پژوهشهای جدید دانشمندان، از جنبههای مختلف لبخند و چگونگی دریافت آن از سوی مردم پرده برداشت. این پژوهشها همچنین نحوه تشخیص لبخند واقعی از لبخند مصنوعی را بررسی کرده است.
دکتر «پائولا.ام نیدنتال» و همکارانش که آخرین یافتههای آنها درباره «لبخند» در مجله «علوم رفتاری و مغز» منتشر شده است، تلاش کردهاند با استفاده از بررسیهای مختلف روی تصاویر مغزی و مشاهدات فرهنگی، مدل علمی - توضیحی جدیدی برای این تجربه مشترک بشری پیدا کنند.
دکتر نیدنتال با بیان اینکه لبخند تنها جلوه یک احساس درونی نیست و به کل بدن مربوط میشود، میگوید: در پژوهشهای پیشین معمولا به تحلیل فیزیولوژیک لبخند پرداخته شده است. مثلا اینکه هر قدر افراد ماهیچههای صورت خود را بیشتر منقبض کنند شادتر هستند، در حالی که گاهی انقباض همان ماهیچهها نشان از احساس غم یا تنفر دارد.
رابطه بین احساسات و حالت چهره نیز سالها پیش با کار داروین آغاز شد. او گفته بود که مهمترین جنبه چهره میمونها بالاکشیدن دهانشان است که نشان از خنده آنها دارد، درست مانند چهره انسان هنگامی که میخندد.
مثلا شامپانزهها به خاطر لذت، به دلیل تقویت بستگی اجتماعی لبخند میزنند یا برای نمود قدرت، دندانهای خود را را نیز نشان میدهند.
به نظر دکتر نیدنتال، لبخند انسانها نیز در این دستهبندیها قرار میگیرد، اما لبخند در انسان جلوههای دیگری نیز دارد. مثلا در انسان، لبخند ناشی از شرمندگی غالبا با چانه افتاده، لبخند خوشامدگویی با ابروهای بالارفته و لبخند حاکی از قدرت با بالارفتن چانه همراه است.
اما این جلوههای ساده لبخند اولین گام در بررسی این پدیده است و درک دیگران از آن نیز به همان اندازه اهمیت دارد.
مغز از سه راه برای تشخیص خنده استفاده میکند
به گزارش نیویورک تایمز، بر اساس مدل نظری که دکتر نیدنتال درباره لبخند تهیه کرده است، مغز از سه راه متفاوت برای تشخیص خنده از سایر تظاهرات چهرهای استفاده میکند: مقایسه هندسی چهره فرد با یک لبخند استاندارد، استفاده از موقعیتی که لبخند در آن ایجاد شده برای تفسیر آن و مهمتر از همه تقلید لبخند دیگران.
در مورد آخر، فرض کنید که فرد لبخند زننده چشمهایش را روی دیگری ببندد، اما شخصی که او را مشاهده میکند بدون اینکه بداند لبخند او را تقلید میکند.
دکتر نیدنتال و همکارانش در گزارش جدید خود به یافتههای پژوهشهایی اشاره میکنند که نشان میدهد، این نوع از تقلید لبخند باعث تحریک چندین ناحیه در مغز فرد لبخند زننده میشود.
بر اساس آزمایشهایی که دکتر نیدنتال و همکارانش انجام دادهاند، تقلید یک خنده دوستانه، الگوی متفاوتی از فعالیت مغزی را در ناحیه معینی از مغز ایجاد میکند. این فعالیت ناحیه معینی از مغز، احساس فرد را نسبت به نزدیکانش و دیگران متمایز میکند. به عنوان مثال وقتی والدین شاهد لبخند فرزندان خود باشند این ناحیه فعال میشود در صورتی که با مشاده فرزند دیگران ممکن است این بخش از مغز فعال نشود.
همین فرایند در تشخیص تمایز بین لبخندهای نمایشی و واقعی نیز مطرح است. به طوری که وقتی افراد شاهد لبخند نمایشی هستند به دلیل تجربه فعالیت مغزی متفاوت میتوانند بین آن لبخند و لبخند واقعی تفاوت قائل شوند.
اگر این مدل درست باشد، پژوهشهای بعدی باید نشان دهد که نوع دیگر لبخند، مثلا لبخند قدرت ناحیه متفاوتی از مغز را تحریک میکند.
آزمایشها درباره تمایز لبخند صادقانه و مصنوعی
در یکی از آزمایشهایی که دکتر نیدنتال و همکارانش انجام دادهاند، از افراد خواسته شد تا در تصاویری که به آنها نشان داده میشود، تفاوت لبخند صادقانه و مصنوعی را تشخیص دهند.
در حالت عادی افراد توانستند به راحتی این دو نوع لبخند را در تصاویر از هم تشخیص دهند، اما وقتی از آنها خواسته شد هنگام نگاه کردن به تصاویر، بین لبهای خود مداد بگذارند، چون این کار مانع تقلید کردن آنها میشد، همانطور که پیشبینی میشد تمایز بین لبخند صادقانه و مصنوعی، برای آنها دشوار شد.
در آزمایش دیگری از افراد خواسته شد که تصاویر خنده واقعی و مصنوعی را ببینند اما به یک گروه گفته شد که تصور کنند این تصاویر متعلق به فروشندهای است که کفشی به آنها فروخته است (لبخند واقعی حاکی از رضایت) و به گروه دیگر شرکتکنندگان گفته شد که این تصاویر متعلق به فروشندهای است که میخواهد کفشی به آنها بفروشد (لبخند مصنوعی برای جلب مشتری).
پس از نشان دادن تصاویر مخلوط از لبخندهای واقعی و مصنوعی، نتایج نشان داد هنگامی که شرکتکنندگان در آزمایش میتوانستند به تقلید چهرهها بپردازند، توضیح درباره تصاویر، تاثیری در تمایز بین لبخند واقعی و مصنوعی آنها نداشت.
اما وقتی از مشاهده کنندگان تصاویر خواسته شد، مدادی بین لبهای خود بگذارند که مانع تقلید لبخند تصویر شد، افراد نتوانستند بین لبخند واقعی و مصنوعی تمایز قائل شوند و با استناد به توضیحی که درباره قصد فروشنده داده شده بود، درباره لبخند او قضاوت کردند.
همچنین، در یک آزمایش دیگر، تصاویر افرادی به شرکتکنندگان نشان داده شد که در حال لبخند زدن بودند و از شرکتکنندگان مطالعه خواسته شد، میزان تاثیر هیجانی تصاویر را ارزیابی کنند.
نگاه افراد در برخی تصاویر به سمت بیننده و در برخی تصاویر به سوی دیگر بود. در بخشی از آزمایش نیز چشمهای تصویر پوشیده شده بود.
همانطور که مدل نظری لبخند پیشبینی میکند، یافتهها نشان داد که کمترین هیجان درباره تصاویری بود که چشمها در آن تصاویر پوشیده شده بود و درباره تصاویر دیگر، بیشترین هیجان زمانی بود که فرد داخل تصویر به چشمان ناظر چشم دوخته بود تا زمانی که به سویی دیگر مینگریست.
همه این شواهد نشان میدهد که مدل نظری ایجاد شده از سوی این دانشمند و همکاران او، امکان تحقیقات گستردهای را فراهم کرده که دانش ما را درباره لبخند انسان افزایش میدهد.
دکتر نیدنتال بر این باور است که او و همکارانش در حال رمزگشایی پدیده لبخند هستند اما اعتراف میکند که هنرمندان قرنها پیش آن را دریافته بودند.
او با اشاره به کار هنری لئوناردو داوینچی احتمال میدهد که روزی چرایی قدرتمند بودن لبخند مونالیزا روشن شود، اما با استفاده از دانش حاصل از پژوهشهای خود میگوید: یکی از رازهای این اثر هنری، تماس چشمی مونالیزا است و دیگری احتمالا آن است که ما با تقلید نوع خنده مونالیزا که دارای پیچیدگی معنایی است به رازآلودگی و دشواری درک آن پی میبریم.