محمد درویش، نویسنده وبلاگ مهار بیابانزایی و عضو هیات علمی موسسه تحقیقات جنگلها و مراتع میگوید محیط زیست برای کسانی که در تصمیمگیریهای کلان و برنامهریزیهای توسعه دخالت دارند، مساله نیست.
در آغازین روزها از واپسین دهه قرن بیستم، مجله تایم گفتوگویی متفاوت با پیتر فردیناند دراكر، استاد سالخورده دانشگاه هاروارد انجام داد. مردی كه بسیاری او را بزرگترین معلم مدیریت در قرن بیستم میدانند و او خود روش مدیریت «کوروش» را همچنان الگوبخش در جهان امروز میداند.
این گفتوگو هنوز هم به رغم گذرِ حدود 20 سال از انتشارش، آنهم در عصر شتابندگی تاریخ كه فاصله تحولات در آن بسیار كوتاه شده و حجم دادههای تولید شدهاش هر 12 ماه دو برابر میشود، سخت خواندنی مینماید.
دراکر در توصیف كلیدیترین شناسه سده بیست و یكم میلادی میگوید: «آشكارترین و مهمترین ویژگی دنیای قرن بیست و یكم كه تغییرات سیاسی بسیار پویایی دارد، این است كه ما در جامعهای «فراتجاری» زندگی خواهیم كرد. در این دنیا باز هم تجارت و داد و ستد مهمترین چیز و آزمندی و فزونخواهی، فراگیرتر از گذشته است.
اما ارزشهای مورد اعتقاد مردم، دیگر نه ارزشهایی تجاری كه ارزشهایی حرفهای خواهند بود. بیشترِ مردم دیگر اجزای تشكیلدهنده جامعه تجاری به شمار نمیآیند، بلكه اجزای جامعهای دیگر میشوند و آن «جامعه دانش» است.
كیست كه درصدد انكار یا كمرنگساختنِ نقش بنیادی پژوهش در چنین جامعهای باشد؟ اصولاً آیا میتوان شهروندانِ جامعه دانش را بیرغبت یا حتی بیتفاوت نسبت به روندِ گسترش مؤلفههای پژوهشمداری در هر یک از اركان برنامهریزی و تصمیمگیری زادبوم پنداشت؟
هر چند که هنوز تنها یکی از دهههای قرن بیست و یکم را به پایان رساندهایم، اما به نظر می رسد هر روز که می گذرد بیشتر از پیش می توان به شواهدی معتبرتر در درستی پیش بینی دراکرِ پیر دست یافت.
به نحوی كه شاید به جرأت بتوان ادعا كرد: تمدن امروز، به واسطه متأثرشدن از عصر دانش و فناوری اطلاعات، یكی از پویاترین دورههای تكاملی خویش را سپری میكند؛ عصری كه ما را عملاً وارد موج چهارم، یعنی دنیای مجازی خواهد ساخت، دنیایی كه تمام امور اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی آن متفاوت از وضعیت امروز خواهد بود و بیگمان از منظرِ دیگری نیز در آن، به ملاحظات زیستمحیطی و اولویتهای پژوهشی اش نگریسته خواهد شد. رخدادی که از هم اکنون نشانه های آن آشکار شده است.
به همین دلیل است كه امروزه در جهان پیشرفته، به دانایی چون یک محصول نگاه میكنند و تجارت محصولات دانایی هر روز از اهمیتی بیشتر برخوردار میشود.
مدیریت برنامهریزی در عصر دانش، فضای مجازی و دنیای مجازی، دارای پیچیدگیها و ظرافتهای خاص خود بوده و كاملا با روشهای سنتی آن متفاوت خواهد بود. تردیدی وجود نخواهد داشت كه در این دنیا بین توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی كشورها با نیروی انسانی متخصص و متعهد رابطهای مستقیم وجود دارد.
در عصر مدیریت دانش محور، مؤلفههایی نظیر شناخت مسایل و مشكلات جدید، شناسایی قابلیتها و كاستیهای موجود در زمینههای گوناگون، امكان سیاستگذاری در امر پژوهش و تعیین اولویتهای پژوهشی، امكان برنامهریزی و پایش فعالیتهای پژوهشی، شناسایی نیروهای متخصص و برنامهریزی برای به كارگیری آنان، اعتلای سطح پژوهشی با افزایش استفاده از نتایج آنها، افزایش بهرهوری در نظامهای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی با استفاده از نتایج پژوهشهای انجام شده و پیشگیری از دوبارهكاریها، كاهش فاصله زمانی بین تولید و استفاده از اطلاعات و جلوگیری از كهنه شدن آنها، كاهش هزینه و زمان دسترسی به اطلاعات، امكان دسترسی به كلیه گزینههای موجود در برنامهریزی، تصمیمگیری و حل مسایل، توازن و تنظیم فعالیتها در فرایند توسعه ملی و منطقهای، امكان دسترسی به اطلاعات مرتبط و نامرتبط با برنامههای توسعه، امكان پیشگیری از واردات بیرویه و بدون كاربردِ اطلاعات از خارج، صادرات اطلاعات به خارج از كشور و سرانجام توسعه مرزهای دانش محیط زیستی از اهمیتی دوچندان برخوردار بوده و در تضمین امنیت ملی و ایجاد كشوری مقتدر و مستقل نقشی انكارناشدنی برعهده خواهد داشت.
دورنمایی كه تحقق آن در گرو تولید، گردآوری، سازماندهی، ذخیره و اشاعه اطلاعات با امكان بازیابی مناسب و درک درست چالشهای مدیریتی قرن بیست و یكم است.
راست این است كه در سده پیش رو، جستارهایی نظیر راهبردهای رقابتی، رهبری، خلاقیت و نوآوری، كار گروهی و فناوری كه تا امروز از اهمیتی تردیدناپذیر برخوردار بودند، دیگر كارایی چندانی نخواهند داشت و جای خویش را به گرایههایی مانند: «نهاد مدیریتشده»، «بهرهوری كاركنان علمی»، «سازماندهی اطلاعات» «زیست پایدار و با کیفیت» و «نحوه مدیریت بر خود» خواهند داد.
چنین است كه به نظر نمیرسد چارهای جز درک شرایط جدید جهانِ وابسته به دانش وجود داشته باشد. باید با فاصلهگرفتن از روشهای سنتی مدیریت برنامهریزی كه معمولا متكی به افراد و اطلاعات محدود است، با شگردهای نوین برنامهریزی هزاره سوّم آشنا شده و با تهیه و تدوین برنامههای توسعه پیشرفته و جهانی، اما غیر مقلدانه - برنامههایی كه پایداری نسخههای تجویزی آنها در طول زمان بیشتر بوده و هماهنگی و نرمش بیشتری با توان بومشناختی سرزمین و خواهشهای فرهنگی آن از خود نشان میدهند - جامعه را برای زندگی در فضای جدید آماده كرد؛ جامعهای كه در این صورت، بیشترین پایمردی و همراهی را در راه تحقق اهداف برنامه از خود نشان خواهد داد.
به نظر میرسد مدیران كشور در عصر جدید، نه تنها سزاوار است از تخصص و دانش عمومی جامعه در برنامهریزیهای كلان به نحو موثرتری سود جسته و به كاركنان علمی خویش به چشم دارایی و نه هزینه بنگرند، بلكه با استفاده از ابزار فناوری اطلاعات و رویكردی مبتنی بر مدیریت منابع انسانی، لازم است با درک الزامات جهانمداری، توانایی خویش را در بهكارگیری تجربیات مفید كشورهای پیشرفته ثابت كنند؛ موقعیتی كه تا امروز كمتر مجال درک بازخوردهای مثبت آن را یافتهایم، چرا كه سازوكار و بستر لازم برای استفاده از حجم بزرگ اطلاعات و تجربیات جهانی، آن طور كه بایسته است، فراهم نشده و این سرمایه رایگان و ناهمتای جهانی، به درستی مورد بهرهبرداری قرار نگرفته است.
درنتیجه، مشاهده میشود كه اغلب تصمیمگیریهای كلان و برنامهریزیهای توسعه كشور، برآیندِ هماندیشی شمارِ اندكی از متخصصان جامعه است كه اصطلاحاً به آنها كارشناس خبره یا پایوران ارشد اطلاعاتی (CIO) می گویند. کارشناسانی که شوربختانه هرگز محیط زیست و آموزه هایش برایشان مساله نبوده است. در نتیجه نباید شگفت زده شویم اگر ملاحظه می کنیم که فجایع محیط زیستی هر سال بیشتر از سال قبل، کارمایهها را در ایران زمین میسوزاند.