اکبر گنجی روزنامهنگار و فعال سیاسی پس از نوشتهها و گفتههای بحث برانگیزش در ماههای اخیر درباره جنبش سبز، این بار در مجموعه یادداشتی به موضوع اختلاف/تفاوت سه سیاستمداری میپردازد که از آنها با عنوان رهبران جنبش سبز نام برده میشود. در بخش دوم این مطلب وی به «جنبش سبز موسوی» پرداخته است. تاکیدها در این مطلب از نویسنده است.
photo by:Getty Images
میرحسین موسوی، برخلاف محمد خاتمی، از جنبش سبز سخن میگوید و به دنبال هویت سازی برای آن حول مطالبات حداقلی است.
او از عنوان «جنبش اصلاح طلبی» استفاده نمیکند. مدعا این نیست که میرحسین موسوی مخالف انقلاب، جمهوری اسلامی، نظام و امام است. اینها هویت او را ساختهاند. او هم فردی متدین، طرفدار جمهوری اسلامی، آیتالله خمینی و خواستار اجرای همه قانون اساسی است که آیتالله خمینی را «سرمایه اجتماعی عظیم» قلمداد میکند.
مدعا این نیز نیست که خاتمی مدافع دموکراسی و آزادی و تکثرگرایی نیست. محل نزاع این است که در هویت سازی برای جنبش مد نظر خود، چه عناوینی «اصول موضوعه» یا «مولفههای اصلی» یا «اساس» را تشکیل میدهند؟
روایت میرحسین موسوی از جنبش سبز و هویتسازی او برای جنبش سبز، متفاوت از کاری است که آقای خاتمی کرده و میکند. اگر جنبش سبز میرحسین موسوی اصول و ارکانی داشته باشد، تا حدی که من میفهمم، اصول مقبول محمد خاتمی نقش محوری در آن ندارند.
آقای موسوی به خوبی دریافت که بالا کشیدن فتیله آیتالله خمینی در چراغ جنبش سبز، باعث دود کردن این چراغ و فرار جمع زیادی از دلبستگان به این جنبش خواهد شد. او برخلاف آقای خاتمی، فتیله آیتالله خمینی را پایین کشیده است.
مدعای نوشتار حاضر این نیست که میرحسین موسوی از اول این گونه فکر میکرد. آقای موسوی پس از انتخابات، همان میرحسین موسوی پیش از انتخابات نیست. هر چه زمان گذشت، او بیشتر و بیشتر تغییر کرد. تکیه اصلی وی پس از انتخابات بر مطالبات، کثرتگرایی، گفتوگو و نقد درونی است.
حال نوبت آن است که به هویتسازی آقای موسوی برای سبزها بنگریم و به این پرسش پاسخ گوئیم که او چه چیزهایی را اساس سبز بودن میداند؟
بیانیه شماره 11؛ خواستههای «نهضت سبز»
میرحسین موسوی در بیانیه شماره 11 که 14 شهریور ماه 1388 منتشر شد، به خواستهای «نهضت سبز» و راههای رسیدن به آن می پردازد. وی میگوید: «در نهضت سبزی که آغاز شده است ما امر غیرمتعارف و نابهنگامی نمیخواهیم. آنچه ما میخواهیم استیفای حقوق از دست رفته ملت است...برای رسیدن به آرمانهایی که پیش روی خویش داریم به جز ادامه راه سبزی که در این چند ماهه دنبال کردهاید پیشنهاد نمیکنم؛ راه سبز امید...ما در راهی که خداوند پیش رویمان قرار داده است از نماد سبز استفاده کردهایم تا پرچم دلبستگی نسبت به اسلامی باشد که اهل بیت پیامبر آموزگاران آن بودهاند؛ اهل بیت خرد، اهل بیت محبت، اهل بیت نورانیت و ما امید را سرمایه خود قرار دادهایم تا حاکی از هویت ایرانیمان باشد؛ امیدی که این ملت را از گردنههای سخت تاریخ عبور داده و حیات او را در تلخترین روزهای این سرزمین تداوم بخشیده است؛ راه سبز امید.»
پیشنهاد او، تشکیل شبکههای اجتماعی است: «آنچه اینک در جامعه ما نقشآفرینی میکند شبکه اجتماعی خود جوش و توانمندی است که در میان بخش وسیعی از مردم شکل گرفته و نسبت به پایمال شدن حقوق خود معترض است. این شبکه دارای ویژگیهای منحصر به فردی است که به هنگام تصمیمگیری در مورد راهحلها و اقدامات آتی، باید به آنها توجه کرد. آنچه اینجانب در پاسخ به سوال چه باید کرد پیشنهاد میکنم تقویت و تحکیم این شبکه اجتماعی است.»
آقای موسوی کارکردها و امتیازات شبکههای اجتماعی را بر میشمارد. اما میگوید تحمل دیگری و پذیرش تکثر، اساس این رویکرد است: «اساس چنین رویکرد متفاوتی، پذیرش واقعیت تعدد و تنوع باورها و نگرشهای موجود در خانواده بزرگ، باستانی و خداجوی ایران زمین است...مردم ما اینک با پوست و گوشت و استخوان خود دریافتهاند که تنها راه همزیستی مسالمتآمیز سلیقهها و گرایشها و اقشار، اقوام، مذاهب و ادیان گوناگونی که در این سرزمین پهناور زندگی میکنند اذعان به وجود تنوع و تعدد شیوههای زندگی و اجتماع بر کانون آن هویت دیرینهای است که آنان را به یکدیگر پیوند میزند.»
وی سپس 9 مطالبه را به عنوان خواستهای مرحله کنونی برای برون رفت از بحران مطرح میسازد:
1- تشکیل گروه حقیقتیاب و حکمیت مورد قبول همه ذینفعان در مورد انتخابات دهم ریاست جمهوری و رسیدگی به تخلفات و تقلبهای انجام گرفته و اعمال مجازات برای خاطیان.
2- اصلاح قانون انتخابات به صورتی که شرایط برای برگزاری عادلانه و منصفانه انتخابات و اطمینان مردم از این امر فراهم شود.
3- شناسایی و مجازات عاملان و آمران فجایعی که در حوادث پس از انتخابات بر علیه مردم انجام شده است در تمامی نهادهای نظامی، انتظامی و رسانهای.
4- رسیدگی به آسیبدیدگان حوادث پس از انتخابات و خانوادههای جانباختگان، آزادی همه دستاندرکاران، فعالان سیاسی و نیروهای مردمی دستگیر شده، مختومه کردن پروندهها، اعاده حیثیت از آنان و خاتمه یافتن تهدیدها و آزارهایی که همچنان برای واداشتن آنان به عدم تظلم و پیگیری حقوق شان انجام میشود.
5- اعمال اصل 168 قانون اساسی در خصوص تعریف جرم سیاسی و رسیدگی به جرایم سیاسی با حضور هیئت منصفه.
6- تضمین آزادی مطبوعات، تغییر رفتار جانبدارانه صدا و سیما، رفع محدودیتهای اعمال شده برای برخورداری احزاب، گروههای سیاسی و نگرشهای مختلف از ارائه دیدگاههای خود در رسانهها، به ویژه صدا و سیما و اصلاح قانون رسانه ملی به صورتی که رسانه ملی نسبت به اعمال خلاف قانون خود پاسخگو قرار گیرد.
7- به فعلیت درآمدن ظرفیتهای ایجاد شده در قالب تفسیر اصل 44 قانون اساسی برای ایجاد رسانههای شنیداری و دیداری خصوصی.
8- تضمین حق اساسی مردم در تشکیل اجتماعات و راهپیماییها با اعمال اصل 27 قانون اساسی.
9- تصویب منع مداخله نظامیان در امور سیاسی و جلوگیری از دخالت نیروهای مسلح در فعالیتهای اقتصادی.»
بیانیه شماره 13؛ اجرای بدون تنازل قانون اساسی
میرحسین موسوی در بیانیه شماره 13 که ششم مهرماه 1388 منتشر شد، بر «اجرای بدون تنازل قانون اساسی و بازگشت جمهوری اسلامی به اصالت اخلاقی نخستینش» تأکید میکند و میگوید: «ما جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد را میخواهیم».
اما همچنان مسئله اصلی، ساختن جنبش سبز از طریق شبکههای اجتماعی و بیرون آمدن مطالبات و طرحها از دل آنهاست.
«راه سبز را زندگی کردن، یعنی هر روز و همزمان که در خانههایمان و سرکارمان و در کوچه و خیابان و بر سر معیشتهای روزمره خود هستیم این پیام با غیرقابل انکارترین ندا تکرار شود، آن گونه که مسلمان بودن و ایرانی بودن و این زمانی بودن ما تکرار میشود. وقتی که سخن از تقویت شبکههای اجتماعی و یا زندگی کردن راه سبز میشود بلافاصله میپرسند چگونه؟ همانگونه که هستید. سخن از آن نیست شبکههای اجتماعی که وجود ندارند را شکل دهیم و قدرتمند کنیم؛ سخن از آن است كه قدرت مردم در شبکههای اجتماعی است که به صورت طبیعی و به هدایتی فطری درمیانشان شکل گرفته است، باید اهمیت آنها را درک کنیم.»
در بخش دیگری از این بیانیه آمده است: «آن وحدتی که ما به آن دعوت شدهایم در عین قبول تفاوتهاست و قدس روزی است که مسلمانان باید با تحمل تنوع در دیدگاههای خود درمان دردهای مشترکشان را دنبال کنند.»
بیانیه شماره 14؛ راه سبز یک بشارت است
میرحسین موسوی در بیانیه شماره 14 که به مناسبت روز 13 آبان منتشر شد، یکبار دیگر بر ساختن راه سبز اشاره میکند. وی میگوید:«راه سبز ما یک مسیر عقلانی است و این یک بشارت است، زیرا نشان میدهد که ما تا انتها بر سر خواستههای خود مستحکم خواهیم ایستاد...ساختن فردا را باید از امروز آغاز کنیم. باید برای فردا چنان مهیا باشیم که اگر همین فردا از راه رسید یکه نخوریم. باید هریک از ما مردم نه فقط نقش پیشوایی که مسئولیت آن را نیز بر عهده خود احساس کنیم. تاکید بر اجرای بدون تنازل قانون اساسی یک راهبرد کلیدی برای ساختن فرداست. با چنین راهبردی ما در تاریکی قدم نمیگذاریم و میراثهای به جا مانده از مبارزات نسلهای پیشین را به هیچ تقلیل نمیدهیم.»
بیانیه شماره 16؛ مسئله مردم انتخابات نیست
میرحسین موسوی، در بیانیه شماره 16 که به مناسبت 16 آذر منتشر شد، هوشیارانه پیوند جنبش سبز را با انتخابات 22 خرداد 88 قطع میکند و ریشه جنبش را به عامل دیگری میرساند؛ نادیده گرفتن بزرگی مردم ایران و بزرگی فروختن به آنان.
وی میگوید: «از ما میخواهند که مسئله انتخابات را فراموش کنیم، گویی مسئله مردم انتخابات است. چگونه توضیح دهیم که چنین نیست؟ مسئله مردم قطعا این نیست که فلانی باشد و فلانی نباشد؛ مسئله آنها این است که به یک ملت بزرگ بزرگی فروخته میشود. آن چیزی که مردم را عصبانی میکند و به واکنش وا میدارد آن است که به صریحترین لهجه بزرگی آنان انکار میشود.»
هویتسازی او برای جنبش سبز، هویتسازی سالادی است. سالاد سبزیجات یا سالاد میوهها. همه با حفظ هویت خویش در این ترکیب متکثر متنوع حضور دارند، نه فقط معتقدان به اسلام، انقلاب، جمهوری اسلامی، نظام و خط امام. این تفاوت/اختلاف کمی نیست.
آقای موسوی در این بیانیه میگوید: «در میان زیباییهای بسیاری که روزهای پیش از انتخابات را نورانی میکرد، زیباترین پدیده جمع شدن مردمی از سلیقههای گوناگون گرداگرد هم بود. آنها برای آن که به این کار موفق شوند تفاوتها و تنوعهایشان را کنار نمیگذاشتند، بلکه به رسمیت میشناختند. کسی لازم نمیدید که برای شرکت در این یکرنگی هویت خویش را از دست بدهد و دیگری شود. در آن یگانه شدنها حظی وجود داشت که فطرتهایمان میپسندید. آن زنجیرههای سبز انسانی که شهرهای ما را فرا گرفت نمایشی تهی از حقیقت نبود. قرار نبود بعد از آن که از پل گذشتیم به سرنوشت یکدیگر اهمیت ندهیم و جانهایمان نمیخواست که پس از چشیدن طعم آن یگانگی از نو پراکنده شویم. چنین چیزی بدون تردید نشانهای از طلوع بزرگی و رشد در حیات یک ملت است.»
سبز بودنی که او تعریف میکند، همه هویتهای معتقد به دموکراسی، حقوق بشر و حفظ تمامیت ارضی ایران را در بر میگیرد. او مینویسد: «آن پیروزی را میگویم که عبارت از غلبه یک حزب نیست، بلکه فراگیر شدن بلوغ یک ملت است؛ آن پیروزی که انسانها را همچون جوانههای یک مزرعه یکی یکی و گروه گروه بزرگ میکند و بی آن که لازم باشد هویت خود را از دست بدهند سبز میکند، تا جایی که خود زندانبان از کارهایی که میکند خجالت بکشد...این ما نبودیم که سبز را انتخاب کردیم، بلکه سبز بود که ما را برگزید. آیا ممکن است که این رنگ، برادران ما را نیز برگزیند؟ آری ممکن است، زیرا ذیجود کسی است که به حیلهٔ حیله زننده نگاه نمیکند و راه سبز شدن بر هیچ کس بسته نیست.»
بیانیه شماره 17؛ تاکید بر هویت اسلامی و ملی
میرحسین موسوی در بیانیه شماره 17 که 11 دیماه 88 منتشر شد، بر «هویت اسلامی و ملی و مخالف سلطه بیگانگان وفدار به قانون اساسی و جنبش سبز» تاکید میکند.
وی سبزها را معتقد به «تفسیر رحمانی از اسلام» میداند. بر استقلال و خودکفایی اقتصادی پای میفشارد و میگوید: «جنبش سبز مخالف دروغ است و آن را آفتی خانمان برانداز برای کشور میداند و از این رو دروغهای سیاسی و امنیتی و اقتصادی و فرهنگی و امثال آنرا خطری بزرگ برای کشور میدانیم.»
وی آنگاه پنج خواست را به عنوان مطالبات سبزها مطرح می سازد. اول: مسئولیت پذیری قوه مجریه در برابر قوه قضائیه و مجلس. دوم: تدوین قانون انتخابات جدید که انتخابت رقابتی آزاد و عادلانه را ممکن سازد و مانع دخالت غیر قانونی در فرایند انتخابات شود. سوم: آزادی زندانیان سیاسی. چهارم: آزادی رسانهها، عدم ارسال پارازیت بر شبکههای ماهوارهای، رفع محدودیت از اینترنت و رفع توقیف از مطبوعات تعطیل شده و پنجم: به رسمیت شناختن حق تجمعات قانونی و تشکیل احزاب و تشکلها.
بیانیه شماره 18؛ منشور جنبش سبز
میرحسین موسوی، در بیانیه شماره 18 که در سالگرد انتخابات 22 خرداد 88 منتشر شد، ابتدا به تحلیل یک سالگی جنبش سبز میپردازد. «گفتوگوی در حوزه عمومی» و عدم توسل به خشونت به عنوان حاصل گفتوگوی جمعی عقلانی را به عنوان بزرگترین دستاورد جنبش سبز به شمار میآورد و میگوید: «یک سال از پیدایش جنبش بینظیر سبز گذشته است و در این مدت سبزها مسافت بسیاری را در این مسیر امید طی کردهاند...جنبش سبز موجی از گفتوگو درباره مسائل مهم و سرنوشت ساز در حوزه عمومی بین مردم ایجاد کرده که در تاریخ معاصر ما بینظیر بوده است...به برکت همین تعامل و گفتوگوی جمعی، عقلانیت مردم همواره بر احساسات آنان غلبه کرده است و از این رو بدخواهان با تمام تلاشهایی که کردند نتوانستند مردم آسیب دیده و کشته داده و حبس دیده را به خشونت وا دارند.»
او سپس منشور خود را که «برای هماهنگی و همدلی بیشتر و تقویت هویت مشترک جنبش سبز تهیه شده» به «یاران سبز راه امید» تقدیم میکند. این منشور، در چند بخش تدوین شده است: ریشهها و اهداف، راهکارهای بنیادین، هویت سبز، ارزشهای سبز شامل کرامت انسانها و پرهیز از خشونت، عدالت، آزادی و برابری، اخلاق مداری و احترام به خلاقیت های فردی و اجتماعی و در نهایت قانون گرایی و مذاکره.
به گفته آقای موسوی رسیدن به اهداف جنبش سبز «مستلزم توافق و تاکید بر اصول حداقلی و مطالبات مشترک و ایجاد تعامل و هماهنگی میان همه نیروهایی است که باوجود داشتن هویت مستقل با پذیرش تکثر در درون جنبش، زیر چتر فراگیر جنبش درکنار یکدیگر قرار میگیرند» و حیات و بقای جنبش منوط به «گسترش فضای نقد و گفتوگو در درون و بیرون جنبش» است و فقط نقد دائمی میتواند «جنبش را از لغزش به ورطه تمامیت خواهی و فساد بر حذر دارد». «جنبش سبز موافق تکثر ومخالف انحصارطلبی است...گسترش و فعالسازی شبکههای اجتماعی - واقعی و مجازی- و تعمیق فضای گفتوگو بر سر اهداف و بنیانهای هویتی جنبش از جمله راهکارهای محوری است که مستلزم توجه ویژه تمام فعالان سبز است».
هویتسازی برای سبزها، بخش مهمی از کار و بار میرحسین موسوی است. در این میان، وی بر نقش «گنجینه ایرانی- اسلامی» در هویت سبزها، به طور ویژه تأکید میکند. اسلامی رحمانی که مردم را به زور دیندار نمیسازد و مبارزه با استفاده ابزاری از دین بخشی از هویت سبزها هستند. اما ایران هم بخش مهمی از سبز بودن است: «جنبش سبز جنبشی ایرانی- اسلامی است که در جستوجوی دستیابی به ایرانی آباد، آزاد و پیشرفته است. بر این اساس، هر فرد ایرانی که توسل به خرد جمعی توحیدی را به عنوان مبنای تلاش برای ایجاد فردای بهتر برای میهن خویش بپذیرد در زمره فعالان جنبش سبز به شمار میآید.»
جنبش «ایران را متعلق به همه ایرانیان میداند...جنبش سبز بر حفظ و تقویت ارزش های والای فرهنگ ایرانی و سرمایههای غنی انباشته شده در رسوم و مناسبتهای ملی تاکید میکند و در این راه تقدسزدایی از تعصبهای نابجا و آگاهیبخشی درباره ویژگیهای هویت آفرین آیینهای ملی و مذهبی را وجه همت خویش قرار میدهد».
میرحسین موسوی سبز بودن را موافقت با همه اندیشهها و مخالفت با حذف هر اندیشه و دیدگاه قلمداد میکند. یکی از موارد متمایز کننده او از محمد خاتمی، تأکید دائمی او بر حقوق اقلیتهای قومی و مذهبی و مخالفت با هر گونه تبعیض جنسیتی است. وی میگوید: «نفی هرگونه انحصار فکری، رسانهای و سیاسی و همچنین مبارزه با حذف فیزیکی هر اندیشه و دیدگاه در سرلوحه اهداف جنبش سبز قرار دارد. ضروری است در این جهت، برای رهایی مردم از هرگونه سلطه سیاسی، اجتماعی و فرهنگی تلاش شود. جنبش سبز بر حمایت از حقوق زنان، نفی هر گونه تبعیض جنسیتی و حمایت از حقوق اقلیتها و اقوام تاکید ویژه دارد.»
دیدارهای میرحسین موسوی با محمد خاتمی
گزارش سه دیدار میرحسین موسوی و محمد خاتمی در روزهای 24 مهرماه 88، 14 تیرماه 89 و پنجم مهرماه 89 نیز جالب است.
در گزارشهای رسمی منتشر شده از این دیدارها، هیچ سخنی از جنبش سبز وجود ندارد. بعید است آقای موسوی چنان خواستی داشته باشد. به احتمال زیاد، او بوده که باید از ذکر نام «جنبش سبز» در گزارش دیدارها چشم پوشی میکرده است. آقای خاتمی و میرحسین موسوی در سومین دیدار خود «بر تداوم هماهنگی موجود میان اصلاح طلبان در همه زمینهها تأکید کردند».
به این ترتیب، در گزارش جلسه مشترک از عنوان «اصلاح طلبان» به جای «سبزها» استفاده شده است. این واقعیت نیز نشان دهنده تأکیدی است که محمد خاتمی بر نظرات و پیش کسوتی خود دارد. اما تفاوت دیدگاهها منحصر به آنچه گفته شد، نیست. مسائل مهمتری هم وجود دارد که راهها را جدا میسازند.
بخش اول- جنبش اصلاح طلبی خاتمی
آقای پیرو حسین
سلام
بسیاری از مردم هم هستند که با این بخش از عقاید ایشان که به امام!! و اسلام طالبانی و جنایت پیشه اختراع شده توسط او و سایر حضرات بر می گردد کاملا مخالف و بلکه دیگر خیلی هم خسته و در مرز انفجار هستند.
به قول ما ایرانی ها: این قوم عرب پرست را وهم برداشته و خیالاتی شده اند
در ابتدا سلام !
در نقد نوشته ی شما باید عرض کنم که بر خلاف ادعای شما ( که نمی دونم مخاطب خود را چه کسانی و با چه عقایدی فرض می کنید!!) میر حسین جزء تنها شخصیتهای سیاسی هست که نظراتش در طول عمر سیاسی اش تغیراتی چندان نداشته.در مورد فلسطین،اسرائیل،انقلاب، امام، مجلس ششم، اصلاح طلبان، انتخابات 88 و حوادث بعد از آن.شما با چه تحلیلی می گویید به قول ادبیات وزین شما! فتیله ی امام را پایین کشید؟؟ مهندس چه قبل و بعد از انتخابات خود را فردی معتقد به امام و انقلاب معرفی کرد و آن چیزی را که بود صادقانه به مردم زد.او خود را همیشه همراه مردم می داند و عقاید خود را می گوید که البته بسیاری از مردم هم با او هم اعتقاد هستند.
به قول اصولگرایان: آقای گنجی! خارج کشور خیالاتی تان کرده.
من براتون ارزش زیادی قائلم.. چون شما رو جزو کسانی میدونم که در راهبرد اطلاجات قدمهای بزرگی گذاشتید و تاوانهای سنگینی دادید.. هرچند مخالف تندرویها بودم و هستم.\nآقای گنجی مطمئنا خاتمی خاتمی است، موسوی موسوی و هرکدام تفکری دارند.. اما خیلی از رای مردم به موسوی بخاطر حمایت خاتمی از او بود.\nدر اینکه خاتمی مرد محبوب چامعه ایرانی ایست شکی نیست و من نمیدونم شما که زمانی از یاران خاتمی بودید و به اعتقاد من اگر دوران اصلاحات خاتمی نبود شید هیچکدامتان فرصت ابراز عقیده نمیافتید و اینطور که الان تحلیلگر هستید نمیتوانستید خود را به مردم بشناسونید چه اصراری به تخریب خاتمی دارید؟! آیا غیر از این است کهک فکر میکنید خاتمی باید در دورانی که شما و امصال شما زندانی بود بی گدار به اب میزد و تندروی میکرد و چون این کار را نکرد از طرف شما و دیگر همراهان مطرود شد؟!\n\nمثل اینکه شما هم یادتان رفته فضای ایران چگونه است؟ مثل اینکه شما هم یادتان رفته فعلا برای راهبردن این جنبش ناچاریم خودمان را در یک سری چهارچوب قرار بدیم\nبسیاری از سبزهای نه انقلاب رو قبول دارن نه اما خینی و نه باقی مسائل اما برای همراهی موفق امیز تر حتی عکس امام رو هم دست میگیرن! این دلیل نمیشه که میخوایم به عقب برگردیم بلکه وقتی الان به کوچکترین چیزی انگ میزنن و دستگیر میکنن نبایدسرمون رو تو دهن شیر کنیم که سرکوب بشیم بلکه باید ارو اروم پیش بریم\nآقای خاتمی ممکن است نظری متفوادت داشته باشد اما از کجا معلوم که نیمی از حرفهایش برای حفظ جنبش نباشد؟ خوبه خاتمی بیاد و بگه جنبش سبز همه اپوزیسیون خارج رو قبول داره و سلطنت طلبها هم جزوی از ما هستند(یا مجاهدین یا....) اونوقت همین قد که هیچی نمگه مورد اتهامه وای به جال اینکه همچین چیزی بگه و بعد کیهان نشینها بگن بفرمایید شخص خود خاتمی هم اعتراف کرد که جنبش سبز همراه اپوزیسیونه!\n\nخلاصه کلام در اینکه موسوی جسارتی بالاتر از خاتمی دارد و تفاوت ارا دارند شکی نیست اما آقای گنجی عزیز به حرمت روزهایی که اجازه دشاتی در دوران اصلاحات خاتمی بنویسی و ابراز وجود کنی به حرمت جنبش سبز دست از سر کینه توزیهای شخصی با خاتمی بردارید..
همواره انتظار نظرات متفاوت از مقاله های شما دارم و این بار هم نا امیدم نکردید. به گمان من تحلیل های مختلف باید مطرح شود و مردم بدانند چه چیزی را نمی خواهند و چه چیزی را می خواهند و هر کسی از ظن خودش یار کسی نشود
کاری به این ندارم که چرا کیهانیان ایشان را اکبر پونز مینامند\n\nولی اینرو خوب میدونم که گنجی آدم تندرویست\n\nپریدنش به رفسنجانی اون موقع برای اصلاحات هزینه داشت\n\nحالا یا امام زمان رو انکار میکنه\n\nیا در پی اختراع اختلاف بین سبزهاست\n\nآیا اینها همه تصادفی اند
خوب که چي؟اين که موسوي و خاتمي و کروبي و ميليارد ها آدم ديگه با همديگه تفاوت دارن چيز عجيبي نيست.\nشگفتي من اينه که اين نتونستم از نظرات شما حداقل نفعي براي جنبش پيدا کنم.\nنمي دونم چرا اصرار داريم که آدم هاي مختلف رو از جنبش حذف کنيم.\nاين نوشته ها من رو ياد حرف خامنه اي ميندازه که گفته ادامه بي بصيرتي قابل قبول نيست.خوب يعني اينکه هر کس به جز انديشه ما فکر کنه بي بصيرته.آقاي گنجي با احترامي که براتون قائلم بايد بگم صحبت هاي شما هم در ادامه گسترش بصيرتي هست که فقط خودتون بهش اعتقاد داريد.\nموفق باشيد.
آیا بهتر نیست بجای توهین و بد دهنی با دید مخالف خود در صدد پاسخ گویی منطقی به او بود چرا هنوز بعد از ۸ سال دوران اصلاحات و ۲ سال جنبش سبز باز همان فرهنگ “یا با مایی یا با دشمن ما” در تفکر ما لانه دارد. همین آقا با ۵ سال زندان در دوران اصلاحات سمبل مقاومت جنبش دانشجویی داخل بود بلافاصله بعد از انتقاد از اصلاحات و شیوه کجدار و مریض رهبران با ولایت مطلقه مورد بیمهری و انتقاد قرار گرفت. از اینکه طرح چنین نقطه نظرات انتقادی در درن جنبش سبز میتواند خوراک تبلیغاتی برای امسال کیهان و غیره درست کند نباید ما را از دفاع از آزادی عقیده و بیان که از جمله برنامه ریاست جمهوری آقای موسوی بود. ما تا منطق مقابله با مخالف فکری خود را یاد نگیریم همچنان اینها بر ما حکومت خواهند کرد. ما باید تحمل نقد شدن را داشته باشیم.
جناب آقای گنجی، همه انسانها متفاوتند، تاکید بر تفاوتهای آقایان موسوی، خاتمی و کروبی در این برهه زمانی چه سودی برای مردم ایران دارد، به جز تفرقه افکنی؟ آیا این دقیقا مخالف نظریه آقای موسوی نیست که میگوید «جنبش سبز مستلزم توافق و تاکید بر اصول حداقلی و مطالبات مشترک و ایجاد تعامل و هماهنگی میان همه نیروهایی است که باوجود داشتن هویت مستقل با پذیرش تکثر در درون جنبش، زیر چتر فراگیر جنبش درکنار یکدیگر قرار میگیرند»\nدر ضمن، بر خلاف گفته جناب عالی، آقای خاتمی هم از جنبش سبز نام میبرد، رجوع شود به:\nخاتمی: جامعه ایران، اخلاقی نیست \nسال گذشته آقای خاتمی در سالروز شست و ششمین تولد خود گفته بود: مطمئن باشید که جنبش سبز از مسیر خود بازنمیگردد.\n\nخداوند همه ما را به راه راست هدایت کند.
Khedmate jenaabe ganji ba salaam\nmibakhshid keh finglish minevisam vali chekonam keh dast kootaah va khormaa bar nakhil.:\nMamnoon az inkeh paaybande aghaayedetaan hastid va nazarate mokhaalef ba khodetaan ra dar een safheh chaap mikonid.\nbeh nazaram shoma goftdi keh “democraasi yaani yek baazi ba ghavaaede ma’aloom baraaye residan beh natijeh nama’aloom” dast marizaad aghaaye ganji keh paaybande een ghavaaede maaloom hastid.\n\nKhedmate oon doost azizemoon Sina arz mikonam keh 7 saal dar zendaane jomhoori moondan va beh paaye marg residan shaayad albateh shaayd keh gooyaaie paaibandi aghaaye ganji beh aghaayedeshaan baashad. man ziaad motmaen nistam vali hatman jenaabe Sina een sharaayet ra khodeshaan tajrobeh kardehand va midaanand keh pardaakhte 7 saal az zendegi baraaye esbaat paaybandi beh aghaayed kaafi nist. omidvaaram keh eeshoon dar kaari keh mikonand paayband baashand.
مرسی آقای گنجی . تحلیل خوبی بود.
گنجی ! به عنوان یک ایرانی سبز اینو میگم : ازت بدم میاد.ای فرصت طلب نا مطلوب !
اقای گنجی، دنبال چی هستید؟ هویت برای خدتون یا از بین بردن و خورد کردن شخصیت دیگران؟، شما هیچ جایی در جنبش سبز ندارید و کور خوندید اگر خیال میکنید میتوانید نقش روشنگر بازی کنید.مرد بودید میموندید داخل ایران این نقش را بازی میکردید