داریوش محمدپور نویسنده وبلاگ «ملکوت»، در یادداشت تازه خود در حاشیه حمله اسرائیل به بک کشتی حامل کمک به شهروندان غزه مینویسد، محمود احمدینژاد یکی از آفرینندگان این بحران است
سیاست بینالمللی در بحران است. اين بحران تازه نیست. در ایجاد این بحران گروههای مختلفی دست داشتهاند (و بله، یکی از اینها همين رييس دولت نهم بوده و هست). اما تنها بحرانآفرينان بدنامانی نيستند که حقیقت را همیشه به نفع خود مصادره میکنند.
این تنها احمدینژاد، افراطیون سیاسی و دينی و قدرتهای بیمسئولیت جامعه جهانی نيستند که در دامن زدن به اين بحران سهم دارند. اینها منفرداً يا به طور جمعی مؤید و تقويتکنندهی این بحرانِ تو در تو هستند.
اتفاقی که برای کشتیهای امدادی عازم غزه رخ داد، یکی از جاهایی است که میتوان برای نشان دادن بحرانِ رهبری مسئولانه در جهان بر آن انگشت نهاد. از ياد نبریم که اگر احمدینژاد با آن زبان تکراری و ادبیات عوامفريبانه از اسرايیل انتقاد میکند، دلیلی نمیشود خودش هم اهل اخلاق باشد. در سطح و زبان، همه کسانی که زبان به انتقاد از توحش اسرايیل میگشايند، همسو هستند. مشکل جایی درست میشود که به عمق و معنای این نقد توجه میکنیم.
اما چرا غزه میتواند مسئله ما باشد؟ به یک دلیل خیلی ساده: اتفاقی که برای مردم غزه میافتد (يک لحظه حساب «دولت»ها و «قدرت»های سیاسی را از «مردم» جدا کنیم)، همان اتفاقی است که برای بسياری از ما به طور روزمره رخ میدهد؛ همگی قربانی سياست خشونت و سیاستشده بیدادِ عریان هستیم. برای همگی ما، ابتدايیترین حقوق انسانی زیر پا گذاشته میشود.
کاری که اسرايیل میکند، به هیچ وجه غریب نیست. اسرايیل عادت دارد به بیاعتنايی کردن به جهان (نمونه مشابه ديگری هم داریم که نه تنها به جهان، بلکه به قانون، به اخلاق، به خرد و به انسانيت هم بیاعتناست). این تحقیر اخلاق و بیاعتنایی کردن به قانون و مدنيت است که هولناک است.
غزه، از آن جهت مسئله ماست که در آن اخلاق، انسانيت و مدنیت زیر پا گذاشته میشود. مهم نيست که درجه و شدت و ضعف این بیاعتنایی به حرمت و کرامتِ انسان و آداب زندگی مدنی چقدر است يا از سوی چه کسی رخ میدهد. شکستن حرمتِ آدمی و خيرهسرانه حداقلهای رابطه مدنی با بشر را زير پا گذاشتن، از سوی هر که سر بزند، هولناک است. چه اسرايیل اين کار را بکند، چه حماس. چه احمدینژاد وقیحانه آداب مدنی و اخلاقی را زیر پا بگذارد، چه سیاستمداران آمریکایی و انگليسی. معیار حقیقت، بیرون از اين افراد است.
با این اوصاف، جنبش سبز بدون اینکه بخواهد ملعبه سياستهای حکومتی شود که بر مبنای محاسبات، سود و زیانها و تبلیغات داخلی و خارجیشان تعریف میشوند، میتواند و شاید باید با قاطعيت در برابر شکستنِ حرمتِ آدمی، زيرپانهادن قواعد مدنی و قوانین به رسمیتشناخته شده و محترم بینالمللی موضع بگیرد.
غزه، از آنجایی که غزه است مسئله ما نيست. غزه تنها به این دلیل مسئله ماست که انسانيت را در آنجا میکشند؛ من و تو را در آنجا میکشند. غزه به اين دليل مسئله ما نيست که یک ایدئولوژی سیاسی در آن تحت فشار است؛ غزه مسئله ماست چون آدمی مسئله ماست. غزه مسئله ماست چون سرنوشت کرامتِ انسان را به سرنوشت سياستها و تبلیغات جمهوری اسلامی، آمریکا یا اسرايیل گره نمیزنیم.
آدمی، همچنان با يا بدون اين «دولت»ها معنا دارد. آزادگی انسان، فوق مرزهای دولتها و سیاستهای آنهاست.