نسخه آرشیو شده

جاده یک طرفه جمهوری خواهی
از میان متن

  • نه تنها این جمهوری نوع دوم بلکه جمهوری نوع سوم شما که جمهوری است اسلامی منتها بدون ولایت فقیه را ابدا جمهوری ندانم چنانچه همنوع آن در کره شمالی و کوبا را نیز نمی دانم.
وحید شعبانی
یکشنبه ۰۴ بهمن ۱۳۸۸ - ۰۶:۲۶ | کد خبر: 49011

این یادداشت در پاسخ به مقاله محسن کدیور با عنوان «جنبش سبز در چهار راه جمهوری» در سایت جنبش راه سبز، نوشته شده است.

کسانی که که از گذشته بیاموزند آینده را در اختیار خواهند داشت و کسانیکه امروز را در اختیار دارند تنها کنترل بر گذشته را دارا هستند. جورج ارول

آقای کدیور، همانطور که خواسته اید تاملی می کنم در نگاه شما به مقاله «جنبش سبز در چهار راه جمهوری».1

در ابتدای مقاله تان اشاره کرده اید به این که «مشورت با برخی دوستانی که در زندان بزرگ انتقال به زندان کوچک را انتظار می کشند، مشخص کرد که پاره ای مسائل مرتبط با جنبش سبز نیاز به تبیین و توضیح بیشتری دارد». امیدوارم همدردی و همراهی با این دوستان که روزگار سختی را می گذرانند و احساس من و شما را براستی تحت تاثیر قرار می دهد لاجرم به تعقل ما آسیب نرساند.

در ادامه جمهوری خواهان را به چهار بخش تقسیم می کنید. غیر از طرفداران جمهوری اسلامی واقعا موجود، طرفداران جنبش سبز را در زمره پشتیبانان جمهوری اسلامی بر اساس تفسیر حقوقی قانون اساسی موجود، جمهوری اسلامی به روایت پیش نویس قانون اساسی منهای ولایت فقیه و جمهوری سکولار دسته بندی می کنید. من خود از طرف داران جمهوری دمکراتیک بر مبنای سکولاریسم و اعلامیه جهانی حقوق بشر می باشم ولی نیک می دانم که البته مشروطه خواهان دموکراسی خواه نیز آن طور که شما ادعا می کنید اقلیت بسیار محدودی نیستند و همانطور که شما اشاره کرده اید اگر تجربه 80 ساله مشروطه سلطنتی ما را به لحاظ حقوق سیاسی سیراب نکرد و تجربه ناموفقی بود، لیکن جمهوری اسلامی شرم تاریخی ما شد. پس در مورد جمهوری خواهمان لطفن به سابقه مشروطه سلطنتی گیر ندهیم که قامت اسب جمهوری خواهیمان در پیش سابقه مشروطه خواهان سخت نزار است.

و اما انواع جمهوری مورد ذکر شما. از جمهوری نوع اول می گذریم که اگر جمهوری دموکراتیک خلق کره شمالی وکوبا را جمهوری بدانیم حکومت فعلی حاضر نیز جمهوری است. اما در تبیین نوع دوم که جمهوری اسلامی است که ظرفیتهای استفاده نشده از قانون اساسی موجود دارد و «کاچی بهتر از هیچی است»، شما آن را رندانه مقدور حال ما می دانید و تجربه هشت سال آقای خاتمی و چهار سال مجلس ششم را یادآوری نمی کنید که چرا اصلاحات مبتنی بر قانون اساسی موجود زمینگیر شد و معتقدین جدیش یا به فرنگ غریبند یا به زندان قریب.

من در ادامه می کوشم که روشن کنم نه تنها این جمهوری نوع دوم بلکه جمهوری نوع سوم شما که جمهوری است اسلامی منتها بدون ولایت فقیه را ابدا جمهوری ندانم چنانچه همنوع آن در کره شمالی و کوبا را نیز نمی دانم. حوصله کنید ادامه را نیز بخوانید. به قول آذری زبانها، کج بنشینیم ولی راست بگوییم. اگر مراد ما از نظام جمهوری همان نظامی است بر آمده از جمهور مردم که بر مردم به خواست مردم و عدالت حکم براند و متضمن آسایش این دنیایی و همگانی آنان باشد بی رودر بایستی در عصر حاضر «یک راه» بیشتر ندارد و آنهم جمهوری نوع چهارم شما است که مبتنی است بر جدایی دین از حکومت.

به قول مسعود بهنود «کمی تاریخ بخوانیم». در سال های پیش از مشروطه مرحوم مستشار الدوله نگارنده یکی از بزرگترین کتابهای مشروطه ساز یعنی «یک کلمه»، ادعا می کرد که اساس تمدن غرب چکیده قرآن است2 و بزرگترین رمان این دوران یعنی «سیاحتنامه ابراهیم بیگ» نوشته بزرگ یاد زین العابدین مراغه ای مملو از نکاتی است که تمدن غربی را حاصل استفاده غربیها از اسلام راستین می داند.3 دگر اندیشمندان مشروطه غیر از آخوندزاده4 کم و بیش مدافع این نظر بودند. البته دو احتمال برای این نگاه و یا عملکرد این روشنفکران متصور است. یا ایشان و دیگر اندیشمندان این دوران اساس تمدن غربی که بر پایه دخالت دادن هر چه بیشتر عقل در امور جاریه مردم و محدود کردن قدرت کلیسا -و نه لزوما دین- را در این خصوص نشناخته و نفهمیده بودند و از روی خیال خوش به چنین تصوری رسیده بودند یا به نظر، بسان شما در پیش عقل خویش به تقسیم مطلوب و مقدور روی آوردند که مقدور این است که فعلا دموکراسی و آزادی بیان و حقوق شهروندی را برگرفته از دین اسلام بدانند بلکه از شر آخوند پر قدرت شیعه و قدرت سنت گرای و اسلحه تکفیرش به نوعی در گذرند.5 البته این روشنفکران به کمک روحانیت شیعه ما را به مشروطه رساندند. ولی این تعبیر نادرست از پیشرفت غرب، هفتاد سال پس از مشروطه کار دستمان داد. نتیجه این شد که اینک به مشروطه ١٠٠ سال پیشمان مغروریم و به جمهوری اسلامی ٣٠ سال پیش مغبون. شاید آنها پیش بینی نمی کردند که روشنفکر (ضد مدرنیته) ایرانی جلال آل احمد پنج شش دهه بعد هرچند که خود عاشق آخوند ضد مشروطه شیخ فضل الله بود، با استفاده -شاید نه آگاهانه- از نظریات این دست روشنفکران، «سنت» مان را که اکثرن عقب مانده از زمان خویش و رنگ و لعاب اسلامی داشت را مایه رهایی و عامل پیشرفت بداند. دیگر اندیشمند زمانه اش شریعتی تلاشی مشابه اندیشمندان مشروطه انجام داد و این دفعه سعی کرد سوسیالیزم (انقلابی) را در اسلام بیابد. چه گوارا و امام حسین، لیلی خالد6 و زینب در هم تنیده شدند. رزا لوکزمبورگ7 هم شد فاطمه. آنها نیزموفق شدند ایرانیان را به انقلاب اسلامی رهنمون شوند، هرچند که یک انقلاب را قطعا یک عامل به راه نمی اندازد. اگر به قول دکتر اتابکی «تجدد آمرانه» سلسله پهلوی به عقل جمعی بیشتر تکیه می کرد و از خودمحوری پرهیز می کرد، ما ایرانیان هم قطعن در صحنه عمل اشتباه می داشتیم و هم لابد امکان تصحیح و جبران اشتباهمان را می یافتیم؛ چیزی که در غرب به هر صورت تجربه شد. البته این فقط یک گمانه تاریخی است. باری ما ایرانیان با ذهنیت اسلام راستین رهایی ساز که پشتوانه سنت اجدادی را داشت انقلاب اسلامی کردیم. حتی چپ هایمان به تعبیر استاد ارجمند آرامش دوستدار «دینخو»، بودند. دفاعیات خسرو گلسرخی در دادگاه گواه مدعای نظر من است.8 پس از ٣٠ سال نتیجه چه شد؟ آمرزیدن روح آن پدر و پسر به تعبیر آیت الله خمینی در تاکسیهای تهران به دست نسل انقلاب و شماتت شدن نسل انقلاب از نسل بعد.

حال توصیه شما را بخوانیم: «تاکید بر ابعاد رهایی بخش اسلام و تشیع از قبیل فریضه امر به معرف و نهی از منکر، نصیحت به ائمه مسلمین، شرط عدالت در تصدی سمتهای عمومی». فکرمی کنید که باید چند بار از یک سوراخ گزیده شویم. تجربه مشروطه و حکومت اسلامیمان را کی به کار ببندیم پس؟ شما انگار دست کم ٣٠ سال حکومت به نام دین را جز تجربیات تلخ این ملت نمی دانید؟ لابد انتظار دارید که من شهروند عام حضرت آیت الله خزعلی و جنتی را طی عریضه ای امر به معروف و نهی از منکر کنم؟ از نسل من ابا ندارید؟

شما در قسمتی که مطلوبات و مقدورات جنبش سبز به روایت یک شهروند (یعنی خودتان) را روایت می کنید فراتر از 10 خط از نظام مطلوبتان که مبتنی بر مردمسالاری و حقوق بشر است می نویسید بدون آن که سر آخر از حکومت سکولار نام ببرید. آیا شرم می کنید این مفهوم را به کار ببندید یا این که معترف شوید که این مفهوم را خیلی پیش تر از شما رژیم به قول دوستانتان ستمشاهی عملن تا بیشینه مقدور به کار می بسته است بدون آن که ادای روشنفکری به خود بگیرد. بعد از آن که به میمنت تراوشات فکری قلمی روشنفکران و ادبای چپ مزاج وطنی به فاجعه ٥٧ رسیدیم که اسم میمونش «جمهوری اسلامی» برای اهل اندیشه کفایت می کرد که بدانند با این شتر گاو پلنگ نه اسلامیتی خواهد ماند و نه جمهوریتی؛ چنانچه یک از واضعانش، مرحوم منتظری در هفته های آخر عمر سرانجام به آن معترف شد. تازه در جمهوری سکولار مبتنی بر دموکراسی و اعلامیه جهانی حقوق بشر ناروایی این چنین به دین شخصی مردم و پیشوایان دین نخواهد رفت که قرائت شما از دین را بازخواست کنند، یکی آیت اللهش را به جرم اعتقاد به جدایی دین از حکومت در زندان زیر شکنجه بیندازند و چند آیت الله دیگر را به جبر خود خواسته و نخواسته در خانه محبوس کنند.9 به تعبیر علامه طباطبایی- نقل به مضمون- که وقتی به ایشان گفته اند که این انقلاب [اسلامی سال 5٧] خیلی شهید داشت، گفتند که این انقلاب فقط یک شهید داشت و آن هم اسلام بود. آیا فکر کرده اید که چرا بیشترین دین گریزی و دین ستیزی ایرانیان خارج کشور که آزادی انتخاب و بیان آن را دارند از کجا نشأت گرفته است؟ آیا می دانید که در سال ٢٠٠٧ اکثریت قریب به اتفاق کسانی که ارتداد خویش را با تعمد به مطبوعات غرب کشیدند، ایرانیان بودند؟10 آیا فکر نمی کنید که اینها نتایج عجین شدن اسلام در خشونت حکومت ایران باشد! من که باور دارم اگر رژیم شاهنشاهی در عمل سکولار ناقض آزادی سیاسی، مانده بود عده دینداران راستین ما چند برابر بود و کی جرات می کرد به حریم روحانیت شیعه اسائه ادب کند.

شما نوشته اید که «گرایش سکولار در میان جوانان و ساکنان خارج از کشور طرفداران بیشتری دارد.» اول این که به دلیل نبود آزادی بیان از آمار طرفداران جمهوری سکولار در ایران سخت بتوان حرفی زد. دوم از فحوای کلام شما این طور استنباط می کنم که این اختلاف فقط به سلیقه بر می گردد. آقای کدیور این طور نیست. ما ایرانیان فراری داده شده هریک به فراخور قدرت ذهنمان اندیشیده ایم که ما چگونه به این فلاکت و ادبار رسیده ایم. و خوشبختانه شادمانم که از جنابعالی نیز می شنوم ما شهروندان دنیای آزاد (و بالقیاس خوشبخت تر) اس و اساس کامرانی غربیها یعنی حکومت بر مبنای خرد جمعی و کوتاه کردن دست دین ازقدرت را درک کرده ایم هر چند که معترفم که این جدایی بنابر عرف رایج هر مملکت نیز نسبی است.11 ولی کمتر وجدان صادقی یافت می شود که دموکراسی غربی را که رکن رکینش دموکراسی بر پایه سکولاریزم و اعلامیه جهانی حقوق بشر که آن هم بنوعی به قول دکتر سروش بر «تقدس یکسان مذاهب» بنا شده است را شرط نیکبختی نسبی نوع بشر آگاه نداند. البته این فقط یک شوخی زشت خواهد بود که بعضن خوشفکر و روشنفکر امروز ایران اعلامیه جهانی حقوق بشر را بسان روشفنکران مشروطه و انقلاب اسلامی عصاره اسلام بدانند یا به تعبیر استاد ارجمند دکتر آجودانی «تقلیل در مفهوم» کنند و مدعی شوند که این اعلامیه با «اسلام موجود» و «پیش از این موجود در کل تاریخ» منطبق است. اگر هم بخواهند اسلام را در آینده ای نامعلوم جرح و تعدیل کنند بطوریکه منطبق با این اعلامیه باشد بگمان من از شریعت، سخت چیزی بماند. تصور بفرمایید که این تعدیلات به قوانین ارث، دیه، ازدواج و طلاق، مطهرات، معاملات و ... کارگر شود، به واقع از فقه سنتی چه می ماند؟ از کتاب شریف نیز بیگمان بعضی از سوره های مدنی نیز دیگر باره باید منسوخ شوند.12 اگر هم دلتان به قرائت‌های تازه و نظریات اصلاحی فلان و بهمان خوش است بلکه روزی در «حکم اجماع» منشا اثر باشد نیز خیلی خوش خیالید. همانطور که حضرت عالی بهتر از من می دانید بازار تکفیر و خلع مقام آیت اللهی از قدیم تا جدید شیعه پرمشتری بوده است و دل شیر می خواهد که بسان آیت الله منتظری بهایی دو صد درصد نجس را تازه داخل آدم بداند. دومن فرضن تا اکثر آیات عظام و حجج اسلام به این نتیجه برسند که یک زن در زمان قاعدگی نجس نیست، حکم ارث یک مسلمان و یک نامسلمان برابر است، حکم دگرباشی مرگ نیست، دیه زن با مرد متساوی است و علم اقتصاد بدون ربا بی معنی است و... یک چند ده سالی می طلبد که در قرن سرعت و ارتباطات بیشتر از زیاد است، آنهم برای ملتی که مجهز به تازه ترین فن آوری ارتباطات است، تجربه یک سد و پنجاه ساله تفکر دارد؛ دومین ملت جوان دنیاست و همین جوانی بی شکیبش می کند و مطلوبش را درنهایت مقدور خواهد کرد. نتیجه اینکه جمهوری هیچوقت نه مسیحی می تواند باشد و نه اسلامی. جمهوری جمهوری است ولا غیر هیچ. برای چسباندن جمهوریت و اسلامیت هم سریش تفسیر و قرائت نو هم کارگر نیست. دستکم در حوصله دنیای پرسرعت نیست. عرض خویش مبرید و زحمت خود مدارید.

و باز هم برمی گردم به مقاله شما. شما نوشته اید: «بر این اساس رژیم/ نظام (state) باید به گونه ای باشد که تاب تحمل هر دو جریان دیندار و عرفی (secular) در صورت برخورداری اکثریت را داشته باشد واز حقوق پایه هریک دفاع کند» این جمله مفهوم نیست. به نظر من شما هنوز مفهوم سکولاریسم را درک نکرده اید. دیندار بودن با سکولار بودن برخلاف نظر شما در تضاد نیست که در صورت اکثریت یافتن یکی مراعات حق دیگری شود. در اروپا احزاب دینی(مسیحی) همه در لوای سکولاریسم فعالند و همه اعضایشان به زعم خویش دیندار. این تفاوت نمی کند که کدام حزب مسیحی یا کارگری یا لیبرال مصدر قدرت باشد. آن اصل مهم است که حقوق من شهروند با هر گرایش فکری و اجتماعی که اتفاقن ممکن است هیچگاه رای هم ندهم با آن شهروند مسیحی یا چپ در زمانی که آنها قدرت سیاسی دارند یکسان بماند و وقتی هم به قدرت برسند پدر اقلیت بی دین را هم نسوزانند؛ چون بواقع حق دخالت دادن مذهبشان را و لابد تبعیضات مذهبیشان را در اداره حکومت ندارند. یک کلام حکومت به حقوق شهروندی استوار است. همین. ضمنن در اروپا و آمریکا بسیاری از عرفی گراها (سکولارها) دیندارند و بدینشان نیز مفتخر.

در ادامه ازتغییر قانون اساسی این چنین یاد می کنید: «لذا گنجاندن اینکه یکی از اصول قانون اساسی الی الابد تغییر ناپذیر است، قابل دفاع نیست. قانون توسط مردم نوشته می شود و اگر نسل بعد آنرا نپسندید می تواند آنرا کلا عوض کند. اینگونه قانون نویسی دفاع خردمندانه از دین نیست.» این جا باز هم نوشته تان گنگ است. از بدیهیات عقلی است که قانون اساسی به مقتضای زمان و خواست مردم متغیر می باید باشد. چیزی که گنجاندن آن به قول شما الی الابد تغییر ناپذیر می باید باشد و اتفاقن در شرایط حاضر زندگی بشری بسیار هم معقول است اشاره به حق فردی است که رای نمی دهد؛ هیچگاه در اکثریت سیاسی و لاجرم اقلیت آن هم سهیم نیست و حقوق یکسان طلب می کند چنانچه هر شهروند دیگری باید بدارد. اینها در جمهوری متصف به دین ممکن نیست.

آقای کدیور شما در جایگاه نظریه پرداز دینی و اجتماعی قرار گرفته اید. نسل جوان و غیر جوان نظرات شما را بسیار می خواند. سیاست ورزیتان را کنار بگذارید و آنقدر به «مقدور» نچسبید. مقدور، گاهی به روزی متغیر است و آن هم لابد انتخاب مردم و سیاست‌ورزان است در لحظه. لحظه هایی که پیش بینیش هم برای شما سخت است و هم من. چه کسی شش ماه پیش باور می کرد که قدرت جمهوری اسلامی تا بدین پایه سست شود که فریاد مرگ بر رهبرش در خیابانهای پایتخت شنیده شود. صحبت مقدور را به مردم داخل واگذاریم و کنشگران دانشجویی و کارگری و حقوق زنان و امثالهم. اگر ادعای بلد راه شدن دارید، این بار نشانی درست بدهید هر چند که پیمودن راهش سخت تر و طولانی تر باشد. امید سبزمان بی سراب باد.

* وحید شعبانی، دانشجوی ایرانشناسی دانشگاه لیدن هلند است.

پی‌نوشت:

1. یادداشت «جنبش سبز در چهارراه جمهوری»، محسن کدیور، سایت راه سبز.

٢. مشروطه ایرانی، ماشاالله آجودانی، اختران، تهران، ١٣٨٧.

3. یک نمونه: یک فرنگی در مباحثه با یک ایرانی خطاب به وی می گوید: «...اگر چنانچه دین و مذهب حنیف اسلام را موافق تبلیغ حضرت محمدی(ص) و ائمه هدی(ع) پیروی کنید، هر آینه شرق و غرب عالم را مسخر خواهید نمود – چنانچه در بدو اسلام کرده اید- هیچ ملت به شما برتری نتواند جست... در حقیقت شارع مقدس اسلام نکته ای فرو نگذاشته و در ارایه طریق سعادت و نیکبختی دنیا و آخرت پیروان خود چیزی باقی نگذاشته؛ اگر ایرانیان پیروی از شریعت غرای خود نموده، دست از مساوات بر نمی داشتند به چه سعادتهای دنیا و آخرت که نایل نمی شدند!». سیاحتنامه ابراهیم بیگ، جلد دوم، زین العابدین مراغه ای، انتشارات آگاه، تهران ١٣٨4، ص. 457-458.

4. برای نمونه، وی در سال ١٢٩٢ در نقدی بر کتاب «یک کلمه» مستشارالدوله نابرابری هایی که میان مرد و زن، مسلمان و نامسلمان، برده و آزاد در فقه اسلامی در نظر گرفته شده و اصولا قانون مجازات اسلامی را مورد حمله قرارداد. از نظر او، قوانین اسلامی با روح یک نظام قانونی و دموکراسی غربی منافات دارد. مقالات، میرزا فتحعلی آخوندزاده، گردآورنده باقر مؤمنی، انتشارات آوا، تهران١٣5١.

5. البته بیشتر کنشگران دوران مشروطه به تیر تکفیر گرفتار شدند از جمله حاج مراغه ای راقم سطور بالا و طالبوف دیگر کوشنده مشروطه که هم توسط شیخ فضل الله نوری تکفیر شد و هم نائینی.

6. عضو شورای مرکزی جبهه مردمی برای آزادی فلسطین و عضو فعلی شورای ملی فلسطین نهاد قانون‌گذاری سازمان آزادی‌بخش فلسطین است. خالد به دلیل نقشی که در دو هواپیماربایی که در سال 1969 و 1970 (میلادی) داشت، مشهور گردید. وی از اسطوره های جوانان آرمانخواه در دهه هفتاد میلادی بود. ویکپدیای فارسی، لیلی خالد، ٢٢ ژانویه ٢٠٠9.

7. رزا لوگزامبورگ (١٨٧١-1919)، آرمانخواه کمونیست. جمله معروف وی این چنین است: «آزادی زن باید در کارزار آزادی طبقه کارگر نهادینه شود و بانتیجه طبقه کارگر آزاد نخواهد شد تا آزادی زن تحقق نیابد.» وی هر چند که بصورت مستقیم و مجزا از کوشندگان حقوق زنان نبود منتها فمنیستهای چپ وی را از پیشگامان حقوق زنان می دانند. ویکپدیای هلندی و انگلیسی، Feminism و Rosa Luxemburg، ٢٢ ژانویه ٢٠٠9.

8. این جمله آغاز دفاعیات گلسرخی مارکسیست است: «ان الحیاة، عقیدة و جهاد. سخنم را با گفته‌ای از مولاحسین شهید بزرگ خلق‌های خاورمیانه آغاز می‌کنم». او کمی بعدتر می‌گوید: «مولا علی می‌گوید قصری برپا نمی‌شود مگر آن که هزاران نفر فقیر گردند؛ نزدیکی‌های بسیاری وجود دارد چنین است که می‌توان در این تاریخ از مولا علی به عنوان نخستین سوسیالیست جهان نام برد و نیز از سلمان پارسی‌ها و اباذر غفاری‌ها. زندگی مولا حسین نمودار زندگی کنونی ما است که جان بر کف برای خلق‌های محروم میهن خود در این دادگاه محاکمه مي‌شویم. او در اقلیت بود و یزید، بارگاه، قشون، حکومت و قدرت داشت. او ایستاد و شهید شد هر چند یزید گوشه‌ای از تاریخ را اشغال کرد ولی آن‌چه که در تداوم تاریخ تکرار شد راه مولا حسین و پایداری او بود،‌ نه حکومت یزید. آن‌چه را خلق‌ها تکرار کردند و می‌کنند راه مولا حسین است. بدین گونه است که در یک جامعه مارکسیستی اسلام حقیقی به عنوان یک روبنا قابل توجیه است و ما نیز چنین اسلامی را اسلام حسینی و اسلام علی تایید می‌کنیم.»، خبرگزاری فارس.

9. آیت الله بروجردی طرفدار جدایی دین از مذهب هم اکنون در جمهوری اسلامی در زندان است. آیات عظام وحید، آذری قمی، شریعتمداری و منتظری (پنج سال) از زمره آیت الله های محبوس در خانه بودند.

10. برای نمونه «کمیته مسلمانان سابق» (Centraal Comité voor Ex-Moslim) که در سال 2007 در هلند توسط ایرانیان پایه ریزی شد و جنجالی بزرگ در عرصه مطبوعات به وجود آورد. پیش‌تر در آلمان نمونه مشابه (Zentralrat der Ex-Muslime)، باز هم به ابتکار یک ایرانی پا گرفته بود.

11. برای نمونه، به تازگی قانونی در ایرلند به تصویب رسیده است که اهانت کنندگان به خدایان مذاهب مختلف را از ٢5 تا 1٠٠ هزار یورو جریمه می کند. پیشتر از این، تنها مسیحیان از این حق شکایت بهره مند بودند.

12. در این خصوص محمود محمد طه، متفکر اسلام شناس و سیاستمدار اصلاح طلب سودانی (1909-19٨5) تا بدانجا پیش رفت که وی سوره های مدنی را که در زمان حکمرانی پیامبر اسلام بر وی نازل شده بود و بیشتر لحنی هشدار و کیفردهنده دارند را از اقتضائات سیاسی حکمرانی پیامبر بر اعراب زمان خویش بداند. وی روح قرآن جاودانه را در سوره های مکی می یافت که از لحنی روحانی تر برخوردار هستند و خدایی پاداش دهنده را معرفی می کند. وی در سال 19٨5 به دلیل عقاید سیاسی مذهبی لیبرالش توسط حکومت وقت سودان کشته شد.

این مطلب را به اشتراک بگذارید

سلام

خط جدید شبه کودتا :حذف مرجعیت مستقل
وقتی سازماندهی ،حمایت سیاسی و تآمین مالی گروههای فشار (نیروهای حرامی) برای توقف روند جنبش اعتراضی و اصلاحی در کشور ،اخلال وتخلف و تقلب در عملی شدن خواسته مردم در پای صندوق انتخابات ریاست جمهوری 22خرداد و ارعاب و تهدید و زندانی کردن روشنفکران وفعالان سیاسی و سرکوب و تجاوز وقتل و جنایت و ترور و اعدام معترضان به نتایج انتخابات نتیجه نمی دهد،وقتی اعمال ماجراجویانه تری چون انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی وشهادت دکتر بهشتی و یارانش در تیرماه 1360وانفجار دفتر نخست وزیری وشهادت دکتر رجایی وباهنر ویارانشان درشهریور 1360 وتغییر قانون اساسی برای کسب اختیارات مطلق باحذف مرجعیت از نظام رهبری درسال1368 وقتلهای زنجیره ای پائیز 1377به زمستان ویخ زدن نفسها نمی انجامد، وقتی هجوم دیوانه وار به کوی دانشگاه وسرکوب وتخریب وآتش سوزی وچشم درآوردن به بن بست میرسد،وبه جای منزوی شدن ودرخود خزیدن به تحصن وشورش وطرح مطالباتی بیش ازپیش می انجامد و...،پس ماجراجویان در مانده وحرامیان قدرت ودر رآس آنان علی خامنه ای(” باسابقه معاو نت امنیتی و نماینده ولی فقیه در وزارت دفاع در مقطع شهریور 1359 تاشهریور 1361”)احمدی نژاد( ” که البته حرامی نژاد، و قلب کننده آمار انتخابات ریاست جمهوری دوم خرداد1367دردوره مدیریت استانداری اردبیل”)،که شمارش معکوس زمان به سرعت به ضرر وزیانشان می باشد،چه باید بکنند؟ وبا چه طرح وبرنامه جدیدی می توانند اعمال شبه کودتایی وغارت اموال بیت المال به بهانه اجرای اصل 44قانون اساسی وسپاه سازی اقتصاد رابرای رسیدن به خواسته اصلی شان یعنی توقف حرکت روبه اعتلای اصلاحی در ایران وحذف جمهوریت نظام وبازگشت به سکوت قبرستانی برای حفظ قدرتها وثروتهای بادآورده ، دنبال کنند؟مدتی است که حرامیان قدرت برای مطلق کردن خود دربخش های مختلف نظام ،خط شبه کودتایی جدیدی را دنبال می کنند و آن استفاده از حربه تاریخی همه زرمندان وزورمندان یعنی بهره گیری از سلاح تزویر و تکفیر است ،خط جدید شبه کودتا ،تحریک اعتقادات عاشورایی مردم وحذف مرجعیت بیدار و مستقل و برانگیختن تعصبات سنتی دینی مردم و سردادن صلای واسلاما است ! وغافل ازاینکه درعاشورای آذرماه 1388خود یزیدان زمانه گشتند.?!.....

سلام | ۰۹ بهمن ۱۳۸۸ - ۱۳:۲۳
صفحه 1 از 1 صفحه
آگهی