آرش غفوری، روزنامهنگار ایرانی و کارشناس ارشد علوم ارتباطات در یادداشتی که برای مردمک نوشته، با اشاره به جریان رونمایی از لوح کوروش در تهران توسط آقای احمدینژاد به جنبههای مختلف این حرکت دولت دهم میپردازد.
این اولین بار نیست که مسئولان دولتی در نظام جمهوری اسلامی به بازتولید ایران پیش از اسلام و به خصوص مناسبات امپراتوری هخامنشی می پردازند.
چند سالی پیش هم عطاالله مهاجرانی در دولت اصلاحطلب محمد خاتمی قصد داشت برای گرامیداشت نوروز به شیراز برود و سال نو را در تخت جمشید جشن بگیرد که با نهیب رهبری از این کار منع شد. آیتالله خامنهای در مناسبتهای دیگر هم از پرداختن بیش از حد به تمدن باستانی ایران و بزرگ داشتن کوروش، بنیانگذار امپراتوری باستانی در ایران انتقاد کرده بود.
برای انقلابیون ایران، آوردن نام کوروش یادآور جشنهای دو هزارساله پادشاهی در اواسط دهه پنجاه شمسی است که شاه پیشین ایران در تخت جمشید برگزار کرده بود و با ایرانگرایی افراطی همراه بود. همین ایرانگراییها هم موجب شد علی شریعتی، که معلم انقلاب ایران نامیده میشد، سخنرانی معروف خود را تحت عنوان «آری اینچنین بود برادر» تلویحاً در انتقاد از این رویکرد باستانی دولت پهلوی بیان کند و با انتقاد از بیگاری بردگان در ساختن اهرام مصر که توسط فرعونها صورت میگرفت غیرمستقیم این نابرابری حقوق انسانها را به ایران ربط دهد.
آیتالله طالقانی هم که در آغازین روزهای پیروزی انقلاب به پدر انقلاب مشهور شد زمانی دستهای خود را بر خرابههای تخت جمشید قرار داده بود تا بگوید صدای شکستن استخوانهای کارگرانی را که این ستونها را بنا کردهاند هنوز و پس از سالها میشنود.
به همین دلیل هم پس از انقلاب همواره سعی میشد از شاهان هخامنشی و به خصوص کوروش و داریوش که پایهگذار تخت جمشید بود کمتر سخنی به میان آید و جز چند خطی که در مدارس ایران راجع به پادشاهان گذشته آموزش داده میشد دستگاه تبلیغاتی نظام جمهوری اسلامی ترجیح میداد یادی از گذشته نکند.
با اینحال پس از پیروزی اصلاحات در سال 76 که با افزایش حس وطندوستی مردم هم همراه بود، گاه و بیگاه نامی از تختجمشید، کوروش، داریوش و امپراتوریهای ایرانی پیش از اسلام در مناسبهای رسمی به میان آمد و رئیس جمهوری اسلامی ایران برای اولین بار در تخت جمشید عکس یادگاری گرفت. حتی چندین مقام بلندپایه دولتهای خارجی که به ایران سفر کرده بودند هم در برنامه خود بازدید از تخت جمشید را گنجانده بودند که مهمترین آنها رئیس جمهور چین بود.
با پیروزی محمود احمدینژاد در انتخابات ریاست جمهوری سال 84 و جهت گیریهای فکری و عقیدتی حامیان وی که مروج تفکرات بنیادگرایانه اسلامی بود به نظر میرسید، بار دیگر به خاطرآوردن گذشته تاریخی ایران به فراموشی سپرده میشود.
رویکرد فرهنگی آقای احمدینژاد را در آن روزها افرادی مانند حسین صفار هرندی در مقام وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی مدیریت میکردند که تا پیش از سال 84 معاون سردبیر روزنامه کیهان بود و تندترین عقاید مذهبی را داشت. از نظر دیدگاههای مذهبی هم آنچه که آقای احمدی نژاد از امام زمان و خرافهگری منحصر به فرد به میان آورد موجب می شد که دیگر مجالی برای طرح مسائل دیگر فرهنگی از قبیل گذشته تاریخی ایران نباشد.
به همین دلیل هم در ماههای اول ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد طرح دیدگاههایی از اسفندیار رحیممشائی، رئیس دفتر فعلی و رئیس سازمان گردشگری و جهانگردی قبل، چندان جنجال ساز نشد. آقای مشائی در مقام بالاترین مسئول مرتبط با میراث فرهنگی کشور چندین بار از گذشته تاریخی ایران گفته بود و البته هم او هم که زمانی قصد برگزاری مراسمی در تخت جمشید را داشت با انتقاد رهبری منصرف شد. اما تا زمانیکه مشائی از اسرائیل و دوستی با اسرائیل سخن نگفته بود تا آن حد در سیبل انتقاد قرار نداشت که سایر صحبتهایش هم برجسته شود تا منتقدان، احمدی نژاد را در مسائلی از قبیل ایران گرایی و ترویج تمدن باستانی دنباله رو و پیرو مشائی بخوانند.
در عین حال عدم مدیریت واحد در دولت هم موجب میشد درحالیکه یک سازمان به دنبال جشن نوروز تخت جمشیدی است، سازمانی دیگر از حذف شاهان در کتابهای درسی دانش آموزان بگوید، هرچند خود احمدینژاد هم زمانیکه در دور اول سفرهای استانی خود به شیراز رفته بود در تخت جمشید از پیروزی اسلام میگفت و هنوز نیاموخته بود که برای بزرگ داشتن گذشته تاریخی ایران تا حد همسان دانستن پیام کوروش با پیام پیامبران سخنی بگوید؛ سخنی که شاید ادامه همان ترویج مکتب ایرانی در مقابل مکتب اسلام باشد که رئیس دفترش کمی بیشتر از یک ماه قبل با طرح آن جنجالی عظیم در اصول گرایان ایرانی برانگیخت.
دولت آقای احمدینژاد در تمام سالهای مسئولیتاش از 84 تا امروز ساختارشکن بوده است. برای اولین بار این محمود احمدینژاد است که با مقایسه جنبش ملیشدن صنعت نفت و وضعیت هستهای ایران به تکریم محمد مصدق در دولت جمهوری اسلامی می پردازد همانگونه که با همسر حسین فاطمی وزیر امور خارجه دولت ملی مصدق عکس به یادگاری میگیرد که به دلیل عقاید مذهبی همیشه مورد انتقاد نیروهای مذهبی بود و حتی توسط آنها ترور هم شد.
در عین حال باز همین محمود احمدی نژاد است که اولین بار به عنوان رئیس دولت از مذاکره با رئیس جمهور آمریکا میگوید و ابایی ندارد که پس از نهی رهبری باز هم بر طبل مذاکره یا واژه اصلاحشده آن، مناظره بپردازد. به همین دلیل وقتی قرار میشود از لوح کوروش در ایران پردهبرداری شود فقط آقای احمدینژاد است که میتواند بیواهمه از اصول گرایانی که خود را حامی وی میدانند از کوروش و کاوه آهنگر بگوید و پیام کرورش را همان رسالت پیامبران بنامد. امری که البته برای آنها که با نحوه سیاست ورزی محمود احمدی نژاد آشنایی دارند، چندان عجیب نیست.
سیاست آقای احمدینژاد در بیش از پنج سالی که از مسئولیتش میگذرد همواره بر اساس دو اصل بوده است: شناخت موقعیت صوری و تصمیمگیری بر اساس موقعیت. از این رو احمدینژاد در فردای پیروزی در انتخابات شال سبز می بندد تا بگوید سبز واقعی اوست که رئیس جمهوری شده است، در برنامه هستهای به مصدق متوسل میشود که همواره مورد انتقاد حامیان مذهبیاش قرار داشتهاند. در همگرایی با جامعه، زنان را به استادیومها دعوت میکند درحالی که میداند روحانیون بلندمرتبه حامی هم از این امر دلخور میشوند و در انتخابات به توزیع سیبزمینی و پول نقد میپردازد درحالیکه میداند به فرض پیروزی وارث یک دولت ورشکسته است.
عوامگرایی آقای احمدینژاد به او اجازه میدهد از هر دستاویزی برای ادامه کار استفاده کند و از آنجا که این روزها آقای احمدی نژاد و دولت او در پایینترین جایگاه مشروعیت و محبوبیت برخوردار قرار دارند برای بالابردن مقبولیت خود چرا از کوروش و میراث حقوق بشری او استفاده نکند و درحالیکه مخالفانش در زندان هستند از احترام به حقوق انسانها توسط بنیانگذار پادشاهی در ایران سخن به میان نیاورد.
شاه پیشین ایران آخرین نفری بود که دست به دامان کوروش شد و گفت: «کوروش تو بخواب، ما بیداریم.» به نظر میرسد که محمود احمدینژاد هم در مقبولیت بخشی به خود به سراغ کوروش رفته تا به او بگوبد که دوباره در آرامش بخوابد. غافل از اینکه آنها که مخالفان احمدینژاد هستند با این ژستها برایش کف و هورا نمیکشند درحالیکه موافقانش هر روز دلگیرتر از قبل میشوند.
آقای احمدینژاد برنامه تبلیغاتی خود را به دست بازیگری سپرده است که ممکن است زرنگ باشد، اما شاید با زرنگی بیش از حدی که از خود نشان میدهد رئیس دولت دهم را وارد بازی سرنوشت خود کند.
اين تاريخ ماست هر كاري بكنند نمي توانند آن را از بين ببرند حتي با دروغ و تحريف.زنده باد كوروش
نظر دهنده محترمی در خودنویس ذیل مطلب مربوط به خانوم رهنورد پرسیده اند که چه باید کرد ؟ خیلی ممنونم که حد اقل تایید فرموده اید که چپ ها و مجاهدین اشتباهات زیادی داشته اند . اضافه میکنم دیگران هم اشتباه داشته اند که گاهی کمتر از چپ ها و مجاهدین نبوده .\nخوب عزیز جواب سوالت را خودت داده ای :\n۱)آنچه ان موقع کردیم الان نباید بکنیم . خیلی ساده .\n۲)هر کس به همان کار سابق مشغول است را باید افشا کنیم . من دارم اینکار را میکنم . یا آنها متوجه نیستند که متوجه میشوند یا عمدا دارند همان کار ها را میکنند پس دستشان را به سهم خودم رو میکنم .\n۳)گفته ای باید برای همه جا باز کرد . موافقم اما اگر کسانی بیش از جایشان و همه آش را با جاش میخوان باید آنها را ملتفت کرد . من دارم این کار را میکنم .\n۴) مذهب و مارکسیسم جز بد بختی برای ما و تمام جهان حاصلی نداشته اند . اگر کسانی میگویند آنچه تا کنون به نام مذهب و مارکسیسم اتفاق افتاده واقعی نبوده و اصل نیست باید اول صریحا از آنچه اتفاق افتاده انتقاد کنند و دلیل محکم بیاورند که ان چه اینها میگویند به آنجا منتهی نخواهد شد . نه اینکه مثل موسوی هنوز از امام و دوران طلایی او بگویند ، یا مثل مارکسیست ها از دوران طلایی جمهوری مهاباد ! یا فرقه دموکرات ! یا از خلق ترکمن و آشوب کردستان .\n۵) فرموده اید گذشته دیگران را باید بخشید . موافقم ،اگر آنها هم مثل بازرگان بگویند سه سه بار به نه بار غلط کردیم و واقعا دنبال ان اشتباهات نروند نه اینکه در سایت اخبار روز هنوز نظرات دیکتاتوری پرولتاریا و کمونیسم و استالین تبلیغ میشود بعد میگویند ما سکولاریم و سوسیال دموکرات !!!!
۶) مهمتر از همه باید به مردم نگاه کرد ، باید دید آنها چه میخواهند . قیم مردم شدن ، مردم را صاحب صلاحیت ندانستن ، گزینه مشروطه یا جمهوری را حذف کردن ، شعار های مردم را وارونه کردن یعنی همان کاری که قبلا میکردیم و به اینجا رسیدیم .\nنه غزه نه لبنان جانم فدای ایران . جمهوری ایرانی ، مرگ بر روسیه ، مرگ بر چین . من البته شخصا با کلمه مرگ مخالفم . اما فکر میکنم مردم از این کلمه برای نشان دادن تنفرشان از دخالت و غارت ان دو کشور و ان گروه های تند رو استفاده کرده اند . هر آدم منصفی هم میداند که روسیه و چین و اعراب دارند ما را میدوشند (بماند همین ج ا را هم دارند میدوشند )و نم پس نمیدهند .\n۷ ) من گفتم پراگماتیست هستم . شما میتوانید نباشید و پایبند اصول باشید. من میدانم چرا احمدی مشایی ان شعار ها را میدهند . همینطور میدانم کمونیست های سابق چرا در نقاب سوسیال دموکراسی خزیده اند . اما به عنوان یک پراگماتیست من آقای فرخ نگه دار و فتاح پور و کاخ ساز و ... را به عمویی ، زر افشان ، ریس دانا ، خوئی ، ف تابان ، ... ترجیح میدهم . چون آنها حد اقل سخنشان درست است نیتشان را بعدا میفهمیم . همینطور احمدی - مشایی را به لاریجانی ، توکلی ، مطهری ، نادران ، ... ترجیح میدهم چون آنها دنبال برقراری رابطه با امریکا و عرب زدایی هستند ( ولو به خاطر منا فع خودشان ) چون از نظر من تا مسله ما با امریکا حل نشود همه مسائل دیگر تحت الشعاع این مسله خواهند بود مضافا به اینکه خطر یک جنگ یا کودتا وجود دارد . کی میتوانست به ریس جمهور امریکا این همه نامه بنویسد ؟ درخواست رابطه کند ؟ از مردم اسرائیل به عنوان دوست نام ببرد ؟ زن و مرد از خارج دعوت کند و رقص و شراب و خوردن پاها به هم ؟ ا ون طرفیها گروگان بگیرند اینها آزاد کنند ؟ شما میگویید همش بازی است . صد در صد موافقم . سیاست در دنیای امروز یعنی بازی (مشکل احمدی این است که قوانین بازی را بلد نیست ، یاد میگیرد . اما بعضی چپ ها ی ما هیچ نشانی از یادگیری در آنها نمیبینی ) . کاسترو میگوید احمدی برود درس تاریخ بخواند ، یک دفعه شد هوادار یهودی ها. این آقای ضد اسرائیل و امریکا و کسی که به گفته خودش هم جنس بازان را میفرستاده اردوگاه کار اجباری ( چاوز ضد یهودی هم همینطور ) همین آقای کاسترو بعد از ۵۰ سال دیکتاتوری میخواهد یک میلیون کارگر دولتی را بیکار کند ! هیچ وب سایت ایرانی جرات نکرد این خبر را که صدر اخبار دیروز بی بی سی انگلیسی بود منتشر کند !
رادیو امریکا که به گفته شما با بودجه مردم کشور سرمایه داری امریکا اداره میشود هم ان را منتشر نکرد اما یک هفته نظر آقای کاسترو را آنجا درشت نگه داشت درمورد کلاس تاریخ برای احمدی . آیا اینها بازی نیست ؟ کوشنر یکباره جگرش خون شد برای خانم مظلوم اشتیانی (دل من و شما هم خون شد اما نه بیشتر از اندازه ا ی که برای زندانیان سیاسی شد ). دل نازک همه سران و همسران جهان غرب لرزید . اما زید آبادی شرف اهل قلم در زندان میپوسد ، سر مومنی در کاسه توالت فرو برده میشود ، هنگامه شهیدی به صرف عقیده به انفرادی می افتد . توکلی بی هیچ جرمی در زندان است . .... نه دلی لرزید نه کسی نگران شد :\nطرفه اینکه اینها لیبرال هستند . دو جوان پادشاهی و تعدادی مجاهد اعدام میشوند ، همه ساکتند اما دنبال نبش قبر کشته شدگان (فقط سال ۶۷ )هستند ! از ۵۷ تا ۶۰ و از ۶۰ تا ۶۷ هم اصلا حساب نیست . آیا اینها بازی نیست ؟\nممکن است بگویی اینها بازی خوب هاست و آنها بازی بد ها . به نظرت احترام میگذارم . اما من با این چیزها گول نمیخورم . چیزی به نام پلیس خوب و پلیس بد یا دیکتاتور خوب و دیکتاتور بد وجود ندارد .\n۸) باور نمیکنید توده ای فدایی ها در رادیو فردا آمریکایی نفوز کرده باشند . به باور شما احترام میگذارم . هر بیننده ای می تواند برود رادیو فردا را چک کند . درصد بگیرید از چپ و کارشناسان چپ و حکومت های چپ و ... چقدر آنجاست \nمقایسه کنید با بقیه گروه ها . چقدر مطالب ضد امریکا و منطبق با مارکسیسم و چپ آنجاست . حتا زیر مطالب چپ ها امکان نظر دادن نمیگذارند . ( مطلب مربوط به هوادار یهودی ها بودن چاوز به عنوان مثال ) . به اوباما آنجا حمله میشود . اما ضد توده ایها یا کاسترو یا مدودوف چیزی بنویسید منتشر نمیکنند . تا دلتان بخواهد علیه سلطنت طلبان ، مجاهدین ، لیبرال ها اظهار نظر وجود دارد . اما همین مطلب را آنجا سانسور میکنند . هر شعر و شاعر ایرانی را چپ معرفی میکنند . معلوم نیست اگر ما اینقدر چپ داشتیم زمان شاه چرا میگویید شاه ضد کمونیست بود ؟ مصدق را کودتاچی معرفی کردند . گناه حزب توده و شوروی را پاک کردند و سیا و انگلیس را هم آب پاکی ریختند سرشان . کی کرد ؟ عمویی ، فرخ نگهدار ، متین دفتری ، ... یعنی چپ ها نه آمریکایی ها !