دیوان عدالت اداری سعید مرتضوی را از ریاست سازمان تامین اجتماعی برکنار کرده است اما هنوز معلوم نیست در پایان شاخ و شانه کشیدن دولت و مجلس و قوه قضاییه زور چه کسی بر دیگری میچربد. لاریجانیها میبرند یا احمدینژاد؟
ضرب المثل مشهور «برو بزرگترت را بیاور» در مناقشه جدید مجلس و دولت شکل دیگری یافته و این بار مجلس نشینان به جای بزرگتر، کوچکتر خود را آوردهاند. چند وقتی است علی لاریجانی، رئیس مجلس درمناقشه با دولت برادر کوچکتر خود را به میان آورده است. درجدیدترین مناقشه جدید احمد توکلی، پسرخاله لاریجانی هم به آنها پیوسته است.
مهدی کروبی در دی ماه ۸۸ در نامهای سرگشاده در انتقاد به قوه قضاییه در مورد صادق لاریجانی نوشت زمانی که او در زندان بوده آقای لاریجانی «در دامان مادر مکرمهشان به شیر خوردن مشغول بوده و یا سرش در درس و کتاب دبیرستان».
از قدیم درایران قدرت را با زبانی ساده به «زر وزور و تزویر» تعبیر کردهاند. سومی را هر سه تایشان دارند. مخالفان، برادران لاریجانی را رندان عرصه سیاست مینامند. پسرخالهشان هم دراین حوزه به آنها پهلو میزند. اما در عرصه سیاست ایران، گویا رندتر از آنان نیز پیدا شده و امانشان را بریده است.ازاین رو برادر بزرگتر دست به دامان برادر کوچکتر شده و مدتی است پرونده تخلفات دولت را به نزد او برای پیگیری قضایی میفرستد. پروندههایی که البته برادر کوچکتر برای روز مبادا نگه داشته و یا اینکه باید برای رسیدگی به آنها از بزرگترها اجازه بگیرد. مثل پرونده برادرش که دیگران برای روز مبادا گذاشته بودند و اینک به رویش میآورند.
اگر روزی مجلس نشینان خشنود بودند که جمله «مجلس در راس امور است» از سوی بنیانگذار جمهوری اسلامی برای یک عمر نانشان میدهد رئیس دولتی پیدا شد که به سخره گرفتشان و گفت که این قوه مجریه است که در راس امور است. اینک اما هر دو قوه کارشان به قوه قضائیه افتاده تا شاید ثابت شود که قوه قضائیه در راس امور است، چرا که متاعی دارد که نزد دو قوه دیگر مفقود است. در نظامی که «نصر بالرعب» ابزار اصلی است قوه قضائیه ابزار رعب دارد. رعبی که زر دولت هم یارای ایستادن درمقابلش را ندارد.
مناقشه بر سر سعید مرتضوی یکی از تازهترین مناقشههای دولت و مجلس بود اما قطعا آخرین مناقشه نخواهد بود. مناقشه بر سر مردی که احمدینژاد به مجلس نشینان پیغام داد که کرسی خود را مدیون او هستند. چرا که اگر او نبود و روزنامه نمیبست، حداد عادل واسطه برکناری مرتضوی هم که به زور ابطال صندوق به مجلس رفت، به مجلس راه نمییافت، دیگران که هیچ.
جمعی از شاکیان امروز مرتضوی، حامیان دیروز اویند. علیرضا زاکانی دردورهای که کسب و کار مرتضوی بستن مطبوعات بود، عضو هیات منصفه مطبوعات بود. او به همراه دیگر دوستش محمد دهقانی عضو بسیج دانشجویی بودند و درکنار تجمعات غیر علنی برای حمله به مطبوعات تجمعات علنی برپا میکردند و از قاضی جوان که مانند خود آنان کم سن و سال بود میخواستند مطبوعات نوبنیاد را تعطیل کند، چرا که از دید آنان این مطبوعات نوبنیاد شریک همه چیز بودند حتی قتل صیاد. به گونهای که پس از ترور صیاد شیرازی در تجمع خود پلاکارد افراشتند که «مطبوعات نوبنیاد، شریک قتل صیاد».
زمانی به لطف بسته شدن مطبوعات دیگر رمقی برای اصلاحات نمانده بود. دو جوان مزد تجمعاتشان را گرفتند و راهی مجلس شدند. اما حامیان قاضی جوان چند سالی است شاکیاش شدهاند. این روزها نه قاضی جوان قدرت گذشته را دارد و نه حامیان دیروزش. شاکیان باورکردهاند و یا به اصطلاح این روزها باورمند شدهاند مجلسی که آنان نمایندهاش هستند دستش به جایی بند نیست، پس دست به دامان قوه قضائیه شدند تا به مقصود برسند. شاید اگر ماجرا حیثیتی نشده بود، پا به دادگاه نمیگذاشتند. برای نمایندگانی که حق تحقیق و تفحص و قانونگذاری درهمه امور را دارند دست به دامان قوه قضاییه شدن کسر شان بود. اما چه میشد کرد خودکرده را تدبیر نیست.
بعد از مناقشه بسیار بر سر انتصاب سعید مرتضوی در شرایطی که دولت بر این انتصاب اصرار میکرد و مجلس مخالف بود اکنون دیوان عدالت اداری حکم برکناری سعید مرتضوی را از ریاست سازمان تامین اجتماعی صادر کرده است. رئیس این دیوان انتصاب آقای مرتضوی را غیرقانونی اعلام کرد.
اینک قوه قضائیه حکم به نفع شاکیان داده اما آنان هنوز به کام دلشان نرسیدهاند.
مجلس نشینان امیدوارند اوضاع قوه قضائیه نیز مانند مجلس نشده باشد. اما گویا اوضاع برادر کوچکتر هم توفیری با برادر بزرگتر ندارد. شاید قوه قضائیه را قدرت آن نیست که بر سر سازمان تامین اجتماعی مامور بگذارد و سد راه مرتضوی شود. شاید هم برادر کوچکتر هم بنا است چند هفتهای را ملاحظه کند چرا که برادر ارشد کار همه را خراب کرده و هنوز چند هفتهای بیشتر از تشکیل پرونده زمین خواری برای جواد لاریجانی در جوادآباد نگذشته است.
سعید مرتضوی که روزی با توقیف مطبوعات قدرت قهریه نظام ایران را به رخ همه میکشید، این روزها با اصرارش بر ریاست سازمان تامین اجتماعی جلوهای از ضعف همزمان قوای نظام را به نمایش گذاشته است. گویا فعلا تا اطلاع ثانوی هیچ قوهای درراس امور امور نیست.