محمد درویش، عضو هیأت علمی مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور به دلیل مدیریت نادرست منابع آب، اکنون هیچ یک از 180 رودخانه اصلی کشور دیگر دارای آب قابل شرب نیستند چرا که میزان آلودگی آنها از حد استاندارد گذشته است.
حتی اگر بهترین و خردمندانهترین شیوه مدیریت سازگار با توانمندیهای بوم شناختی بر ایرانزمین اعمال میشد (که نشد)، باز هم به دلیل افزایش شمار انسانهایی که در طول سه دهه گذشته به جمعیت کشور اضافه شده است، سهم سرانهآب دردسترس هر ایرانی به شدت کاهش مییافت که یافت و اینک از مرز تنش آبی، یعنی دو هزار متر مکعب در سال برای هر نفر هم کمتر شده است. واقعیتی که آشکار به عنوان جدیترین خطر، کیفیت زندگی ایرانیان را در سده پیش رو نشانه رفته است.
چنین است که در نوشتار پیش رو، کوشیدهام با زبان آمار توجه خوانندگان گرامی مردمک را متوجه فرصتها و تهدیدهایی کنم که از سوی قدرتمندترین جنگافزار طبیعی، ایران را در سیبل قرار داده است.
راست آن است که هر چه به پیش میرویم و هزارهسوم از روزهای آغازین خود در نخستین سدهاش فاصله میگیرد؛ بیشتر درمییابیم که تا چه اندازه دسترسی به منابع آب شیرین میتواند به بزرگترین عامل محدودیت توسعه در بین کشورهای جهان بدل شده و آب را عملا به جنگافزاری دوحرفی و بسیار مؤثر در صحنه چانهزنیهای سیاسی بین کشوری و فرامنطقهای بدل سازد. به نحوی که هماکنون یکی از شناسههایی که با آن قدرت راهبردی (استراتژیک) کشورها را میسنجند، میزان توانایی آنها در ذخیرهکردن آب شیرین در طول سال، تعداد رودخانههای با آب دایم و میزان اندوختهگاههای زیرزمینی آبیشان است.
چنین است که کشورهایی چون اتریش در اروپا و کانادا در آمریکای شمالی به عنوان رؤیاییترین کشورهای روی زمین برای زندگی در قرن بیست و یکم از آنها یاد میشود؛ چرا که میزان سرانه آب دردسترس شهروندانشان، دهها برابر میانگینهای جهانی و قارهای است. واقعیتی که باید بپذیریم در مورد سرزمینی که ما در آن زیست میکنیم، در شمار مهمترین عوامل محدودکننده جای میگیرد.
کافی است بدانیم متوسط حجم آبی که به صورت ریزشهای آسمانی، همه ساله بر خشکیهای زمین میبارد به 110 هزار میلیاردمتر مكعب (م م م) میرسد؛ 63.8 درصد از این مقدار، یعنی حدود 70 هزار میلیارد متر مكعب، به صورت تبخیر و تعرق مجدداً به نیوار باز میگردد و مابقی، همان ذخایر قابل استحصال یا تجدیدشونده آب شیرین جهان را تشکیل میدهند.
قاره آسیا در این میان، هرچند که تنها 32.7 درصد از مساحت خشکیهای زمین را به خود اختصاص داده، لیکن بیش از 37.4 درصد از ذخایر آب شیرین قابل استحصال جهان را به میزان 14961.3(م م م) در اختیار دارد و بدینترتیب، از وضعیتی مطلوبتر از متوسط جهانی برخوردار است.
از مقایسه استعداد آبی ایران با آسیا و جهان، آشکارا پارهای از تنگناهای طبیعی کشور نمایان میشوند. نخست آن كه سرزمین پهناوری كه نزدیک به 1.3 درصد از سطح خشکیهای كره زمین، در تملک اوست (همان طور كه از جدول زیر برمیآید)، هیچگاه از سهمی بیشتر از 0.37 درصدِ كل ریزشهای آسمانی خشکیهای جهان بهرهمند نبوده است. یعنی میزان قطرههای آبی كه در این كشور فرود میآید، حتّی به یكسوّم استحقاق طبیعی آن به نسبت وسعت سرزمین هم نمیرسد.
مقایسه استعداد آبی ایران با ميانگینهای جهانی آن | |||||||
مساحت/ميليون هكتار | ارتفاع بارش/میلی متر | حجم بارش/میلیمتر مکعب | حجم تبخیر و تعرق/میلیمتر مکعب | درصد تبخیر و تعرق از کل بارش | حجم آب قابل برداشت | درصد آب قابل برداشت از کل بارش | |
خشکی های زمین | 13012.6 | 831 | 110000 | 70180 | 63.8 | 39820 | 36.2 |
خشکی های ایران | 162.0 | 243 | 400 | 281 | 70.3 | 119 | 29.7 |
از منظر جغرافیایی محل استقرار، ایران در گوشه جنوب غربی آسیا، در منطقهای موسوم به خاور نزدیك واقع شده که 14 درصد سطح جهان را فرا گرفته، لیکن منابع آبی آن تنها 2 درصد كل منابع آبهای تجدیدشونده دنیا را شامل میشود. به همین دلیل است که از مجموع 21 کشوری که با کمبود جدی آب مواجه هستند، 12 کشور در این منطقه قرار گرفتهاند.
دومین محدودیت به میزان تبخیر و تعرق واقعی مربوط میشود كه از رقم نظیر آن در مقیاس جهانی، 6.5 درصد بیشتر است.
درنتیجه، سبب تشدید نابرابری موصوف شده و تفاوت از میانگین جهانی را، از یک سوم به كمتر از یک چهارم تقلیل داده است. به بیان سادهتر، نه تنها هر متر مربع از خاك كشور، ریزشهای آسمانی كمتری را دریافت میكند، بلكه از همین مقدار ناچیز نیز، میزان بیشتری تبخیر رخ میدهد.
همین طور که میبینید، آب قابل استحصال هر هكتار از وسعت 162 میلیون هكتاری خشکیهای كشور با حدود 735 متر مكعب، به یكچهارم سهمِ آبی كه به طور متوسط از هر هكتار زمین در جهان (معادل 3060 متر مكعب)، قابل بهرهبرداری است، هم نمیرسد.
افزون بر دو تنگنای یاد شده، پراكندگی زمانی و مكانی منابع آبی نیز از جمله موانع جدی مدیریت و برنامهریزی پایدار در كشور به شمار میروند.
به عنوان مثال، استان كرمان با 11.7 درصد از مساحت كشور، فقط 4.5 درصد از ذخایر آب قابل استحصال را به خود اختصاص داده است، درحالی كه خوزستان با 3.6 درصد از مساحت كشور، نزدیك به 30 درصد از كل آب قابل استحصال را در اختیار دارد.
در افقی گستردهتر، آمارها نشان میدهد كه 30 درصد از مساحت كشور، شامل نواحی شمال، غرب و جنوب غربی، حدود 69 درصد از منابع آبی قابل استحصال را به خود اختصاص دادهاند، آن هم در شرایطی که فقط از 56 درصد از حجم ریزشهای آسمانی كشور برخوردارند. از بعد زمانی نیز تغییرات حجم منابع آبهای سطحی و زیرزمینی كشور در طول سالهای مختلف، چشمگیر بوده است.
مثلاً در یك بررسی 16 ساله (81-1365)، حجم سالانه منابع آبهای سطحی كشور از 42.9 (م م م) در سال آبی 79- 1378 تا 6/164 (م م م) در سال آبی 72-1371 متغیر بوده است. این میزان تغییر – حدود 122 (م م م) – نشان از تغییرپذیری شدید حجم منابع آب سطحی از سالی به سال دیگر داشته و درنتیجه، بیانگر دشواری برنامهریزی در چنین شرایطی است. در این میان، وضعیت حوضههای آبخیز هامون و سرخس نسبت به چهار حوضه آبخیز دیگرِ كشور، غیر قابل پیشبینیتر بوده، به طوری كه ضریب تغییرات آن به 53.1 درصد میرسد. از این نظر، حوضه مركزی با 33.74 درصد، كمترین تفاوت را با كل كشور (33.88 درصد) از خود نشان میدهد.
- مزیتهای طبیعی:
با وجود تنگناهای آشكاری که در بهرهمندی از پارهای از مواهب طبیعی کشور وجود دارد، اما همه خبرها هم بد نیست و ایران از امتیازات و مزیتهای نسبی ناهمتایی نیز برخوردار است كه توانسته پارهای از محدودیتهای اقلیمی را خنثی ساخته و آبی درخور برای تولید به ارمغان آورد.
ارتفاع زیاد فلات كوهستانی كشور، به همراه پارهای از ویژگیهای كمنظیرِ پیكرشناختی و زمینشناسی، نظیر مخازن طبیعی آبرفتی (آبخوان) با حجم انباشت ذخیره زیاد در شمارِ آن امتیازها قرار دارد؛ مزیتی كه در صورت بكارگیری خردمندانه آن، میتواند به صورتی مانا با بیشترین ارزش افزوده در خدمت ارتقاء كیفیت زندگی و مهار جریانهای پسرونده قرار گرفته و توسعهای پایدار به ارمغان آورد.
در واقع میتوان گفت: سیمای طبیعی ایران و تنوّع کم نظیرِ شاخصهایی نظیر اقلیم، آب، خاک، کانیها، پوشش گیاهی، ترکیب جانوری و دیگر ذخایر ژنتیکی و توارثی آن، نشاندهنده توان تولیدی قابل توجه و میراث طبیعیِ منحصر به فرد و پرارزشِ این سرزمین است؛ به نحوی كه ایران را در شمارِ 5 كشور نخست دنیا از لحاظ تنوّع زیستی جای دادهاند1 و تنها اثربخشی سالانه منابع طبیعی آن را تا چهار هزار میلیارد دلار، یعنی 12.1 درصدِ ارزش کل منابع طبیعی جهان2 برآورد کردهاند؛ در حالی که کمتر از 1.3 درصد از خشکیهای جهان را در تملّک خود دارد.
اما آنچه که همواره این مزیتها را ناپایدار و کماثر ساخته و میسازد؛ شتاب توسعه ناهمگون با توانمندیهای بومشناختی سرزمین است. به نحوی که تقریباً هیچ یک از 180 رودخانه اصلی کشور دیگر دارای آب قابل شرب نیستند چرا که میزان آلودگی آنها از حد استاندارد گذشته است. این در حالی است که شوربختانه باید بپذیریم اهرمهای قانونی لازم برای پاسداری از حیات رودخانه در سازوکار حقوقی و نظام بودجهریزی آن دیده نشده است.
هنوز حتی منابع آلودگیهای موجود در اطراف رودخانههای كشور توسط سازمانهای مرتبطی چون سازمان حفاظت محیط زیست یا وزارت نیرو یا سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور مورد شناسایی قرار نگرفتهاند، به همین دلیل هر روز اوضاع نابسامان آلودگیهای این رودخانهها وخیمتر میشود.
خبرهایی که از وخامت شرایط آلودگی در رودخانههای منتهی به تالاب انزلی (گوهر رود و زرچوب)، آلودگی رودخانههاى نوشهر و چالوس، تخلیه سالانه یك هزار تن زباله به سفیدرود، فاجعه در كارون، وضعیت بحرانی آلودگی در زایندهرود، شرایط خطرناک گرگانرود در گنبدکاووس، مرگ قریبالوقوع رودخانههای منتی به شادگان و بختگان و ... میشنویم، آنقدر پرتکرار شده که گویا دیگر حساسیت چندانی را هم برنمیانگیزد.
باید بپذیریم که شتاب اُفت کیفی رودخانههای ایرانی با روندی دمادم پیشبرنده در حال افزایش و نگرانکننده است و فزونی حجم فاضلابهای شهری، روستایی و صنعتی كه به آنها سرازیر میشوند، وضع موجود را پیوسته بحرانیتر هم میکنند. از سوی دیگر بیتوجهی استانداریها و فرمانداریها و شهرداریها باعث شده ساخت و سازهای بیرویه در اطراف رودخانهها، تخریب حواشی رودها و تالابها و ساخت ویلا در حریم سدها و دیگر منابع طبیعی صدمات جبران ناپذیری به محیط زیست وارد كند.
آمارها نشان میدهد كه سالانه حدود 20 میلیون تن فاضلاب تصفیه نشده از طریق رودخانههای آلوده به دریاچههای داخلی، دریای خزر و خلیج فارس سرازیر میشود. بر همین اساس، بیش از 165 رودخانه آلوده در كشور شناسایی شدهاند كه از بین آنها حدود70 رودخانه بیشترین آلودگی را داشتهاند و با توجه به میكروارگانیسمهای بیماریزای موجود در خود، میتوانند موجب بروز بیماریهای مرگآور همهگیر شوند.
کلام آخر آن که:
کمیت را رها کنید! فاجعهای که دارد بر سر کیفیت آب رو و زیرزمینی ما میآید، آنقدر بزرگ و آنچنان مهیب است که به سادگی میتوان خطر اُفت کمی آب را در ایرانزمین نادیده گرفت و بیخیال نشستها و فروچالههای هولانگیز در خراسان و کرمان و یزد و همدان و تهران و فارس و ... شد.
و اینک ما چه کردهایم؟
چند رودخانه از مجموع 180 رودخانه کشور را میتوان برشمرد که آبش هنوز پاک و قابل شرب باشد؟
چند چاه عمیق و نیمه عمیق را میتوان شماره کرد که هنوز این امکان وجود دارد تا بدون بازبینی و تصفیه، آبش را نوشید؟
کدام دشت کشور را میتوان نشان داد که تراز بیلان آن کماکان مثبت باقیمانده باشد؟
من به شما میگویم: تقریباً هیچ! به همین سادگی و به همین تلخی ...