نسخه آرشیو شده
دهمین انتخابات ریاست جمهوری

بازی قدرت؛ برد هاشمی و باخت خامنه‌ای
عکس از khameni.ir
از میان متن

  • تا قبل از انتخابات اگر در حوزه سياسی جمهوری اسلامی يک خط می‌کشيديد آن‌هايی که در طرفين قرار گرفته بودند را می‌شد اسم برد. در يک طرف رفسنجانی، خاتمی، کروبی و موسوی و در طرف ديگر جنتی، مصباح، يزدی و احمدی‌نژاد
چهارشنبه ۲۶ آبان ۱۳۸۹ - ۰۸:۰۴ | کد خبر: 58100

همایون خیری، نویسنده وبلاگ آزادنویس، به بررسی نقش علی‌اکبر هاشمی رفسنجانی و آیت‌الله خامنه‌ای در دستگاه سیاسی ایران پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 88 می‌پردازد.

تا قبل از انتخابات اگر در حوزه سياسی جمهوری اسلامی يک خط می‌کشيديد آن‌هايی که در طرفين قرار گرفته بودند را می‌شد اسم برد. در يک طرف رفسنجانی، خاتمی، کروبی و موسوی و در طرف ديگر جنتی، مصباح، يزدی و احمدی‌نژاد. تا پيش از انتخابات تصور رايج بر اين بود که عليرغم منش خامنه‌ای برای مقابله با منتقدانش اما او ترجيح خواهد داد رهبر هر دو گروه باشد منتها اين تصوير با جانبداری خامنه‌ای از احمدی‌نژاد در خطبه‌های نماز جمعه به کلی در هم ريخت. اين را بايد بزرگ‌ترين خطای زندگی سياسی خامنه‌ای شمرد که در واقع او را وارد همان جاده‌ای کرد که شريعمتداری سال‌ها پيش درباره‌اش نوشته بود. راندن در جاده يکطرفه، بدون ترمز و از جا کندن فرمان. از همينجا به بعد آن خطی که طرفين سياست در جمهوری اسلامی را از هم جدا می‌کرد دچار تغييرات بزرگی شد.

ورود خامنه‌ای به جرگه طرفداران احمدی‌نژاد باعث شد مکان رهبری خالی بماند و خطبه‌های رفسنجانی در نماز جمعه او را به مرز ميان جناح‌ها سوق داد. هوشمندی رفسنجانی باعث شده تا بعد از آن نماز جمعه موضعگيری‌اش درباره حوادث دست نخورده باقی بماند و عملن خامنه‌ای به حاشيه رانده شود. از آن طرف هم دو تا از مهره‌ها از گردونه بيرون رفتند. يکی محمد يزدی که بعد از اين که به رفسنجانی گفت «آقا تو چه کاره‌ای» و پاسخ رفسنجانی که بعضی نامه‌های مربوط به دوران خمينی را رومی‌کند از ميدان خارج شد و يکی هم مصباح که قرار بود از جنبه‌ی تئوريک از گروه احمدی‌نژاد پشتيبانی کند. علت خروج مصباح ورود خامنه‌ای به گروه احمدی‌نژاد بود.

حالا اين خامنه‌ای‌ست که دارد نقش تئوريسين را بازی می‌کند و اگر خبرها را دنبال کنيد متوجه می‌شويد که حمايت خامنه‌ای از احمدی‌نژاد فقط از جنبه‌ی تئوری‌پردازی‌ست و سکان عملگرايی در دست احمدی‌نژاد است. بهترين نمونه‌اش همين حرفی‌ست که خامنه‌ای اخيرن در ديدار با جامعه مدرسین حوزه علمیه قم گفته که «هیچ رئیس‌جمهوری به اندازه او [احمدی‌نژاد] از اسلام و آرمان‌‌ها و ارزش‌های اسلامی در سازمان ملل سخن نگفته و بنده با آنکه همواره به مسئولان انتقاد کرده‌ام، اما انصافا او بوده که نام امام زمان و حضرت زهرا را در محافل بین‌المللی احیا کرده است.» فقط يک تئوريسين می‌تواند برای نام بردن از اسامی دينی خوشحال باشد در حالی که عملن احمدی‌نژاد کتيبه کوروش را به ايران آورده. يا بگويد «مسئولان فعلی با حجاب فقهی مخالف نیستند ولی در تاکتیک‌ها اختلاف وجود دارد.» حجاب فقهی فقط در تئوری‌ وجود دارد ولی در تاکتيک يعنی در عمل پليس جمهوری اسلامی سی سال است دارد می‌گيرد و می‌بندد و حضرات کار ديگری نتوانسته‌اند از پيش ببرند. بنابراين مصباح از خط مقدم خارج شد و حالا هم بابت اين خروج در نشريه موسسه‌اش برای دار و دسته احمدی‌نژاد خط و نشان کشيده که «احمدی‌نژاد به ناکجاآباد می‌رود.»

حالا اگر دوباره آن خط را رسم کنيم در يک طرف خاتمی، کروبی و موسوی قرار گرفته‌اند و روبروی‌شان خامنه‌ای، جنتی و احمدی‌نژاد. رفسنجانی هم ايستاده است در ميانه ميدان. شلوغ‌ بازی‌های اهل مجلس فقط برای اين است که کاری انجام داده باشند وگرنه هيچ اتفاقی در خارج از اين ميدان رخ نخواهد داد.

برای اين که مطمئن بشويد چقدر توازن قوا برقرار است کافی‌ست سرمقاله هشتم مهر روزنامه جمهوری اسلامی خطاب به صادق لاريجانی يعنی قاضی‌القضات جمهوری اسلامی را بخوانيد که در آن نسبت به حرف‌های لاريجانی به رفسنجانی تندترين الفاظ به کار برده شده. تندترين نهيب اين است که «شما هرگاه و هر جا که سخن می‌گوئید شایسته است با توجه به این سه ویژگی که برایتان برشمردیم باشد.» لحن اين سرمقاله و ايراد دستوری درباره واژه «منبطل» لاريجانی را در حد يک ميرزا بنويس پايين آورده و البته نشان می‌دهد اگر گروه خامنه‌ای بخواهند آدم‌های ديگری را وارد گود کنند از آن طرف هم کسانی هستند که جواب او را بدهند. بنابراين به نظر من همه چيز در همان نفرات اصلی دو گروه و رفسنجانی خلاصه شده است.

يکی از اتفاقاتی که حالا دارد رخ می‌دهد، و به نظر من، در روزهای آينده سرعت تحولات را بيشتر می‌کند فشاری‌ست که برای برگرداندن مهدی هاشمی دارند وارد می‌کنند. از قضا اگر آدم عاقلی در آن طرف، يعنی در جناح خامنه‌ای، بود به چنين کاری دست نمی‌زد منتها هنوز خامنه‌ای در همان جاده يکطرفه دارد می‌راند و سخنگوی جناح‌شان، يعنی جنتی، را هم مأمور اعلام عمومی دستگيری مهدی هاشمی کرده. جالب است که گروه خامنه‌ای از افتضاح اعلام پول‌های ميلياردی جنتی هنوز خلاص نشده‌اند و باز هم او را مأمور به يک اعلام تازه می‌کنند. اين که چرا اين اتفاق می‌افتد، به نظر من، مربوط است به رقابت داخلی ميان جنتی و آدم‌های ديگری که می‌خواهند وارد گروه بشوند. هر کسی بتواند شور گروهی را حفظ کند در گروه می‌ماند و فعلن جنتی‌ست که اين بار را به دوش می‌کشد ولی بهترين کانديدای جايگزينی جنتی احمد خاتمی‌ست که در جريان حرف‌های يزدی به عنوان شفيع او به ديدار رفسنجانی رفت. طبيعی‌ست که احمد خاتمی می‌بايست همطراز يزدی باشد که بتواند شفاعت او را بکند.

خوب تا جايی که اينطرف و آنطرف داستان را خوانده‌ام ورود مهدی هاشمی برای جناح خاتمی و کروبی و موسوی خيلی سودمندتر است و اگر کسانی مشتاق برگشت مهدی هاشمی باشند لاجرم جناح مخالف احمدی‌نژاد هستند. چرا؟ دستگيری تمام معترضان و منتقدان انتخابات به يک نتيجه رسيد. اين که همه‌شان اعتراف کردند که خطا کرده‌اند و برای مخالفت‌شان هم از مهدی هاشمی پول دريافت کرده‌اند. در واقع هدف اين بوده که آن‌ها را وادارند که به طور مستقيم يا غير مستقيم بگويند اين رفسنجانی بوده که تنور مخالفان را گرم می‌کرده. آدم‌هايی نظير ابطحی و عطريانفر همين کار را کردند. منتها کسی شک ندارد که رفسنجانی چنين کاری می‌کرده همانطوری که از کارگزاران سازندگی حمايت کرد.

اگر قرار بود با حمايتی که رفسنجانی از کارگزاران کرده بود می‌توانستند او را پايين بکشند می‌بايست در جريان محاکمات شهرداران تهران و بخصوص کرباسچی چنين کاری می‌کردند. ولی بحث بر سر نحوه حمايت است، کاری که رفسنجانی با مهارت آن را انجام می‌دهد و خامنه‌ای آن را در بدترين شکل ممکن انجام داد و حيات سياسی‌اش را با بدنامی به پايان رساند. اما يک نکته‌ی مهم ديگر هم هست. در تاريخ سی ساله جمهوری اسلامی نمونه‌های زيادی وجود دارد که پدر و پسر در دو جناح مخالف بوده‌اند و پسر در حالی تنبيه يا متنبه يا اعدام شده که پدر در بالاترين مقام‌های سياسی بوده، يکی از نمونه‌ها پسر محسن رضايی‌ست اما نمونه بهتر از او پسر جنتی‌ست که به عنوان مجاهد اعدام شد. اما نمونه‌های ديگری هم هست که آدم‌های درجه يک مقامات سياسی به طور رسمی بر عليه جمهوری اسلامی بوده‌اند. بهترين نمونه شيخ علی تهرانی، شوهر خواهر خامنه‌ای‌ست که هم او و هم خواهر خامنه‌ای هر دو در دوران جنگ در عراق بودند و رسمن بر عليه جمهوری اسلامی در رسانه‌های عراق موضعگيری می‌کردند. بنابراين اگر مهدی هاشمی را از اين زاويه نگاه کنيم به طور اصولی نمی‌توان به رفسنجانی فشار سياسی وارد کرد. يادتان هست که منتظری هم در مورد پسرش محمد در ابتدای انقلاب چنين موضعگيری کرد. ولی در شرايط جدی‌تر کافی‌ست رفسنجانی باب گفتگو درباره شيخ علی تهرانی و همسرش يا پسر جنتی را باز کند و اوضاع به همان منوالی پيش برود که در مورد محمد يزدی پيش رفت.

با اين همه، شرايط امروز در مورد مهدی هاشمی کاملن فرق می‌کند. حالا او از جنبه اجتماعی به گروهی تعلق دارد که معترضان به نتيجه انتخابات در آن هستند. برخورد با او از جنبه سياسی و اجتماعی او را در همان طبقه‌ای قرار خواهد داد که باقی معترضان قرار دارند. حتی اگر با او مصاحبه تلويزيونی هم انجام بدهند و او رسمن بگويد که از معترضان حمايت می‌کرده باز چيزی در داستان تغيير نمی‌کند چون همه را پيش از اين ديگران گفته‌اند. از جنبه اجتماعی برخورد با مهدی هاشمی او را همطراز باقی معترضان زندانی قرار خواهد داد و به افزايش قدرت سياسی رفسنجانی کمک خواهد کرد و اين در حالی‌ست که از نظر کودتاچی‌ها هيچ قسمتی از داستان پنهان باقی نمانده که آن‌ها در موردش ندانند و اين يعنی ورود مهدی هاشمی به روشن شدن هيچ نقطه تاريکی از داستان انتخابات کمک نخواهد کرد. به نظر من، حتی اگر بنا باشد دانشگاه آزاد را هم از دست گروه رفسنجانی خارج کنند باز هم چيزی بيشتر از اين نخواهد بود که همين حالا انجام شده و وقف دانشگاه را باطل کرده‌اند. به عبارت ديگر ورود مهدی هاشمی به ايران به اندازه اضافه شدن يک نفر به آمار زندانی‌های انتخابات برای احمدی‌نژاد سودآور است ولی چندين برابر آن به مخالفان او سود می‌رساند.

خيلی تعجب آور نيست که گروهی نظير مؤتلفه برای کاهش فشار بر کودتاچی‌ها وارد عمل شده‌اند تا رفسنجانی را در يک گروه جا بدهند. اين که عسگراولادی گفته است «آقای احمدی نژاد در یک سمت اصولگرایی و آیت الله رفسنجانی نیز در طرف دیگر اصولگرایی است» يعنی حالا فقط طرفداران رفسنجانی نيستند که به او لقب آيت‌الله داده‌اند بلکه مخالفان رفسنجانی هم حاضر شده‌اند درجه او را ترفيع بدهند که شايد بشود با اين لقب او را در پذيرش قرار گرفتن در يک گروه مجاب کنند. به نظرم «وحدت میان اصولگرایان» که عسگراولادی از آن حرف زده معنی‌اش فشاری‌ست که کودتاچی‌ها دارند تحمل می‌کنند.

خوب وقتی دولت و مجلس و قوه قضاييه و شورای نگهبان و مثلن رهبری در دست يک گروه است يعنی اصولن همه‌شان بايد وحدت داشته باشند ديگر. پس اگر هنوز هم به دنبال وحدت هستند يعنی چيزی هست که اين يکدست شدن بر آن‌ کارايی ندارد؟ آن چيز افکار عمومی‌ست. همان چيزی که شاه آن را از دست داد و خمينی آن را به دست آورد. درست همان چيزی که رفسنجانی در خطبه‌های نماز جمعه‌اش آن را به دست آورد و خامنه‌ای آن را از دست داد. به قول محسن نامجو روزی که رفت بر باد؛ روزی که داد بر باد.

این مطلب را به اشتراک بگذارید

amir reza

ma iranian ejare neshine syasathay ghodrathay bozorg va mazaheb hastym va gholamane halghe be goosh esteemargarane ke dar tole zaman ba tavize saheb khaneha gahy dar ejareye yeky az estemar garan hasty va khodeman ham mesle bardeh kharyd va forosh myshavim byaeyd baham bashym va esteghlale khod va keshvareman ra pyda konym

amir reza | ۰۵ آذر ۱۳۸۹ - ۰۲:۰۰
کامبیز

کوثر خانم، شما که به همراه همسرتان در خدمت متفکر برجسته جهان و  ایدئولوک اسلام رحمانی قرار دارید، این همه خودی غیر خودی کردن و اسلامیزه کردن جنبش سبز برای چیست؟ سبز مذهبی نبود و نیست. اثباتش هم همین که عرق خورها و خانم بازهای زناکاری چون ابرهیم نبوی و مسعود بهنود د ر  ان بودند و هستند. مهاجرانی را نگاه کن، از اسلام فقط چند زن رسمی و صیغه کردن را بلد است. فرخ نگهدار را نگاه کن. ملحد و شرابخوار است. همه چپ ها ماتریالیست هستند و طرفدار سبز.سلطنت طلب ها را چه می گویی؟ آنها طرفدار اسلام رحمانی اند؟ بنی صدری ها هم از جنبش سبز حمایت کردند اما قطعا با رفسنجانیست ها مخالف اند.تو که هنوز به همجنس گرایی می گویی همجنس بازی، به تو چه باید گفت. البته این را هم از اندیشمند جهانی تان یاد گرفته اید.جدا کردن کدیور از مهاجرانی و نبوی و مهدی هاشمی محال است. چون آن دو نفر که پای ثابت جرس هستند و مهدی هاشمی هم پول جرس را می دهد. راستی شوهرت ماهی چقدر از جرس می گیرد؟

کامبیز | ۲۹ آبان ۱۳۸۹ - ۲۳:۳۱
کوثر

جرس رسانه روشنفکری اسلامی است.شخصیت وارسته و اندیشمند جهانی، اسلام شناس بزرگ و فقیه محقق جناب کدیور، نظریه پرداز اصلی اسلام رحمانی است.این مفهوم را ایشان سال ها پیش ابداع کرد و سال هاست که در حال تدوین اساس آن هستند.این نوع دینداری با دینداری ان دسته از مدعیانی که به نام اسلام از همجنس گرایی دفاع می کنند و آن را سازگار با قرآن نشان می دهند، تفاوت های بسیار دارد.جناب کدیور پیش از این در این زمینه نظریه پردازی کرده اند. دکتر محسن آرمین دیگر نظریه پرداز روشنفکری اسلامی نیز در مقاله جدید خود در جرس به نام  “تلاش نافرجام” نشان داده اند که کسانی با تحریف قرآن می کوشند  ایده های لیبرالیستی همجنس بازی را لباس قرآن بپوشانند. این خطری بود که پیش از این جناب کدیور آن را گوشزد فرموده بودند. اسلام تک ساحتی که خود را بی نیاز از روحانیت و فقه می داند، به بیراهه می رود. جناب کدیور در طیفی قرار دارند که روشنفکران اسلامی چون مهندس موسوی و مهندس آرمین در آن هستند.این طیف با طیف مهاجرانی و مهدی هاشمی و نبوی اصلا ً یکی نیست و تلاش جهت یکی نشان دادن آنها توطئه  اقتدارگرایان احمدی نژادی است.به فرض آنکه آنها ملتزم به شرع نباشند و به قول آقایان یا خانم ها، خانم باز باشند، این هیچ ربطی به جناب کدیور ندارد. اما مرزبندی مهم روشنفکری اسلامی با آندسته از افرادی است که می گویند قرآن کلام الله نیست. جناب کدیور و آرمین پیش از این در  مورد موضع گیری صریح کرده اند. روشنفکر اسلامی آزاده، جناب دکتر تاج زاده هم در آخرین مقاله شان “گفتمان نوفل لوشاتو” به آنها که گفته اند قرآن کلام الله نیست، محصول طبع شاعرانه محمد است، تاخته و ان را رد کرده اند. تصور من این است که بخش مهمی از حمله های حسودان به جناب کدیور از سوی روشنفکران طرفدار همجنس گرایی صورت می گیرد.

کوثر | ۲۹ آبان ۱۳۸۹ - ۱۹:۵۸
عبود

دوستان (کوثر و پرستوئی) چه خبرتونه؟ شما با خودتون هم دعوا دارید؟ دو خط کامنت نوشتید همه ملت رو به 2600 استان و شهرستان و فرقه و مسلک تقسیم کردید!\nزندگی شخصی ابراهیم نبوی چه ربطی به خوب بودن یا نبودن کدیور و مهاجرانی و مذهبی و غیر مذهبی داره!؟ ابراهیم نبوی خیلی هم هنرمند کار درستیه, مخلص شیرین عبادی هم هستیم مذهبی و غیر مذهبی و عرق خور و زناکار و محصن و غیر محصن و بقیه چیزائیکه بلدید هم همه ایرانی هستند. شما برید یه ماهواره نصب کنید ببینید دنیا دست کیه.

عبود | ۲۹ آبان ۱۳۸۹ - ۰۱:۵۸
vaghty nooriala beh dstkary tarikh mirvad

باز نوری الا در گویا و خودنویس آسمان و ریسمان را بهم بافت تا ثابت کند سکولاریسم مربوط به ۲۵۰۰ سال پیش است ! ( آدم یاد صدر اسلام و ۲۵۰۰ سال و مارکسیست بودن مزدک می افته )\nخیلی جالب است ، قبلا هم این حرفها را به شکل دیگری برای اندیشه های دیگری شنیده بودیم . این بدبختی روشنفکران بی بضاعت ماست که هر چیزی را که مد میشود میروند در تاریخ (با دستکاری ان )از ۳۰۰۰ سال پیش یا ۲۵۰۰ سال پیش یا۱۴۰۰ سال پیش یا 1000 سال پیش و با  سرهم بندی مسخره رویداد ها و ماجراها  شاهد و دلیل می آورند که بعله فلان و فلان هم اینگونه می اندیشیده اند و در صدر اسلام یا صدر تاریخ ایران و یا در دستگاه انوشیروان یا قباد و یا .... نخستین بر این مطلب مطرح شده  ! \n-گلسرخی میگفت امام علی نخستین سوسیالیست جهان است . آخه ا ون موقع کاسترو یک میلیون بیکار نداشت و شوروی فرو نپاشیده بود پس باید پی امام علی را از ۱۴۰۰ سال قبل از شبه جزیره عربستان پیش میکشیدند .\n-روشنفکران دربار پهلوی نقل میکردند از اینکه شاه پرستی در خون ایرانیان است ، خدا - شاه - میهن ، و از کوروش تا پهلوی را دلیل می آوردند . شاه به غربیها میگفت شما از عمق این فرهنگ خبر ندارد .\n-کمونیست های تازه به دوران رسیده به مزدک و بابک خرمدین اشاره میکردند و میگفتند آنها کمونیست بوده اند ! بیچاره مارکس و سایر فیلسوفان ، خیلی خل و چل تر هایشان میرفتند سراغ اسپارتاکوس ! چون برده ای بود که قیام کرده بود !\n-مذهبی ها هر چیزی را به صدر اسلام وصل میکردند حتا مسائل مدرن امروزی که در زمان پیامبر اسلام اصلا وجود نداشته تا چه رسد به اینکه او بخواهد برای آنها حکم صادر کند انهم در صحرای عربستان برای ان اعراب بادیه \nآیا بهتر نیست اینقدر از بزرگ کردن کورش و امام علی و بابک خرمدین و مزدک و اسپارتاکوس دست برداریم و مسائل مبتلا به امروزی جامعه مان را حل کنیم مثل بقیه که نه امام علی میشناسند نه مزدک نه بابک نه اهمیتی به اسپارتاکوس میدهند نه برای کاسترو و لنین و استالین تره خورد میکنند ؟

vaghty nooriala beh dstkary tarikh mirvad | ۲۸ آبان ۱۳۸۹ - ۲۰:۱۳
artesh sibery rousi oumad inja

ظاهرا حقه نیک آهنگ موثر واقع شد . او در وب ست اش آدرس این مقاله را داد به ارتش ۵۰ نفره نو سکولار ها ( چپ های روسی سابق ) که بیان اینجا و حمله کنند و تخریب . حالا چرا شیرین عبادی رفت تو لیست چپ ها و غیر مذهبی ها باید از معجزات توده ایهای نقابدار باشد .\n\nفقط یک سکولاریسم وجود دارد که ضد مذهب نیست اما با دخالت مذهب در دولت مخالف است (حتا اگر دولتمردان مذهبی باشند عمیق) و هر یک شنبه به کلیسا بروند یا هر جمعه به نماز جمعه . برای مسیحیت یا اسلام در جامعه تبلیغ هم بکنند اما وقتی در دولت هستند قانون را اجرا کنند که در برابر همه ادیان و بی دینان و اقوام و جنسیت ها یکسان اجرا میشود .\nبس کنید وصله های ناجور چسباندن به دین یا تاریخ یا اقوام یا افراد . کوروش کجا میدانست سکولاریسم خوردنی است یا پوشیدنی ؟ مزدک با تبعیضی که نظام طبقاتی ( روحانیت زرتشتی و نظام شهنشاهی ) اعمال میکرد مخالف بود . مثل نداشتن حق ازدواج برای طبقه دهقانها ، یا حق رفتن از یک طبقه به طبقه دیگر . قباد هم چون میخواست حال مغان را بگیرد  اولش با او هم داستان شد . ممکن است کل موضوع یک بازی سیاسی قدرت محور بوده باشد . یا یک جریان اصلاح طلبی . اسپارتاکوس یک آدم کش حرفه ای بود مثل بقیه آدم کشان ، حالا بر اثر شرایط پیش آمده یک شورشی کرد و شکست خورد و برده داری هم ادامه یافت . رابین هود هم در جنگل دزدی میکرد مثل یعقوب لیث خودمان ، مقداری میخورد و مقداری به فقیران میداد . اینها هیچ ربطی به مارکسیسم ندارد . به سکولاریسم هم ربطی ندارد . چون سکولاریسم و مارکسیسم مفاهیم جدید هستند . مذهب البته قدیمی است و ریشه دار تر است به همین دلیل قادر به اداره دولت های امروزی نیست .\nچرا به ترکیه و مالزی و کره جنوبی نگاه نمیکنید ؟ دنبال سنگ نوشته و نبش قبر و رمز گشایی از قرون و اعصار گذشته هستید ؟ آیا انگ سان سوچی و ماندلا و گاندی و اسلاو هاول و لخ والسا و .... اصلا به این شیوه ها روی آوردند ؟

artesh sibery rousi oumad inja | ۲۸ آبان ۱۳۸۹ - ۲۰:۱۰
احسان

احتمال بدهید کارمندان دستگاه اطلاعاتی کشور واحد کامنت هم داشته باشند. تا تمامی افرادی را که به گونه ای در برابر استبداد دینی ایستاده اند. هر کدام در حد خود با جنبش سبزند همه را لجن مال کنند.

احسان | ۲۸ آبان ۱۳۸۹ - ۲۰:۰۹
پرستویی

مدافعان دانشمند برجسته و شخصیت جهانی(جناب کدیور)چرا به پرسش های اصلی پاسخ نمی دهند؟آیا کدیور به همراه خواهر و شوهر خواهرش جرس را با پول مهدی هاشمی می گردانند و آن را به رسانه ای در خدمت اهداف  رفسنجانی تبدیل کرده اند. آنها به شدت خودی و غیرخودی می کنند و  با غیر مذهبی ها فاصله گذاری های دقیق می کنند. خب، ابراهیم نبوی با این همه سوابق روشن چگونه به پای ثابت جرس تبدیل شده است؟آیا هدف وسیله را توجیه می کند؟ پول های دزدی شده مهدی هاشمی چگونه حلال شده و تبدیل به جرس می شوند؟ کدیور آدم متشرعی است. خب، نبوی هم در سال 2003 نامزد فلان عکاس را که برای مدت کوتاهی به خارج آمده بود، از دست او قاپید و بدون آنکه با او ازدواج کند از آن سال تاکنون با هم زندگی می کنند.شریعت کجا رفت؟ نبوی عرق خور قهاری است.برای کدیور که در گزینش افراد روی نمازخوانی و روزه بگیری آنها تأکید داشت، این مهم نیست؟ حالا چون به نبوی بگوید علیع هر کس بنویس، می نویسد،می شود پای ثابت جرس؟ ما که با عرق خوری و زنای محصنه و غیر محصنه نبوی کاری نداریم،تکلیف نبوی روشن است،درست است او هم ادعای مذهبی بودن ندارد و جا نماز آب نمی کشد. مسأله کدیور است که جا نماز آب می کشد و با پول شبهه ناک رسانه در می آورد و با آدم های معلوم الحال کار مشترک سبز می کند.بابا شما که دستت به کدیور می رسد، به او بگو حداقل به نبوی بگوید به شهرداری بروکسل برود و یک کاغذ عقدنامه ای درست کند تا مشکل شرع حل شود،هر چند که مشکل ما حل نخواهد شد.

پرستویی | ۲۸ آبان ۱۳۸۹ - ۱۳:۵۴
کوثر

این جو ضد مذهبی و ضد اصلاح طلبی که به راه افتاده است، چیز ناجوانمردانه ای است. راست و دروغ را با هم می بافند تا مذهبی ها را بزنند. همین سمینار مریلند را می گویند با یکصد و پنجاه هزار دلار جورج سوروس راه انداختند تا مذهبی ها و اصلاح طلبان در آن گرد آیند و سخنرانی کنند. آیا یرواندآبراهیمیان، علی میرسپاسی، شیرین عبادی، کریم لاهیجی،کاظم علمداری، نیک آهنگ کوثر،آرش سبحانی،کریمی حکاک و منصور فرهنگ  و دیگر افرادی که در این سمینار یکصد و پنجاه هزار دلاری جرج سوروس شرکت کردند، مذهبی و اصلاح طلب بودند؟ یا چپ و غیر مذهبی؟ کدیور و گنجی و سروش و احمد و محمود صدری و بازرگان و حسین کمالی و حسین قاضیان و یوسفی اشکوری و ابولقاسم فنایی و دیگر مذهبی ها در این کنفرانس شرکت نداشتند،چرا اینقدر دروغگویی می کنید؟ ابراهیم نبوی رو کی گفته دیندار و مذهبی است که شما اونو علم کردید و به سر مذهبی ها و اصلاح طلبها می کوبید؟ او از همان سال های اول انقلاب دین و مذهب رو بوسید و کنار گذاشت و رفت.از خودش بپرسید تا شیر فهمتان کند. اگر خانم بازی یا عرق خوری یا زنای محصنه کرده، به مذهبی ها ربطی ندارد. اتفاقا  وقتی غیر مذهبی شد  این کارهارو کرد. برای این که از گذشته مذهبی خودش انتقام بگیرد و به بی دین ها بگوید من مثل شما هستم، به هر کاری دست زد. اصلاح طلب واقعی تاج زاده و امین زاده و موسوی و کروبی و خاتمی و رهنورد و رمضان زاده و نبوی و میردامادی و  بقیه زندانیان مذهبی هستند، نه زناکاران و عرق خوران منطق نویسندگانی که این نکات را می نویسند، مثل منطق جمهوری اسلامی است که می خواهد اصلاح طلبان را عده ای فاسد که به هر خلاف شرعی دست می زنند، قلمداد کند. کدیور یک انسان مذهبی و اصلاح طلب است. هم به مذهب التزام دارد و هم به اصلاح طلبی. او پاسخگوی کارهایی است که خودش انجام داده، نه کارهایی که نبوی و مهدی هاشمی و مهاجرانی کرده اند. کدیور یک صاحبنظر و اندیشمند بین المللی است. جهان قدر او را می داند، اما عده ای چشم دیدن او را ندارند و به اصطلاح به نقطه ضعف(نبوی)حمله می برند تا او را بکوبند. اگر کمی دانش داشتند، به بحث علمی با جناب کدیور می پرداختند. چون حدشان در حد ایشان نیست، چهره ی ارزشمند او را می خواهند ترور کنند. جناب کدیور یک شخصیت وارسته اخلاقی اند و بیدی نیستند که با این بادها بلرزه بیفتند.

کوثر | ۲۸ آبان ۱۳۸۹ - ۱۰:۱۷
عبود

خوابم برد از خوندن این مطلب. حالا این چی بود؟ تحلیل بود؟ چیز جدیدی داشت؟ نداشت؟ هر چی بود اینور و اونور زیاد داشت. آقای خیری جان مادرت برو از کلوچه های استرالیا عکس بگیر بزار ما این مردمک رو بخونیم. تحلیل سیاسی رو هم فوق فوقش از صدای آمریکا نشنیدیم همین تحلیل رو از پیرزنهای سر صف نونوائی می شنویم انشاءالله. برادر مراعات حال چشم مارو هم بکن. روزنامه که نمی نویسی!

عبود | ۲۸ آبان ۱۳۸۹ - ۰۸:۳۳
chera hashemi soukht

یک ارتش سایبری ، روشنفکری ، سیاسی ، ادبی ، فرهنگی ج ا دارد که نیازی به افراد با طرز فکر های گوناگون راست -میانه - چپ مثل همایون و  بهنود و سروش و گنجی و مهاجرانی و کدیور و یزدی و بنی صدر و مسیح علینژاد ، .....ندارد که با طرح عقایدشان ( که ممکن است بعضی وقتها مطابق سلیقه من و شما نباشد ) بخواهند رژیم در بهران را حفظ کنند . ان ارتش فراماسونری مارکسیست های روسی است که به دلیل نقابدار بودن تشخیص آنها آسان نیست .  فقط حمله آنها به امریکا و جریانهای غیر روسی و  سکوت آنها در مقابل گاف های خودی هاشان ( کانون نویسندگان ، روسیه ، کوبا ، برزیل ، ونزوئلا ، بولیوی ، ....)  دست آنها را رو میکند . چون با استاندارد دوگانه برخورد میکنند .خیلی جالبه تا خبری در مورد  دکتر یزدی ، بنیصدر  چاپ میشه فراماسونری مارکسیست های روسی سر و کله شون پیدا میشه و با نقاب سلطنت طلب به او حمله میکنند و تکرار دروغ های همیشگی . یکی نیست بپرسه اگر بر فرض دکتر یزدی این رژیم را ( با خصو صیت ولایت فقیه استالینیستی ضد امریکا ) آورد موسوی و خط امام و علی لاریجانی و توده ایها و فدائیها ان را سر پا نگه داشتند و هیچ کدام آنها  هم در زندان نیستند ، اگر دوست برژینسکی هم بود که الان مثل قضیه سکینه آشتیانی باید  کوشنر و کلینتون و ... تهدید می کردند ج ا را . مهم تر اینکه شما توده ای فدایی ها هنوز با نقاب سکولار حاضر نیستید سلطنت طلبان را به رسمیت بشناسید، از ان مهمتر اینکه کشتار سران رژیم و حتا مجاهدین و هوادارن خلق مسلمان و ... تا سال ۶۷ را زیر سبیل رد میکنید اما فقط  کشتار ۶۷ را  مطرح میکنید . موسوی در کشتار ۶۷ نخست وزیر بود ! قوی هم بود . ایت الله خمینی هم او را حمایت کامل میکرد . اقلا یزدی میگوید بازگشت به قانون اساسی بدون ولایت فقیه ، موسوی که همین قانون ولایت فقیه را میخواهد . خصومت کور شما با امریکا در همین چند خط پیداست . سلطنت طلبان با یزدی مشکلی از نظر دوستی با امریکا ندارند .

chera hashemi soukht | ۲۷ آبان ۱۳۸۹ - ۱۵:۱۸
chera hashemi soukht

کسی دیگه این ایده مسخره که انقلاب اسلامی ساخته و پرداخته امریکا بود و در گوادلوپ که شوروی هم آنجا بود طرحش ریخته شد را نمی پذیرد . برای اینکه بیشترین منافع را روس ها ، اعراب مورد حمایت روس ها ، چپ های آمریکای جنوبی و چین و .... از این انقلاب بردند . ماهیت حکومت بین سالهای ۵۷ تا ۵۹ کاملا با ماهیت حکومت پس از کودتای ۶۰ و اشغال سفارت امریکا توست عوامل شوروی ( خوئینی ها و خط امامی ها و حمایت کامل چاپ ها ) متفاوت است . لیبرال ها اسما در ۲ سال اول در پست های دولتی بودند اما دولت اصلی همان ایت الله خمینی و آیات مستقر در استانها و شهرستانها و قوه قضا ییه  و دادستانی انقلاب و کمیته ها بودند که از بالای سر دولت بزرگان عمل میکردند . بارها بزرگان نسبت به چاقوی بی دسته بودن در تلویزیون ا عتراض کرد و بارها استعفا کرد ، اما ایت الله خمینی نپذیرفت تا جای پی ملا ها محکم شد . موسوی به کرسی قدرت اجرایی  نشست ، رفسنجانی در مجلس ، خوئینی ها  در قضا ، ری شهری در اطللاعات و امنیت ، موسوی تبریزی  در دادگاه های انقلاب . اگر سیاست مداری مثل یزدی یا هر سیاستمدار لیبرال دیگری در قدرت مانده بود امروز ایران حد اقل  مثل ترکیه ( که مقامات ان شاگردان دکتر یزدی هستند ) بود . فراماسونری مارکسیست های روسی با طرح سه پهلو ی ( سکولار نو  -  موسوی و سبز - حمایت از رژیم فعلی در خط ضد امریکا و اسرائیل ) یک هدف را دنبال میکند . وقتی صحبت از موسوی و گذشته اوست به ماستمالی میپردازد ، وقتی صحبت از اصلاحات است و لیبرالیسم با نقاب سکولاریسم به همه حمله میکند و حرکت سیاسی را رادیکال میکند ، وقتی پی امریکا و اسرائیل وسط میاید ، هوادار حفظ وضیت موجود میشود و نسبت به کودتای آمریکایی یا معامله احمدی با امریکا و نژاد پرست بودن اسرائیل هشدار میدهد . تا فراماسونری مارکسیست روسی در این وب سایت ها از رادیو فردا و دوچه وله گرفته تا خودنویس و رادیو زمانه تا  کیهان لندن ( با نفوز )و  تا کانون نویسندگان و .... تا ستاد فراماسونری در اخبار روز و پیک نت به صورت آشکار به جریانهای موافق با غرب و دموکراسی غربی حمله میکند و لجن مالی میکند هر کس و هر چیزی را که روسی یا روس محور نیست ما روی دموکراسی را نخواهیم دید . اینها که اینقدر نگران کارتر و برژینسکی و اوباما هستند چرا چیزی به کاسترو ، پوتین ، مدودوف ، لولا ، چاوز ، مورالس ، بشار اسد ، ..... نمی گویند ؟

chera hashemi soukht | ۲۷ آبان ۱۳۸۹ - ۱۵:۱۷
سکینه محمدی

باز هم بگید کار ارتش سایبری جمهوری اسلامی است. ارتش سایبری در بی. بی. سی امشب هاشمی رفسنجانی را مظهر عقلانیت و عملگرایی معرفی کرد یا مسعود چاخان؟ بهنود کوشش کرد تا هاشمی را به عنوان نجات بخشی که باید به انتظارش نشست معرفی کند.هر چه به شما بگوئیم این مهدی هاشمی در لندن اتراق کرده و با پول های باده آورده نفت و دانشگاه آزاد سبیل بهنود و نبوی و مهاجرانی و کدیور را چرب می کنه تا پدرش را بزرگ کنند و به رهبری جنبش سبز ارتقا دهند، باورتان نمی شود. کدیور در سخنرانی تورنتو گفت هاشمی رفسنجانی یکی از رهبران جنبش سبز است.این دورغ بزرگ البته برای مهدی هاشمی خرج بر می دارد. هزینه این دروغ پردازی ها را او باید بپردازد. ماهیانه چیزی حدود 25000 دلار ناقابل. مسعود چاخان چون می داند بی. بی. سی پر شنونده است، یا در سایت بی. بی. سی یا در رادیو بی.بی.سی و یا در تلویزیون بی.بی.سی برای هاشمی دست مال به دست می گیرد. اما بی.بی.سی چرا این امکان را فراهم  می آورد، خود داستان دیگری است که باید مستقلا به آن پرداخت.این رفسنجانیست ها به یک معنا نوکر هاشمی نیستند، نوکر پول های او هستند که از نفت و دانشگاه آزاد تهیه می شود و به حلقوم نبوی و کدیور و مهاجرانی و بهنود ریخته می شود.سه تاشان با این پول ها خانم بازی و عرق خوری می کنند، یکی شان هم با این پول ها نماز شب می خواند.

سکینه محمدی | ۲۷ آبان ۱۳۸۹ - ۱۴:۰۳
حمیرا از تهران

همین الان برنامه پژواک رادیو بی. بی. سی از ساعت هشت شب به وقت تهران پخش شد که در آن مجید محمدی و مسعود بهنود درباره هاشمی رفسنجانی بحث می کردند. مجید محمدی مطابق سابق از جنایات و ترورها و فسادهای هاشمی انتقاد کرد. اما مسعود بهنود هاشمی رفسنجانی را فرد برجسته و مظهر عقلانیت و عملگرایی معرفی کرد. بهنود گفت که باید هاشمی رفسنجانی را از جمهوری اسلامی جدا کرد(اما نگفت چرا؟) و به شخص او به طور مستقل پرداخت.این رفسنجانیست مطابق مقالاتش گفت، هاشمی اولین شخصیت سیاسی تاریخ ایران است که بدون خشونت قدرت را  در پایان ریاست جمهوری واگذار کرد.اولا این امتیازی نیست که به خاطر آن به هاشمی جایزه بدهند. ثانیاً مهندس موسوی نخست وزیر قدرتمند امام خمینی هم پس از رحلت ایشان بدون خشونت و درگیری کنار رفت و بیست سال سکوت را برگزید.مجلس اول و دوم و سوم  و چهارم هم همین طور جابجا می شدند. ثالثا هاشمی تمام کوشش خود را کرد تا بر سر کار باقی بماند،اما خامنه ای اجازه نداد. حتما یادتان رفته است که رفسنجانیست دیگر(یعنی مهاجرانی) و حزب کارگزاران پیشنهاد کردند تا با تغییر قانون اساسی هاشمی همچنان رئیس جمهور باقی بماند.هاشمی عوامل خود را بسیج کرد، اما نتیجه نگرفت.این هم دروغ دیگری از مسعود چاخان.\nبهنود می گوید هاشمی تمام قدرت ها را دربازنگری قانون اساسی به ولی فقیه دا. دو مثال روشن مسعود چاخان در این مناظره آورد. اولی دادن قوه قضائیه به رهبر بود، دومی هم دادن صدا و سیما به رهبر بود. مسعود چاخان فراموش کرده است که در قانون اساسی اول هم رئیس صدا و سیما و رئیس قوه قضائیه(بهشتی و موسوی اردبیلی و صانعی و موسوی خوئینی) را امام خمینی انتخاب می کرد. یعنی قانون اساسی این اختیار را به ولی فقیه داده بود.چاخان کردن به سودهاشمی هم حدی دارد.

حمیرا از تهران | ۲۷ آبان ۱۳۸۹ - ۱۳:۴۲
سکینه محمدی

آیا خودی غیرخودی کردن شدید جرس دروغ است؟ آیا آن را ارتش سایبری جمهوری اسلامی درست کرده؟ آیا ارتش سایبری جمهوری اسلامی در تلویزیون آمریکا گفت مردم در تهران شعار می دادند “هم  غزه، هم لبنان،جانم فدای ایران” یا کدیور؟ آیا ارتش  سایبری جمهوری اسلامی در مجلس شورای اسلامی گفت هر چه مقام معظم رهبری بگوید فصل الخطاب است، یا مهاجرانی؟ آیا ارتش سایبری جمهوری اسلامی با زنان منشی خود رابطه برقرار کرد یا مهاجرانی؟ آیا ارتش سایبری جمهوری اسلامی زنی را در زمانی که هنوز از همسر خود جدا نشده بود به عقد خود در آورد یا مهاجرانی(از وکیل مهاجرانی ن- ا بپرسید تا به شما بگوید). آیا ارتش سایبری جمهوری اسلامی ماندا زن علیرضا را در زمانی که همسر قانونی او بود از چنگش درآورد یا داور الوات؟ارتش سایبری زنای محصنه می کرد یا لوده جرس؟ ارتش سایبری از سال 2007 تاکنون با یک خانم که با او ازدواج نکرده زندگی مشترک می کند یا لوده جرس؟ ارتش سایبری فتوا داده که زنای محصنه و غیرمحصنه حلال است یا حجت الاسلام جرس؟ ارتش سایبری عرق خوری را حلال کرده یا حجت اسلام جرس؟ ارتش سایبری حکم صادر کرده عرق بخورید، مست بکنید، در پشت تلویزیون آمریکا به مردم فحش مادر بدهید یا حجت اسلام قدرت طلب به لوده خود اجازه هر کاری می دهد؟ چطور کدیور شریعتمدار به داور خان که می رسد، همه ملاک ها و معیارهایش را از یاد می برد و زنای محصنه و عرق خوری را حلال می کند؟ به این سه نفر(مهاجرانی و مهدی هاشمی و نبوی)نگاه کنید، در زن بارگی کاملا یکسان عمل می کنند.دم کدیور گرم که با فتوای خود کارهای اینها را حلال کرده است.

سکینه محمدی | ۲۷ آبان ۱۳۸۹ - ۱۱:۳۶
پژمان بهرامی

رفسنجانیست های مزدبگیر مهدی هاشمی در دروغ گویی با احمدی نژاد فرقی ندارند. مسعود چاخان در دروغ گویی احمدی نژاد را پشت سر گذاشته و هر آدمی مقاله ایرج مصداقی را خوانده باشد تعجب خواهد کرد که مسعود چاخان باز هم روش می شود بنویسد. چند وقت پیش مسعود چاخان گفته بود بنی صدر تحت تأثیر فضای خارج کشور این حرف ها را می زند. اون یادش رفته که بنی صدر در تهران هم همین حرف ها را زد که رفسنجانی دلبر او، با کودتا بنی صدر را عزل کرد. ابراهیم نبوی هم چند وقت پیش به دروغ در سایت جرس نوشت دولت فرانسه یک کاخ در اختیار بنی صدر گذاشته تا در اون زندگی کنه.این رفسنجانیست های دروغ گو مدافع کودتا و تروریسم هاشمی،هنوز دارند تلافی می کنند سخنان بنی صدر در تهران علیه باند خمینی و خامنه ای و هاشمی رو. تو را به خدا این مقاله ایرج مصداقی را بخوانید تا ببینید مسعود چاخان دروغگوتر از احمدی نژاد نیست؟\n\nhttp://political-articles.com/Com/Chiasma/C0024.htm

پژمان بهرامی | ۲۷ آبان ۱۳۸۹ - ۱۰:۴۱
طهورا احدی

در نماز جمعه پارسال مردم منتظر ایستاده بودند نا هاشمی رفسنجانی همراه آنها شود اما هاشمی درست خلاف جهت مردم رو به قبله ایستاد. دقیقا همانجا بود که هاشمی رفسنجانی حمایت مردم سبز را هم از دست داد.

طهورا احدی | ۲۷ آبان ۱۳۸۹ - ۰۵:۱۵
saman

از دست این ارتش سایبراللهی:)\nحکومت جیره اشونو زیاد کرده شروع کردن به کامنت گذاشتن \nفقط برای یاد آوری به عزیزان بازجو و شکنجه گر عرض شود مهمترین شعار جنبش جمهوری ایرانی بود

saman | ۲۷ آبان ۱۳۸۹ - ۰۳:۴۱
کامران فنایی

آقای کدیور حتما جلسه مرکز تحقیقات استراتژیک را بیاد دارند. بعد از  آن بود که  داور و ماندانا به علیرضا گفتند که ماندانا دیگر علیرضا را دوست ندارد و می خواهد پس از مدتها ارتباط پنهان، از علیرضا جدا شده و با همدیگر ازدواج کنند. یادتان هست در آن جلسه در حضور  س-ح ، ع- ع ، ع- ع ، خ - ت و.. چه ها گفتید؟ یادتان هست که ع-ف گفت یک مرد پیدا نمی شود یک چاقو به این نامرد بزند که به زن دوست خود هم رحم نکرد؟ موضع شما در آن جلسه چه بود؟ بعدها موضع شما چه بود؟ یادتان هست وقتی ه- خ گفت داور یکی از ملامتیه است، شما گفتید او یک لات بی سر و پاست، چرا او را یکی از ملامتیه می کنید؟ یادتان هست در جلسات مرکز تحقیقات استراتژیک به س- ح و ع- ع می گفتید بزرگترین مشکل روزنامه جامعه انتشار مقالات داور است. کمی فکر کن از کجا به کجا رسیده اید؟ برای رسیدن به قدرت با زناکاران و عرق خوران و زن باره ها همکاری می کنید. یادتان است چهار زن پنهان مهاجرانی را توطئه مرتضوی خواندید؟  آیا می دانید مهدی هاشمی به غیر از همسر قانونی خود با یکی از نوه های امام هم سالهاست رابطه پنهان دارد و اخیرا در چند سفر خارجی دوباره همدیگر را دیده اند؟ آن همه ادعای دینداری و دفاع از حریم دیانت کجا رفت؟ پول دانشگاه آزاد و مهدی هاشمی حلال است؟

کامران فنایی | ۲۶ آبان ۱۳۸۹ - ۲۲:۵۳
چپ نمای سابق

اخیرا یک سمینار در دانشگاه مریلند به همت منصور فرهنگ و کریمی حکاک درباره ایران برگزار شد.جمع زیادی از اروپا و آمریکا و کانادا در آن سخنرانی کردند و همدیگر را دیدند و خوردند و خوابیدند. هزینه یان سمینار یکصد و پنجاه هزار دلار ناقابل شد. شاید بپرسید چه کسی این هزینه را پرداخت کرد؟ معلوم است که اقای فرهنگ و حکاک از جیب خود ندادند. دانشگاه مریلند هم یک شاهی نداد. منصور فرهنگ کل بودجه را از جورج سروس آمریکایی متخصص براندازی حکومت های اروپای شرقی سابق گرفت. سروس محض رضای خدا این پول را داد تا موسوی خوئینی و اصلاح طلبان و مذهبی ها جمع شوند و علیه رژیم دیکتاتوری ایران بشورند و رژیمی آمریکایی با بودجه آمریکا سر کار آورند.از آقای فرهنگ باید پرسید چرا جورج سروس این بودجه را  داد.

چپ نمای سابق | ۲۶ آبان ۱۳۸۹ - ۲۱:۳۰
کمالی

بهنود قبل از انتخابات ریاست جمهوری درباره کاندیداها گفت:\n”اگر روزی شنيدید که مردم و اصلاح طلبان به هاشمی رفسنجانی رای دادند تعجب نکنيد چون او هم کسی است که بنا به مشی سیاسی خود یکدست در اختیار جناح راست و متحجران قرار نمی گیرد و علاوه بر آن در زمينه سياست خارجی و اقتصادی از نظریات بازتری نسبت به متحجران برخوردارست. پس به عنوان آخرين راه حل او هم انتخاب شدنی است”.\n\nبهنود آرزوهای خود را به عنوان خبر ارائه می کند.

کمالی | ۲۶ آبان ۱۳۸۹ - ۲۱:۰۱
بنفشه مرادی

lیکی از هنرهای “مسعود چاخان” داستان بافی درباره خود و رابطه اش با این و آن است.آنقدر دروغگوست که دائما این دروغ ها را تکرار می کند. ساعات ها برای شما از دیدارهایی که با رهبران انقلاب نداشته حرف می زند و داستان سرایی می کند. به این مقاله تحقیقی بنگرید که بخوبی و به طور مستند چاخان های تاریخی او را درباره رابطه اش با رهبران انقلاب افشا می کند:\n\nhttp://political-articles.com/Com/Chiasma/C0024.htm

بنفشه مرادی | ۲۶ آبان ۱۳۸۹ - ۲۰:۴۲
کمالی

فرج سرکوهی که سالها با مسعود بهنود  در نشریه «آدینه» کار کرده است، می‌‌نویسد: \n\n«آقای غلامحسین ذاکری امتیاز (پروانه نشر) داشت اما تخصص و دانش و سرمایه نداشت. سیروس [علی‌نژاد] را به سردبیری برگزید و آقای مسعود بهنود را به مشاورت. بعدتر که امکانات و روابط آقای مسعود بهنود دانست همه جا در موارد حساس با او رایزنی می‌کرد و آقای بهنود شد تضمین دوام مجله. آقای مسعود بهنود روزنامه نویسی چیره دست و باهوش بود. به دوران شاه کوتاه زمانی با روشنفکران معترض پریده بود اما با موقع شناسی که در او است به سرعت دریافته بود که باد از کدام سو می‌وزد. در باند نخست‌وزیر وقت آقای عباس هویدا جا کرده بود و در آیندگان آقای داریوش همایون نیز مدتی سردبیر بود. از معدود گویندگان رادیو بود که بدون نوشته و بازبینی حق داشت برنامه‌‌ی راه شب را اداره کند. در تلویزیون دولتی نیز برنامه ساز و مفسر سیاسی مورد اعتماد بود. شامه‌ایی قوی داشت در تشخیص قدرت. سازش با قدرت را استلزام حضور مدام خود در رسانه ها می‌دید. ... پس از انقلاب سردبیر تهران مصور بود. شیوه دیگر کرده بود و به پسند روز نان از دشنام دادن به خاندان پهلوی و آقای عباس هویدا می‌خورد که به نظام پهلوی حامی او بود. ... با بسته شدن نشریات و ضربه‌ی ۶۰ کوتاه مدتی به اتهام همکاری با رژیم سابق به زندان افتاد. آن جا کار خود کرد و هرچه بود پس از آزادی به حلقه‌هایی از قدرت و به باند هاشمی رفسنجانی راه یافت که در مقالاتش در آدینه و نشریات دیگر او را «سردار سازنده‌گی» و تالی امیرکبیر می‌‌خواند. تعادل هم رعایت می‌‌کرد و هرجا که از «سردار سازنده‌گی» می‌گفت از رهبر نظام نیز چون «ستون خیمه» یاد می‌کرد. شهرت داشت که فدیه‌ی آزادی او [از] زندان فیلم تار عنکبوت است- که سناریو آن را نوشت و در آن بازی کرد- و بهای حضور او در بیشتر مطبوعات طرح خواست‌های نظام در رسانه‌های غیردولتی. ... هر شماره‌ی مجله‌ی آدینه مقاله‌ایی از او باید که در صفحه‌های اول مجله چاپ می‌شد و اغلب در باره‌ی مسائل روز ایران. نثری ساده و روان و پرکشش داشت. به نعل و میخ می‌زد و در نان قرض دادن به این و آن صاحب قدرت و مکنت استاد بود. تصویرگری که از لوازم گزارش نویسی است خوب می‌دانست و غمزه‌های زیبا در قلم می‌کرد. این همه چنان بود که اشتباهات بسیار و اطلاعات غلط و بافته‌‌های مجعول که در نوشته‌های او فراوان است از چشم خواننده‌ی کم سواد و آسان گیر پوشیده می‌ماند. در آدینه هیچ کس جز او حق نداشت که در باره‌ی مسائل ایران بنویسد و هیچ مقاله‌ایی در نقد نوشته‌‌های او – حتا در نشان دادن بافته‌ها و اشتباهات فاحشی که در مقالات او بود- چاپ نمی‌شد. »\n\n\nداس و یاس، فرج سرکوهی، نشر باران، چاپ اول، صفحه‌‌های ۶۱ تا ۶۳

کمالی | ۲۶ آبان ۱۳۸۹ - ۲۰:۳۲
پروین

این هم مقاله دیگری از بهنود درباره هاشمی که باز هم پای منافع هاشمی در میان است و پولی که از دانشگاه آزاد به بیرون ریخته می شود و سیبیل بعضی ها را چرب می کند. چرا دفاع نکنند؟ اگر این بودجه قطع شود چه می شود؟\n\nhttp://www.facebook.com/notes/masoud-behnoud/khda-ajazh-nmydhd-mswd-bhnwd-18-mhr-1389/157626357604572

پروین | ۲۶ آبان ۱۳۸۹ - ۲۰:۰۸
پروین

این  یکی از به اصطلاح مقالات مسعود بهنود درباره هاشمی رفسنجانی است. باید توجه داشت که این مقاله برای بی. بی. سی نوشته شده، لذا نمی توانسته مداحی کند:\n\n\nhttp://www.bbc.co.uk/persian/iran/2009/12/091214_ag_mb_rafsanjani_history.shtml

پروین | ۲۶ آبان ۱۳۸۹ - ۲۰:۰۲
پروانه امیدوار

ریشخند کردن اسلام به نام مبارزه با جمهوری اسلامی درست نیست. من هم مخالف این رژیم هستم.اما گویی فراموش کرده اید که اقایان موسوی و کروبی و کسانی که در زندان ها هستند، افرادی مذهبی هستند. در اسلام هر مسئله ای حکمی دارد. البته تشخیص حکم با عرف اهل دین است. اما حکم اسلام را عرف نمی تواند تغییر دهد. اگر  فرد دارای همسر، همسر دوست خود را از چنگ او درآورد  و کاری انجام دهد،حکم آن در اسلام حکم زنای محصنه است.اگر  کسی با زنی بدون ازدواج همبستر شود، حکم آن در اسلام  حکم زنا است. حکم شراب خواری  هم در اسلام روشن است که چیست؟ اگر شراب خواری تکرار شود، حکم آن تشدید می شود. اینها را جمهوری اسلامی نساخته است. حکم اینها در قرآن موجود است.اگر اندکی مطالعه دینی داشتید، بی خود حکم صادر نمی کردید که اینها مهم نیست.طبعا اقای کدیور به عنوان یک فقیه بهتر از من شما با احکام اسلام آشنا هستند  و بعید است با فردی که شهره در این امور باشد، در یک کار مشترک وارد شود و از این طریق به جنبش سبز و رهبران آن لطمه وارد آورد.آنها که می گویند جنبش سبز مذهبی نیست، بهتر است به شعار الله اکبر آن، به رنگ سبز آن، به زندانیان مذهبی آن ، و به بیانه های تماما مذهبی موسوی و کروبی و خاتمی و صانعی و بیات و دستغیب و طاهری اصفهانی توجه کنند. جنبش سبز جای زناکاران و عرق خوران نیست.آیت الله منتظری رهبر معنوی این جنبش بود، نه فلان لامذهبی که به همسر دوست خود هم رحم نمی کند.

پروانه امیدوار | ۲۶ آبان ۱۳۸۹ - ۱۹:۳۱
زهرا اسلامی

من یک فرد مذهبی هستم. از آنهایی که می گویند زندگی با زنی بدون ازدواج، یا زن دوست خود را قاپیدن مشکلی ندارد، یا عرق خوری مشکلی نیست، تعجب می کنم. شاید این مسائل از نظر  لامذهب ها اشکالی نداشته باشد، اما از نظر یک فرد مذهبی اولی زنای محصنه است و دومی حد شرعی دارد. اگر نمی دانید از آقای کدیور و بنی صدر بپرسید. لازم نیست ادم طرفدار خمینی و خامنه ای و احمدی نژاد و رفسنجانی باشد تا این مسائل را بفهمد. اقای بنی صدر و کدیور هم مخالف زنای محصنه و عرق خوری هستند. آنها هم نمی پذیرند کسی بدون ازدواج با زنی سال ها زندگی مشترک داشته باشد یا زن دوست خود را برباید. در میان دوستان بنی صدر چنین افرادی یافت نمی شود. خواهش می کنم دین و مذهب را بخاطر سیاست به بازی نگیرید.سیاست می آید و می رود. جنگ قدرت است.روزی قدرت در چنگ شماست، روز دیگر در دست دیگری است. اما اخلاق کجا رفت؟ اخلاق مهم نیست؟ نارو زدن به دوستان خود و زن دوست خود را  روبودن مهم نیست؟ همه چیز  مثل سیاست کشک است؟ سیاست باز بودن هم حدی دارد. همه چیز را نباید فدای قدرت طلبی کرد. برای قدرت طلبی که نمی توان با هر لامذهب لات بی سرو پایی وحدت کرد.

زهرا اسلامی | ۲۶ آبان ۱۳۸۹ - ۱۸:۱۵
منصوره ادیب

به به مبارک است راست می گوید تهمینه سروکله سربازان گمنام این جا هم پیدا شد. در سایت عزیز ما. ولی بگذارید حدمت حسین بازجو و سربازان سایبریش عرض شود که ما خیلی با نبوی و مهاجرانی اشکال داریم و از آقای کدیور که فرد محترمی است هم سئوال های جدی داریم ولی هیچ کدام از این ها نیست . نویسندگان عزیز پنهانکار خودشان کارشان خراب تر از این است که به مخالفانشان نسبت عرق خور و زنباز بدهند. اما فرض کنیم که کسی در وضعیت فعلی عقیده داشته باشد که هاشمی رفسنجانی و تیمش بهتر از احمدی نژاد ایران به باد ده هستند. آیا این ها را باید لجنمال کرد. نویسنده محترم همین مطلب آیا به این ترتیب باید نفرین شود. شرم کردم از این ادبیات . واقعا که تهوع آورست

منصوره ادیب | ۲۶ آبان ۱۳۸۹ - ۱۸:۱۳
tahmine

اگر این اسامی جعلی درست بود و راست می گفتند دست کم یکی شان بگوید کجا بهنود از هاشمی تعریف کرده است یک نمونه نشان بدهند.  اگر این کاربران یک نفر نیستند و آدم هستند در سایت بهنود بخوانند که درباره خامنه ای چه نوشته و یک نمونه تعریف هاشمی نشان بدهند. البته من با بهنود موافق نیستم اما خواستم بگویم بقیه حرف های دوستانی که به نظرم هم یکی هست با اسامی مختلف از درد دیگری است. بهنود هوادار اصلاحات است و هیچ ربطی هم به مهاجرانی ندارد. مگر مهاجرانی نبود که درباره بهنود گفت که او در دفتر فرح بوده و سلطنت طلب است . دوستانی که به اصلاح طلبی مخالفند غیرت داشته باشند و همین را بگویند نه که مانند حسین بازجو به خیال خودشان افشاگری کنند.

tahmine | ۲۶ آبان ۱۳۸۹ - ۱۷:۴۱
فرنگیس مشتاقی

همین هاشمی داد سپاه پاسداران مرکز الخبر آمریکائیان در عربستان را منفجر کرد که 19 نظامی آمریکا کشته و ده ها تن از آنها زخمی شدند. بیل کلینتون داشت به همین خاطر حمله نظامی به ایران را اغاز می کرد. او تروریست های وزارت اطلاعات را فرستاد در آلمان در رستوان میکونوس رهبران کرد را قتل عام کردند. در پایان سال 1375 رابطه ایران و اروپا به خاطر این اعمال قطع شد  و اگر دوم خرداد پدید نمی آمد، هاشمی با همکاری خامنه ای ایران را نابود کرده بودند. مواجب بگیران خارج کشوری رفسنجانی زبان درآورده و می خواهند این تروریست جنایتکار را به قهرمان تبدیل کنند. در زمان ریاست جمهوری اش سیعید امامی با کشتی موشک به  بلژیک فرستاد تا به مجاهدین حمله کند. در زمان ریاست جمهوری اش، بارها سپاهرا به پاکستان اعزام کرد و مقر سازمان مجاهدین خلق را با موشک زدند. حامیان رفسنجانی، حامی تروریسم اند. آنان مبلغ تروریسم اند.\nاین بنی صدر قهرمان بود که در مقابل باند جنایتکار هاشمی ایستاد. رفسنجانی و باند فاسد او با کودتا بنی صدر را برکنار کردند.بنی صدر در دادگاه میکونوس جنایات هاشمی را افشا کرد. اگر رفسنجانی موزی علیه بنی صدر آزاده کودتا نکرده بود، امروز دموکراسی در ایران مستقر بود. حالا نبوی و بهنود و مهاجرانی و کدیور با مواجب رفسنجانی روزگار پستی توجیه کارهای او را بپذیرند. تاریخ بنی صدر را فراموش نخواهد کرد. باند سه نفره خمینی- خامنه ای- هاشمی عامل همه مفاسد ایران، تروریسم در داخل و خارج است. بنی صدر بود که با این سه مردانه جنگید. اگر این مواجب بگیران رسات می گویند، علیه این سه جنایتکار تاریخ بنویسند. کودتای اصلی، کودتای علیه بنی صدر بود.

فرنگیس مشتاقی | ۲۶ آبان ۱۳۸۹ - ۱۷:۱۰
بنفشه مرادی

تا حالا کسی دیده مسعود چاخان یه مقاله علیه خامنه ای نوشته باشد؟ بهنود به امر مهدی هاشمی فقط علیه احمدی نژاد و مخالفان هاشمی می نویسد و چاپلوسی برای رفسنجانی می کند. مگس دور شیرینی هاشمی بودن کل هنر اوست. به هر حال کلی خانه و ملک در ایران داشتن نیازمند یکسری کارهای خاص است و دم بعضی ها رو دیدن. مسعود چاخان از روابط اش با سعید امامی هم چیزی نمی گوید. در دورانی که در ایران بود، با او هم ارتباط  داشت و فرمایشات او را هم به دیده منت می گرفت. مهدی هاشمی در لندن  از طریق بهنود و نبوی  روزنت  را مدیریت می کنه. انهمه پول نفت و دانشگاه آزاد باید یه جوری خرج هاشمی بشه.

بنفشه مرادی | ۲۶ آبان ۱۳۸۹ - ۱۴:۵۰
پرویز آشنا

بزرگترین مدافعان رفسنجانی در خارج کشور مسعود بهنود و ابراهیم نبوی هستند. اینها در مقابل ترور ده ها مخالف جمهوری اسلامی در خارج کشور که در دوران هاشمی و به امر او صورت گرفت سکوت می کنند. نمی گویند چرا هاشمی به قاتلان جایزه می داد؟ نمی گویند چرا در سرکوب های دوران خمینی بازجویان و شکنجه گران دائما پیش او می رفتند و تکلیف آنها را او معین می کرد. به مجلدات خاطرات هاشمی نگاه کنید، سوابق امر در خاطرات او موجود است. این که دیگر تهمت نیست. اینها یادشان رفته که هاشمی در نماز جمعه تهران گفت مهندس سحابی و نهضت آزادی و ملی- مذهبی ها روشون زیاد کرده بودند، دادیم روشون کم کنند.\nاگر هاشمی از معماران اصلی جمهوری اسلامی است، پس باید بابت معماری این بنای جنایتبار پاسخگو باشد. هاشمی رفسنجانی در هفده ماه گذشته تنها کاری که کرده تکرار دائمی این سخن است که همه پشت رهبر باشیم، رهبر مرکز وحدت است، رهبر بهترین انتخاب برای این مقام بود، رهبر بهتر از همه راه را نشان می دهد. تنها کار هاشمی معامله کردن به خامنه ای برای نجات فرزندان فاسد خود بخصوص مهدی هاشمی است.\nحالا هاشمی از طریق مهدی هاشمی سیبل نداشته بهنود و نبوی را چرب می کند، نباید قلم بمزدی آنها را نادیده گرفت. اینها پول می گیرند تا به مخالفان هاشمی فحش بدهند. جالب است، هاشمی از زمامداران اصلی جمهوری اسلامی است، بجای پاسخگویی او، از نظر بهنود و نبوی، باید روزنامه نگران افشا کننده او پاسخگو باشند. در دوره 76 ، عباس عبدی، محمد قوچانی، مهدی کروبی، مجمع روحانیون مبارز، دفتر تحکیم وحدت، اکبر گنجی و صدها تن دیگر به نقد هاشمی پرداختند. مهدی کروبی که دبیر کل مجمع روحانیون مبارز بود، سی میلیون تومان به دفتر تحکیم داد تا علیه هاشمی بنویسند و افشاگری کنند. اعضای دفتر تحکیم ان زمان زنده و حاضرند. مگر مقاله های گنجی و عبدی و قوچانی و دیگران  علیه هاشمی رفسنجانی در روزنامه های حجاریان و عبدالله نوری و شمس الواعظین و جلایی پور منتشر نمی شد؟ خود نبوی در آن زمان چگونه هاشمی را مسخره می کرد؟ حالا قلم بمزدان هاشمی جور دیگری می نویسند. بهنود از دربار شاه تا دربار هاشمی در سیلان است. با همه لاس می زند. بهنود نه مذهبی است، نه زندگی اش با اسلام ارتباطی دارد.او فقط توجیه گر هاشمی رفسنجانی و کارهای اوست. استاد بافندگی است.داستان سرای خوبی است. می تواند ساعت ها دروغ به هم ببافد درباره ی رابطه اش با سعید حجاریان که اصلا او را ندیده است.

پرویز آشنا | ۲۶ آبان ۱۳۸۹ - ۱۴:۰۵
بهرام کاملان

چند روزی است که مذهبی ها به بالاترین هجوم آورده اند تا آن را اسلامیزه کنند. تا نگذارند دیگر کسی اسلام و مسلمان ها را نقد کند یا طنز درباره  آنها بنویسد. دیکتاتوری را به همه جا بسط می دهند. سلطه مذهبی بدترین سلطه هاست. حالا اینجا هم سر و کله شان پیدا شده مأموران امر به معروف و نهی از منکرشان کشف کرده اند که نبوی عرق خور و  زن باره و نارو زن است. مهاجرانی هم همین طور. بابا دست از سر ما بر دارید. به کی بگیم نمی خواهیم مذهبی باشیم؟  ؟ می خواهیم حال بکنیم. جوانی بکنیم. خانم بازی یک طرفه که وجود ندارد. دختر و پسری، زن و مردی، می خواهند با همدیگر رابطه داشته باشند. به شما چه ارتباطی داره؟ تا کی به اتاق خواب مردم سرک می کشید؟ جرس از نبوی عرق خور خانم باز استفاده می کند، این امتیاز مهاجرانی و کدیور است. این نشان می دهد که آنها آدم های بازی هستند. نه آنطور که شما می گوئید ماکیاولیست. اگر جرس با پول مهدی هاشمی هم در بیاید چه اشکالی دارد؟ با پول آمریکا و اسرائیل که نیست؟ خامنه ای همه پول ملت را می چاپه، حالا هاشمی هم کمی از پول های دانشگاه آزاد را خرج جرس کند چه می شود؟ بابا دست از خوردن و پوشیدن و خوابیدن مردم بر دارید. بچسبید به چاپیدن اموال مردم به وسیله سپاه .

بهرام کاملان | ۲۶ آبان ۱۳۸۹ - ۱۳:۲۳
مهران شفیعی

اقا این مذهبی ها دست بردار نیستند.هنوز هیچی نشده شروع کردند به این که کی عرق خوره، کی خانم بازه، کی زن کی رو قاپیده، کی با زنی زندگی می کنه که با او ازدواج نکرده، کی فحش مادر به کی داده،کی مجوز شرعی این کارها را داده، کی گفته قرآن کلام الله نیست، کی گفته امام زمان وجود نداره.\nاینها فکر کردند جنبش سبز یک جنبش مذهبی است که دیندارها  آن را راه انداخته اند. در حالی که این طور نیست. اگر به افرادی که در این جنبش فعال بودند نگاه کنید می بینید که آنها مذهبی نبودند. اتفاقا مثال هایی که این کامران فنایی زده جالب است. اینها تازه مذهبی هاش هستند که نه قرآن را کلام الله می دانند، نه امام زمان را قبول دارند. اقای نبوی و مهاجرانی هم با  اعمال خود نشان داده اند که مذهبری به ان معنایی که آخوندها می گویند، نیستند. مگه نبوی جایی گفته من نماز خوان و روزه بگیرم که حالا به عرق خوری و خانم بازی او گیر داده اید؟ شما مذهبی ها هر کاری تون بکنند، باز هم ارتجاعی فکر می کنید. تا وقتی ارتجاع سیاه هست، ایران آب راحت نخواهد خورد.

مهران شفیعی | ۲۶ آبان ۱۳۸۹ - ۱۲:۳۰
بیژن برومند

برای من اصلا مهم نیست که ابراهیم نبوی عرق خور است، خانم باز است، با زنی که الان زندگی می کند ازدواج نکرده، قبلا زن دوست نزدیک خودشو قاپیده، یا مهاجرانی با پنجتا زن دیگه رابطه داشته و  چندتا خونه داره یا کدیور مجوز شرعی این کارا رو به این دوتا داده. همه اینا مسائل خصوصی اوناست که به ما مربوط نیست. اینا الان دارند با احمدی نژاد نکبت می جنگند تا اونو محوش کنن. این مهمه. هاشمی هم فاسد و دزد است اصلا برای من مهم نیست. اما هاشمی مثل احمدی نژاد ابله نیست که کشور را نابود کنه. مدیر لایقی است. کمی هم فاسد و دزد است. مگه بقیه سیاستمداران دزد و فاسد نیستند؟ مگه همه اونا فرشته هستند؟ هاشمی نگذاره جنگ بشه و رابطه رو با آمریکا درست کنه، حالا بچه هاش هم کمی بیشتر از بقیه پول نفتو بخورن. مگه چی می شه؟ من با عرق خوری نبوی مشکلی ندارم چون خودم عرق خورم. من با خانم بازی نبوی هم مشکلی ندارم چون به چرندیات آخوندها در این مورد باور ندارم. مهاجرانی ده تا زن هم بگیره برای من مهم نیست. مهم کنار زدن احمدی نژاده کثافت است

بیژن برومند | ۲۶ آبان ۱۳۸۹ - ۱۲:۱۴
شهریار عشقی

من از آیت الله کدیور که منبر جرس را برای تبلیغ هاشمی با پول او راه انداخته یک سوال شرعی دارم:\nحکم دختربازی در اسلام چیست؟ حکم عرق خوری در اسلام چیست؟ آیا نویسنده  ثابت جرس می تواند سال ها با یک زن زندگی مشترک در یک خانه داشته باشد بدون آن که با او ازدواج کرده باشد؟ مجوز شرعی این عمل را شما داده اید یا هاشمی رفسنجانی؟ البته نویسنده شما ده ها از این سوابق درخشان در کارنامه خود دارد. حداقل به او بگوئید به شهرداری برود و یک صفحه الکی زن و شوهری پر  کند تا باعث خجالت جنبش سبز نشود.همکاری با اینجور آدمها هم یه جورایی راهبردی است.

شهریار عشقی | ۲۶ آبان ۱۳۸۹ - ۱۱:۵۲
پریسا تهرانی

رفسنجانی و خاندانش نمایندگان فساد و دزدی و نفت خواری و استبداد هستند. تمام روشنفکران و مخالفان رژیم در دوران هاشمی و با پول او در خارج ترور شدند. چگونه ترور مخالفان را می توان فراموش کرد؟ هاشمی همیشه از سران این رژیم بوده و یکی از جنایتکاران اصلی است. مزدوران او را در خارج کشور در نظر داشته باشیم

پریسا تهرانی | ۲۶ آبان ۱۳۸۹ - ۱۱:۴۳
max

hashemi ba koleh nezam foro khahad raft,mesleh baghiyeh ,bordi matrah nist

max | ۲۶ آبان ۱۳۸۹ - ۱۱:۴۰
کامران فنایی

وحدت کدیور با مهاجرانی و مهدی هاشمی هم از آن حرف هاست.گفته می شود که مهدی هاشمی ماهیانه 25 هزار دلار بابت هزینه سایت جرس پرداخت می کند.در عوض جرس هیچ انتقادی از او نمی کند، کدیور در تورنتو هاشمی رفسنجانی را به یکی از رهبران جنبش سبز تبدیل کرد که خودنویس آن را لو داد.مهدی هاشمی جعل خبر می کند(نامه صادق لاریجانی به علی آقای خامنه ای)و جرس آن را منتشر می کند. بعد که همه اعتراض می کنند این نامه جعلی است، جرس می نویسد دست خط صادق لاریجانی را دارد و بزودی آن را منتشر می کند.ببینید کار ماکیاولیسم سیاسی به کجا کشیده است؟ مهاجرانی به بنیاد اسرائیلی واشنگتن اینستیتیود رفت و بابت سخنرانی پانزده هزار دلار ناقابل  دریافت کرد.بر سر گرفتن این پول هم دعوا راه انداخت. از پول نئوکان ها و لابی اسرائیل که نمی توان گذشت.\nنبوی در جرس نوشته است که سفارشی نویسی هایش طنز است و علی افشاری طنز نمی فهمد که چیست؟یعنی به نام ظنز به هرکس هرچه بگویی مجاز است.خب این هم طنز من. البته به قوت طنز نبوی که سی و هفتمین طنز نویس جهان است، نیست.سی و هفتمین ظنزنویس جهان بودن نبوی، طنز دیگری است که نبوی درست کرده است.دوستان می توانند به ویکیپدیا رفته و با طنز دیگری ابراهیم نبوی را به اولین یا دومین طنزنویس جهان تبدیل کنند.می بینید چه کار ساده ای است؟همه چیز طنز است.از عرق خوری تا خانم بازی، از نوکری هاشمی رفسنجانی تا لودگی،از20 تا دختر 18 ساله در صفحه اجتماعی جمع کردن تا ...

کامران فنایی | ۲۶ آبان ۱۳۸۹ - ۱۱:۳۴
کامران فنایی

نوکرهای هاشمی رفسنجانی در خارج فراموش نشوند که به جنبش سبز بسیار ضربه زده اند. با تندروی و کندروی های به فرموده. بروید ببینید چه کسانی می گفتند رژیم سریع سرنگون می شود؟ حجت الاسلام کدیور در مصاحبه با لوموند سرنگونی رژیم را وعده داد.کدیور و مهاجرانی  از انقلاب فرهنگی و تعطیل کردن دانشگاه شیراز با ابراهیم نبوی دوست بودند.آنها با همکاری یکدیگر دانشگاه شیراز را تعطیل کرده و استادان و دانشجویان بسیاری را اخراج کردند. اما بعدها وقتی ابرهیم نبوی زن دوست نزدیک خود(ماندانا همسر علی رضا حقیقی که اینک در کاناداست)را از او قاپید و همسر مذهبی اول خود را با لگد از خانه بیرون کرد،این کدیور اصول گرا بود که برای همسر اول او دنبال شغل می گشت و نبوی را “الوات” می خواند که به زنان شوهر دار رحم نمی کند چه رسد به دختران بی شوهر.نبوی در میان اصلاح طلبان مذهبی جایی نداشت و همه بخاطر ناور زدن هایش،زن بارگی هایش، عرق خوری هایش؛ او را طرد کردند.وقتی روزنامه جامعه آغاز به کار کرد، کدیور یکی از مهمترین نقدهایش این بود که چرا آقای ماشاء الله شمس الواعظین فرد عیاشی چون نبوی را بکار گرفته است؟ این برای جریان اصلاح طلب مذهبی هزینه زیادی دارد.\nبعدها در اوج درخشش جنبش سبز که کدیور و مهاجرانی عجله داشتند که کار رژیم تمام است، انواع و اقسام فرصت طلبی ها را از خود نشان دادند.آن دو با این که نظرات عبدالکریم سروش و اکبر گنجی درباره ی قرآن و امام زمان را قبول نداشتند و آنها را کفر آمیز و قلب اسلام می دانستند، با ایندو و استاد ارجمند عبدالعلی بازرگان اتاق فکر 5 نفره برای رهبری جنبش سبز از خارج تشکیل دادند.این نقطه اوج ماکیاولیسم سیاسی این دو بود.آخر سروش و گنجی می گفتند که قرآن کلام الله نیست.این حرف آنها چه ارتباطی با جنبش سبز داشت؟ آیا این حرف آنها به جنبش سبز ضربه سنگین نمی زد؟ از نظرات خلاف عرف جامعه  دیندار سروش و گنجی بگذریم، ایندو چه نسبتی با جنبش سبز داشتند؟گنجی وجود جنبش سبز را منکر است،پیروزی موسوی در انتخابات را رد می کند،اگر چه دائما از تلقب در انتخابات حرف می زند، اما تقلب در انتخابات را به ادعایی بی پایه و اساس تبدیل کرد که دیگر نمی توان به طور قاطع از آن دفاع کرد، تا جایی که خود جرس مقاله ای منتشر کرده و در آن نوشته هرکس به طور قاطع از وقوع تقلب در انتخابات حرف بزند عقل درست و حسابی ندارد.با این همه سروش و گنجی همیشه تکرو بودند و پروژه های خاص خود را دنبال کرده اند.از این دو نمی شد سواری کشید.این چنین بود که اتاق فکر 5 نفره تعطیل شد.\nکدیور و مهاجرانی به نبوی رو آوردند.آره همان نبوی “الوات بی دین خانم باز عرق خور” حجت الاسلام کدیور.مگر وقتی نبوی مست مست در پشت تلویزیون آمریکا به بیننده ای فحش مادر داد او را از آنجا اخراج نکردند؟خب مهم نیست،ماکیاولیسم سیاسی وحدت با نبوی را توجیه می کرد. فعلا او قلم به دستی است که پول می گیرد و بفرموده در وصف هاشمی رفسنجانی و مهاجرانی و کدیور می نویسد.به هر کس هم که مهاجرانی و کدیور دستور دهند فحش می دهد.

کامران فنایی | ۲۶ آبان ۱۳۸۹ - ۱۱:۳۰
akbar

borde hashemi…. bazneshastegi e hashemiii baba in hashemi soghot kard raft…shomaha chera nemikhain bavar konid????/

akbar | ۲۶ آبان ۱۳۸۹ - ۱۰:۱۴
صفحه 1 از 1 صفحه
آگهی