نسخه آرشیو شده
نسخه ایرانی سکولاریسم

سکولاریسم ایران نباید مذهب‌ستیز باشد
پارس تایمز
از میان متن

  • سکولاریسم ایران نباید در تعارض با مذهب قرار بگیرد، این سکولاریسم نباید مذهب‌ستیز باشد، این سکولاریسم باید نشان دهد که خشونتی با مذهب ندارد، مذهب می‌تواند به لحاظ ارزشی نقش خود را ایفا کند
آزاده کیان
یکشنبه ۱۷ بهمن ۱۳۸۹ - ۲۰:۵۲ | کد خبر: 57987

آزاده کیان جامعه شناس در پاریس می‌گوید سکولاریسمی در ایران جواب می‌دهد که مذهب‌ستیز نباشد. باید دین‌داری با دموکراسی و دموکراسی‌خواهی و همچنین با مدرنیته در تضاد قرار نداشته باشد.

آزاده کیان، پژوهشگر و جامعه شناس و استاد دانشگاه در پاریس به این سوال مردمک پاسخ داده است که آیا سکولاریسم نسخه‌ دردهای جامعه ایران و نجات‌بخش است؟

به‌طور کلی، سکولاریسم نجات‌بخش هیچ‌کدام از کشورهای منطقه که تلاش کرده‌اند این مدل را بر کشور خود مستولی کنند نبوده. نمونه ناموفق آن هم ترکیه است که از سال‌های 1920 آتا‌تورک تصمیم می‌گیرد سیستم ترکیه را سکولار کند و این کار را هم انجام می‌دهد. 

سکولاریسم با دموکراسی مترادف نیست. یک نظام می‌تواند سکولار باشد، اما دموکراتیک نباشد. 

این بحث الان در دنیای اسلام هست که آیا می‌شود کشوری یا نظامی دموکراتیک باشد ولی اسلامی هم باشد؟ از طرف دیگر، وقتی ما از سکولاریسم صحبت می‌کنیم منظور ما دقیقاً چیست؟ اگر منظورمان لائیسیته‌ به شکل و سبک فرانسوی باشد،‌ فکر نمی‌کنم این مدل بتواند جهان‌شمول قلمداد شود.

حتی وقتی به کشورهای اروپایی هم نگاه می‌کنید، می‌بینید که در کشورهای اروپایی سکولار، که در قوانین اساسی‌شان جدایی دین از دولت وجود دارد، در عمل در بعضی از این کشورها این جدایی دیده نمی‌شود. برای مثال، در انگلیس، ملکه رئیس کلیسای انگلیکان هم هست. پس چه طور می‌شود گفت در انگلیس لائیسیته به معنای فرانسوی آن وجود دارد؟ یا در آلمان، که بخشی از مالیات‌شان می‌تواند برای کلیساها خرج شود، یعنی این مدل خاصی از سکولاریسم است. پس مهم است که بدانیم منظور ما از سکولاریسم چیست.

در مدل ترکیه، در‌واقع دولت بر مذهب حکومت می‌کند و مستولی است. در‌واقع، نمی‌توان گفت جدایی دین از دولت به شکل فرانسوی در ترکیه وجود دارد، بلکه این مذهب است که تحت استیلای دولت قرار گرفته است و نتیجه‌اش را می‌بینیم. حزبی که امروزدر ترکیه بر سر قدرت است یک حزب اسلام‌گرای محافظه‌کار است. به همین دلیل هم این سؤال پیش می‌آید که منظور ما از جدایی دین از دولت چیست؟

به هر حال، اگر این مدل را در نظر بگیریم، باید بتوانیم آن را با خصوصیات فرهنگی و تاریخی هر مملکتی تطبیق دهیم و بر اساس آن سنتزی که می‌توانیم در‌بیاوریم از سکولاریسم صحبت کنیم نه این که مدل خاصی داشته باشیم و فکر کنیم که این مدل حتماً جهان‌شمول است و همه جای دنیا می‌تواند اعمال شود.

سکولاریسم فرانسوی و مشکل جهان‌شمولی

لائیسیته‌ای که در فرانسه وجود دارد از سال 1905 نهادینه شده و دولت را از هرگونه دخالت در امور مذهبی به دور می‌دارد و در‌واقع خواهان جدایی کامل مذهب و دولت است. اما در همین مملکت هم آنچه شما مشاهده می‌کنید، این است که قبل از 1905،که این قانون نهادینه شود، کشور پیشینه مسیحی داشته و تعداد زیادی از کلیساهای این کشور ثروتمند هستند و امکاناتی دارند که حتی باعث می‌شود اساساً خواهان ورود دولت به حیطه مذهب نباشند.

ولی مذاهب جدیدی که به این کشور وارد شده‌اند، به‌خصوص اسلام، پیشینه و ثروت کلیساها را ندارند. خیلی وقت‌ها مسلمانان فرانسه امکان مالی ساخت مسجدی در فرانسه را ندارند، چون اکثر قریب به اتفاق آن‌ها از کشورهایی مانند الجزایر، مراکش یا ترکیه به فرانسه مهاجرت کرده‌اند. بسیاری از مواقع کشورهایی مانند عربستان یا مراکش برای ساخت مساجد کمک مالی می‌کنند که به دخالت در اسلامِ فرانسه نیز منجر می‌شود. این‌ها مشکلات و تنش‌هایی است که در لائیسیته فرانسوی مشاهده می‌کنیم.

اما در مورد ایران باید گفت که ایران قبل از انقلاب نیز مسلمان بوده و شما اگر به قانون اساسی بعد از انقلاب مشروطه هم که نگاه کنید، یک قانون اساسی کاملاً اسلامی است و در اصل اول آمده سلطنت موهبتی است الهی. پس نمی‌توان گفت که این قانون اساسی برخلاف اسلام بوده، اما جوری تنظیم شده بود که با وجود آن که اسلام و روحانیت را کاملاً به رسمیت می‌شناخت و از طریق شورای قانون اساسی به آن‌ها اجازه دخالت در امور سیاسی را هم می‌داد، ولی تا حدی هم تلاش می‌کرد از حیطه دخالت‌شان جلوگیری کند.

آنچه بعد از انقلاب می‌بینیم نهاد ولایت فقیه است و این واقعیت که ولی‌فقیه تمام نهادهای غیر انتخابی را انتخاب می‌کند و از سوی دیگر به آن‌ها این اجازه را می‌دهد که امور سیاسی مملکت را تنظیم کنند و به عهده بگیرند. منظورم به‌خصوص شورای نگهبان است یا مثلاً روسا و اعضای قوه قضاییه که نهاد رهبری انتخاب‌شان می‌کند. آنچه ما می‌بینیم گستره‌ دخالت مذهب در سیاست است که افرایش مشهودی پیدا کرده و در تمام نهادها دخالت مذهب را می‌بینید.

از طرف دیگر، دخالت کامل مذهب در قوانین است. به‌طور مثال، تمام قوانین مربوط به خانواده، تمام قوانین مربوط به حقوق زنان یا قانون مجازات اسلامی که برگرفته از قوانین اسلامی است، از حیطه‌هایی هستند که از ابتدای انقلاب تاکنون دخالت کامل مذهب را در آن‌ها می‌بینید. مسائلی که جنبش‌های اجتماعی اخیر در ایران، به‌خصوص جنبش زنان، بسیار خواهان آن هستند و مسئله جدایی دین از دولت را که مطرح می‌کنند به‌خاطر وجود قوانینی است که نابرابری‌های بین زنان و مردان را بسیار تشدید کرده است یا جایی که نابرابری بین اقلیت‌ها و اکثریت‌ مذهبی به واسطه وجود همین قوانین تشدید شده‌اند یا اقلیت‌هایی که از طرف اسلام شناخته شده هم نیستند مانند بهایی‌ها.

به همین دلیل، یعنی به‌خاطر عملکرد اسلام سیاسی است که امروزه جنبش‌های اجتماعی اخیر ایران خواهان جدایی دین از دولت هستند، چون از سیاسی شدن اسلام در ایران به طور ابزارگرایانه استفاده شده و تلاش کسانی که بر سر قدرت هستند این است که از طریق ابزاری کردن اسلام مخالفین خود را که بعضاً در همین جنبش‌های اجتماعی شرکت دارند از بین ببرند. خود این مسأله باعث شده کسانی که با نظام فعلی، به دلیل این که ضد دموکراتیک، زن ستیز و جوان ستیز است، مخالف هستند خواهان جدایی این دو حیطه از هم باشند. امروزه اسلام ابزار سیاسی در دست حاکمان فعلی شده است.

نسخه ایرانی سکولاریسم

من مدل خاصی از سکولاریسم را در مدنظر ندارم. جامعه ایران جامعه‌ای است که مذاهب مختلفی در آن وجود دارد. جامعه‌ای است که حتی در میان مسلمانان آن اکثریت شیعه و اقلیت سنی وجود دارد و به خاطر قانون اساسی‌اش اهم قدرت را نه تنها به مسلمانان بلکه به شیعیان داده و حتی امروز سنی‌ها در ایران تحت ظلم قرار گرفته‌اند.

از طرف دیگر، به نظر من، تا جایی که از جامعه ایران شناخت دارم، اکثر مردم ایران هنوز به مذهب وابستگی دارند، اما نوع دین‌داری جدید به‌خصوص میان نسل جدید و جوان دیده می‌شود و در نسل‌های قدیمی‌تر هم دینداری نزدیک به صوفی‌گری دیده می‌شود که آن هم با اسلام در ارتباط است.

به همین دلیل، خواست حاکم کردن سکولاریسمی که کاملاً درخشونت با مذهب قرار بگیرد در ایران (حداقل فعلاً) پا نخواهد گرفت. این سکولاریسم نباید در تعارض با مذهب قرار بگیرد، این سکولاریسم نباید مذهب‌ستیز باشد، این سکولاریسم باید نشان دهد که خشونتی با مذهب ندارد، مذهب می‌تواند به لحاظ ارزشی نقش خود را ایفا کند.

متأسفانه امروز مذهب نقش ارزشی خود را ایفا نمی‌کند، بلکه نقش ضدارزشی ایفا می‌کند، به‌ این دلیل که سیاسی شده است. سکولاریسمی که من به آن فکر می‌کنم در خشونت با مذهب قرار ندارد بلکه جایگاه مذهب را در حیطه ارزش‌ها می‌بیند و نه در حیطه نهادها و قوانین. به همین دلیل لائیسیته فرانسوی نمی‌تواند در ایران پیاده شود و نباید هم پیاده شود.

اصولاً ما باید به مفهومی از مذهب برسیم که دین‌داری با دموکراسی و دموکراسی‌خواهی و همچنین با مدرنیته در تضاد قرار نداشته باشد و این تلاش به لحاظ روشنفکری آغاز شده، ولی متأسفانه به دلایل سیاسی نگذاشته‌اند به جایی برسد. من فکر می‌کنم ما باید مدل ایرانی سکولاریسم را ایجاد کنیم که این مدل البته وجود ندارد.

این مطلب را به اشتراک بگذارید

آگهی