نسخه آرشیو شده
تقویم ۱۳۹۲ درگیرها

شطرنج قدرت؛ نبرد مجلس و رئیس جمهور
BEHROUZ MEHRI/AFP/Getty Images
از میان متن

  • همین‌هایی که امروز منتقد احمدی نژاد هستند و اگر زمانی نتوانستند خاتمی را با انگ گورباچف یا یلتسین مدل روسی از میدان به در کنند، چندان بی‌تمایل نیستند نسخه سال‌های پیش خود را برای نسخه بدل اصول‌گرایشان امتحان کنند
آرش غفوری
چهارشنبه ۰۷ مهر ۱۳۸۹ - ۰۲:۵۷ | کد خبر: 56506

آرش غفوری، روزنامه‌نگار ایرانی و کارشناس ارشد علوم ارتباطات در یادداشتی که برای مردمک نوشته، به رابطه لرزان دولت و مجلس هشتم و سابقه تاریخی روابط این دو می‌پردازد

زمستان سال 83 بود. در اوج دورانی که جناح راست ایران قصد داشت کاندیدای واحد اصول‌گرایان را در انتخابات نهم ریاست جمهوری معرفی کند، در حالی‌ که کمتر از 6 ماه دیگر تا روز رای‌گیری باقی نمانده بود، نامه‌ای با امضای علی اکبر ناطق نوری، رئیس مجلس سابق و رقیب محمد خاتمی در انتخابات سال 84،  خطاب به پنج تن از اصول‌گرایان نوشته شد تا از آنها دعوت کند در جلسه شورای هماهنگی نیروهای انقلاب حضور پیدا کنند و برای تعیین کاندیدای واحد اصول‌گرایان به اجماع دست یابند.

یکی از این نامه‌ها به خیابان بهشت رفت و خطاب آن محمود احمدی‌نژاد، «شهردار محترم تهران» بود. نامه‌ای که البته بی‌پاسخ نماند، اما جواب آن دندان شکن بود: «از آنجا که شورای هماهنگی نیروهای انقلاب کاندیدای واحد خود را انتخاب کرده است و تمام این جلسه‌ها صرفاً برای انصراف دیگر کاندیداهای اصول‌گرا تشکیل می‌شوند، اینجانب ضرورتی به حضور در اینگونه جلسه‌ها احساس نمی کنم.»

احمدی‌نژاد راست می‌گفت، کاندیدای طیف‌های سنتی محافظه کار در شورای هماهنگی نیروهای انقلاب و افراد منتسب به جناح بازار در جمعیت موتلفه اسلامی در آن روز، علی لاریجانی بود که در نهایت هم بازی را به محمود احمدی نژاد باخت.

احمدی نژاد، اما، قاعده بازی را بر هم زده بود و در این برهم زدن از اصلی‌ترین چهره‌های اصول‌گرا مایه گذاشت تا از نردبان اصول‌گرایی بالا رود و برای اینکه دیگران از آن استفاده نکنند این نردبان را به زمین پرتاب کرد.

علی لاریجانی هیچ وقت فراموش نمی‌کند که او بود که بنا به تصمیم درون تشکیلاتی اصول‌گرایان به عنوان رئیس سازمان صدا و سیما، از معاونان خود خواست به تبلیغ برای محمود احمدی‌نژاد در دوران مدیریتش در شهرداری تهران بپردازند و دیدارهای مردمی او را از تلویزیون پخش کنند و البته او بود که به میراث‌خواری از عنوان آبادگران در انتخابات ریاست جمهوری نهم امید داشت تا خود را کاندیدای آبادگران معرفی کند.

آبادگران عنوانی بود که نه تنها دوستان احمدی‌نژاد در انتخابات شوراهای دوم از آن استفاده کرده بودند تا کرسی‌های شورای شهر تهران را تصاحب کنند، بلکه نمایندگان مجلس هفتم هم بعد از رد صلاحیت اصلاح‌طلبان، با عنوان و شناسنامه آبادگران وارد مجلس شدند. لاریجانی هم می‌خواست به همین طریق و با عنوان کاندیدای آبادگر، ششمین رئیس جمهوری نظام اسلامی باشد که به ناگهان احمدی نژاد را سد راه خود دید که نسخه بدلی آبادگری نبود بلکه نسخه اصل آن بود که در مقابل نسخه اصل اصول‌گرایی، علی لاریجانی، قرار می‌گرفت.

علی لاریجانی، اما اکنون رئیس مجلس شورای اسلامی است تا مهمترین نقطه اتکای بخش بزرگی از اصول‌گرایان ناراضی برای تغییر محمود احمدی نژاد باشد؛ تغییری که امکان آن از راه‌های قانونی، یا از طریق مجلس شورای اسلامی و طرح عدم کفایت سیاسی امکان پذیر است که رئیس آن علی لاریجانی است و یا از طریق قوه قضائیه امکان پذیر است که رئیس آن، صادق لاریجانی، برادر رئیس مجلس است.

در عین حال مجموعه‌ای از مهم‌ترین مخالفان و زخم‌خوردگان از احمدی‌نژاد درون این دو قوه اصلی کشور جمع شده اند. محمدرضا باهنر، که احمدی نژاد او را به باج‌گیری از خود در مجلس متهم کرده است، غلامعلی حداد عادل، رئیس پیشین مجلس که زمانی احمدی‌نژاد او را تهدید به برخورد قانونی کرد و احمد توکلی که داستان دعوای او و رئیس جمهور و طرفدارانش خودش منظومه‌ای مصور است. در عین حال غلامحسین محسنی اژه‌ای، وزیر پیشین اطلاعات که توسط محمود احمدی‌نژاد از کار برکنار شد، به قوه قضائیه رفته است تا سخنگوی این قوه باشد و مصطفی پورمحمدی وزیر سابق کشور، که بازهم توسط احمدی‌نژاد به طرز تحقیرآمیزی از وزارت خلع شد، هم اکنون رئیس سازمان بازرسی کل کشور است.

در چنین فضایی است که محمود احمدی نژاد در ضعیف‌ترین شرایط داخلی خود و قبل از آنکه به سنت هرساله در اواخر تابستان به سفر ییلاقی خود به منهتن نیویورک برود، با روزنامه دولت مصاحبه می‌کند و ضمن رد کردن مهم‌ترین گفته بنیانگذار انقلاب اسلامی در مورد مجلس شورای اسلامی، مدعی می‌شود که «مجلس در راست امور نیست و این دولت است که امروز در راس امور قرار دارد.» حرفی که کاسه صبر مجلسی‌ها را لبریز می‌کند و آنها را به صورت مستقیم در مقابل رئیس دولت قرار می‌دهد تا برای اولین بار در مجلس شورای اسلامی زمزمه عدم کفایت سیاسی رئیس جمهور با صدایی که بلندی آن برای شنیدن و تکرار توسط رسانه‌ها بیان می‌شود، مطرح گردد.

پیش از این هم البته احمدی‌نژاد و مجلس به نزاع برخواسته بودند و حتی زمانی احمدی‌نژاد از اجرای مصوبه‌های مجلس خودداری کرد و دلیل آنرا مخالفت با قانون اساسی دانست. ضمن آنکه در ماجرای تصویب قانون هدفمندکردن یارانه‌ها هم رئیس جمهور به نوعی به گروکشی از مجلس‌یان پرداخته بود. اما در تمام موارد گذشته، مشکلات و مسائل موجود هرچند با نارضایتی یکی از طرفین، اما در ظاهر حل شد می‌شد. با اینحال در این آخری، مجلس دیگر شکی ندارد که مسئله احمدی‌نژاد جنبش سبز و مخالفان داخلی‌اش نیست، بلکه احمدی نژاد به دنبال چیره‌کردن سلطه خود بر به اصطلاح‌موافقان داخلی هم است.

احمدی‌نژاد در عین حال محل نزاع با سبزها را هم در زمین اصول‌گرایان تعریف کرده است و خود در بیرون زمین قرار دارد، به همین دلیل اکثر کسانی که از احمدی‌نژاد دل چندان خوشی ندارند با سبزها هم به مرزبندی می‌پردازند درحالیکه احمدی‌نژاد و دولتی‌ها در ظاهر چندان به سبزها کاری ندارند. همین افراد خیلی هم به پر و پای احمدی‌نژاد نمی‌پیچند و اگر هم می‌پیچند، ملاحظات را در نظر می‌گیرند. به همین علت است که آنها از این بیم‌ناک هستند که تضعیف احمدی‌نژاد آنها را در مقابل سبزها تضعیف کند.

این سخنی از مرتضی مطهری، یکی از نمایندگان اصول‌گرا و مخالف محمود احمدی‌نژاد در مجلس است که می‌گوید مجلس امروز به دلیل مخالفت سبزها با دولت، چندان توان این را ندارد که دولت را به دلیل بی‌مبالاتی‌هایش بازخواست کند و اگر سبزها و مخالفت‌شان نبود، این دولت بارها سقوط کرده بود. ادعایی که البته خالی از منظق هم نیست و به همین دلیل است که احمدی نژاد دعوا را به زمین اصول‌گرایی برده است تا سبزها و اصول‌گرایان را با هم بازی دهد و خود نظاره‌گر تضعیف این دو باشد و از ضعیف شده هر دو گروه امتیاز بگیرد.

به توجه به این دلایل و مستقل از متغیرهای دیگر، می‌توان گفت که احمدی‌نژاد در بهترین زمان از لحاظ تاکتیکی، مخالفان خود در مجلس را مورد انتقاد قرار و به آنها هشدار می‌دهد که دیگر در راس امور حاکمیتی نیستند و باید به آرای او تن دهند.

زمانی که قصد مسافرت به نیویورک را دارد و در آنجا احتمالا دوباره با غرب به هم‌آوردی می‌پردازد تا او را در مدیریت جهان شریک کنند. او جبهه داخلی را ناآرام می‌کند، اما این ناآرامی را به بهای هزینه‌های رقابت با دنیا و غرب تعریف می‌کند تا اگر هم قراری بر مخالف با وی در داخل باشد، مدعی شود که درحالی‌که رئیس جمهور در خارج از کشور به رقابت با جهان غرب و استعمار رفته است، در جبهه داخلی گروهی به تضعیف او مشغول هستند. این سیاست احمدی‌نژادی است و با این سیاست در طول بیش از پنج سال رئیس جمهوری‌اش، همیشه امتیاز گرفته است. با این تفاوت که در دوران چهار سال اول هنوز موضوع مشروعیت او موضوع روز نبود، ضمن آنکه آثار و تبعات تصمیم‌گیری‌های خلق‌الساعه او ناکارآمدی خود را نشان نداده بودند. برگ برنده مخالفان هم همین دو نکته، دغدغه مشروعیت و ناکارآمدی است که البته با دروغ و ریا آمیخته است. زمانی محمدباقر قالیباف، شهردار مورد وثوق رهبر گفته بود احمدی‌نژاد دروغگو و ریاکار است، همانطور که ولایت‌مدار هم نیست.

در این شرایط اگرچه احمدی‌نژاد با بزرگن‌مایی سبزها از اصول‌گرایان امتیاز می‌گیرد، اما گاهی در موقعیت‌سنجی هم به اشتباه می‌افتد. احمدی‌نژاد چندین نقطه ضعف دارد که به هر دلیل حاضر به ترمیم آنها نیست.

او از مشائی دست نمی‌کشد همانگونه که از کردان و الهام دست نکشید و با این کار طیفی از بهترین دوستان خود را رنجاند. این دیگر تنها حسین شریعتمداری کیهان نیست که احمدی‌نژاد را به علت پر و بال دادن به مشائی مورد انتقاد قرار می‌دهد، بلکه مداح معروف، حاج منصور ارضی و روحانی مشهور حامی وی، مصباح یزدی هم او را به صورت علنی مورد انتقاد قرار می‌دهند.

وی ابایی ندارد که خواسته یا ناخواسته، از میوه‌های ممنوعه رهبری نظام در خصوص ایران‌گرایی مفرط، که ثمره دیدگاه مشائی است، و مذاکره با آمریکا، که ناشی از حس خودبزرگ بینی‌اش است، دست بکشد و در این میان خاصیت عجیبی هم در دافعه دارد. امروز جز رهبری نظام و برخی فرماندهای نظامی و امنیتی، تقریباً هیچ شخص یا گروهی نیست که از او دل خوش داشته باشد. او حتی به مهدی چمران، که با کارت او به ریاست شورای شهر تهران هم رسید، رحم نمی‌کند، همانگونه که محمد خوش چهره که زمانی از طرف ستاد او برای مناظره با نمایندگان ستاد انتخاباتی هاشمی رفسنجانی به صدا و سیما می‌رفت در دولت وی وادار به بازنشستگی اجباری می‌شود.

در چنین فضایی از دافعه است که شمشیر دموکلوس عدم کفایت ریاست جمهوری هر لحظه سنگینی‌اش را بر محمود احمدی‌نژاد بیشتر می‌کند و حالب آنکه دیگر این سبزها و اصلاح‌طلبان نیستند که او را تهدید به برخورد می‌کنند. زمزمه‌های مخالفت هر روز بیشتر از روز قبل درون مجلس اصول‌گرایی و قوه قضائیه منصوب رهبری بیشتر و بیشتر می‌شود. شاید هم یکی از دلایلش این باشد که امثال علی لاریجانی در همین مجلس نمی‌خواهند سرنوشتی شبیه محسن رضایی در انتخابات دهم ریاست جمهوری نصیب‌شان شود که رئیس جمهور که نشد هیچ، آبروی سیاسی‌اش را هم با اجبار بر قبول رای زیر یک میلیون در انتخابات از دست داد.

چند سالی پیش و پس از پیروزی محمد خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری در دوم خرداد 76، گروهی از محافظه‌کاران سنتی در نهادهای قانون‌گذاری و همفکران رادیکالشان در دستگاه‌های امنیتی تهدید کرده بودند که دولت خاتمی را ظرف شش ماه سرنگون خواهند کرد تا او این امکان را نداشته باشد که برف تهران را پشت پنجره دفترش در خیابان پاستور ببیند.

جناح راست آن روز با تمام دستگاه عریض و طویل اطلاعاتی و تبلیغاتی‌اش هم قسم شده بود تا دولت اصلاحات، دولت مستعجل باشد اما برف تهران که آمد و رفت و خاتمی پیام تبریک نوروزی فرستاد، راست‌های محافظه کار دریافتند که گریزی ندارند از اینکه خاتمی را تحمل کنند. در میان آنها می‌توان اسامی افرادی چون علی لاریجانی، غلامحسین محسنی اژه‌ای، حسین شریعتمداری، حاج منصور ارضی و حتی مصباح یزدی را ذکر کرد؛ همین‌هایی که امروز منتقد احمدی نژاد هستند و اگر زمانی نتوانستند خاتمی را با انگ گورباچف یا یلتسین مدل روسی از میدان به در کنند، چندان بی‌تمایل نیستند نسخه سال‌های پیش خود را برای نسخه بدل اصول‌گرایشان امتحان کنند.

حال که تمام کارت‌های بازی در مخالفت با احمدی‌نژاد را ناراضیان تشکیل می‌دهند، می‌ماند چند نفری که مهم‌ترین آنها هم آیت‌الله خامنه‌ای است و هنوز لااقل در ظاهر نارضایتی‌اش را بروز نداده است.

اما هرکه نداند، اکبر هاشمی رفسنجانی، رفیق 50 ساله رهبر فعلی انقلاب می‌داند که آیت‌الله خامنه‌ای حتماً از آیت‌الله خمینی در حمایت از بنی‌صدر جدی‌تر نیست و همانگونه که آیت‌الله خمینی حاضر شد به خاطر بقای انقلاب و طیف وسیعی از شاگردان و طرفدارانش، ابوالحسن بنی‌صدر را، که نخستین رئیس جمهور نظام نوپای انقلاب ایران بود، قربانی کند، آیت‌الله خامنه‌ای هم اگر بر آینده انقلاب که آینده خودش هم هست بیمناک شود، ذره ای در قربانی کردن احمدی‌نژاد درنگ نخواهد کرد.

مجلس این روزها برای تسریع برگزاری زودهنگام انتخابات ریاست جمهور تنها منتظر یک اشاره رهبر است تا انتقام سبزها و اصلاح‌طلبان و البته اصول‌گرایان را یک‌جا و با هم از احمدی‌نژاد بگیرد. شاید که این امر موجب شود کشور از این تنگنای عظیم مشروعیت، که نه دولت که حکومت را نشانه رفته است، بیرون آيد.

این مطلب را به اشتراک بگذارید

آگهی