«آیت الله» و شاگردان و مریدانش هویت خود را درمخالف خوانی یافتهاند خصوصا پس از هر انتخابات ریاست جمهوری، فرقی هم نمیکند که حریفشان اصلاح طلب باشد یا اصولگرا.
دیگران را ساکتان فتنه میخوانند و دیگر اصولگرایان هم آنان را کاسبان و کرکسهای فتنه. هویت گروهیشان مربوط به انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ است و هویت فردیشان هم مربوط به انتخابات ریاست جمهوری سال ۷۶.
محمدتقی مصباح یزدی پدرمعنوی جبهه پایداری است و روح الله حسینیان، مرتضی آقا تهرانی و حمید رسایی سه روحانی شاخص آن.
محمدتقی مصباح یزدی که به گفته منتقدانش درمبارزه با رژیم شاه فعالیت موثری نداشته است پس ازدوم خرداد به یکی از مخالفان سیاستهای فرهنگی دولت خاتمی بدل شد و تریبونهای نماز جمعه و دیگر نهادهای رسمی دراختیارش قرار گرفت.
انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ محمود احمدینژاد را به عنوان یکی از مریدان او مطرح کرد اما گویا این ارادت با ارادت احمدینژاد به مشایی قابل جمع نبود و دیگر قرابت گذشته بین این دو وجود ندارد.
روح الله حسینینان که او نیز به مانند مصباح یزدی سابقهای درجریان مبارزات انقلاب اسلامی نداشته است درزمره حامیان محمدی ری شهری برای انتخابات ریاست جمهوری سال ۷۶ بود.
پس از دوم خرداد او راه خود را از دوستانش درجمعیت دفاع از ارزشها جدا کرد. علی شریعتمداری وزیر بازرگانی دولت خاتمی شد و احمد پورنجاتی رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس اصلاح طلب ششم اما روح الله حسینیان پای ثابت حمله به دولت خاتمی شد تا حدی که دربرنامه چراغ قتلهای زنجیرهای را به اصلاح طلبان نسبت داد.
دردوران هجمه محمد تقی مصباح یزدی و روح الله حسینیان به دولت خاتمی طلبه جوانی نیز در تجمعهای سازمان دهی شده علیه دولت خاتمی میدان داری میکرد و کتابهایی هم درموسسه آقای مصباح یزدی مینوشت. این طلبه جوان دردولت احمدینژاد مدیر کل ارشاد قم شد و درمجلس هشتم نماینده تهران درمجلس. حمید رسایی ازهمان ابتدا به جای همراهی با اصولگرایان سنتی مجلس خود را درکنار حسینیان دید.
حسینیان گویا همه چیز مجلس هشتم را از ابتدا پیش بینی کرده بود. درمیهمانی حداد عادل برای نمایندگان مجلس او خبر داد که کاندیدای هیات رئیسه مجلس نمیشود و درباره علت این امر هم گفت که «درهیات رئیسه نمیشود داد زد». اقا و خانم خبرنگاری که با او مصاحبه میکردند پرسیدند مگر قرار است «درمجلس هشتم داد بزنید». پاسخ حسینیان این بود که شاید لازم شد. داد زدن حسینیان و رسایی درمجلس هشتم نه یک بار بلکه بارها گویا لازم شد و از مرز داد زدن هم گذشت به گونهای که چندین بار محمد رضا باهنر نایب رئیس مجلس عبارت «عربده زدن» را برای فریادهای حمید رسایی به کار برد.
درکنار فریادهای حسینیان و رسایی روحانی دیگری بود که داد نمیزد و استاد اخلاق نام داشت. این استاد اخلاق البته تنها درداد زدن با دو روحانی دیگر تفاوت داشت و به لحاظ تفکرات سیاسی با آنان دریک گروه جای میگرفت، به گونهای که تصمیم گرفت رقیب لاریجانی برای ریاست مجلس شود. این رقابت اما برای او تنها ۶ رای فراکسیون اصولگرایان را رقم زد.
انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ اختلافات بین سه روحانی با اکثریت اصولگرایان مجلس را عمیقتر کرد. آنان میگفتند رقابت نه بین احمدینژاد و دیگر کاندیداها بلکه ببین نظام و مخالفانش است. اکثریت اصولگرای مجلس حاضر نشد، تمام قد به حمایت از احمدینژاد برود. این بود که اصولگرایان آنان را وکیل الدوله خواندند و این عنوان با آنان ماند.
حوادث پس ازانتخابات و موضع مجلس شکاف بین اصولگرایان حاکم برمجلس و حامیان دولت را کامل کرد. حسینیان و رسایی درروز نطق قدرت الله علیخانی نماینده عضو فراکسیون اقلیت با کوبیدن برصندلیهای مجلس و سر وصدا اجازه نطق به او را ندادند. آنان از دیگر اصولگرایان نیز توقع چنین رفتارهایی را داشتند اما رفتار آنان تا حدودی متفاوت بود. ازهمین رو این گروه دیگر اصولگرایان را ساکتان فتنه نامیدند.
سه روحانی پس ازانتخابات عزم خود را برای حذف هاشمی رفسنجانی جزم کرده بودند اما دیگر اصولگرایان مجلس درموضوعاتی چون وقف دانشگاه آزاد آنان را همراهی نکردند و این امر به درگیریهای شدید لفظی درمجلس کشید. حامیان دولت روزی که مجلس به وقف دانشگاه آزاد رای داد را یکشنبه سیاه نامیدند و برخی اصولگرایان نیز درپاسخ از پروندههای فساد مالی حمید رسایی پرده برداشتند.
اختلافات بین سه روحانی و اصولگرایان حاکم برمجلس حل شدنی نبود پس آنان نام جبهه پایداری را برای خود برگزیدند و به جلسات جبهه متحد که تحت نظر محمدرضا مهدوی کنی شکل گرفته بود نرفتند. به این ترتیب دو قطبی «مهدوی کنی و مصباح یزدی» شکل گرفت.
رفته رفته افراد دیگری نیز به جبهه پایداری اضافه شدند از جمله کامران باقری لنکرانی. فردی که احمدینژاد از وزارت بهداشت حذفش کرد و البته هلو خواندش.
جبهه پایداری ابایی از پنهان کردن اختلافات با جبهه متحد نداشت و حسینیان جبهه متحد را متهم به این کرد که رویکرد فرهنگیشان دنیاگرایانه و غیرانقلابی و اسلامی است.
آنان حتی حاضر نشدند درباره شب نامه ۸۰ صفحهای که علیه آقای مهدوی کنی توزیع شده بود موضعگیری کنند و کامران باقری لنکرانی سخنگوی جبهه پایداری گفت که مطالب موجود دراین بولتن خبری موضع جبهه پایداری نبود اما اینگونه هم نبود که بگوییم موضع گیری صورت گرفته در این بولتن کاملا اشتباه است یا متنی کاملا غلط است.
جبهه پایداری درارائه فهرست هم راه خود را از جبهه متحد جدا کرد و فهرستی تقریبا مستقل داد فهرستی که کمتر از فهرست جبهه متحد چهره به نام دارد. فهرستی که درراسش مرتضی آقا تهرانی است و البته غلامعلی حداد عادل را هم در خود جای داده است.
بخشی از این فهرست را شاگردان مصباح یزدی تشکیل میدهد. چهرههایی نظیر ناصر سقای بیریا و قاسم روانبخش.
برخی افراد این فهرست نیز اصولگرایانی هستند که درمجلس منشی چون رسایی و حسینینان داشتهاند. مهدی کوچکزاده که دردرگیر شدن و هجوم به مخالفان دست کمی از رسایی و حسیینان نداشت و بحث او با علی مطهری نماینده مجلس به درگیری لفظی و پرتاب شی کشید.
این فهرست چند خانم را نیز درخوی جای داده که پیش از این سمتهایی درمشاورت و یا معاونت احمدینژاد داشتهاند. دختر اسدالله لاجوردی دادستان مشهور سالهای ابتدایی انقلاب اسلامی نیز دیگر عضو این فهرست است.
جبهه پایداری ملاکهای خاصی هم برای فهرست خود دارد که از جمله آنها اعتقاد به صدور انقلاب اسلامی است. این گروه شفافیت دربرابر اصلاح طلبان معترض به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری را از جمله معیارهای خود برای انتخاب کاندیداها قرار داده و از تعبیر عدم ارتباط با گروهها و جریانات معارض به ویژه گروههای فعال در فتنه سال ۸۸ استفاده کرده است.
جبهه پایداری تاکنون که درمخالف خوانی خود پایدار بوده است اما پایداری اعضایش درمجلس بسته به نظرپایگاههای رای اصولگرایان است.