فاطمه حقیقتجو، نماینده اصلاحطلب مجلس ششم، پژوهشگر و استاد سابق دانشگاه تهران که در حال حاضر در آمریکا زندگی میکند، اعتقاد دارد مسئله حملۀ آمریکا به ایران بیشتر شبیه جنگ روانی است و احتمال وقوع چنین حملهای به دلایل مختلف ضعیف است.
خطر حمله نظامی به ایران چقدر جدی است؟ در پناه چه سیاستی میتوان از جنگ پیشگیری کرد؟ اینها سوالاتی بود که مردمک از فاطمه حقیقتجو، نماینده اصلاحطلب مجلس ششم، پژوهشگر و استاد سابق دانشگاه تهران که در حال حاضر در آمریکا زندگی میکند، پرسیده است. پاسخ وی را در زیر میخوانید.
مسئله حمله آمریکا به ایران بیشتر شبیه جنگ روانی است و احتمال وقوع چنین حملهای به دلایل مختلف ضعیف است.
یکی از مهمترین دلایل بحث انتقامگیری ایران است که ابعاد آن چندان برای دولت آمریکا و همین طور اسرائیل قابل پیشبینی نیست. به همین دلیل، آنها در مجموع دست به حمله نخواهند زد، مگر این که اطمینان حاصل کنند که ایران راه زیادی تا ساخت بمب اتم ندارد. در این مرحله هزنیه حمله را به جان میخرند، اما تا پیش از آن احتمال حمله نظامی بسیار کم میبینم.
اما برای پیش گیری از وقوع حملۀ نظامی بهتر است ایران مذاکرات هستهای را جدیتر بگیرد و برای نیروگاههای اتمی تهران مبادلۀ سوخت انجام دهد. زمانیکه دنیا اطمینان حاصل کند ایران اورانیوم غنی شده کافی برای ساخت بمب ندارد، این تضمین مانع از حمله به ایران می شود.
متأسفانه دولت ایران خیلی به حرف مردم گوش نمیدهد و گفتن این که نقش مردم در این میان چیست، بسیار دشوار است. مردم میتوانستند نقش تعیین کننده و بازدارندهای داشته باشند. به این معنا که از دولت ایران بخواهد زمینههای عدم حمله را فراهم کند. اما به دلیل این که سیاست دولت ایران سرکوب داخلی است، در شرایط حاضر مردم ایران نقش چندانی ندارند.
در صحنه بینالمللی نیز، ایرانیان خارج از کشور در طول سالهای گذشته مرتب لابی کرده اند و خواستار این بودهاند که تحت هیچ شرایطی به ایران حمله نشود، اما تأثیر این خواست محدود و مشخص است.
متأسفانه، در حال حاضر تصمیمگیری به دست دولتها افتاده است و این دولت ایران است که نقش بهسزایی میتواند ایفا کند و مسئولیت هرگونه حمله نظامی و اقدام نظامی علیه کشور به عهده رهبری و رئیسجمهور غیرقانونی فعلی است.
مسئله حملۀ آمریکا به ایران بیشتر شبیه جنگ روانی است و احتمال وقوع چنین حملهای به دلایل مختلف ضعیف است. یکی از مهمترین دلایل آن بحث انتقامگیری ایران است که ابعاد آن چندان برای دولت آمریکا و همچنین اسرائیل قابل پیشبینی نیست. به همین دلیل آنها در مجموع دست به حمله نخواهند زد، مگر این که اطمینان حاصل کنند که ایران راه زیادی تا ساخت بمب اتم ندارد. در این مرحله هزنیه حمله را به جان میخرند، ولی تا پیش از آن احتمال حمله نظامی بسیار کم است.
برای احتراز از این حمله، بهتر است ایران مذاکرات هستهای را جدیتر بگیرد و مبادله سوخت برای نیروگاههای اتمی تهران را انجام بدهد. زمانی که دنیا اطمینان حاصل کند ایران اورانیوم غنی شده کافی برای ساخت بمب ندارد، همین تضمینی خواهد بود برای حمله نکردن به ایران.
متأسفانه از دست مردم هم کاری برای جلوگیری از این حمله برنمی آید. دولت خیلی به حرف مردم گوش نمیدهد و گفتن این که نقش مردم در این میان چیست بسیار دشوار است. نقش مردم میتوانست بسیار خوب باشد، میتوانستند نقش بازدارنده داشته باشند، به این معنا که از دولت ایران بخواهند که زمینههای جلوگیری از حمله را فراهم کند. اما به دلیل این که سیاست دولت ایران سرکوب داخلی است، در شرایط حاضر مردم ایران نقش چندانی ندارند.
در صحنه بینالمللی نیز، ایرانیان خارج از کشور در طول سالهای گذشته مرتب لابیهای خود را انجام دادهاند و خواستار این مسئله شدهاند که تحت هیچ شرایطی به ایران حمله نشود، ولی تأثیر آن محدود و مشخص بوده. متأسفانه در حال حاضر تصمیمگیری به دست دولتها افتاده است و این دولت ایران است که نقش بهسزایی میتواند ایفا کند. مسئولیت هرگونه حمله نظامی و اقدام نظامی علیه کشور به عهده رهبری و رییسجمهور غیرقانونی فعلی است.