عباس کیارستمی بر این باور است که برای مرد کار حرف اول را میزند و مهمترین علاقه یک مرد شغلش است. اما کار برای زن اختیاری است.
عباس کیارستمی هفته گذشته روی فرش قرمز کن ظاهر شد تا جایزه بهترین بازیکن زن این فستیوال را برای بازیگر زن فیلمش به ارمغان بیاورد. پس از این حادثه مهم او در مقابل دوربین تلویزیون صدای آمریکا نشست به پرسشهای خبرنگار این تلویزیون در مورد فیلمش پاسخ دهد.
پاسخهایی که تنها به فیلم او و سناریوی این فیلم برنمیگردد، بلکه این فیلمساز برجسته ایرانی از برداشتهایش نسبت به دنیای زنانه و دنیای مردانه میگوید. اما بحثی را که او به اشارهای از آن رد میشود بحثی است که ریشهایتر از یک برداشت سینمایی و حتی ریشهایتر از یک برداشت شخصی است.
عباس کیارستمی بر این باور است که برای مرد، کار حرف اول را میزند و مهمترین علاقه یک مرد شغلش است. اما کار برای زن اختیاری است و تایید میکند که این زیباست. زن زیباست. زن انگیزه است برای کار مرد...
آنچه مینویسم نه از سر بغض و کینه است نه عصبیت. این یادداشت را پس از مرور چند باره مصاحبه آقای کیارستمی با صدای آمریکا مینویسم. مصاحبهای که تلاش کردم با دوباره شنیدنش زوایای پنهانی را که ممکن بود گوش و چشم من از آن غافل مانده باشد، کشف کنم. اما عجبا که هیچ کشف تازهای در آن نبود.
اینکه یک مرد ـ حتی از نوع هنرمند پرآوازهاش - از عدم فهم زن سخن گفته باشد چیز عجیبی نیست. این که او از قول خودش بگوید دچار سو تفاهم است عجیب نیست. عجیب اینجاست که سو فهم خودش را به حساب همه بگذارد و بگوید که هیچ تلاشی برای فهم زن نتیجه نمیدهد.
فقط باید او را دوست داشت بدون اینکه او را فهمید. من متعجبم و نگران. نگران هم برای خودم که یک زنم، هم برای زنانی که در جامعهای زندگی میکنند که نواندیشترین مردانش چنین برداشتی از آنها به عنوان یک انسان دارند و هم برای عباس کیارستمی.
برای فیلمساز نامداری که واژه واژه حرفهایش از رنجی نشان دارد که ما برجان داریم و او نمیشناسد. رنجی که او با آن هم زیستی مسالمتآمیز دارد. رنجی که به آن قوام میدهد، رنجی به نام استبداد.
«واقعبینی این است که، من کارم بدانجا رسیده است که بدانم هیچ چیز در مورد زنها نمیدانم. هیچ تلاشی برای فهم زن جواب نمیده. راه حل نهایی به نظر من این است که تو دوست بداری بدون اینکه بفهمی. مشکل امروز بین زن و مرد عدم تفاهم است. و چیزی نیست که قابل فهم باشد. برای اینکه دنیای مشترکی نداریم. ما دنیای کاملا متفاوت داریم. شاید به هورمونها مربوط است. شاید به مسوولیتهای اجتماعی مربوط است. همانطور که میدانید علاقه مردها بیش از هرچیز به شغلشان است».
(و در پاسخ به کامنت واکنشی خبرنگار که زنها را هم دارای همین ویژگی میداند): نه در آنها قاعده نیست، استثناست. اگر دلشان نخواهد کار کنند میگویند ما میخواهیم یک مدت پایمان را بزنیم سینه دیوار و زنانگی کنیم. ما نمیخواهیم کار کنیم. و کاملا منطق دارند. ولی مردی که فکر کند میتواند مدتی تعطیل کند، اولین کسی که تعطیلش میکند همسرش است. چنین حقوقی برای مرد اصلا در جهان در نظر گرفتهنشده. در طول تاریخ در نظر گرفتهنشده. کار برای مرد چیزی مثل نفس کشیدن است. اختیاری نیست.
ولی کار برای زن هنوز اختیاری است و این زیباست اتفاقا به نظر من. هیچ نوع نگرش منفی، شرقی یا عصبی راجع به زن ندارم. زن زیباست.انگیزه است برای کار مرد. یعنی کاری که مرد انجام میدهد اگر خوب انجام بدهد، بخش عمدهایش نشئت گرفته از انرژییی است که از زن میگیرد. بنابراین چه جوری میتوانیم فکر کنیم که زن و مرد در این زمینه هم مشترکند؟
من نمیدانم آقای کیارستمی چه تلاشی برای شناختن زن کردهاست؟ چه تلاشی برای شناختن مرد کردهاست؟ چه ویژگیهایی را در این دو به قیاس گذاشتهاست؟ بر اساس چه منطق یا منبعی سخن میگوید؟ آیا منطق و منبع او تجربههای شخصی است؟ آیا ما میتوانیم تجربههای شخصیمان را به حساب کل جهان بشری بریزیم؟ آیا مسئولیتی در برابر آنچه میگوییم متوجه ما نیست؟
من اگر در صف نانوایی مردی کنار دستم این حرفها را میزد تعجب نمیکردم. اگر پدرجدم در صد سال پیش چنین میگفت تعجب نمیکردم. اما به خودم حق میدهم از عباس کیارستمی تعجب کنم. نه برای این که یک مرد است و در آن جامعه زندگی میکند، بلکه برای اینکه خواسته یا ناخواسته به یک طبقه روشنفکر تعلق دارد. او به عنوان یک هنرمند و به عنوان یک روشنفکر وظیفه دارد به تولید فکر و تولید اندیشهای در جامعهاش قوام ببخشد که ساختارهای پوسیده اجتماعی را میشکند.
ما زنان به چه زبانی باید بگوییم اگر نخواهیم مرد از دامانمان به معراج برود؟ و اگر نخواهیم که نتیجه کار خوب آنها از ما نشئت بگیرد چه باید کنیم؟!
آنچه او از آن به عنوان ویژگیهای زنانه نام برده و آنرا زیبا نامیده! نام دیگرش «تبعیض» است. وگرنه در هیچ جامعه برابری شما نمیتوانید به عنوان یک زن، از کار دست بکشید، پا به سینه دیوار بزنید و به «زنانگی»تان مشغول شوید. در جامعه برابر شما حقوق برابر دارید و مسوولیت برابر. به عنوان یک انسان، نه مرد یا زن از شما تلقی واحدی وجود دارد. دنیای شما «متفاوت» نیست و هورمون متفاوت الزاما دنیای متفاوت غیرقابل فهم را موجب نمیشود. شما جهان مشترک دارید و حقوق برابر. بنابراین کار و هر فرصت دیگری در همین محدوده تعریف میشود.
البته فیلمساز نامی کشورمان در بخش دیگری از این مصاحبه چنین تفکری را از اساس توجیه میکند:
من آدم سرزمین محدودیت هستم. هزار تا سو تعبیر هم از این شده. ولی من با محدودیت واقعا مشکلی ندارم. حالا هر کسی هر چه میخواهد فکر کند. محدودیتها در ذهن من ساختهشده. مربوط به حالا هم نیست. مربوط به این سیسال هم نیست. مربوط به قبلتر است. همه محدودیتهای من از کودکی میآید...
من نمیدانم چرا آقای کیارستمی عزیز از واژهها درست استفاده نمیکند؟ نام واقع بینانهتر (و نه بدبینانهتر) آنچه از آن سخن گفتهاست «استبداد» است. استبداد چیزی است که او محترمانه به آن محدودیت میگوید. استبداد چیزی است که میگوید با آن بزرگ شدهاست اگرچه با کلیت آن مشکلی ندارد.
استبداد چیزی است که نابرابری را رقم میزند و آنرا توجیه میکند. استبداد است که حقوق یک فرد را به عنوان یک انسان کامل از او میگیرد و بعد به او میگوید تو به عنوان یک نیمه بشر، میتوانی کار نکنی و کسی- مردی- هست که جور تو را بکشد. استبداد است که به او میآموزد در آزای حقوق از دست رفتهاش میتواند دلبری کند (شما بخوانید انگیزه بدهد) و دستمزد بگیرد. میتواند متوقع باشد (شما بخوانید زنانگی کند). اما در ازای این توقع او رسما حقی نخواهدداشت.
استبداد است که ما را دچار سوءتفاهم میکند. چون در عین استبدادزدگی میخواهیم از بندها آزاد شویم. زیرا دنیای هنر دنیای تحمل بند نیست. بنابراین دچار تناقض میشویم.
ممکن است عباس کیارستمی یا هر فرد دیگری یا هر مرد دیگری از تجربه شخصیاش سخن گفتهباشد. اما آیا یک فیلمساز میتواند این همه به دور از واقعیتهای عیان جامعهاش باشد؟ در زندگی شخصی همه ما استثناهایی هم هست. اما آنچه عمومیت دارد این است که تبعیضهای ناشی از نابرابری است که زن را تبدیل به موجودی میکند که فقط زیباست و فقط انگیزهاست برای اینکه مرد بتواند کار کند.
عجیبتر اینجاست که ایشان با افتخار میگوید محدودیت را پذیرفتهاست. با آن کنار آمدهاست و مشکلی هم ندارد. عجیب است این! عجیب! ما در طول تاریخی که او از آن یاد میکند فقط محدودیت نداشتهایم. ما استبداد داشتهایم. اگر نمیتواند به هزار دلیل از این واژه استفاده کند، معانی و تعابیر را چرا تغییر میدهد؟
اینکه کسی زن را نمیشناسد برای این نیست که موجود ناشناختهای است. بلکه برای این است که این موجود، امروز در تضاد با آن محدودیت (استبداد)ی است که اتفاقا آنرا خیلی خوب میشناسد و با آن کنار میآید.
اما ما واقعا متفاوتیم. بزرگترین تفاوت من و شما در این است که من به عنوان یک زن آقای کیارستمی را خوب میشناسم. ادبیات او برای من لهجهای آشناست. ادبیاتی است که با آن بزرگ شدهام. به این سیسال هم مربوط نمیشود. سالهاست در جامعه ما جریان دارد. ادبیاتی است که با آن قانون کشورم را نوشتهاند. ادبیاتی است که با آن رادیو و تلویزیون کشورم اداره میشود.
ادبیاتی است که در مدرسههای کشورم، در کتابها و نشریات آن جریان دارد. من زبان او را میشناسم. برای این که استبداد است که مرا- زن را - نه به عنوان یک انسان که به عنوان انگیزهای برای کار مرد و زندگی مرد میخواهد و آنرا با توجیه اینکه «زیباست» قابل دفاع میداند. و متاسفم که نامدارترین مردان هنرآفرین کشورم همان ادبیات استبدادزده را تکرار میکنند.
اما دوستتر داشتم نامهای مینوشتم که خطاب آن به آقای کیارستمی بود. دوستتر داشتم از او بپرسم چگونه یک هنرمند میتواند خودش را بتمامی در اختیار ساختارهای نادرست یک فرهنگ قرار بدهد و هیچ اعتراضی هم به آن نداشتهباشد؟ دوستتر داشتم خطاب به او میگفتم در شما به عنوان یک مرد هیچ چیز ناشناختهای وجود ندارد که ما زنها ندانیم. اما به عنوان یک اندیشمند، به عنوان یک هنرمند، نمیتوانم باور کنم کسی چنین به توجیه استبدادی بنشیند که در ما خانه کردهاست.
یک نفر باید روی این زیرنویس بگذاره
عکس آسیه خانوم با این دندونای بهم فشردش گویای وضعیت و مکانیسم چگونه غور کردنش است.بابا بی خیال.اینا دچار جوزدگیه مزمن شدهاند.آخه به تو چه که کیارستمی چجوری فکر میکنه.به تو چه که چرا کیارستمی بجای استبداد میگه محدودیت.اخه ما نباید از شما رادیکالای فمینیست که اینروزا دارین به همه مردا فحش میدین انتظار داشته باشیم کمی به آزادی افراد احترام بذارین.خود طرف داره میگه من زنارو نفهمیدم این داره میزنه توسرش که تو یه روشنفکری و بیخود و غلط کردی که زنا رو نفهمیدی.عجبب اینا کی میخوان بفهمن.فک کنم در نیمه اول قرن بیستم دارن زندگی میکنن. اینا اگه بخوان ارزشهای مردسالارانه ی جامعه ایی رو عوض کنن اولش باید بتونن عصبیت نهفته در خودشونو بزارن کنار. کلا کیارستمی دو سه تا فیلم درباره زن داره که البته موفقم نبودن بنابراین قرار نیست از دامان خانم آسییه به معراج برن .البته موضوع این نیست موضوع مهم اینه که کمسوادانی بسان این خانم که هیچ نوع درک بصری ندارند و سوادشون در حوزه فعالیتشون آنقدر ناچیزو خرد است که جهت کسب شهرت قلم آغشته به غیظ و عاری از عقلانیتشونو برمیدارنو هر اراجیفی که به ذهنشون میرسه رو میگن والا این نوشته هیج توجیهی نداره جز کسب شهرت و منتها این خانوم دوزاریش یکمی دیر افتاد اگه دو سال قبل این مزخرفاتو مینوشت شاید بشتر به هدفش میرسید.
یکی از مهمترین علل چنین برخوردهای در جامعهی ما اینه که از بدو اندیشیدنمون ارزشهای جمع رو به ارزشهای فرد ترجیح میدایمو حالا بماند که اصلا اندیشیدن بی واسطه ایی در کار نبود
آقای شهاب:
شما ناخواسته داری جرفهای آقای شمقدری رو تکرار می کنی دوست من! کیارستمی یه کارگردان ایرانیه که صاحب سبکه. سلیقه ی شما ممکن طوری باشه که از سبک کار ایشون خوشت نیاد ولی صرفا آدم بر اساس نظر شخصیه خودش راجع به یه هنر مثه سینما نمی تونه شخصیت یه هنرمندی که بزرگترین سینماگران دنیا کارشو تحسین کردنو لگدمال کنه و هر لقبی بهش نسبت بده. بحث نویسنده ی این مطلب هم بر سر کیفیت هنری کارای کیارستنی نیست چون این خانم منتقد سینما نیست. ایشون اتفاقا ناراحت شده چون می بینه یه کارگردان بزرگ عقایدش راجع به زنها مث ایشون فمنیستی نیست واسه همین هم این مقاله رو نوشته.
آپ دیت:
آی خلایق کیارستمی تو فیلمهای سطحی - آبکی- آوانگاردبازاریش هم همینه. همیشه همین بودن این فیلمسازهائی که اگر سانسور و استبداد و جمهوری اسلامی نبود، اینقدر نمی تونستن برای خودشون بازارگرمی بکنن، پس کیارستمی حق داره بگه که با محدودیت مشکلی نداره، برای اینکه با تقیه و زرنگ بازی و عرفان بازی و آوانگارد بازی تو همین “محدودیتها” نونش رفته تو روغن. تازه یه پاش تو ایرانیه برای عرفان بازی و “تو قبر خوابیدن”، یه پاشم تو خارج با خانوم بینوش برای ددر و آوانگارد بازی و کسب و تجارت فستیوالی. خب از این بهتر که نمیشه. من نمی دونم چرا خانم آسیه امینی اینقدر تعجب کردن، حرفهای این آقا جای تعجب نداره که هیچ، خیلی هم مربوط و بجاست برای ایشون. تازه، اصلا فیلمساز مرد مطرحی در سینمای ایران (جمهوری اسلامی) نداریم که بره یه خورده تو کارش با خودش روبرو بشه، بره کمی تناقضاشو (سیاسی، جنسی، فرهنگی) بکشه جلوی دوربین، همه شون شابلونهای خودشونو دارن ، به همین علت همه شون متظاهر هستن، دقت که بکنی یه کمی اینورتر و یه کمی اونورتر همون افکار دقیانوسی ته نگاهشون موج می زنه.
salam,nobody’s perfect.
عجب!
گویا ما اندیشه هایی داریم که انگار تنها با پرخاش به نظرات دیگران مجال ابراز مییابند !....به نظر من, آقای کیارستمی عقایدی شخصی را از منظر عرفان مورد نظرش بیان کرده است .چند بار هم تاکید کرده ‘’من نگاه استبدادی به زنان ندارم ولی فهم من از این مساله اینست ‘’...که با آماج بد و بیراه این خانوم قرار گرفته اند ،خدا وکیلی ! گفته های کدامشان به استبداد نزدیکتر است ؟.. گویا این خانم رسما میخواهد همه به زور مثل ایشان ایدولوژی فمینیستی رادیکال داشته باشند وگرنه مستوجب توهین هستند !..این دیگر چه رسمیست ؟ آیا همه باید مثل سر صف بچگی مان یک شعار بدهیم؟حالا اسلامیش عوض شده مثلن شده فمینیستی ! گویا ما هنوز اصول اولیه ابراز نظر آزاد را با این همه ژست فرنگی بلد نیستیم! ....من که دیگه از این همه صورتک فمینیستی ولی بواقع چادر به کمر خسته شدم ؟!..عجیبه ها !
آهاي ايرانيا
يه نگاهي به نوشته هاي بالا بندازين، ببينين چه اندازه به ديگران توهين كردين! واقعا نمي تونين بي توهين حرف بزنين؟
مثل اینکه آقای کیارستمی فراموش کرده اند که امروزه بسیاری از زنان نان آور خانه هستند و حق انتخاب بین کار کردن و نکردن را ندارند. مثل مردان نان آور مجبورند هر روز بروند سر کار.. حالا تکلیف این زیبایی کار نکردن که از این خانمها گرفته شده چیست؟؟
کامنت خانم زارعی، توجیهی است که پدر من در تحلیل اینکه مادر خانه دار من به چه کاری در خانه مشفول است می داد و من هنوز آن را هضم نکرده ام. توجیهی است برای زنانی که کار اجتماعی نمی کنند.
اینکه زنان چشمه ی زلالِ فلان و بیصار اند کهنه است. جمله ای است از مردی که زنی ندیده. در جامعه با دختران فاصله داشته و به آنها از دور و چون حوری و پری نگاه می کند.
و این جمله در عین حال از زبان زنان توجیهی است برای تنبلی شان در مشارکت نکردن در فعالیت های اجتماعی. و شاید ترسشان از ورود به این عرصه و مستقل شدن
بسیار عالی بود خانم امینی عزیز
البته با نظر تیز بین شما در مورد «محدودیت و استبداد» موافقم.
مرد اگر کار نکند به صفر می رسد. ولی زن اگر کار نکند هنوز عنصر باارزشی ست. جوهر زندگی در او فراوانتر است. کیفیتی که با کار نکردن از بین نمی رود. چشمه است و حیات از او می جوشد. عشقی که آقای کیارستمی التماس می کند باور کنیم آنها هم به اندازه زنها دارند و در آنصورات او هم باور می کند کار برای زن هم به انداره مرد مهم است جوهریست که از وجود زن می تراود. و آنها بی دریغ از آن برخوردارند تو بخواهی نخواهی از آن برخوردارند. خودشان می دانند به معراج هم که بروند از آن بهره جسته اند. این زنانگی را انکار نکنید. کار تنها عامل در تعریف ارزش های انسانی نیست.
مردان کارگر خلق شده اند. اشکالی ندارد. بگذارید کار کنند.
سلام،
بسیار لذت بردم از مطلبتون، و بسیار موافق بودم با شما.
بسیار تأسف بار اما کامنتهای خشمگین آقایون یا حتا بعضی خانمها بود. نمیدونم محبوبیت کیارستمی باعث این همه خشم میشه ( که خیلی امیدوارم اینطور باشه) یا هنوز جامعه در مقابل هر مطلبی در حمایت از حقوق اولیه زنان (حتا اگر به تندی متن خانم صدر نباشه) اینقدر کم ظرفیت.
۱ - به مقاله بالا و نحوه تحلیلش و به نظریات خانم ها توجه کنید . ایا باز هم نمی فهمید که چرا کیارستمی میگوید که زنان را نمی فهمد؟؟؟!!!
۲- من در المان زندگی میکنم و دقیقا میدانم که از چه صحبت کرده ام . زنان جوامع اروپایی از دهه های ۶۰ - ۷۰ میلادی برای به دست اوردن حقوق متساوی با مردان به درون اجتماع امدند و از طریق مبارزات خودشان موفق به تعویض بسیاری از قوانین اجتماعی در این راستا شدند. . در سالهای اخیر اما به یکباره با مشاهده اینکه به تمام مسولیت های گذشته شان بار مسولیت کاری و اجتماعی هم اضافه شده است اکنون اکثریت شان به کارهای نیمه وقت علاقمند شده ا ند. فرق این زنان با زنان جوامعی از نوع ما در این است که زنان ایرانی هنوز هم از راه تیوری به عمل میخواهند به راهشان ادامه دهند ولی در این جوامع تیوری و عمل تنگاتنگ هم قوانین جامعه و شیوه های زندگی اجتماعی و مناسبات زن و مرد را می سازند. بسیاری از زنان نیز مسله زن مرد کودک را به این شیوه حل کرده اند. زن مرد برای کودک. پس بسیاری از انها به تنهایی کودک و یا کودکانشان را بزرگ می کنند در حالیکه مرد طبق قوانین همچنان مجبور به پرداخت حقوق کودکانش است. . از انجایی که زن در کار نکردنش (که میتواند این کار را بکند اگر که از طرف اداره کار و یا خانواده انتظار تامین شدن را نداشته باشد ) شانس بیشتری در جلب مردان (و سپس تامین شدن توسط مرد اینده اش )خواهد داشت تا موردی مشابه در نزد گروه مردان. یعنی یک مرد با بیکار بودنش جذابیتی برای گروه زنان نخواهد داشت تا اینکه بخواهد به ان حتی فکر هم بکند. /
۳- پس زنده باد وودی الن فیلمسازی که زنان را خوب می فهمد. و حتما فیلمساز روشنفکر و با سواد و خوبی هم است . و خانم امینی هم پس نیازی نمی بینند که در باره اش مقاله ای بنویسند و البته به زبان انگلیسی در یک نشریه معمولی زنانه ان را به چاپ برسانند و الطاف خودشان زنان را نسبت به خودشان و نحوه تحلیلشان و اطلاعات عمیق اشان از سینما و زبان سینما را بچشند.
afarin aziam
مطالب بسیار با ارزشی را بیان نمودید,ظرافت خواستی در فرهنگ ما باید به وجود بیاید تا از درک مطالب ,در رفتار اجتماعیمان بهرمند شویم.ما هنوز اندر خم یک کوچه تنگ و تاریک هستیم.
خواهشمندم تا رسیدن به خیابان ما را تنها نگذارید.
اسم مقاله هست “دامان ما و معراج آقای کیارستمی” فکر نمی کنم کیارستمی از دامان هیچ زنی به معراج بره چون از زنش خیلی وقت پیش جدا شده!!!ا
در ضمن نظر شخصیش رو گفته. گفت من زنها رو نمی شناسم، دیگه واسه اینکه کسی اعتراف به ندونستن موضوعی بکنه که نباید سلاخیش کرد. فیلمش در واقع همین نگاهش رو منعکس می کنه حالا اگه به مذاق بعضیها خوش نمی یاد اونام برن فیلم بسازن بعدش هم برن جشنواره ی کن جایزه بگیرن!!!ا
من شخصا با نظر شخصی آقای کیارستمی موافقم چون نمونه های زیادی رو حداقل تو کشور خودمون دیدم که خانومها ترجیح می دن “پاشونو بزنن سینه ی دیوار و برای یه مدتی زنانگی کنن” حتی اگه کار مناسبی هم داشته باشن. مثلا خانوم پزشک هستن ولی احساس می کنن کار باعث پیری زودرسشون می شه پس..بسم الله ..سینه ی دیوار و ... زنانگی
دختر ایرانی شرط می بندم شما چادر سرتان می کنید. نمیدانم چطور ولی به این نتیجه رسیدم.
مهم این است که کیارستمی را در ابتدای فیلم سازی اش هم نفهمیدند خانوم نویسنده به ما چه که دنیای شما کوچیکه .خانوم عزیز بهتر نیست کسی به شما نامه ای بدهد و بگوید کمی مطالعه کنی و سوادت رابیشتر کنی تا اینکه نوشته های خام و بی مغز تحویل علاقمندان بدهی واقعا شما به این میگید نقد یا خاله زنکی کمی خجالت بکشید و کمتر بی سوادیتان را به رخ دیگران بکشانید. با تشکر
Shayad Kiarostami mikhaste betore zemni angizash dar teye in salha baraye sakhtane filmhash ro bayan kone…ke pool jam kardan baraye mashooghash boode ke pash ro sineye divar bezane va barash zananegi kone!Man fekr nemikonam payeen avordane kare mardan dar hade jalb kardane zanan kare dorosti boode bashe.Daneshmandi hamsaresh ro bekhatere mokhalefat ba karhaye elmiye oo ke khoone ro be azmayeshgah tabdil karde bood talagh dad.Man fekr mikonam ke Kiarostami kashfe jadidi nakarde va dar vaghe be haghighati eshare karde ke mard baraye rabeteye jensi hazere be zan pool bepardaze ...va oon ro ziba daneste.Ba in nazar ke kare khoone va bachedari ham kam az kare mard nist movafegham.Kar va honare zan hamishe makhfitar va bisarosedatar az kare mard boode va bayad be hesab avorde beshe.Dar har haal fekr mikonam ke Kiarostami zamane goftane in harfa yek tasvire klisheyee az yek marde movafagh va yek zane ziba ro dar zehn dashte ke albate omoomiat nadare va mikhaste kheili sathe bala va latifo amigh sohbat kone.DI
همین کامنت را در این پست بیشتر باز کردم
http://sohale.blogspot.com/2010/05/blog-post.html
به نظر من اینجا لزوما مساله بین زن و مرد نیست. عوامل ساده تری می توانند باعث غیر قابل درک شدن یک نفر برای دیگری شود. حتما برایتان پیش آمده که آدم هایی که دارای شخصیت، ترجیحات و هیجان متفاوت با شما هستند را درک نکرده اید و معمولا از آنها فاصله گرفته اید. ما آدم ها گاهی آنقدر با هم متفاوت هستیم که یکدیگر را نمی فهمیم. این تفاوت بین تیپ آدم ها تا حدی طبیعی است. لزوما منحصر به زن و مرد بودن نیست. من برایم راحت نیست که یک اوتیست را بفهمم. اگر لیبرال باشد معمولا یک آدم محافظه کار را درک نمی کند و بالعکس. اگر نوجوان باشید دیگران را نمی فهمید و دیگران هم شما را نمی فهمند. بزرگ سال دنیای ذهنی کودک را نمی فهمد. یا اکثرا یک آدم مسن تر از خود را درک نمی کنیم...
تفاوت ها در بین انسان ها (منظورم آن تفاوتی است که به درک نشدن یا سخت شدن شناختن طرف مقابل منجر می شود) به قدری زیاد است که تفاوت بین زن و مرد در برابر آن خیلی عادی جلوه می کند (اما چون معمولا از افراد متفاوت با خودمان فاصله می گیریم این تفاوت ها را فراموش می کنیم). بحث نورودایورسیتی* به همین مشکلات می پردازد. مثال بارز آن هم نا توانی ما در درک یک فرد مبتلا به اوتیسم* است. فقط فرد اوتیست نیست که ما را نمی فهمد بلکه ما هم آنها را نمی فهمیم). این نفهمیدن ها لزوما باهم فرقی ندارند. بنابراین انسان ها از لحاظ درک ناپذیری نه به دو دسته بلکه دسته های خیلی بیشتری تقسیم می شوند. مهم این است که این تفاوت ها موجب قطع رابطه و دشمنی نشود. آقای کیارستمی راه حل خوبی در این زمینه ارائه می کند که همان دوست داشتن است (تا موجب جدایی و احیانن دشمنی نشود).
در ضمن یک تفاوت رابطه مرد و زن این است که این دو با وجود مشکل در شناخت یکدیگر ترجیح می دهند (یا لازم دارند) باهم باشند. اما در برخی فرهنگ ها سعی شده با این حال این دو تا جای ممکن از هم جدا نگهداشته شوند. این نکته اهمیت مطرح شدن نکاتی از این دست را بیشتر نشان می دهد.
پانویس:
*neuro-diversity = تنوع عصبی/نورونی
*اوتیسم یا autism = درخود ماندگی
اصولا مرد و زن بودن در یک رابطه 2 نفره و احساسی معنا پیدا می کنه وگرنه در اجتماع که هر کس به اندازه توانایی هاش جلو میره و حقش رو می گیره
حرق آقای کیارستمی هم درسته در ایران اگر مردی بی کار بشه سر 2 هفته زنش می خواد ازش جدا شه ولی برعکسش صادق نیست
سلسله مراتب مخالفت (از پل گراهام)
http://commons.wikimedia.org/wiki/File:Graham’s_Hierarchy_of_Disagreement.svg
خوشبختانه در این بحث کسی به مراتب پایین وارد نشده اما نمودار جالبی است.
سلام
من فکر می کنم که آقای کیا رستمی تا حدی زیادی درست میگه. شناخت واقعی از یک فرد موقعی صورت میگیره که بتونی مثل اون فرد و با زوایه دید اون فرد دنیا رو ببینی . ولی این امکان ناپذیره هم برای مرد و هم برای زن. ولی در مورد وظایف متفاوت زن و مرد - باید اولین سوالمون رو از انسان های نخستین بکنیم که چرا مرد رفت شکار و خونه داری نکرد و زن موند خونه و پخت و پز کرد - یا شاید این سوال رو باید از خلقت بکنیم که چرا زن این جوریه و مرد اونجوری - علم ژنتیک میگه که بدن انسان با توجه به وظایفش در نسل بعدش تغییر میکنه خیلی از این اتفاقات ریشه ژنتیکی داره - و اگه خانما خواهان تغییر هستن باید شروع کنن به ثابت کردن خودشون به جای اینکه در مقابل نظر شخصی فردی که در جامعه مرد محور بزرگ شده جبهه بگیرن
من در استرالیا زندگی میکنم . اینجا هم اینطور نیست که این خاص زن باشه که گاهی کار نکنه . حتا من مردی رو میشناسم که یه زوجی که تازه بچه دار شده بودن و زنه کار میکرد و شوهره در خانه از بچه نگهداری میکرد . یا وقتی زن و مردی اینجا ازدواج میکنن هر دو حتمن کار میکنن . مگر اینکه یکیشون مریض باشن .
وقتی کامنت های دوستان را می خوانم می بینم که بسیار مثال از کشورهای غربی و پیشرفته صنعتی زده اند. خیلی خوب است اگر دوستان ضمن بیان نظر خود ذکر کنند که در کدامیک از این کشورها زندگی کرده اند و از نزدیک دیده اند که زنان این کشورها دقیقا همینطور هستند که جناب کیارستمی می فرمایند، یا مثلا به روش های سنتی و قدیمی متمایل شده اند. اینطور بحث کردن صحیح نیست
آقا امیر مشکل کیارستمی و امثال شماها خلاصه، اینه که فکر می کنین زنها تو هورمونشه که بیرون خانه کار نکنن، پاشون رو بذارن سینه دیوار زنانگی کنن برای شما مردهائی که عشق کار بیرون دارین، و زنها این امتیاز رو دارن که کار نکنن، آقایون اما همیشه مسئولیت دارن و باید سر کار؟ آخی بمیرن همه برای این “مردهای مظلوم “! این واقعا از توهین گذشته وقاحت است، تازه این یعنی خیلی “زیبا”! برو عمو خر خودتی! چقدر زرنگ بازی بلده این کارگردان مورد علاقه ات آقا امیر، توهین اش رو می کنه بعد یه هندونه هم می ذاره زیر بغل زنها، خیلی هنر کرده واقعا! آخه مرد حسابی برو یه ذره دور و برت رو نگاه کن ببین تو این دنیا چرخه اقتصادی و اجتماعی بدو ن کار زنها اصلا می تونه بچرخه؟ تازه مگه کار خونه و بزرگ کردن بچه مسئولیت و کار نیست؟ ما نمی دونیم کیارستمی با کدوم زنها اصلا کونتاکت داره،اما سرنوشت زن کارخانگی مستمر برای شوهرش نیست، اینو صدساله که زنها ثابت کرده اند، هنوز اینو درک نکرده کارگردان مورد علاقه ات.برو به ایشون یاد بده که تو سوئد کارخانگی مزد داره، مثل هر کار مزدی دیگه ای و الان مردها هم بیشتر تو خونه می مونن کارخانگی می کنن تا زنها. برای اینکه مردهای سوئدی چند دهه است شروع کردن به آدم شدن، یعنی خیلیهاشون، شعور دارن. برای همینه که یک اینگمار برگمن داره سوئد و نه یکی مثل کیارستمی که مظهر فقر اندیشه است در لباس روشنفکری.
در جامعه سوئد اصلا اینطور نیست که زنی بتواند یک مدت پایش را بمالد به دیوار و بخواهد زنانگی کند، چرا؟ به دلیل اینکه کسی سرپرست زن نیست، یعنی زن و مرد فرقی ندارند، شما از هر جنس و قماشی که هستید یا باید محصل باشید که از دولت پول توجیبی می گیرد، یا باید کار کنید، غیر از این حالت نیست. زن سوئدی با مرد سوئدی هیچ فرقی ندارد. حتی وقتی ازدواج می کنند اصلاً به این شکل نیست که یک نفر مخارج را تأمین کند، اصلاً این ها این مفاهیم را نمی توانند درک کنند، نمی فهمند یعنی چه. من فکر می کنم دلایل و توجیهات جناب کیارستمی بر پایه تحقیقات کاملی از همه کشورها و فرهنگ های دنیا نیست، اگرچه متاسفانه ایشان ادعا می کنند در کشورهای پیشرفته هم همینطور است. باید توجه داشت تنها کشور پیشرفته دنیا که آمریکا نیست، اتفاقا آمریکا در بسیاری از زمینه ها از کشورهای اسکاندیناوی عقب تر است، و از آن جمله است:برابری زن و مرد. نگرش ایشان بیشتر مبتنی بر شرایط فرهنگی ایران است. من بسیار ناراحت و متعجب شدم که فیلمسازی چون ایشان در مورد زنان در کشورهای پیشرفته اینطور اظهار نظر کرده اند. در سوئد اصلا حتی یک سر سوزن اهمیت ندارد چه جنسی دارید، کار می کنید پول در می آورید، نه پدر و مادر پولی به شما می دهند، نه همسر.
من نمی دونم یکی اعتراف کنه زنها رو نمی شناسه و سعی می کنه دوستشون داشته باشه کجاش ایراد داره. این که زن ها پیچیده اند فحشه؟ کجای این مصاحبه (من تکه های بقول شما آبدارش رو همینجا خوندم) توهینه. مشکل اینه که بعضیا دوست دارن اسمشون چار جا دیده شه الکی به هر حرفی بند می کنن. ما سه تا رو کجا می برین؟ تو فکرم فردا پس فردا یه نامه به سقراط یا اوباما یا شرعتمداری یا مرحوم میتران بنویسم. آخه چند وقته اسمم رو تو این ور اون ور ندیدم. واااااااااااای این خانوم چقدر خفنه!!
کلّا” از نامه نگاری علیه همدیگه خسته شدم و بیزارم. هر کسی هر حرفی داره مستقلا” نمی تونه بیان کنه ؟ تز تون رو بیان کنید. شفاف. چرا به هم می پرید. هر کسی حق داره زندگی کنه. هر چی ممکنه بگه . بدم میاد هی یکی برا اونیکی نامه می نویسه
بنده هم در یکی از این کشورهایی زندگی میکنم که قانونن زن و مرد با هم برابرند. با این حال، خانمها خیلی از موارد (بقول کیارستمی) «یک مدت پایمشان را میزنند سینه دیوار و زنانگی میکنند» شما هم ظاهرن، مثل خیلی از فمینیستها، مفهوم عدالت را با برابری اشتباه گرفته اید. این مطلب اول.
مطلب دوم اینکه اگر جناب کیارستمی از کلمه ی «محدودیت» استفاده میکند و نه دیکتاتوری (آنجور که شما دوست دارید) دقیقن بخاطر اعمیتی است که در کلمه «محدودیت» نهفته است. محدودیت میتواند علاوه بر جنبه ی سیاسی، دارای جنبه های اجتماعی و فرهنگی و غیره باشد. این جنبه ها در کلمه ی دیکتاتوری نیست. حداقل نه آنجور که می این کلمه را میشناسم.
مطلب آخر اینکه: لطف بفرمایید یک مقدار هم تواضع بخرج بدهید! راه دوری نمیرود!
البته تاریخ ثابت کرده اگر زنی ،مردی را نقد کند ابن باب دوستی بین آن دو می شود .این راهی که اگر از در راهت ندادند از دیوار میتونی بیای تو .دوستان شما هم تست کنید
آی خلایق کیارستمی تو فیلمهای سطحی - آبکی- آوانگاردبازاریش هم همینه ، اصلا این حرفها جای تعجب نداره که هیچ، خیلی هم مربوط و بجاست برای ایشون. تازه، اصلا فیلمساز مرد مطرحی در سینمای ایران (جمهوری اسلامی) نداریم که بره یه خورده تو کارش با خودش روبرو بشه، بره کمی تناقضاشو (سیاسی، جنسی، فرهنگی) بکشه جلوی دوربین، همه شون شابلونهای خودشونو دارن ، به همین علت همه شون متظاهر هستن، اما دقت که بکنی یه کمی اینورتر و یه کمی اونورتر همون افکار دقیانوسی ته نگاهشون موج می زنه.
و اما جواب خانم امینی باب دیگری در تفاوت های زن و مرد است که جای بحث بسیار دارد اما اینجا چون به ایشان و سایر خانم ها بر می خورد از گفتن آن چشم می پوشم. آن مورد قبلی در مورد خودمان بود عیب نداشت.
من یه چیزی می گم ولی به قبای کسی بر نخوره و خوب در موردش فکر کنید. آقای کیا رستمی راست می گه که زن ها رو نمی شناسه. در واقع در این مورد هوش عاطفی مردها پایین تر هست. در عوض زن ها مرد ها رو خوب می شناسن و خوب اونها رو حدس می زنن. از یک زاویه خاص اگه نگاه کنید یک زن و مرد در کنار هم مثل یک آدم نرمال در کنار یک آدم عقب افتاده میمونه ( در این کیس به خصوص البته) مرد ها دیوانه وار می خوان زن ها رو کنترل کنن چون اونها رو نمی شناسن و در این مورد ضعیفن ولی زن ها در عوض به خوبی مرد ها رو استثمار می کنن و ازشون استفاده می کنن بدون اینکه خیلی وقت ها مرد بو ببره. خشونت مرد کمی این اوضاع رو متعادل می کنه و گاهی دیگه افراطی متعادل میشه به شکل خشونت عینی علیه زن که گاهی به کتک کاری می کشه. شما شاهد یک آدم لطیف آگاه و یک عقب مانده خشن هستید. البته گاهی دو طرف دچار یک تکامل تدریجی شدن بنابراین از خشونت مرد کم میشه و همین طور از استثمار زیرکانه مرد توسط زن و بنابراین میتونن در صلح واقعی زندگی کنن. زن ها کمی بیشتر وارد معقولات میشن و مرد ها کمی بیشتر وارد احساسات. اینهم یک نظر کاملا عریان
besyar az tahliletoon khosham omad,mamnoonam
عجیب نیست که کمتر کسی فیلمهای کیارستمیو میفهمه، حرف عادی شو نمیفهمن!!
aslan nafahmide kiarostami manzoresh chie khodaiesh!!on filmesh aslan raje be zanaye irani nist ye padide universale!!va in adame tafahom beine zano marde na fagat az janebe mard,vali khob kiarostami marde va shahamatesho dasht ke bayan kone!khob khode khanome binosham ham ke gofte bud in moshkele man va partneram bude pas man nemifahmam in feminist bazia chie!!to hame jaye donya hamine!!hamintor zanha ham donyaye marda ro nemifahman!!bazi ha mikhan ba mokhalefate ahmaghane be ye adame bozorgh khodeshono bozorgh konan mesle in khanom!
کیارستمی درست میگه. خانم امینی هم اگر به دامان زن و معراج مرد معتقد هست بهتره تمامی احادیث دیگر اسلامی رو هم قبول داشته باشه
در همین جامعه به ظاهر مترقی آمریکا هم شاهد هستیم که این به ظاهر برابری زن و مرد برای هر شغل سختی باعث شده اکثر زنها بی لطافت و خشک و مریض فکری بشن
شقایق نظر شما بسیار جالب بود.
اگر می گفت زن ها را می فهمم آن وقت شما می توانستید اعتراض کنید که او نفهمیده. اما وقتی خودش هم می گوید نفهمیده شما نمی توانید او را متهم به نفهمیدن زن ها کنید. بلکه شاید شما زن ها باید تلاش بیشتری در فهماندن خود و مسائل خودتون کنید. منظورم کاری فراتر از اعتراض های کلیشه ای است.
بعلاوه او نگفته که شرایط اجتماعی زن ها را نمی فهمد و نگفته که زن ها خوشحال و راضی هستند. منظور او مسائل شخضی است. این گونه نفهمیدن ها طبیعی است همانطور که بسیاری از گروه های انسان ها گروه های دیگر را نمی فهمند (مستقل از مسائل جنسیتی).
متاسفانه این نفهمیدن ها بین گروه های انسان ها می تواند منجر به خشونت یا عناد بین آنها شود (معنای تفهمیدن هم جا دارد باز شود). اما کیارستمی فورا گفته که راه حل این است که دوست بداری. لااقل تا وقتی که نمی فهمی (این جمله آخر را نگفته).
استبداد برای مرد و زن هست و البته قطعا برای زن ها مسائل متفاوتی وجود دارد. اما در این نوشته ایشان دارد صادقانه شرح حال خودش را می گوید. و می گوید محدودیت ها در ذهن من ساخته شده. آیا صادقانه تر از این میشود حرف زد؟ آیا نمی توان این را از سوی دیگر دید و گفت زن ها هم آن طور که باید در فهماندن خود موفق نبوده اند؟
آیا شما زن ها مطمئنید که مرد ها را می فهمید؟ آیا تلاشی کرده اید که مثلا همین آقای کیارستمی را از میان گفتارش بفهمید؟ او لااقل راهکار ارائه داده: دوست داشتن. همچنین به طور ضمنی به ممکن بودن تفاهم اشاره دارد (و آن را با فهمیدن متفاوت دانسته).
اما آقای کیارستمی هم در جمله هایشان تعمیم های بی احتیاطانه ای انجام داده است که اگر به عنوان گزاره منطقی دقیق در نظر گرفته شدند دارای اشکال هستند (مثلا آنجا که گفته “چیزی نیست که قابل فهم باشد” تعمیم بیش از حد داده است). به هر حال یک اظهار نظر شفاهی و تلگرافی و شتاب زده را شاید نتوان به سبک گزاره های فلسفه تحلیلی تجزیه تحلیل کرد. شاید لازم باشد ایشان متن نوشتاری ای ارائه کند تا جواب این بازخواست ها را بدهد (البته در سطح جامعه مفید خواهد بود).
انسان در طی تاریخ راه های شناخت بیشتری را کشف می کند اما ممکن است امروز و با توجه به شرایط اجتماعی زمان ما ، (بعضی انواع ) شناخت موقتا ممکن نباشند. اما نمی توان حکم کلی داد که چیزی را هرگز نمی توان شناخت. اما اگر کسی صادقانه اعتراف به ندانستن یا نشناختن می کند او را به صرف این اعتراف نباید محکوم کرد.
اینکه تاریخ ما و بخصو ص تاریخ زن تاریخ سیاهیه درسته اما این نمی تونه توجیه کننده همه رفتارهای غلط یک زن باشه من خارج ایران زندگی میکنم و با اینکه زنها از برابری جنسی به معنای واقعی کلمه بر خوردارند و از حقوق اجتماعی یکسان بر خوردارند اما باز همیشه طلب کارند من کاری به آقای کیارستمی ندارم اما بنظر میرسه مطلب تلخ تر از چیزیه ایشون گفتن درسته که زیبایی زندان زن شده اما در حقیقت زن خودش هیچ وقت نخواسته که از این قفس زیبا بیرون بیاد واقعا مطلب هم برای زن وهم برای مرد تلخ تر از این حرفاس ما به اجبار طبیعت به هم نیاز داریم و در جهانی از بی اعتمادی و اتهام نسبت بهم بسر می بریم .من به ترانه ای که زندانی و زندان بان با هم زمزمه میکنند شک دارم.
می گویید:
«عباس کیارستمی هفته گذشته روی فرش قرمز کن ظاهر شد تا جایزه بهترین بازیکن زن این فستیوال را برای بازیگر زن فیلمش به ارمغان بیاورد».
حال آن که این کیارستمی نیست که جایزه بهترین بازیکن را برای بینوش (همون «بازیگر زن» مورد نظر شما!) به ارمغان آورد٬ بلکه بازیگری هنرمندانه و توانایی هنری خود بینوش است که جایزه را کسب می کند.
I like that KIA ROSTAMI is frank about his idea about females, he has the right to express it and you have the right to criticize the “view”, I am not sure what you gain from criticizing KIA ROSTAMI as a person, or as an artist, etc
دیگه داره حالم از هر چی فمینیسته به هم می خوره
به جای این همه حرف مفت یه کاری بکنید و از خودتون حرف بزنید نه دیگران...
این مقاله جالب بود. آن را پست کردم. نکتهای که در چند کامنت اذیتام کرد این بود که برخی میپندارند چون یک آدم مشهور یا چند فیلسوف و نویسنده ی سنگین وزن جهانی، نکاتی همانند آقای کیارستمی در باره ی زن یا نژادهای دیگر گفته اند، بنا بر این وحی منزل است. بهتر است از وحی منزل آغاز کنم. از تورات گرفته تا قرآن، فرمایشاتی در باره ی زن شده که محض بربریت است و به دو پول سیاه نمیارزد. این ربطی به باور و بی باوری به آن کتب ندارد. برخی از حرفهای نظامی گنجوی( به عنوان نمونه)، از بهترین شاعران و داستانسرایان ما در باره ی زنان و یهودیان و سیاهان، مزخرف محض است،همینطور خرده فرمایشاتی از تولستوی و داستایفسکی( محبوبترین نویسنده ی من) در باره ی زنها و یهودیها و لهستانی، لبالب از زهر.حتا در نویسنده ی مهرگستری چون چخوف نیز، رگههایی از این نگاه تبعیض انگیز هست...کسی که نگاهی فرهنگی به هستی دارد، مرعوب نام و قدرت بزرگان نمیشود. بیهوده گویی، بیهوده گویی است. نتیجه ی غمناک این حرفها این است که خشت اول این تمدن جاری و ساری را کج نهاده اند. از این روست که آلایش به تبعیض و استبداد، عارف و عامی نمیشناسد. هر کدام از ما باید در هر روزی از زندگی مان با این ضرابخانه ی سکههای رایج-روا در افتیم. گریبان نارواییهای این تمدن را باید گرفت، در خود و در دیگران.
خانم امینی حق داره و می تونه نظرشو درباره ی نظر کیارستمی بده، اینجا کسی نگفته که کیارستمی حق نداره عمق عقب ماندگی ذهنی خودشو رک و پوست کنده به زبون بیاره، البته خیلی هم رک و پوست کنده نیست و هنوز بزک و دوزک داره حرفهای این آقا، بله کیارستمی و هر مرد عقب مونده ی دیگه ای خوبه که بهتر از اینها و بیشتر از اینها پته ی خودشو رو آب بریزه، همه آزادن که حرف بزنن و چه خوب که بگن، خیلی بیشتر! به همین علت هم می شه نظر داد که نظر ات امثال کیارستمی نهایت ابتذال و پوسیدگی فکری و ورشکستگی شبه روشنفکر ایرانی رو نشون می ده، البته کیارستمی لابد می گه که ادعای روشنفکری هم نداره، اما خیلیها به این معنی توهم دارن بهش. البته مشت نمونه ی خرواره، فقط کیارستمی که نیست، نگاه کنین خواننده بزرگی که به تازگی طرفدار سکولاریسم و معترض دولت هم شده، یکی نیست به ایشون بگه آقای شجریان شرم نمی کنی زیر سایه جمهوری اسلامی رفتی تعدد زوجاتت رو هم راه انداختی و از برکت سرکوب آزادی در موسیقی و هنر کلی سود بردی در همه ی این سی سال، از آزادی کدوم هنر دفاع کردی شما؟ از آزادی و حق کدوم خواننده زن و مرد دفاع کردی تو همه ی این سالها که راه براتون باز باز بود؟ بله باز هم بگین، همه آزادن حرف بزنن و همه آزادن که حرفها رو محک بزنن.
kamelan harfe dele man bood khanum amini, mamnoonam
Zananegi tarif e moshakhasi nadare, lozomi nadare zanan hatman LATIF ya ZIBA bashan!
daghighan estebdad kalameye monaseb baraye in tabire.
Be onvane yek zane 21 sale ke alan dar ye jameye barabar zendegi mikone hanooz ham ta’ajob mikonam az barkhordi ke mardhaye jameye ma nesbat be zanan daran,
Va in mozo faghat mahdod be mardane jameye ma nemishe, kheili az zanan ham (hamintor ke dar comment hate bala moshakhase) hanuz hamin tarze tafakori daran.
Baz ham mamnoon
مرسي خانم اميني به خاطر متنتون ، داشتم از جامعه فمينيستي ايران ناميد مي شدم. متاسفم به خاطر روشنفكري ايراني كه پر رنگهاشون امثال اين آقا هستند و اگر چه دوست ندارم از زندگي شخصي ديگران حرف بزنم ، اگر جاي خانم بگلري بودم حتما مي پرسيدم كه شما چه گلي به سر همسر سابقتون زديد كه حالا مي فرماييد ه شوهر بد داشتن بهتر از شوهر نداشتن است. چطور اين موضوع را به همسر سابقتون انتقال نداديد كه حالا تو فيلمتون پيام رساني مي فرماييد. متاسفم از اين ذهنهاي منجمد و افكار اشتباه كه تا مغز استخوان ما نفوذ كردند. حتما بخاطر خاص بودن و زيبا بودن و ناشناخته بودن منه كه بايد حقوقم به عنوان يك انسان ازم گرفته بشه. چه فرقي است بين آنچه با زنان در جامعه ما مي شود و آنچه كيارستمي مي گويد ؟؟؟؟؟