در نوشته حاضر چالشهای کلاس اولیها که عمدتا لزوم درک مفاهیم پیچیدهتر و یادگیری از اشتباهات است بررسی میشود
به عنوان مادری که دارای یک فرزند کلاس اولی است و سال گذشته نیز فرزند کلاس اولی داشته است و به عنوان کارشناسی که با مسائل آموزشی و تربیتی آشناست با چالشهای این دوره مهم زندگی کودکان به طور عملی و نظری روبهرو بوده ام.
انضباط بیشتر در همه زمینهها، ساختار بیشتر در آموزش، نیاز به تمرین بیشتر در انجام تکالیف و احساس مسئولیت بیشتر نسبت به امور شخصی از جمله مهمترین تغییراتی است که در این زمان در زندگی کودک رخ میدهد.
کلاس اول مرحله مهمی برای کودکان کوچک است، اینکه احساس میکنند بزرگ شدهاند و به مدرسه میروند. آنها باید در این مرحله از مهارتهای اجتماعی که در مراحل قبلی پیش دبستانی آموختهاند بهصورت پختهتر استفاده کنند.
ولی مهمترین جنبه جدید در این مرحله آموزش کودک، درک نمادهاست یعنی حروف و اعداد که مبنای نوشتن و درک ریاضیات است.
کلاس اولیها به آرامی در حال حرکت از دنیای بازی به دنیای نمادها و مفاهیم هستند، مسیری که با کش و قوسهایی همراه است. معنای این مطلب آن نیست که بازی دیگر در زندگی کودک اهمیتی ندارد و یا اینکه پیشتر اصلا یادگیری وجود نداشته است بلکه به این معناست که یادگیری در کلاس اول با ساختار و نظم بیشتری همراه است ولی همچنان امکان زیادی برای کاوش و جستوجوی کودک به شیوههای مختلف وجود دارد.
برای اینکه مسیر رشد مغزی کودک کلاس اولی خود را بهتر درک کنید روزهای اول راه رفتن او را بهخاطر آورید. کودک شما پیش از اینکه اولین گامهای لرزان خود را بردارد میتوانست خیلی خوب چهاردستوپا کند. بچه کلاس اولی نیز درست مانند کودکی که تازه شروع به راهرفتن کرده است و از چهاردستوپا کردن فاصله میگیرد از اطلاعات آشنا که برایش دستیابی به آنها ساده و راحت بود دور میشود و وارد دنیای انتزاعی بزرگتری میشود که درک آن دشوارتر است.
در هنگام آغاز راهرفتن احتمالا فرزند شما هر وقت که میخواست با سرعت بیشتری به مقصد برسد چهاردست و پایی میکرد. برای کودک کلاس اول هم راحتتر است که اطلاعات خود را از طریق بازی و کاوش بدست آورد. مغز این کودک تازه شروع به گرفتن همزمان برخی مفاهیم کرده است و تازه میخواهد آن مفاهیم را به یکدیگر متصل کند.
درست به همین دلیل است که مفاهیم مربوط به اعداد برای کودک به هنگام بازی یا با مثالهای زنده بیشتر قابل درک است.
شما میتوانید این موضوع را در نحوه نوشتن یک کلاس اولی نیز شاهد باشید. کودکان کلاس اول پس از یادگیری صداها و حروف، شروع به ساخت کلماتی میکنند که برایشان آشناست اگرچه ممکن است آنها را غلط بنویسند. آنها هنوز در کاربرد همه قواعد و استثنائات مهارت پیدا نکردهاند اما مایلند از آنچه میدانند برای نوشتن استفاده کنند.
یادگیری از اشتباهات
شیوه یادگیری کلاس اولیها، آزمایش و خطاست، عمل کردن و اشتباهکردن. این اشتباهات میتواند باعث احساس ناکامی در کودک شود و درست به همین دلیل لازم است که به طور مداوم تواناییهای کودکان کلاس اولی به آنها گوشزد شود، مورد تشویق قرارگیرند و به آنها فهمانده شود که همه کودکان اشتباه میکنند ولی مهم آن است که میتوانند یاد بگیرند.
کودک کلاس اولی شروع به کسب مهارت در حوزههایی میکند که ممکن است با آنها کاملا راحت نباشند و نیز متوجه میشود که معلم براساس عملکردش در هر یک از حوزهها به او نمره میدهد.
از کودکان در کلاس اول خواسته میشود تا تکالیفی انجام دهند که بعضا برای آنها دشوار است و برخی از آنها ممکن است برای اولین بار در زندگی احساس کنند در حال تلاش و کشمکش هستند و حتی برخی از آنها اولین بار است که تکلیف انجام میدهند.
چنین شرایطی میتواند گاهی حتی کودکان دارای اعتمادبهنفس قوی را نیز تحت فشار قرار دهد، به طوری که احساس کنند به تواناییهای خود مطمئن نیستند. آنها فکر میکنند پیشتر در خیلی از کارها که انجام میدادند «مهارت» داشتند و کسی به آنها بابت انجام آنها نمره نمیداد اما حالا ممکن است به خاطر یادگیری، خواندن، درست نوشتن یا درک مفاهیم پیچیده ریاضی یا علوم احساس فشار کنند، مورد نقد قرار گیرند یا اصلاح شوند.
بنابراین کلاس اولیها نیاز دارند تا به طور مداوم تشویق شوند، فضای کافی برای بروز تواناییهای خود پیدا کنند، یاد بگیرند که تلاش کنند و اشتباه داشته باشند و حتما یاد بگیرند که از اشتباهات خود بیاموزند.
آنها باید به تلاشکردن مداوم ترغیب شوند و براساس پیشرفتهایشان و نه براساس مقایسه با همکلاسیها یا خواهر و برادران دیگر پاداش بگیرند. تنها در این مسیر است که کودک کلاس اولی میتواند سنگبنای یادگیری را که همانا خواندن، نوشتن و درک مفاهیم ریاضی است در این سال مهم زندگی بنا نهد.