پنجشنبه ۲۳ دی ۱۳۸۹ - ۰۱:۵۶ | کد خبر: 59493
آرمان امیری، نویسنده وبلاگ «مجمع دیوانگان» میگوید هیچ کدام از تلویزیونهای مخالفان دولت در خارج از ایران به سرانجام نرسیدهاند.
دقیقا یادم نیست از چه زمانی بحث راهاندازی شبکههای ماهوارهای جنبش به راه افتاد. اما خیلی خوب به یاد دارم به محض اینکه یک گروه اعلام کرد به زودی شبکهای راهاندازی خواهد کرد گروه دیگری هم اعلامیه صادر کرد که ما هم شبکه خودمان را راه میاندازیم.
هر ناظری میتوانست از مرور فهرست اعضای یک گروه در مقایسه با خط و ربط شبکه دیگر که به سایت جرس نزدیک بود دریابد که این اعلام همزمان راهاندازی شبکه بیش از هرچیز یک چشم و همچشمی است که گام را یک قدم فراتر از رقابت گذاشته. با این حال جای نگرانی نبود. اتفاقا چنین رقابتی میتوانست به بهبود کیفیت این شبکهها کمک کند. اما دریغ که به نظر میرسد دوستان خارج نشین فقط برای همین چشم و هم چشمیها زرنگ هستند و پای عمل که میرسد کاری به پیش نمیبرند.
حدود ۱۸ ماه از «کودتای خرداد ۸۸» و به نوعی آغاز جنبش سبز میگذرد. ایرانیان مهاجر پیش از کودتا هم کم نبودند اما آمار مهاجرت نخبگان پس از کودتا شتابی چند برابر گرفت و انبوهی از خبرنگاران و فعالان سیاسی ترک وطن گفتند. این موج آنچنان گسترده بود که امروز بتوان به جرات گفت در میان ایرانیان خارج نشین به اندازه کافی در هر زمینهای متخصص و صاحب نظر وجود دارد. اما آیا چنین حقیقتی تفاوتی در ماحصل کار این گروه ایجاد کرده است؟ آیا وضعیت شبکههای ماهوارهای فارسی زبان نسبت به پیش از کودتا متحول شده است؟
این روزها پخش کلیپ طنز مهران مدیری در مورد شبکههای ماهوارهای جنجالی به پا کرده است. بحث من شامل حال ادبیات خاصی که در این مجموعه به کار گرفته شده نمیشود. اما هرچه با خود میاندیشم بیشتر به این نتیجه میرسم که از میان دهها شبکه فارسی زبان، به واقع هیچ بروندادی بجز همانکه قابل طنز و هجو باشد نمیبینیم. معدود شبکههای قابل توجه اصلا ایرانی نیستند. یا به مدد رسانههای شناخته شده جهانی نظیر بی. بی. سی و صدای آمریکا و یورونیوز راهاندازی شدهاند، و یا همچون شبکه پر مخاطب فارسی۱ سرمایهگذار و مدیریت غیرایرانی دارند.
من هنوز نه خودم یک برنامه تولید شده از شبکه رسا را دیدهام و نه از میان تمام دوستان و آشنایان اطرافم در مورد آن چیزی شنیدهام. اصلا معلوم نیست دوستان رفتهاند کجا شبکه را راهاندازی کردهاند و برای چه کسی آن را پخش میکنند. گاهی حتی شک میکنم که اصلا علاقهای به دیده شدن دارند یا نه؟
آن یکی گروه هم که با آن همه ادعا بیانیه صادر میکرد و فهرست بیرون میداد گویا در همین حد هم ظاهر نشده است. بدون هیچ تعارفی باید بگویم جامعه ایرانیان مهاجر باید از چنین وضعیتی شرم کنند. پای ادعا که وسط باشد سیاسیترین مهاجران جهان را داریم که همه برای خودشان یک پا دولت در تبعید و رهبر اپوزوسیون هستند، اما به عمل که میرسد مصداق تمامشان در «زنبور بیعسل» خلاصه میشود.
تردیدی ندارم که اگر فقط یک شبکه خبری ساده با حجم مخاطبی معادل شبکه مورد تمسخر فارسی۱ داشتیم، بیهیچ حرف و حدیثی میتوانستیم ادعا کنیم جنبش دیگر مشکل اطلاع رسانی ندارد. با این حال دوستان همچنان ترجیح میدهند که بنشینند و به جای پیریزی یک کار مفید، کوچکترین حرکات و اظهار نظرهای فعالان داخل را مورد جراحی و انتقاد قرار دهند. ضمن اینکه وقتی به چشم خود میبینیم این همه شبکه وجود دارد که یک یا چند نفر نشستهاند و حرف میزنند و در نهایت با پول گرفتن از مردم یا چهار قلم کالای فروشی و تبلیغاتی هزینه خود را تامین میکنند دیگر پیش کشیدن بحث اعتبار و هزینه چندان باورپذیر نمینماید.
من همیشه تاکید داشته و هنوز هم پافشاری میکنم که به هیچ ارزشگذاری ویژهای برای فعالان داخلی یا خارجی قایل نیستم. به گمانم هرکدام میتوانند کارکردهای ویژه خود را داشته باشند و نقشی را ایفا کنند که از عهده دیگری خارج است. با این حال در صورت ادامه چنین روندی کاملا طبیعی میدانم که بسیاری از داخل نشینان، بیش از پیش «خارج نشین» بودن را به عنوان چماق بیعملی به سر مهاجران بکوبند.