محمد درویش نویسنده وبلاگ مهار بیابانزایی و عضو هیئت علمی مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع، در یادداشتی که برای مردمک نوشته از نوع نگاه مدیران دولتی به مسئله بیآبی زاینده رود اظهار تعجب میکند و آن را ناشی از بیاطلاعی مسئولان نسبت به چرخههای طبیعی محیط زیست میداند.
هفته گذشته (14 مهر 1389) علیرضا ذاکر اصفهانی، استاندار اصفهان، خود را به تهران رساند تا با حضور در یک همایش محیط زیستی با عنوان «اولین جشنواره رسانه و محیط زیست»، غیر محیط زیستی ترین افکار و اندیشه های خود را با مخاطبینش به اشتراک نهد؛ مخاطبینی که ظاهراً باید محیط زیست برایشان مسأله اصلی باشد، اما هیچ واکنش سزاوارانهای به سخنان این مقام ارشد حکومتی در یکی از راهبردی ترین استان های پرنفوذ کشور نشان ندادند. دادند؟
جناب ذاکر میفرمایند: «در حال حاضر بخش قابل توجهی از منابع آبی استان از طريق رودخانه كارون به خليج فارس ريخته میشود و هدر میرود كه با توجه به وضعيت بحرانی آب در كشور، نبايد به سادگی از آن گذشت.»
جالب آن که سخنان ایشان را نه تنها اغلب خبرگزاریها و رسانههای نوشتاری ملّی و محلی انتشار میدهند، بلکه در درگاه مجازی رسمی سازمان حفاظت محیط زیست هم بدون کوچکترین واکنشی بازانتشار مییابد.
با این اوصاف، فقط تصورش را بکنید که فردا مقامات ترکیه یا سوریه هم بگویند: سالانه میلیاردها مترمکعب از منابع آبی ما از طریق دجله و فرات به خلیج فارس ریخته و به هدر میرود.یا حامد کرزای سرانجام بتواند از کابوس طالبان رهایی یافته و اعلام دارد: چرا باید آب هیرمند به تالاب هامون در خارج از کشور ریخته و به هدر رود؟ یا مثلاً مقامات سودان بگویند: از این پس اجازه نخواهیم داد تا آب نیل از طریق مصر به مدیترانه ریخته و حرام شود.
این چه دید ِ کوته نظرانه یا تمامیت خواهانهای است که باید گریبان گویندگانی در مقام مدیریت جامعه را بگیرد و آنها را متوجه عواقب شوم چنین اظهارنظرهایی نگرداند؟
ما دست کم در حرف و شعار، دولت بریتانیا را با عناوینی چون روباه پیر، استعمار کهن و پدر امپریالیسم جهانی، همواره مورد انتقاد قرار داده و سیاست رهبران آن کشور را، به ویژه، در طول یکصدسال اخیر با شدت به چالش میگیریم.
یکی از مشهورترین این رهبران، بی شک وینستون چرچیل است که در باره رودخانه نیل بیش از یک قرن پیش، یعنی در سال 1908 میلادی گفته بود: «يك روز، هر قطره از آبی كه در دره نيل میريزد و جاری میشود، دوستانه و به تساوی ميان مردم رودخانه تقسيم خواهد شد و خود نيل شكوه مندانه خواهد مرد و هرگز به دريا نخواهد رسيد.»سخنی که سرانجام منجر به ساخت سد آسوان شد؛ سدی که اینک خود به مهمترین عامل ناپایدارکننده زمین در منطقه بدل شده است.
با این وجود، یک قرن پس از چرچیل، متأسفانه هنوز شاهد هستیم که مدیران ارشد ما همان سخنان را با رنگ و لعابی دیگر تکرار میکنند و متوجه نیستند که اگر امروز آسمان 18 استان ایران از بلای ریزگردها به ستوه آمده و مردم، به ویژه در استانهای خوزستان، ایلام و کرمانشاه، عنان اختیار از دستشان درآمده و طاقت بریده و به تنگی نفس افتادهاند، به دلیل عقوبت نابخردیها و آزمندی های مردم و مدیریت بالادست دجله و فرات است که سبب شده تا بزرگترین و ارزشمند ترین تالاب منطقه – هورالعظیم – عملاً بدل به چشمه تولید گرد و خاک و نمک شود و بر وخامت شرایط بیفزاید.
نگران کنندهتر آن که عین همین مشکل، در مورد رودخانههای مرزی دیگری چون زاب و ارس هم شنیده میشود و مقامات محلی خواستار تغییر مسیر این رودخانهها و هدایت آب شان به سمت دریاچه ارومیه هستند تا برای مرتب کردن ابرو، در حقیقت بزنند چشم منطقه را هم کور کنند.
کاش بار دیگر آن اصل کلیدی در محیط زیست، موسوم به پروانه را مرور می کردیم تا درمی یافتیم که اجزای طبیعت از چنان حساسیت و شکنندگی و ارتباطی با یکدیگر برخوردار هستند که نمیتوان با اعمال مرزهای سیاسی، مرزهای طبیعی و واقعیت قوانین حاکم برآنها و توانمندی های بوم شناختی شان را نادیده گرفت.
آیا به جای طرح های انتقال آب که عملاً سبب خشک شدن و متعفن گردیدن بزرگترین و پرآب ترین رودخانه کشور، کارون، شده است، بهتر نیست تا چیدمان توسعه را در استانهای مرکزی کشور (قم، اصفهان، کرمان و یزد) براساس خواهشها و توانمندی های واقعی اکولوژیکی شان از نو تعریف و طراحی کرده و اجازه ندهیم تا این استان ها به مناطقی مهاجرپذیر هم بدل شده و شتاب افزایش جمعیت در آنها بیش از پیش سرعت یابد؟
آیا اگر اینگونه عمل می کردیم، سبب خیز آب شور خلیج فارس به سوی اروند رود میشدیم؟ رخدادی که متأسفانه منجر به شور شدن نیمی از نخلستان های حاشیه اروند رود در سال گذشته شده و متجاوز از یک میلیون نفر نخل (بیش از مجموع نخل هایی که در جنگ هشت ساله عراق بر علیه ایران از دست دادیم) را برای همیشه از بین برد.
نگارنده البته بیشتر از آن که از سخنان استاندار محترم اصفهان شگفت زده شوم، از پژواک تارنمای رسمی سازمان حفاظت محیط زیست ایران حیرت کردم که چگونه این خبر را مانند یک خبر عادی و بدون هیچ توضیح یا تفسیر و تحلیلی بر روی درگاه مجازی اش انتشار داده است؟
واقعیتی که نشان می دهد آنهایی که متولّی رسمی پاسداری از طبیعت ایران و اصل 50 قانون اساسی هستند، عملاً واجد شناسه های علمی و فنی درخور و یا شور و علاقه مورد نیاز در این حوزه نیستند. هستند؟