نسخه آرشیو شده

سروش: وحوش ولایت به نام خدا می‌درند
عبدالکریم سروش، نظریه‌پرداز و متفکر دینی مخالف حکومت ایران/عکس از ایسنا
از میان متن

  • آقای سروش در نامه خود ادعا کرده است که ماموران امنیتی حکومت ایران، داماد او (حامد) را به دلیل نسبت خانوادگی با شخص او، تحت شکنجه‌های شدیدی قرار داده‌اند
مردمک
سه‌شنبه ۰۳ اسفند ۱۳۸۹ - ۱۴:۲۹ | کد خبر: 60551

عبدالکریم سروش، در اعتراض به آزار و شکنجه داماد خود در ایران، گفته است، «وحوش ولایت»، دیندارانی‌اند که «به نام خدا می‌درند» و «همین دینداری، درندگی‌شان را افزون‌تر» کرده است.

عبدالکریم سروش، نظریه‌پرداز و متفکر دینی مخالف حکومت ایران، با انتشار نامه بسیار تندی، مسئولان حکومت ایران یا به قول او «خواجگان مسند ولایت» را متهم کرده که «قتل و غصب و تجاوز را تکلیف خود می‌دانند و برای آن حجت شرعی دارند و همین آنان را خطرناک‌تر می‌کند».

این روشنفکر مذهبی، در این نامه که متن آن در اختیار وب‌سایت‌های مستقل قرار داده شده، نوشته است که ماموران امنیتی حکومت ایران، داماد او (حامد) را به دلیل نسبت خانوادگی با شخص او، تحت شکنجه‌های شدیدی قرار داده‌اند.

عبدالکریم سروش نامه خود را با نقل سخنی از دامادش شروع می‌کند: «خدا نیست، به خدا قسم خدا نیست، نیست».

به نوشته آقای سروش، زمانی که وی برای دلداری داماد خود به او گفته است که «خدا از آنان نگذرد»، داماد او در پاسخش «با خشم و درد» گفته است: آقای دکتر اسم خدا را نبرید، خدا نیست، نیست، نیست... خدا در آن تاریکخانه کجا بود که من بی‌گناه و بی‌پناه زجر می‌بردم و ضجه می‌زدم و از او پناه می‌جستم و آن درندگان بی‌شرم با تمسخرشان مرا بیشتر می‌گزیدند و می‌دریدند؟ خدای واحد قهار چه می‌کرد آن وقت که آن سه دیو تبهکار، به نام خدا، در من افتادند و مرا بی‌جان کردند؟

به گفته این روشنفکر مومن و دیندار، سخنان دامادش، او را که -به نوشته خود- «عمری الهیات و فلسفه و عرفان تدریس کرده بود» به چالش کشیده است.

آقای سروش در ادامه نامه‌اش درباره وضعیت روحی دامادش بعد از شکنجه می‌نویسد: پیدا بود که نه تنها راحت و سلامتش را ستانده‌اند، وجدان و ایمانش را هم لرزانده‌اند، آشکارا چیزی در او تکان خورده و فروریخته بود. حادثه کوچکی نبود: خدا را جسته بود و نیافته بود! خسوف الوهیت را، مرگ را، بی‌پناهی را، شکنجه را، تزویر دینی را، قساوت بی‌امان را، شر عریان را، سبعیت بی‌مرز انسان را، همه را یک جا چشیده و آزموده بود. حقاً تجربه مهیبی بود.

عبدالکریم سروش همچنین می‌گوید، دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی، از داماد او، حامد خواسته است تا در یک برنامه تلویزیونی علیه او اعتراف کند.

این متفکر مذهبی، در قسمتی از این نامه که به سبک نوشته‌های همیشگی‌اش، با لحن ادبی فاخری نوشته شده، می‌نویسد: «باغ وحش ولایت، طعمه می‌خواست. دیوان با داغ و درفش به سراغش آمدند و وحشت‌ها به جانش افکندند. و دست آخر دو راهه‌ای پیش پای او نهادند: که یا دست از جان بشوی و یا به صدا و سیما بیا و هر چه ما می‌خواهیم بگوی.»

به نوشته آقای سروش، ماموران امنیتی ایران یا به نوشته سروش «‌وحوش ولایت»، از دامادش که اکنون در خارج از کشور به‌سر می‌برد، خواسته بودند که در جلوی دوربین بگوید همسرش «هرزه و هرجایی است و لذا شایسته طلاق» و پدر همسرش یعنی عبدالکریم سروش، «مردکی است به اصناف رذایل آراسته و وابستگی‌ها به اجانب دارد و حرام خوار و ناپاک و دشمن شریعت و طریقت و حقیقت است».

اما به گفته آقای سروش، وقتی داماد او حاضر به همکاری با ماموران نشد، او را مورد شکنجه‌های جسمی و روحی قرار دادند. سروش در این باره می‌نویسد: کمترینش آن‌که یک شب تا صبح، برهنه در سردخانه‌ای، او را لرزاندند و ترساندند.

به گزارش سازمان‌های حقوق بشری و به گفته خانواده‌های زندانیان سیاسی در ایران، حکومت جمهوری اسلامی بعد از انتخابات ریاست جمهوری خرداد ۸۸ در ایران، بسیاری از معترضان و مخالفان دولت محمود احمدی‌نژاد را روانه زندان‌ها و بازداشتگاه ها کرده و با شکنجه‌های روانی و جسمی از آن‌ها اعتراف گرفته است.

اما مقام‌های قضایی ایران، وجود شکنجه در زندان‌های ایران را انکار کرده و در برخی موارد مثل بازداشتگاه کهریزک، آن را به «عوامل خودسر» نسبت داده‌اند.

عبدالکریم سروش از منتقدان حکومت ایران و رهبر آن آیت‌الله خامنه‌ای بوده و همواره در سخنرانی‌ها و نوشته‌های خود، با صراحت و شدت از «استبداد مذهبی» در ایران انتقاد کرده است.

روزنامه کیهان در ششم خرداد در خبری اعلام کرد که جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، عبدالکریم سروش، روشنفکر دینی را مرتد اعلام کرده است.

اما چندی بعد، سید محسن صالح، مدیر سیاسی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، با تکذیب خبر بیانیه ارتداد عبدالکریم سروش از سوی این نهاد گفت: جامعه مدرسین سروش را در «قد و قواره‌ای» نمی‌داند که درباره او بیانیه‌ای صادر کند.

آقای سروش چند سالی است که در خارج از ایران به سر می‌برد.

این متفکر مذهبی منتقد حکومت ایران، در نامه‌ای با عنوان «جشن زوال استبداد دینی» که چند ماه پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ منتشر شد، هشدار داد که ایران به سمت «حکومتی فرادینی» پیش می‌رود. وی آیت‌الله خامنه‌ای را متهم کرد که حاضر شده «آبروی خدا برود» و «مردم به دیانت و نبوت پشت کنند»، اما به ولایت او آسیب نرسد.

این مطلب را به اشتراک بگذارید

محمد شوری

تصورش را بکنید  شما  فردی باشید که در بدنش یک وسیله بسیار بسیار پیچیده از نوع دستگاه استراق سمع کار گذاشته باشند چگونه و چطور زندگی می کنید؟ یعنی هر جاکه باشید استراق سمع می شود. و فضا را با آدمهایی که روبرومی شوید به گونه ای ترتیب می دهند که طبیعی جلوه کند. این آدمها (که اغلب همینطور بوده است)آنچه به ایشان از پیش دیکته شده است در مقابل شما بیان می کنند.
الان 25 سال است که در بدن من چنین وسیله ای کار گذاشته اند. وقتی در سال 65 به زندان رفتم. سالهایی که  می دانید وضغ زندانها ومحاکم و بازجویی ها چگونه بوده است؟ آنها با فریب توانسنتد در دادگاهی که هیچ گاه بر پا نشد مرا محکوم به زندگی با این وسیله کنند. محکومیتی که هیچ مبنای قانونی وشرعی نداشت.
البته من در این سالها آموختم که چگونه با این دستگاه زندگی کنم و 25 سال است که روز شماری می کنم تا این جنایت را سواکنم.
من باآدمها وافرادی که مطرح  بوده اند  یا سروکار داشته ام به این امید که در افشای این جنایت به من کمک کنند آنرا عنوان کردم. مثل آقایان عباس عبدی،سعید حجاریان، موسوی خوئینی ها،اکبر گنجی،مهدی خزعلی، آیت الله منتظری در حضور احمد منتظری،دکتریزدی،لطف الله میثمی و یا در حضورکسانی مثل شایانفر(روزنامه کیهان) که وصل به همانجایی بود که منشا این جنایت  هستند و خیلی های دیگر که هرکدام بدلیلی آنرا یا توجیه کردند یا توّهم خواندند. بروید از ایشان  بپرسید که علت توجیه شان چه دلیلی دارد.
نگوئید که وزارت اطلاعات آنزمان مجهز به چنین وسسله ای نبوده، که شنود ودوربین مخفی از همان دوره ساواک هم بوده و در خاطرات سیاسی مبارزین هم نقل شده است. پس شدنی است.
و مسلم که این جنایت در داخل ایران رسوا نمی شود و اگرهم بیان شود مثل آن است که گوشت را دست گربه  داده ایم.
خالا خوب  است این نوع افراد بالاخره هر طور که شده از ایران خارج می شوند. اما من چی؟
با توجه به بضاعت اندک مالی و از همه مهمتر استراق سمعی که بدنبالم در همه  جا هست و باهمه  عواملش! من چگونه خارج شوم؟
ودر این سالها هیچ مردی پیدا نشد که به من در خروج از ایران کمک کند . هر چند من تمام تلاش خودم این است که به تنهایی و بدون وابستگی اینکار را  بکنم هر چند که هر جقدرهم طول بکشد چنانکه در این سالها سعی  کرده ام.اما آنروزکه این جنایت روسوا شود گفتنی بسیار است ...(محمد شوری /نویسنده وروزنامه نگار)

محمد شوری | ۰۵ اسفند ۱۳۸۹ - ۲۲:۱۱
امید

آن گروه کوچکترین اعتقادی به آخرت ندارند که شرف هر جانوری از ایشان به مراتب بسیار بیشتر است. امام علی فرمودند مادر گناهان دروغ است. ناف آقایان و خود شما  با دروغ بریده شده. به خودشان هم دروغ می گویند. کوچکترین بویی از هیچ نیروی مثبت و یا زیبایی در طی زندگی های طویل المدت حیوانی شان نبرده اند. و نمی دانند خجالت یعنی چه. مایی که می دانیم آخرتی هست و خدایی هست به وضوح نابودی فضاحت آور آقایان را به چشم دیده ایم. هیچ جریان و هیچ رویداد و هیچ شرایطی و تمام دست و پا زدن و حتی کل قوا نمی تواند نتوانسته و نخواهد توانست این جنبش را به تاخیر بیاندازد یا مانع بروز والاترین و بهترین طرح حکومتی برای کشور ما ایران بشود. این خاک از این جانوران به خود زیاد دیده. شما می روید می پوسید و دود می شوید همانطور که تمامی حکام ظالم در طی تاریخ به بدترین فضاحت نابود شده اند. در قرآن نوشته چرا به سرزمنیها سفر نمی کنید؟ چرا تاریخ نمی خوانید؟ مگر تفکر نمی کنید؟

امید | ۰۳ اسفند ۱۳۸۹ - ۲۰:۵۴
sabz

شاگرد آیت الله قاضی :
آن گروه که آخرتشان مقدم به دنیا است ، دور و بر آقای خامنه ای جمع هستند …

http://salehat.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=66:1389-06-26-06-53-44&catid=45:nazar-bozorgan

sabz | ۰۳ اسفند ۱۳۸۹ - ۲۰:۲۲
صفحه 1 از 1 صفحه
آگهی