خوبی درک کرده که به تنهایی از پس این کار بر نمیآید و چنین کارهایی مستلزم حمایتهای گروهی است.
با اینکه مختاری در این نمایشگاه که سی امین نمایشگاه گروهی و انفرادی او محسوب میشود، فعالیت خود را بر روی سنگ قبر که نماد مرگ محسوب میشود، متمرکز کرده اما میگوید اصلا به مرگ فکر نمیکند چرا که مرگ همه انرژی مثبتاش را تقلیل میدهد و او را از کار خلاقانه باز میدارد.
با اینهمه معتقد است که مرگ به سراغ همه میآید.
نمايشگاه و گزارش جالبي بوذ.
نمایشگاه جالبی بوده و چه خوب که این گزارش رو منتشر کردید