۱۸۰ نفر از فعالان حقوق زنان با ارسال نامهای خطاب به نخستین رئیسجمهوری برزیل از او خواستند به نقض حقوق زنان در ایران واکنش نشان دهد.
در این نامه با اشاره به «مبارزههای آزادیخواهانه» خانم دیلما روسف در سالهای گذشته و چشیدن طعم زندان، شکنجه و آزار جسمی و روانی از او خواسته شده با توجه به روابط دیپلماتیک گسترده برزیل با ایران، به نقض حقوق زنان و آزادیهای فردی در جریان مذاکرهها توجه و آن را به مسئولان جمهوری اسلامی گوشزد کند.
خانم روسف که آذر ماه ۱۳۸۹ به عنوان نخستین رئیسجمهوری زن برزیل در مبارزات انتخاباتی پیروز شد، پیش از سقوط دیکتاتوری در کشورش در سال ۱۹۸۵، در یک گروه مارکسیستی فعال بود و به دلیل همکاری با این گروه، سه سال به زندان رفت.
فعالان جنبش زنان ایران در نامه به او، وضعیت تبعیض علیه زنان در ایران را «اسفناک» خوانده و با اشاره به مسایلی چون حقوق نابرابر زنان ایرانی نسبت به مردان، استقلال نداشتن آنها در انتخاب همسر، اعمال خشونتهای ناموسی و خانگی علیه آنها، محروم بودنشان از آزادی پوشش و اعمال تبعیض جنسی در دانشگاههای ایران، از خانم روسف خواستهاند در جریان رابطه با دولت ایران، «منافع شهروندان، رعایت حقوق بشر و حقوق زنان در ایران» را مد نظر قرار دهد.
در این نامه به شیرین علمهولی به عنوان یکی از زنان قربانی سیاست در ایران و بهاره هدایت، شیوا نظرآهاری و نسرین ستوده به عنوان زنان زندانی فعال در عرصه حقوق بشر اشاره شده و آمده است: زنان ایران در برابر خشونتها ساکت ننشستهاند، حقوقدانان و وکلای حقوق بشر و زنان، در قالب اقدامهای فردی و جمعی و کمپینهای بسیار، دست به اعتراض زدهاند اما اعتراض آنان با بازداشت، تبعید و محرومیت از تحصیل مواجه شده است.
نویسندگان این نامه جرائم منتسب به فعالان جنبشهای مردمی در ایران نظیر «همکاری با بیگانه» را «غیرواقعی» خوانده و به حکمهای سنگینی که برای بسیاری از فعالان قومیتی، روزنامهنگاران، فعالان کارگری و سیاسی صادر شده است، اشاره کردهاند.
آنها تنها آرمان زنان مبارز ایران را «ارتقای آگاهی خود و خواهرانشان و تلاش برای تغییر موقعیت تبعیضآمیزشان» اعلام کردهاند و از خانم روسف خواستهاند تا به زنان ایران و جهان نشان دهد که به عنوان اولین رئیسجمهوری زن برزیل، در کنار آنان ایستاده و به نقض حقوق زنان و شهروندان در ایران معترض است.
نامه به رئیس جمهوری برزیل به دفتر او ارسال شده است و اسامی امضاءکنندگان نامه نیز محفوظ مانده است.
خانم روسف بلافاصله پس از پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری که اکتبر سال گذشته میلادی برگزار شد با اعدام سکینه محمدیآشتیانی؛ زن محکوم به سنگسار ایرانی، مخالفت و حکم سنگسار را «بربریت» خواند.
دولت برزیل پیشتر و در زمان ریاست جمهوری لولا داسیلوا هم به ایران پیشنهاد داد در صورت عفو خانم آشتیانی به او پناهندگی میدهد که این پیشنهاد از سوی ایران رد شد.
روابط سیاسی ایران و برزیل در دوران ریاستجمهوری لوئیز ایناسیو لولا داسیلوا، رئیسجمهوری پیشین این کشور گسترش یافت و روسای جمهور دو کشور در چند نوبت دیدارهایی داشتند.
آقای احمدینژاد در نامهای که به مناسبت پیروزی خانم روسف برای او فرستاد، ابراز امیدواری کرد که روابط دو کشور بیش از گذشته گسترش یابد.
درود بر خانم عبادی . چپهای حسود ایرانی از پخش اخبار این مبارز حقوق بشر شانه خالی میکنند . اما دنبال اخبار علی لاریجانی ، مطهری ، توکلی ، .... و بزرگنمایی و دروغ پردازی به نفع رفقاشان که ساکت و حامی ج ا بوده و هستند ، میباشند .
اینها که صبح تا شب دنبال نامه نویسی به رفیق احمدی نژاد و قذافی ( لولا برزیلی و دیلما روسف ) هستند تا انها را که به قطعنامه های محکومیت نقض حقوق بشر علیه ایران رای منفی میدهند ، از جلاد لیبی که مردمش را با هواپیما و توپ و تانک میکوبد و خانه ها را بر سرشان خراب میکند حمایت میکنند ! بزرگ کنند و جانشین شوروی سابق کنند ، از کروبی که سینه سپر کرد برای زندانیان سیاسی ، خانم عبادی که دائما دنبال مسائل حقوق بشر و حقوق خانمها است ، نرگس محمدی که زندگیش ویران شده در راه دفاع از حقوق بشر ، هیچ خبری پخش نمیکنند .
چپ ضد آزادی و دموکراسی است ، برخوردش با حقوق بشر و حقوق زنان مثل دفاع دروغین از حقوق اقوام ، کاسبکارانه و به قصد بهره برداریهای سیاسی است .
چپ ضد عدالت است ، چون از خون مردم لیبی که بر خیابانها فرش میشود شرم نمیکند .
اینها که میگویند موسوی و کروبی چون در مورد کشتار ۶۷ سکوت کرده بودند پس حق ندارند امروز در مورد حقوق بشر و دموکراسی صحبت کنند ! چطور برای خودشان این حق را قائلند وقتی تمامی سران آنها هم آنروز سکوت کردند ، هم امروز از رژیم حمایت میکنند ، هم از قاتلینی مثل صدام و قذافی و لوچنکو و ..... حمایت میکنند ؟
غنی بلوریان و عز الدین حسینی و دولت آبادی و ریس دانا و زر افشان و اشرف درویشیان و فدائیان و توده ایها و .... مگر در قبال کشتار سران رژیم سابق ، کشتار دهه ۶۰ و کشتار استالین و لنین و چه گوارا ، ... و کشتار امروز قذافی ساکت نبوده و نیستند؟
پس چپ حق ندارد در مورد حقوق بشر اشک تمساح بریزد .
آیا یکی از این چپهای مثلا دگر دیسی یافته از نگهدار تا اله بقراط تا فواد تابان تا ..... یکبار نامه نوشتند به کاسترو بگویند مردک چرا از دیکتاتورها حمایت میکنی ؟ یکبار نامه نوشتند به قراگوزلو و کانون نویسندگان که چرا علیه جنبش سبز هستید ولی به قذافی و کاسترو و اورتگا و ..... اعتراض نمیکنید ؟
اینها که صبح تا شب مقاله پشت مقاله میدهند و از سروش و گنجی تا کروبی و موسوی تا دکتر یزدی و خرم ، تا مصدق و بازرگان ، تا خاتمی و رفسنجانی ، تا شاه و رضا شاه و رضا پهلوی ، تا اردوغان و اوباما و واتسلاو هاول ، تا مردم مصر و تونس ، ...... همه را میکوبند و محکوم میکنند ، چرا حتا یکبار به دیکتاتوری پرستان ، هواداران قتل عام مردم ، هواداران قذافی و صدام ، ..... کلامی انتقادی به زبان نمی آورند ؟
مگر این چپ ها به لیبرالها و ملیون و ملی مذهبی ها و سلطنت طلبان و مشروطه خواهان و اصلاح طلبان حمله نمیکنند که شما باید از ریشه خودتان را بزنید تا در درگاه ما چپ های از برج عاج افتاده بخشیده شوید ؟ چرا شما چپها که در جنایت و حمایت از جنایتکاران دست مذهب و سلطنت و ملی گرایان و لیبرال ها و سرمایه داران را از پشت بسته اید نباید به انتقاد از خودتان بپردازید ؟