مطالعات موسسه پژوهشی « رند»، وابسته به دولت آمریکا درباره جانشین رهبری در ایران بعد از مرگ یا کناره گیری آیت الله خامنه ای از قدرت بررسی کرده است.
جانشینی رهبر ایران و پیوند حیاتی آن با آینده ایران و روابط ایران و آمریکا
رویدادهای اخیر در مصر و تونس، تاکیدی است بر اهمیت بررسی تعیین جانشینی بالقوه برای رهبری در این نوع کشورهای کلیدی، پیش از آنکه این رویدادها در آنها اتفاق بیفتد و می تواند باعث افزایش نفوذ ایالات متحده بر این تحولات سریع شود.
موسسه پژوهشی رند (Rand) در مطالعات اخیر خود، به طور سیستماتیک، چند سناریوی مختلف را در مورد جانشینی رهبری جمهوری اسلامی ایران که می تواند در آینده نزدیک شکل بگیرد، بررسی کرده است.
بر مبنای سه فاکتور مهم که در تعیین جانشینی کنونی نقش دارد، در صورت کناره گیری آیت الله علی خامنه ای از صحنه سیاسی در چند سال آینده، جانشین او کسی خواهد بود که احتمالا وضعیت موجود را حفظ خواهد کرد.
انتخاب یک دیکتاتور مطلق به عنوان رهبر یا الغای جمهوری اسلامی، دو سناریوی ممکن اما کمتر محتمل دیگرند که در صورت مرگ، یا کناره گیری آیت الله خامنه ای از پست خود، اتفاق می افتند.
از آنجا که فاکتورهایی که در تعیین جانشینی رهبر فعلی موثرند، می توانند در طی زمان تغییر کنند، پیش بینی جانشین در درازمدت سخت تر خواهد بود.
به گفته علیرضا نادر، تحلیل گر سیاست بین الملل در موسسه پژوهشی غیر انتفاعی « رند» و رئیس تیم مطالعاتی در مورد جانشین آینده رهبر ایران، «در حال حاضر، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در موقعیت خوبی برای تعیین جانشین رهبری در آینده نزدیک است. با این حال، فاکتورهای دیگری مثل نارضایتی عمومی از حکومت می تواند از نقش سپاه در تعیین جانشین رهبری بکاهد.»
بر اساس این نوشته خامنه ای 71 ساله، به عنوان فرمانده کل قوا و بالاترین مرجع سیاسی در ایران که از خرداد ماه ۱۳۶۸ به مقام رهبری جمهوری اسلامی رسیده، نقش مهمی در هدایت جمهوری اسلامی ایفا کرده است.
این حقیقت به ویژه در جریان انتخابات ریاست جمهوری جنجال برانگیز سال 2009 که نتیجه آن انتخاب محمود احمدی نژاد به عنوان رئیس حمهور ایران با حمایت قاطعانه خامنه ای بود، مشهود بوده است.
از زمان تاسیس جمهوری اسلامی در ایران در سال ۱۳۵۹، تا کنون تنها دو نفر در مقام رهبر جمهوری اسلامی بوده اند. با بالا رفتن سن آقای خامنه ای و تشدید شایعه بیماری او، سیاست گذاران ایالات متحده و تحلیل گران سیاسی باید سناریوهای مختلف را برای جانشینی رهبر فعلی ایران در نظر بگیرند.
رهبر آینده، نقش تعیین کننده ای در جهت گیری سیاسی جمهوری اسلامی خواهد داشت.
موسسه پژوهشی «رند» سه فاکتور کلیدی و مهم را در تعیین جانشین رهبری در جمهوری اسلامی، تشخیص داده و پنج سناریوی آلترناتیو (جایگزین) برای دوران بعد از خامنه ای پیش بینی کرده است.
این موسسه، برای هر کدام از فاکتورها، مجموعه ای از شاخص هایی را که ناظران سیاسی می توانند برای ارزیابی مهم ترین گرایش های موجود در شکل گیری جانشین رهبری برای چند سال آینده، در نظر بگیرند، شناسایی کرده است.
مطالعات «رند» همچنین تغییراتی را که ممکن است در صورت بقای آقای خامنهای برای ده سال دیگر یا بیشتر در ایران اتفاق بیفتد، در نظر گرفته است ضمن اینکه، پیش بینی انتخاب جانشین رهبری در آینده دور، امری بسیار دشوار است.
بر این اساس، سه فاکتور عمده که نفوذ تعیین کننده ای در ماهیت رهبر بعدی جمهوری اسلامی خواهند داشت عبارتند از: جناح ها و شخصیت های صاحب نفوذ و قدرت سیاسی، غالب بودن نظریه ولایت مطلقه فقیه و تصمیم گیری ها و اقدامات شبکه شخصی آقای خامنه ای که شامل سپاه پاسداران خواهد بود.
فاکتورهای موثر دیگر نیز عبارتند از: جنبش سبز ضد احمدی نژاد، جنبش حقوق زنان، اقتصاد رو به زوال ایران و روابط ایران با آمریکا.
پنج سناریوی محتمل جانشینی رهبری در ایران همراه با شرایطی که منجر به شکل گیری آنها خواهد شد، عبارتند از:
وضعیت موجود- در صورتی که رهبر بعدی فردی مثل خامنه ای باشد یا او انتخابش کرده باشد.
مطلق گرا- یک دیکتاتور مطلق با صلاحیت های سیاسی مذهبی و سیاسی قدرتمند که از طرف یک جناح مشخص تعیین شده باشد.
دمکراتیک- یک رهبر اصلاح طلب که بیش از خامنه ای در برابر نهادهای جمهوری و رای دهندگان پاسخ گو باشد.
شورای رهبری- یک گروه رهبری اجرایی که جایگزین رهبری فردی شود.
الغای حکومت- اضمحلال رهبری مطلق فقیه به نفع جمهوری خواهی.
به گفته علیرضا نادر، اگر خامنه ای در چند سال آینده بمیرد یا کس دیگری جایگزین او شود، جانشین بعدی به احتمال زیاد فردی شبیه او خواهد بود یا حاکم مطلقی خواهد بود که برخلاف خامنه ای تمام نهادهای منتخب ایران را حذف کرده یا نادیده می گیرد.
انتخابات سال ۱۳۸۸، قدرت شبکه شخصی آقای خامنهای و تندروها (اصول گرایان) را مستحکم تر کرده و باعث تضعیف اصلاح طلبان و نهادهای مردمی شد.
با این حال، مطالعات موسسه «رند» نشان می دهد که تصمیم گیریهای آقای خامنه ای در جریان انتخابات سال ۱۳۸۸، باعث کاهش مشروعیت او و نهاد ولایت فقیه شد که می تواند موجب تسریع سقوط جمهوری اسلامی شود.
آقای آزادی زنان، این آش شوربا که درست کردی ، خودت هم مزه کردی ببینی چی ازش درامده، ؟ اگر هم اصلاح طلب هستی سعی کن که احترام به دیگران رو نگه دار حتی اگر آن دیگران ، نظر مورد پسند تو را ندارند، تا من که امیدی به اصلاحات دارم ، بدانم که نسل نو اصلاحات خواهان شعور هم دارند ، و مخالفان خودشان را قبل از بدست گرفتن قدرت ذبح اسلامی نمیکنند. تا من که خواهان تحول در کشورم هستم و به همین خاطر خواهان از بین رفتن مقدس سازی و مقدس پرستی هستم ،بدانم که به چوبه دار شما گرفتارنمیشوم، خانم عبادی مورد تقدس من نیست(بعنوان یک زن مورد احترام هست) ، چون همو بود که میگفت اگر خاتمی صد بار دیگه کاندید بشود من به او رای میدهم ، همون خاتمی که جلاد اوین رو شهید صدا کرد(حتمن یادتون هست، البته اگر شما هم اورا شهید نمیخوانید) همون خاتمی که مخالفین را اوباش خوند . یا اگر آقای موسوی(که حتمن انسانی متین است) را، که به من گفت در بهترین حالت . من دوران طلایی خمینی را برای شما زنده میکنم،همان دورانی که بیگناهان زیادی فقط به خاطر شهوت قدرت و خیال باطل به جوخه اعدام سپرده شدند (شک دارم دوران طلایی را به خاطر داشته باشید) . یا از جناب دکتر یزدی صحبت کردید ، اما نگفتید که همین آقای یزدی از جمله کسانی بود که آرمانهای مصدق را ندیده گرفت، و حتی شجاعت مقابله با کافر خواندن مصدق از طرف قبله عالم را نداشت،آقای دکتر یزدی انسان مبارزی بود ولی این مبارزه اش پیامی برای انسان امروز نداشت و ندارد من آقای دکتر یزدی را فردی مبارز برای ایرانی دمکرات ندیدم و نمیبینم(گر چه این به معنی خواهان مرگ او نیست) شریعتمداری مزدور نیست او در خدمت مزدورین هست، مزدورانی چون خامنه ای و شرکا همینطور سرداران سپاه، اما مورد آخر که از همه بی محتوا تر بود ،گیر دادن به آذربیجانیها، این ادویه آخری رو از کجا و برای چی قاطی کردی نمیدونم، در مورد اقوام ما یک مشکل فرهنگی داریم اونهم بجای استفاده از کلمه هموطن یا ایرانی از کرد ،لر وبلوچ...... خواندن همدیگه است ، این صفات هست که باعث میشود من به عنوان یک کرد یا لر یا...... بیشتر به هم قومم توجه کنم و چه بلایی بسر اون بلوچی یا آذری ... یا میآید کمتر توجه کنم که این مورد نقل(نقل و نبات) دهان قومگرایان افراطی و ناآگاه ما .... و در یک سری شرایط در اردوگاه دشمنان خارجی خدمت کنان هست و از طرفی قرص آسپرین برای درد سر حاکمان خودمان هست، ملی گرایی برای این رژیم حکم زهر را دارد ، باری همین تا آنجا که میتواند از اشاره به ملی گرایی فرار میکند (نظر قبله عالم امام سیزدهم خمینی که یادت هست ، در کنارش سکوت ملی مذهبیان خودمون)چرا که تفرقه افکنی سیاست این رژیم بوده ، هست و خواهد بود.
در آخر خودت رو پشت کلمه های دهن پر کن قایم نکن ، اسمت رو بنویسی سنگین تری
استاندارد دوگانه چپ روسی فقط به آدمکشان و دیکتاتورهای غارنشین و بدوی مثل قذافی و کاسترو و مزدور پرور و مزدور صادر کن بلاروس یعنی لوچنکو ( که آدمکش میفرستد لیبی ۶۰۰۰ نفر را قتل عام کنند ) محدود نمیشود .
به لجن مال کردن اصلاح طلبان و روشنفکران دینی هم محدود نمیشود که هر وقت پای گنجی و سروش پیش می آید فورا به نقش آنها در ۳۰ سال پیش اشاره میکنند که از نقش موسوی هم بسیار کم رنگتر بوده و در مقابل حمایت کانون نویسندگان و توده ای و فدایی ها از رژیم هیچ است (که تا ۶۷ به شدت ادامه داشت و همکاری با ساواما را هم شامل میشد) ، الان هم آنها از رژیم و قذافی و چپ آمریکای جنوبی حمایت میکنند ، برای هر تیری که در فلسطین شلیک شود صد بیانیه میدهند اما کشتار قذافی دیوانه را حمایت میکنند .
چپ روسی با ماسک سکولار نوری علایی ، ممبینی ، نیک آهنگ ، فواد تابانی ، بقراطی ، جواد طالعی، عباس میلانی ، .... هر وقت پای دکتر یزدی و زندانی شدن او و فرستادن او به روانگرد خانه ساخت روسیه پیش می اید میگویند حقش است ! همسر و و بچه یا خانواده دکتر یزدی ، تقی رحمانی ، خرم ، هاله سحابی ، سارا توسلی ، زید آبادی ، تحکیمی ها ، باقی ، .... اصلا مهم نیستند . آنها باید سراغ پدر و مادرشان را از کی بگیرند ؟ پدر و مادر شما ها که محافظ و آشپز خصوصی هم دارند .
نوری الاو خودنویس و اله بقراط تا سر حد شریعتمداری پیش میروند و میگویند آنچه بر سر شما می اید کاملا منطبق با کارهای شما است ! و از جنایت کاران حمایت میکنند !
چطور حالا برای موسوی اشک میریزید ؟ تازه کروبی را که در خطر بزرگتری قرار دارد و همسر آزاده اش را عمدا کنار میگذارید ؟
جنایتکاری چپ روسی و همدستی آنها با رژیم و شریعتمداری به اینجا هم ختم نمیشود . شیر زن حقوق بشر و برنده جایزه صلح نوبل شیرین عبادی روز ۱۷ مارس را در دفاع از خانمها و حقوق مدنی آنها برای راهپیمایی انتخاب کرده ، همه رسانه های مارکسیست روسی ان را سانسور کرده اند .
آنوقت برای رد گم کردن و انحراف در جنبش زنان و جنبش طبقه متوسط برای دموکراسی در وب سایت هاشان بحث های مسخره واژن خود را پس بگیریم ، یا بحث های جانبی ولد الزنا و حقوق از دست رفته او یا حق دیکته نوشتن به زبان مادری را طرح میکنند .
مزدوری و خدمت به دیکتاتوری و ترویج و تشویق متجاوزین به حقوق اولیه و پایه ای مردم راههای مختلفی دارد . برخی مثل شریعتمداری ان را روشن و بدون پرده پوشی و حرامزادگی انجام میدهند ، برخی مثل فراماسونری چپ روسی آنرا لای زرورق دفاع از حقوق زنان ، اقوام ، کارگران ، سکولاریته ، سلطنت منهای مشروطه خواهی و رضا پهلوی ، مذهب منهای روشنفکران دینی ، اصلاح طلبی منهای اصلاح طلبان لیبرال ، سبز منهای کروبی ، ..... میپیچند و به خورد ملت میدهند . ملت هم خسته میشوند میرند خانه ، آنوقت اینها به آذربایجانیها گیر میدهند در حالیکه در کردستان و رشت و اهواز و گنبد و مسجد سلیمان ۲ نفر هم بیرون نیامدند !
مهدوی کنی شب در لندن می خوابد و صبح در تهران از خواب بلند می شود درست مثل اینکه کلید نفت و گاز و موزه ها را بدهید به لندنی ها