در این مطالعه میزان مداخله کار افراد در زندگی آنها بررسی شدهاست
براساس پژوهش جدید دانشگاه تورنتو در حدود 50 درصد مردم معمولاً مسائل شغلی شان وارد زندگی شخصیشان می شود و معمولاً خارج از محیط کاری خود به مسائل کاریشان فکر میکنند.
محققان به منظور بررسی فشار روانی مربوط به تعادل کار و زندگی و عوامل موثر بر آن به اندازهگیری میزان مداخله کار افراد در زندگی شخصی آنها پرداختند.
در سالهای اخیر مردم در سراسر دنیا در حال تجربه فشار کاری زیاد هستند که گریبان همه مشاغل از کارگران در هر رده تا مدیران ارشد موسسات را گرفته است. عوامل زیادی از جمله تمایلات شخصی، فشار الزامات خانوادگی و اجتماعی، و افزایش سرعت تکنولوژی در این میان نقش برجستهای ایفا میکنند.
اسکات شیمن پروفسور جامعهشناس و همکارانش که یافتههای پژوهشی آنها در شماره اخیر «مجله آمریکایی بازنگری جامعهشناختی» منتشر شدهاست، از اطلاعات یک زمینه یابی ملی حاصل از 1800 آمریکایی شاغل استفاده کردند.
آنها از شرکتکنندگان مطالعه در مورد میزان دخالت مسائل شغلی آنها در زندگی خانوادگی و فعالیتهای اجتماعی و تفریحیشان پرسیدند. همچنین آنها میخواستند بدانند وقتی ٱزمودنیها در محیط کار نیستند تا چه حد به مسائل کاری خود میاندیشند.
شیمن میگوید: تقریباً نیمی از شرکتکنندگان گزارش کردند که «گاهی» یا «اغلب» مسائل شغلی آنها در زندگی شخصیشان مداخله میکند. همچنین گفتند که خارج از محیط کاری «گاهی» یا «اغلب» به مسائل کاری خود فکر میکنند.
به نظر این پژوهشگر یافتههای حاضر میتواند اثرات منفی عدم تعادل بین زندگی کاری و زندگی خصوصی افراد را بر سلامتی آنها مستند سازد.
نویسندگان 5 یافته اصلی پژوهش را چنین توضیح میدهند:
1- افراد با تحصیلات دانشگاهی بیش از افراد با تحصیلات دیپلم اظهار داشتهاند که کارشان در زندگی شخصیشان تداخل ایجاد میکند.
2- افراد متخصص یا حرفهای بیش از سایر دستهبندیهای شغلی گزارش کردند که کارشان با زندگی شخصیشان تلاقی میکند.
3- برخی شرایط شغلی نیز روی زندگی خانوادگی افراد اثر بیشتری داشت مانند تعارضهای بین فردی در محیط کار، عدم احساس امنیت شغلی، محیطهای زیان بخش کاری و شرایط کاری با فشار بالا. در این زمینه یافتهها نشان داد که کنترل فردی روی سرعت کار اثرات منفی موقعیتهای با فشار کاری زیاد را کاهش میدهد.
4- برخی منابع مرتبط با شغل نیز تاثیر بیشتری بر تلاقی کار با زندگی خانوادگی نشان دادند مانند قدرت شغلی، سطح مهارت کاری، میزان آزادی تصمیمگیری و در آمدهای شخصی.
5- همانطور که پیشبینی میشد ساعات کار زیاد (بیش از 50 ساعت) نیز با تداخل بیشتر کار فرد با مسائل مربوط به خانه و زندگیش همراه بود. اگرچه یافته ی شگفتانگیز در این زمینه قویبودن این رابطه در افرادی بود که کاملاً یا تاحدودی روی مدت زمان کار خود کنترل داشتند. به عبارت دیگر کسانی که امکان کنترل کامل یا بیشتر روی ساعات کاری بالای خود داشتند احساس میکردند که بیشتر کارشان در زندگیشان مداخله دارد.
شیمن به چند الگوی شگفتانگیز دیگر این تحقیق نیز اشاره میکند: افراد تحصیل کرده، حرفهای کار میکنند و کسانی که از موقعیت شغلی بالاتری برخوردار هستند اظهار داشته اند که کارشان در زندگی شخصیشان بیشتر تداخل میکند. این موضوع همان چیزی است که «استرس ناشی از موقعیت کاری بالاتر» نامگذاری شده است. به عبارت دیگر با وجود اینکه بیشترین منافع همواره عاید افرادی میشود که موقعیت وشرایط شغلی بالاتری دارند این مشکل هم وجود دارد که تداخل کار و زندگی در این افراد بیشتر است.
اثرات کار زیاد و عدم تعادل مناسب بین زمان کار و زندگی شخصی و خانوادگی افراد، کیفیت زندگی بسیاری از مردم و خانوادهها را در معرض خطر جدی قرار داده است.
بسیاری از مردم بر این باورند که این امر نه تنها باعث شده در محیط کار احساس شادابی کافی نداشته باشند و از کار خود لذت نبرند بلکه روابط بین فردی و زناشویی آنها نیز تحت تاثیر قرار گرفتهاست. ساعات کار زیاد، روابط تنشآلود بین افراد در محیط کار، عدم توانایی مدیران در ایجاد یک محیط کاری آرام و دوستانه، عدم امنیت شغلی، و نیز رقابتهای نامناسب برای بدستآوردن بیشترین مزایا و امکانات دست به دست هم داده و باعث شده که افراد فشار روانی زیادی را در محیط کار احساس و آن را به خانه نیز منتقل کنند.
از جمله عوارض چنین پدیدهای کاهش مدت زمان تفریح یا مسافرت، کاهش مدت زمان وقتگذراندن اعضای خانواده با یکدیگر و سایر روابط خانوادگی یا دوستانه، و حتی عدم امکان دنبال کردن علائق شخصی و سرگرمیهای معمولی افراد است.
در حال حاضرکودکان زیادی در شرایطی پرورش مییابند و بزرگ میشوند که والدین خود را همواره در حال کار میبینند. آنها نیز بیشتر وقت خود را صرف تماشای تلویزیون یا بازیهای ویدئویی و کامپیوتری میکنند.
مجموعه این عوامل که به صورت متقابل یا چندگانه یکدیگر را تشدید میکنند شرایط زندگی و سلامت انسانها و خانوادهها را در معرض خطر بیشتری قرار دادهاند به گونهای که عدم تعادل بین کار و زندگی به یکی از بزرگترین چالشهای قرن حاضر تبدیل شدهاست.