همایون خیری، در وبلاگ آزاد نویس، یادداشتی نوشته در نقد مطلب مصطفی تاج زاده با عنوان «پدر، مادر، ما باز هم متهمیم»
با همه خرابیهایی که دار و دسته احمدینژاد و سپاهیان و اهل عمامهایهای حامی او- که همه را میشود همان کودتاچیها نامگذاری کرد- به بار آوردهاند اما همین دار و دسته از جنبه اجتماعی شرایط ایران را بهتر میشناسند و دقیقا هم به همین دلیل است که همه کاری با مخالفانشان میکنند.
از قضا که برخورد با بعضی از معممهای گروه مخالف از همین شناخت اجتماعی نشأت میگیرد که متوجه شدهاند حمله به مراجع آنقدرها هم موضوع جامعه ایرانی نیست. حالا البته من نظر خودم را مینویسم و اگر مخالفتی دارید حرفی نیست.
دیروز که نامه تاجزاده را میخواندم خیلی زیاد به نظرم رسید که تاجزاده خیلی دوست دارد مردم را احساساتی کند. یعنی هنوز دارد توی فضای سال 57 زندگی میکند. البته حرفهای احساسیاش نه تنها هیچ دردی از مشکلات این 30 سال را دوا نمیکند بلکه خودش را هم دارد به خلسه میبرد.
اصولا در این 30 سال گذشته، و به همت همین حضرات جمهوری اسلامی، جامعه ایرانی صاف از زندگی آسمانی به زندگی زمینی نزول اجلال کرده و این اتفاقا دستاورد خوبی بوده برای همه ما که مدام به سرعت هر آدم و پدیدهای را به اوج تقدس میرسانیم و بعد هم دست خودمان به آن نمیرسد.
حالا که همه چیز زمینی شده باز دوباره تاجزاده میخواهد همه را ببرد به آسمان.
مینویسم که ببینید چقدر نگاهش آسمانی است و به هیچ دردی نمیخورد. حالا البته خیلیها را هیجانزده کرده که تاجزاده دارد عذرخواهی میکند منتها با همه این آسمان و ریسمان بافتنها از خود ایشان هم یک سؤال میپرسم.
اول که نوشته: «نظامی که نظامیان صاحب اصلی آن شمرده شوند و «ایران» را یک پادگان بزرگ ببیند که در آن «چون و چرا» معنا ندارد، با نظامی که مردم صاحبان اصلی آن به شمار میروند و پادگانهایش نیز مینیاتوری از جامعه و به روی مطالبات شهروندانش گشوده است، چگونه میتواند «یکی» باشد؟»
هیچ جای دنیا پادگانهایش مینیاتوری از جامعه نیستند. اصلن همین مینیاتوری بودن محض مزهپرانی احساسی است. هیچ جای دنیا هم پادگانهایش به روی مطالبات شهروندانش گشوده نیست. اگر منظور تاجزاده این است که مثلا نظامیها در مقابل مردم جوابگو نیستند و این اشکال کار است خوب همین خود جمهوری اسلامی بوده که از ابتدا دم و دستگاه نظامی کشور را من درآوردی کرده. کجای دنیا یک آدم معمولی را یک شبه تبدیل میکنند به دریادار. شمخانی وزیر دولت اصلاحات بوده و اگر ایرادی به پادگانها و نظامیها هست مربوط است به همین چشم بستن امثال خود تاجزاده به موضوعاتی شبیه به این.
باز نوشته: «نظامی که اگر به شخصیت، میانگین تحصیلات و هوش زندانیان سیاسیاش نگاه کنیم، به این نتیجه برسیم که پاکترین و سرآمدترین قشرهایش در زندانها نمایندگی میشوند، با نظامی که شایستهترین نخبگانش بر کرسیهای پارلمانی یا مدیریت اجرایی آن تکیه میزنند یا در جامعه مدنی از امنیت کامل بهره مندند، هرگز یکی نیست.»
جمهوری اسلامی از روزی که آمده بر سر کار شخصیت، میانگین تحصیلات و هوش زندانیان سیاسیاش را که نگاه کنیم به همین نتیجه میرسیم که هر چه باسواد بوده را یا کشته یا زندانی کرده. شایستهترین نخبگانش هم یکیشان خلخالی بوده که بر کرسی پارلمانی و قضاوت تکیه زده بود. یعنی تاجزاده از یک سال پیش که خودش هم راهی زندان شده یکباره این همه فضایل را در زندانیها کشف کرده یا به قبلیها هم همین را روا میداند. این همه بهایی و دگراندیش در زندانها هستند، در همان دوران خود تاجزاده هم در زندان بودهاند، لابد اینها مستحق این فضایل نبودند. امنیت کامل هم البته پیشکش.
نوشته است: «نظامی که در آن، احزاب مایل به تلاش در چارچوب قانون اساسی در دوران صلح و تثبیت سیستم سیاسی، نتوانند رسماً و آشکارا به فعالیت سیاسی بپردازند و شرط آزادی اعضا و رهبرانشان از زندانها و بازداشتهای غیرقانونی، انحلال یا توقف فعالیت حزبشان باشد کجا با نظامی یکسان است که در دهه اول انقلابش و در شرایط جنگی و وجود تروریسم، سران احزاب منتقد هرگز دستگیر نمیشوند؟»
یا تاجزاده در دهه اول انقلاب در ایران زندگی نمیکرده یا اصولا تازه یک سال پیش به دنیا آمده. بنیصدر در همان دهه اول انقلاب فراری شد. امیر انتظام هم در همان دهه به زندان افتاد. موسی خیابانی هم همان وقت در درگیری خیابانی کشته شد. نورالدین کیانوری را سال 1361 دستگیر کردند. ترورهای خارج از کشور را هم اضافه کنید و انحلال و توقف فعالیت احزاب و تعطیلی دانشگاهها و انقلاب فرهنگی و همینطور ادامه بدهید که متوجه بشوید تاجزاده چقدر بیحساب نوشته.
نوشته: «در نظام مورد نظر من ... اختلاط دختران و پسران در دانشگاه مسأله مقاماتش نیست و دانشجویان رسماً تهدید نمیشوند که چون نمره میخواهند باید خواستهای مدیریت را اجابت کنند.»
انصافا هر کسی از بعد از بازگشایی دانشگاه دانشجو بوده خودش به این حرف تاجزاده جواب بدهد. یکی از همین آقایان اصلاح طلب که من و ایشان هر دویمان خوب همدیگر را میشناسیم به مدت یک ماه هر روز جلوی در ورودی دانشگاه شهید ملی سابق میایستاد که مبادا با آستین بالا زده وارد دانشگاه بشویم. همین ایشان که الان در به در به دنبال تیغ ریش تراشی است همان وقتها از بس که به دخترها و پسرها تذکر داده بود گاهی از فرط بیکاری توی دستشوییهای دانشکده هم سرک میکشید نکند کسی ایستاده دارد کارش را میکند. حالا نظام مورد نظر تاجزاده را کجا پیدا کنیم که ایشان خیالش راحت بشود؟
نوشته: «به هر روی، اگر امروز میتوانم به رغم خطاها و افراطکاریها همچنان از انقلاب اسلامی دفاع کنم و در عین حال اعتراض کنم که چرا بدن مجروح حجاریان را از بستر درمان گسستند و با سلول زندان آشنا کردند ...».
خودتان برای یک نمونه عکسهای جهانگیر رزمی را ببینید که آدم روی برانکارد را هم اعدام کردند، حالا تاجزاده با احساس تمام درباره بدن مجروح حجاریان حرف میزند. این کجایش قابل دفاع کردن است؟
نوشته است: «... به این دلیل است که ما تفسیر دموکراتیک رهبر فقید انقلاب از شلاق پذیری شانههای رسول خدا را شنیده بودیم تا حقی از مردم بر گردنش نماند ... اعتراف میکنم که اگر در زمان خود در مقابل مواجهه نادرست با آیتالله شریعتمداری و برای حفظ حریم مرجعیت اعتراض میکردیم، کار به جایی نمیرسید که امروز حرمت مراجع و ... از تعرض مصون نماند.»
شریعتمداری را در دوره خمینی به زیر کشیدند. در واقع با نظر مساعد او چنین کردند حالا ایشان به کی میخواهد اعتراض کند؟ به کسی که خودش درباره کارهایش میگوید تفسیر دموکراتیک؟ اصلا حریم مرجعیت را خود همان کسی که ایشان دارد از او ستایش میکند مورد تعرض قرار داد.
نوشته دور و دراز و پر از احساس تاجزاده را که هر طرفش را که میگیرید دارد روی احساسات مردم راه میرود به اندازه دو برابر خودش جواب دارد منتها واقعا یک پیشنهادی به تاجزاده میکنم، به جای این که خیلی احساساتی بشود و بنویسد «پدر، مادر، ما باز هم متهمیم» و بیخود درباره نظامی که ایشان توی فکرش بود با این چیزی که الان هست قلمفرسایی کند، صاف درباره همین دوره حرف بزند. نه که خود ایشان هم گفته روحشان را با پرسشهای عمیق صیقل بدهیم حالا بفرمایید اين هم صیقل.
تاجزاده در زمان حمله به کوی دانشگاه معاون وزیر کشور بود. لطف بفرمایند گزارش شورای عالی امنیت ملی را که با حذف و سانسور و سه نقطه منتشر شد دوباره منتشر کنند یا اسامی افرادی را که در آن گزارش ازشان نام برده شد بگویند. حمله به کوی دانشگاه نباید با حمله به بیوت مراجع خیلی فرقی داشته باشد. ایشان هم که خودشان در جریان آن حمله بودند. به جای این که فردای روز باز بردارند بنویسند «اگر ما همان وقت اعتراض کرده بودیم چی میشد» همین الان بفرمایند اعتراض کند و اسامی را بگوید.
نامه تاجزاده را شاید نتوان در مقیاس بین المللی به عنوان شاخص جنبشهای آزادی خواهانه مطرح کرد وشاید حتی استنباط مطالبات واقعی متن نامه غیر ممکن باشد، چرا که خود متن دارای تناقضات بسیار است؛ کما اینکه هنوز هم پس از گذشت 30 سال اکثریت مردم تصویر درستی از مطالبات انقلاب 57 ندارند.
اما از نظر من این نامه برای ایران بسیار ارزشمند است و از جهاتی در تاریخ این سرزمین ماندگار خواهد شد. فراموش نکنیم که او اولین کسی است که عذر خواهی-ولو ناقص- از جامعه می کند. پیش از این حتی افرادی مانند آیت الله منتظری، موسوی ، کروبی،سروش، بنی صدر، حجاریان یا از طیف دیگر آیت الله خلخالی که همگی به نوعی قضاوت جدید در مورد عملکرد گذشته شان رسیده بودند حاضر به چنین کاری نشدند و نهایتا به اعلام براءت از نقش خود در وقایعی که هریک به نوعی در آن دست داشتند اکتفا نمودند.
علاوه بر این عذر خواهی در جامعه ما و در ناخودآگاه ذهن مردم به عنوان پذیرش موضع ضعف تلقی شده و کمتر کسی حاضر به آن است. در طول تاریخ ایران چند مسوول دولتی ولو در حد مدیر یک دبستان در شهرستانی کوچک میتوان نام یرد که در مورد اشتباهات کاری خود قبول مسوولیت کرده باشند؟ گذشته از آن اگر به صورت منصفانه در خاطرات شخصی خود مرور کنیم چند مورد از افراد نزدیک به خود را به یاد می اوریم که در مساءل ساده زدندگی حاضر به نقد منطقی عملکرد گذشته خود و قبول مسوولیت اشتباهات خود در قبال دیگران شده باشند؟ این نامه شاید آغازی بشد در این راه
نکته دیگر اینکه متاسفانه باید اقرار کنیم که هنوز در جامعه ای زندگی میکنیم که عنصر ولایت-آن هم از نوع منزه- هنوز در اکثریت روابط اجتماعی حکم فرماست و هنوز به این نکته توجه نداریم که وضع کنونی ما بازخورد این نوع عملکرد ذهنی خود آگاه یا نا خود آگاه است. ولایت ولایت است. ولایت شاه،خان، فقیه، مرشد و قطب، مدیر و حتی پدر همه از یک جنس است و اثر اجتماعی ان در یک سمت و سو خواهد بود. منزه طلبی هم البته وجه دیگر این ولایت مداری ماست که همواره در جستجوی انسان کامل-آنهم هرکس بنا به تعریف خود- هستیم که این هم همواره ما را از رویارو شدن با واقعیات اجتماعی مان دور ساخته است. ظاهرا تاجزاده هنوز هم در عبور از این قسمت ذهنیات خود موفق نشده یا اینکه بنا به معذوراتی از ذکر باورهایش اجتناب می ورزد.
به هر حال از نظر من نامه تاج زاده با وجود تمام نکات منفی آن قابل احترام و از جهاتی ماندگار خواهد بود.
من به عنوان کسی که نامه ی تاجزاده را به دلیل احساسات غالب و شعاری بودنش نمیپسندم ولی حاوی نکات قابل تعمقی میدانمش، متن حاضر به نظرم از نظر احساساتی گری و بی منطقی بودن چیزی کم از نامه ی تاجزاده ندارد که تازه همان نکات جذاب را نیز ندارد و نمیتوان نقدش نامید به نظرم، صرفن نظر شخصی ایشان است، با گفتن به تو چه و هیچ هم این طور نبوده و خیلی هم اتفاقن همینطور است و این صحبتها نمیتوان نقد کرد. بازی با احساسات مخاطب است و از جنسی که حتمن عده ای برای آدم کف بزنند.
کلاهتون خیلی زیباست
اصلاح طلبها می خواهند امام و آن جوری که معرفی کنند که هیچ وقت نبوده؛ یک تفسیر دموکراتیک و حامی حقوق بشر ... در حالیکه در زمان خود خمینی و با دستور خود این شخص بود که حرمت مرجع بزرگ آیت ا... شریعتمداری شکسته شد، در زمان خمینی بود که سه هزار نفر بدون محاکمه های عادلانه اعدام شدند، خمینی کسی بود که گفت باید قلمها رو بشکنیم، در احزاب و تخته کنیم، جوخه های اعدام در میادین اصلی شهر برپا کنیم.... آخه چنین کسی دفاع داره؟!
از طرفی درک می کنم که مخالفت علنی با امام موجب حذف راحت آنها از جامعه میشه ولی این تناقض گویی ها هم رو اعصاب آدم راه میره...
آیا میدانید که بهترین راه تلاشی جنبش سبز ایجاد تفرقه و انجام مباحث فرسایشی است؟ مطمئن نیستم که الان وقت خوبی برای اینگونه مباحث باشد. به موارد از این دست که بعد از راه پیمایی 22 بهمن آغاز شد توجه داشته باشید. معمولا یکی از اهداف لگد زدن به آدم های بزرگ نمایش دادن خود و خودنمایی کردن است. من این نام این دوست محترم را تا بحال نشنیده ام و از سوابق مبارزاتی ایشان اطلاعی ندارم ولی این رسم جوانمردی نیست که در این مقطع حساس با فردی که حدود یکسال بخاطر جنبش سبز در زندان بوده اینگونه برخورد کرد.
در این چند روز داشتم به این فکر میکردم که چه جوری میشه جواب این نامه طولانی رو داد. بسیار موافقم و سپس گذار. زمانی که در خوابگاه دانشگاه تهران ملت کتک میخوردن عالیجنابان کجا بودن، چرا هیچ بحثی از آزادی بیان و ... نبود. چرا یهو موسوی خواستار چنین آزادی هایی شد؟ چرا آقایان ان موقع مقصر نبوداندن؟
سپاس فراوان.