این مطلب نگاهی دارد به نگرانیهای زنان از تصویب لایحه حمایت از خانواده در مجلس شورای اسلامی
زنان ايرانی ثانيهها را با تشويش از تصويب قوانين مردسالارانهتر پشت سر میگذارند; قوانينی که براي بسياری از مردان نغمههای راحتی بيشتر را به ارمغان میآورد و همسرانشان را در نگرانی افزونتر غرق میسازد.
برخی از حرف از نگرانی در مورد کاهش جوانمردی افراد چند همسری میزنند و گويا دلواپس طلاق دادن زن اول هستند; از مهريه متعارف و نامتعارف سخن به ميان میآيد و تنها اميد زنان براي آينده شان نيز متزلزل میشود و عدالت شرط زندگیهای چند بعدی میگردد.
در جامعه امروزی، طلاق عاطفی رواج میيابد، شرايط جداشدن زنان سختتر میشود و برای رهاشدن بايد حقوق ناچيزی که دارند را نيز ببخشند و به سخن مشهور، بگويند: «مهرم حلال، جانم آزاد.»
بسياری از خانمها ناگزير میشوند به خاطر بودن در کنار فرزندانشان و بزرگکردن آنها تن به زندگی بیعاطفه در کنار شوهر شناسنامهایشان دهند چرا که قانون آن طور که شايسته است، حمايتشان نمیکند.
در دنيايی که تلاش میکند به دوره پست مدرن وارد شود، چشم برخی زنان با ورود هووهايشان در کنار فرزند نو رسيده بیگناه و معصوم اما شايد دردسرساز، خيره میماند و فکر فرزندان با جوانمردی پدر رشد میکند; پدری که لطف کرده و با تلاش قانون، همسر اولش را طلاق نداده است بلکه او را وادار به پذيرش شرايط جديد میکند.
در قانون ما، بسياری از حقوق از جمله حق طلاق و حضانت فرزند به مرد داده شده است. با توجه به سخن يکي از نمايندگان زن مردم تهران، بانوان صيغهای با آگاهی و منطق دست به اين کار میزنند، حال آن که انگيزه بسياری از اين زنان با سياستی که در پيش دارند، برای بچهدار شدن افزايش میيابد چرا که حضورفرزند میتواند به استحکام رابطه زن دوم با مرد بیانجامد و ثبات اين ارتباط با تمام منافعش تضمين میشود.
زن موقتي به درجات بالاتر رسيده، زندگیاش بهتر میشود و روزگار همسر اول تباهتر. نخستين همسر نه تنها با حس خيانت بلکه با باور وجود شريکی در تمام حقوق اندکش دست و پنجه نرم میکند. در نهايت اين پرسشها پيش میآيد که با تمهيداتی که امروزه میخواهند بگذارند، مانند دادن سهميه 20 درصدی به متاهلين برای ورود به دانشگاه، آيا مردان چند همسری از چند سهميه برخوردار میشوند؟
در اين بين تکليف کسانی که به خاطر افراط در قوانين مردسالار از ازدواج و اسارت میترسند يا به دلايل گوناگون از جمله بیکاری و درآمد کم نمیتوانند ازدواج کنند، چيست؟ آيا با محدوديت مهريه مشکلات ازدواج و طلاق حل میشود؟ چرا هنگام ازدواج و متعهد شدن به پرداخت مهريه، کسی از ناراستی مردان ياد نمیکند که برای رسيدن به خواستهشان عهد میبندند اما خود معنای پيمان را نمیدانند؟
چه راه حل ديگری هم پای مهريه، به زنان حس امنيت میبخشد؟ چرا به جاي فرهنگسازی در جامعه، قوانين پر حرف و حديث رفت و آمد میکند و راه برای ازدواج مجردين با حقوق و منطق يکسان فراهم نمیشود ؟
حال چشم زنان به مجلس است که کدامين ذات عدالت به دور از پوسته استفاده شده اين واژه به ياری شان میشتابد. زنان فرياد میزنند و از خرد کم قوانين متلاشیکننده زندگانی در عذابند، اما اميد به عنايت اکثر نمايندگان مجلس دارند. اميد به کسانی که شايد به دور از حس مردسالارانه به فکر ثبات زندگی هستند و رشد فرهنگ را پيشروتر از قوانين بیپايه میدانند.
ازاین روزنامه نگار جوان نوشته هایی درمطبوعات و وب سایت ها خوانده ام که نشانگردیدگاه عمیق وزوشن بینانه ی اوست ارزوی پیروزی برایش می کنم. یک معلم