تظاهرات [روز گذشته] در تهران در اعتراض به بحران اقتصادی چالش جدی برای جمهوری اسلامی به وجود آورده است.
سقوط ۴۰ در صدی ارزش ریال در همین چند روز اخیر، دسترسی ایرانیان عادی به مواد غذایی روزانه را بسیار دشوار کرده است.
جای تعجب نیست که تظاهراتی در بازار اصلی تهران و خیابانهای حوالی آن رخ دهد. بازار از پایگاههای اصلی حامی حکومت به شمار میرود. از بین رفتن اعتماد طبقه بازاری و کسبه نسبت به حکومت میتواند پایههای جمهوری اسلامی را به لرزه در بیاورد.
اما ممکن است این تظاهرات انگیزهای مشخصتر و آنیتر را هم دنبال کند: بی اعتبار کردن یا حتی برکناری محمود احمدینژاد از قدرت.
احمدینژاد بلای جان نه فقط اصلاح طلبان بلکه اصولگرایان ایرانی نیز بوده است. تقابل وی با رهبر ایران در سال ۲۰۱۱، زمانی که وزیر اطلاعات را بدون اجازه خامنهای بر کنار کرد، عده زیادی از جناح سیاسی اصولگرایان، از جمله اعضا سپاه پاسداران را، علیه خود بسیج کرد.
احمدینژاد همچنین متهم به سؤ مدیریت در اقتصاد ایران است، که در زمان ریاست جمهوری وی ایران رکود شدیدی را تجربه کرده است. این رکود تا حدی مربوط به تحریمهای آمریکا علیه برنامه هستهای ایران است. اما سیاستهای پولی و مالیاتی احمدینژاد، از جمله تزریق حجم زیادی از پول نقد در اقتصاد، میتواند مسبب بیماری کنونی اقتصاد ایران محسوب شود.
هر گونه بی ثباتی در ایران، حتی اگر به منظور اعمال فشار بر احمدینژاد باشد، خبر ناخوشایندی برای کلّ حکومت است. رکود شدید اقتصاد ایران، زندگی میلیونها ایرانی را تحت تاثیر گذاشته، و بعید است که آنها فقط احمدینژاد را مقصر بدانند. ممکن است خامنهای به اعمال فشار بیشتر بر منتقدین خود، چه اصولگرایان و چه جنبش سبز تضعیف شده، رو آورد. اما اعمال زور فقط بحران را تقویت میکند. نارضایتی از حکومت فقط بر سر اقتصاد نیست، بلکه مسائل سیاسی و اجتماعی را نیز در بر میگیرد.
اکنون روشن است که رژیم ایران از طریق راههای اقتصادی و دیپلماتیک میتواند تحت فشار قرار گیرد، همانند فشاری که هم اکنون با سیاستهای آمریکا تحمل میکند.
بی ثباتی فعلی همچنین باید به تصمیم گیرند گان در اسرائیل یاد آوری کند که حمله نظامی علیه ایران لزوماً بهترین راه حل نیست. اما آمریکا باید آمادگی آن را داشته باشد که یک قدم جلوتر رود و از حق ایرانیان بر زندگی توام با آزادی و حیثیت، مصرانه و قاطعانه دفاع کند.
*علیرضا نادر تحلیلگر ارشد موسسه رند