پژوهشهای جدید نشان میدهد که امیدواری در افراد مبتلا به بیماریهای مزمن، ممکن است به شادی آنها کمکی نکند
پژوهشها نشان میدهند که افراد مبتلا به بیماریهای مزمن، درصورتی که به بهبودی امید نداشته باشند، ممکن است زندگی شادتری داشته باشند.
مطالعات جدید نشان میدهد که کیفیت زندگی بیمارانی که تحت جراحی روده قرارگرفته بودند و میدانستند که شرایط غیرقابل بازگشت دارند، بهتر از کسانی بود که هنوز به درمان امیدواربودند.
این پژوهش در شماره ماه نوامبر سال 2009 مجله «روانشناسی سلامت» منتشر شده است.
براساس یافتههای محققان دانشگاه میشیگان در آمریکا، وقتی افراد با بیماریهای مزمن دست به گریبانند، ممکن است «امید»، به شادی بیشتر آنها کمکی نکند.
پیتر آبل، مدیر مرکز علوم رفتاری دانشکده پزشکی دانشگاه شیکاگو و یکی از نویسندگان مطالعه «ناامیدی همراه با شادی» گفت: امید پارهای مهم در شادبودن محسوب میشود اما دارای جنبه تاریکی نیز هست. گاهی امید باعث میشود که افراد از ادامه زندگی باز بمانند و شادی آنها به مخاطره بیفتد.
نتایج نشان میدهد که مردم با موقعیتهایی در زندگی که آنها را موقتی و کوتاهمدت میپندارند کمتر سازگار میشوند.
آبل و همکارانش در دانشگاه شیکاگو و دانشگاه ملان کارنگی بیمارانی را مورد مطالعه قراردادند که به تازگی تحت جراحی روده بزرگ قرار گرفتهبودند، یعنی روده بزرگ آنها از بدن خارج شده بود و آنها باید در کیسهای خارج از بدن که به آنها متصل بود اجابت مزاج میکردند.
در هنگام جراحی به برخی از بیماران گفته شد که جراحی آنها قابل برگشت است به این معنا که پس از چند ماه تحت عمل جراحی دیگری قرار خواهند گرفت تا به شرایط عادی بازگردند. به عده دیگر گفته شد که این عمل جراحی ، دائمی است و کنش رودههای آنها به هیچ وجه طبیعی نخواهد شد.
یافتهها نشان داد گروه دوم که هیچ امیدی نداشتند در شش ماه پس از آن شادتر از گروه اول بودند که عمل جراحی را قابل برگشت میپنداشتند.
آبل که خود یک پزشک داخلی است میگوید «ما فکر میکنیم آنهایی که امیدی به بهبودی نداشتند خوشحالتربودند چرا که به هر شکل شده به زندگیشان ادامه میدهند. آنها میدانستند که هیچ شانسی برای بهبودی ندارند و باید از امکاناتی که در اختیار دارند استفاده کنند.»
وی درباره افراد گروه اول نیز گفت: آنها در انتظار عمل جراحی دوم بودند و زندگی کنونی خود را در تعارض با زندگی میدانستند که امیدوار به داشتن آن بودند و بنابراین تلاشی در جهت بهبود شرایط کنونی خود نمیکردند.
لووناشتاین از دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه ملان کارنگی نیز که در این مطالعه شرکت داشت گفت که این یافتهها میتواند توضیح دهد که چرا افرادی که همسر خود را به علت مرگ از دست میدهند، غالبا از نظر هیجانی در طول زمان، بهتر با این سوگ کنار میآیند تا کسانی که همسر خود را به علت طلاق از دست میدهند.
به نظر این دانشمند اگر زن یا شوهر شما بمیرد، شما به انتها رسیدهاید و هیچ شانسی برای بازگشت شرایط پیشین ندارید و بنابراین سعی میکنید به نوعی با شرایط کنونی کنار بیایید.
لوون اشتاین میگوید: ممکن است برای پزشک آسانتر باشد که به بیمار امید دهد، حتی وقتی هیچ دلیل عینی برای امیدواری وجود ندارد، اما احتمالا این امیدوارکردن بهترین انتخاب برای بیمار نخواهد بود.
آبل در این زمینه توضیح میدهد: چنین امیدواریهایی برای بیمار منفعت زیاد ندارد و میتواند در سازگاری هیجانی او خلل ایجاد کند.
او بر این باور است که در امیدوارکردن بیماران باید بسیار احتیاط کرد و باید به نحوی عمل شود که ادامه زندگی آنها مختل نشود.
به نظر میرسد پذیرش واقعیت و کنارآمدن با شرایط هرقدر هم که دشوار باشد، مناسبترین شیوه برخورد با مشکلات مختلف از جمله ابتلا به بیماریهای مزمن است.
این نوع نگرش به فرد کمک میکند تا زودتر با شرایط موجود خود کنار بیاید و گام مثبت و موثر در آن زمینه بردارد و شادتر یا حداقل با ثبات هیجانی بیشتر به زندگی خود ادامه دهد.