نسخه آرشیو شده

آیا ایران برنده تحولات خاورمیانه است
خاورمیانه در دست تعمیر، کاریکاتور از العربیه
از میان متن

  • «اگر شش ماه پیش از سیاستگزاران آمریکا پرسیده بودیم که طرفدار خیزش‌های مردمی یا دموکراتیک در این کشورها هستند یا خیر و بعد پاسخ‌های آن‌ها را با پاسخ‌های همتایان ایرانی‌شان مقایسه می‌کردیم آن‌گاه شاید جوابی برای این سوال داشتیم»
گلی رضایی
شنبه ۰۶ فروردین ۱۳۹۰ - ۱۴:۱۸ | کد خبر: 60750

برنده تحولات خاورمیانه چه کسی خواهد بود سوالی است که در محافل مختلف و بین تحلیلگران سیاسی مطرح می‌شود. این مطلب مرور این دیدگاه‌های منتشر شده در رسانه‌های مختلف است.

پتانسیل عظیم خیزش مردم کشورهای عربی همانند دیگر رویدادهای مهم تاریخی، پیامدهای ناشناخته و ناخواسته‌ای دارد. این دیدگاه وجود دارد که اگر شش ماه پیش از سیاستگزاران دولت آمریکا پرسیده بودیم که آیا طرفدار خیزش‌های مردمی یا دموکراتیک در این کشورها هستند یا خیر و بعد پاسخ‌های آن‌ها را با پاسخ‌های همتایان ایرانی‌شان مقایسه می‌کردیم آن‌گاه شاید جوابی برای این سوال داشتیم.

درمورد این که آیا از رویدادهای کنونی در خاورمیانه، چیزی نصیب ایران می‌شود و ایران سودی خواهد بود باید چند نکته را درنظر گرفت.

نکته نخست‌ آن که این جنبش‌ها در خاورمیانه و شمال آفریقا از دولت ایران الگو نگرفته بودند بلکه الهام‌بخش آن‌ها جنبش سبز بود. هیچ‌کس در این جنبش‌ها نمی‌خواهد وابستگی به ایران داشته باشد و حکومت ایران از همان ابتدا باخته است.

نکته دوم، ایران همیشه حکومت‌های مستبد و فاسد خاورمیانه را به آمریکا وصل کرده است. اما این دستاویز به عنوان توجیهی برای سردادن شعارهای تند بی‌معنی علیه آمریکا، رنگ باخته و ازبین رفته است. ایران و القاعده دستاویزهای زیادی نخواهند داشت تا با بهره گرفتن از احساسات دست نخورده، افراط‌گرایی در منطقه به راه بیندازند.

نکته سوم، بدیهی است که در منطقه‌ای که حکومت‌ها و جنبش‌های دموکراتیک وجود دارد استبداد نمی‌تواند پیروز و شکوفا شود. هرچه حکومت‌های دموکراسی در منطقه بیشتر باشد بر حکومت‌های پادشاهی و استبدادی فشار بیشتری وارد خواهد شد تا سیستم حکومتی خود را عوض کنند و این یک باخت دیگر برای ایران است. دولتمردان ایران نمی‌توانند تظاهر کنند که طرفدار دموکراسی هستند و در عین حال استبدادگرایی را بیشتر کنند.

نکته چهارم، الگوی تقلید در خاورمیانه، ایران نیست بلکه ترکیه است و مردم خاورمیانه به این نتیجه رسیده‌اند که می‌توانند نظام‌های اقتصادی و سیاسی پایداری در حیطه ارزش‌های خود داشته باشند. ایران به‌طور کلی نتوانسته است مردم منطقه را متقاعد کند تا در آرزوی روی کار آمدن دولتی مانند ایران یا حتی شبیه به ایران در کشورهای خود باشند.

نکته پنجم، ایران مانند عربستان سعودی یا دیگر کشورهای مستبد منطقه نیست. اگرچه دولت ایران مجبور است در ظاهر از هنجارهای دموکراتیک در یک حکومت و یک جامعه حمایت کند. در چند هفته گذشته رسانه‌های طرفدار حکومت در ایران به‌طور گسترده سخنان آیت‌الله خامنه‌ای و آقای احمدی‌نژاد در حمایت از جنبش‌های دموکراتیک منطقه را پوشش دادند. اگرچه حمایت حکومت ایران از این‌گونه جنبش‌ها دروغ و تظاهر است اما در کشوری که مردم آن برای دموکراسی و حاکمیت یک دولت پاسخگو ارزش قائل هستند و یک جنبش پایدار و شکوفای طرفدار دموکراسی دارد حکومت ایران راه دیگری جز حمایت از جنبش‌های منطقه ندارد.

نکته ششم، جنبش سبز با انعطاف‌پذیری که از خود نشان داده و باردیگر به صحنه برگشته است دموکراسی را طلب می‌کند که این طلب دموکراسی می‌تواند مشکلات امنیتی برای حکومت و بی‌ثباتی در داخل ایران ایجاد کند. در خاورمیانه‌ای که دموکراسی بیشتری حاکم شود حکومت ایران قادر نخواهد بود از ثبات و همکاری میان حکومت‌های دموکراسی منطقه بهره‌‌ای ببرد. ایران در اخبار منطقه و بین‌الملل به عنوان یک حکومت مستبد معرفی خواهد شد که شهروندان خود را از داشتن یک حکومت دموکراتیک محروم می‌کند. با این تصویر، ایران برنده آینده در این منطقه نخواهد بود.

دیدگاه دیگری که از سوی تحلیلگران مطرح شده این است که دو راه نشان می‌دهد که آیا ایران در منطقه بازنده است یا خیر. نخست این‌که ایران در موج انقلاب‌هایی که منطقه را فراگرفته، گرفتار شده است. اما صرف‌نظر از آن‌چه که در داخل ایران اتفاق می‌افتد اگر مصر بتواند نقش خود را در جهان عرب به‌دست آورد، احتمالا ایران بیشتر نفوذ خود را در منطقه ازدست خواهد داد.

بخشی از نفوذ ایران در منطقه به این دلیل است که هیچ کشور دیگری پرچم فلسطین یا پرچم ضدامپریالیست را بالا نبرده است اما اگر مصر به سیاست خارجی ناسیونالیستی عربی بازگردد و بیش از این با اسرائیل تبانی نکند یا زیر نفوذ آمریکا و سعودی نباشد آن گاه ایران بازنده بزرگی خواهد بود ( و شاید حزب‌الله هم محبوبیت منطقه‌ای خود را از دست بدهد).

ازسوی دیگر این دیدگاه هم وجود دارد که اگر ترکیه سیاست خارجی مستقل‌تری از خود نشان داده و موجب شده نفوذ ایران در منطقه کم‌تر شود (زیرا ایران یک کشور شیعه است اما ترکیه سنی و حتی غیرعربی است) اما مصر از نفوذ اسرائیل، عربستان سعودی و آمریکا رها می‌شود (از همین امروز معلوم است که تظاهرکنندگان مصری موافق تغییرات ظاهری نیستند) زیرا آن‌ها در شعارها و در سخنرانی شیخ قرضاوی، به‌‌طور آشکار دشمنی خود را با اسرائیل نشان داده‌اند. بنابراین با تولد دوباره ناسیونالیسم عربی، نفوذ ایران در خاورمیانه ازبین خواهد رفت.

در عین حال برخی معتقدند خیلی زود است که بخواهیم برنده واقعی منطقه را مشخص کنیم. تحولات اخیر کشورهای عربی مانند یک شمشیر دولبه برای حکومت ایران است.

احتمال دارد که موقعیت جغرافیای سیاسی ایران با سقوط حکومت‌های طرفدار آمریکا گسترش یابد. اگرچه حکومت ایران در معرض این خطر واقعی قرار دارد که به‌وسیله یک خیزش مردمی سرنگون شود.

این نگاه نیز وجود دارد که روزهای حکومت با تکیه بر سپر اسلحه و پول جمع کوچکی از نخبگان در ایران هنوز به سر نیامده است. متحدان ایران و گروه‌های تحت حمایت آن در منطقه  یعنی سوریه، حماس، حزب‌الله و احزاب سیاسی و شبه‌نظامیان عراق همچنان به حکومت ایران اجازه می‌دهند که نفوذ قابل توجه خود را در منطقه اعمال کند. برنامه هسته‌ای ایران در جریان است، کشتی‌های جنگی آن از کانال سوئز عبور کرده است. اگرچه حکومت ایران در بالاترین موقعیت خود در منطقه قرار ندارد اما ازنظر بسیاری ازجمله ازنظر اسرائیل و عربستان سعودی همچنان قدرت و نفوذ دارد. 

بعضی تحلیلگران بر این باورند که سیاست واقعی مشخص خواهد کرد که حکومت‌های منتخب دموکراتیک در خاورمیانه فارغ از احساسات مردم‌شان، براساس عقل و منطق نقش خود را ایفا خواهند کرد. ایران هم درحال حاضر منطقی بازی می‌کند.  هرگونه تغییر حکومت در ایران به معنای تغییر اهداف بین‌المللی و سیاست خارجی ایران نخواهد بود و بازی منطقی این کشور نیز عوض نخواهد شد. احتمال دارد که ایران روش ترسیم راهکارها و تاکتیک‌های خود را عوض کند اما بازی آن همان بازی کنونی خواهد بود.

ازسوی دیگر تغییر حکومت در ایران هیچ منفعت استراتژیک برای آمریکا نخواهد داشت. اگرچه خیلی عجیب به‌نظر می‌‌آید که بگوییم رفتار کنونی بین‌المللی حکومت ایران خیلی عقلانی است اما همین کافی است که با وجود تمام چالش‌هایی که ایران با آن‌ها روبه‌روست موفقیت آن را در عراق، لبنان و تا حدودی در افغانستان ببینیم. ایران، آمریکا، اروپا و روسیه را بازی داده است و هنوز هم راه خودش را می‌رود.

حدود ۱۳ ماه پیش گابی اشکنازی، رئیس ستاد مشترک ارتش اسرائیل، گفته بود: حکومت ایران تندرو است اما غیرمنطقی نیست. این سخن بیانگر آن است که ایران تا حدود مشخصی قابل پیش‌بینی است و آمریکا برای برخورد با ایران به این پیش‌بینی نیاز دارد.

این دیدگاه هم وجود دارد که اگر بگوییم ایران برنده منطقه خواهد بود از اساس نادرست است زیرا در این تحلیل بی‌طرفی و اعتدال دیده نمی‌شود. نمی‌توانیم بگوییم ایران برنده می‌شود چون دشمنان آن بازنده هستند. ایران احتمالا در کوتاه مدت و میان مدت از نابودی حکومت‌های دیکتاتوری متحد آمریکا سود خواهد بود اما ماهیت انقلاب‌های کشورهای عربی که جوان‌گرا، دموکراتیک و سکولار است و خواسته‌ها و امیدهای آن‌ها برای رسیدن به آزادی و موفقیت، کاملا با ماهیت جمهوری اسلامی درتضاد است.  

ازسوی دیگر اقتصاد ناتوان و حکومت چپاولگر و بی‌رحم ایران دیگر هیچ‌گونه جذابیتی برای مردم منطقه ندارد. مهم‌تر از همه این است که رهبران روحانی سالخورده ایران با موج سبزی روبه‌رو هستند که نیروی تازه‌ای گرفته است؛ این یک خیزش مردمی علیه همان چیزهایی است که مردم کشورهای عربی دربرابر آن به پا خاستند و در نهایت این موج مردمی بی‌سابقه است که تمام دیکتاتورها را در موقعیت باخت-باخت قرار خواهد داد.

برخی تحلیلگران می‌گویند باید محتاط باشیم که بیش از اندازه اهمیت ایران را بالا نبریم. اگر تحولات منطقه موثر واقع شوند، برندگان واقعی مردم کشورهای عربی خواهند بود زیرا بیشتر کشورهای عربی ایران را دوست ندارند.

این امکان نیز وجود دارد که ایران، صرفنظر از سقوط احتمالی حکومت جمهوری اسلامی، پایگاه خود را در منطقه از دست بدهد به‌ویژه در میان افرادی که موفق شدند حکومت‌های پلیسی سرکوبگر کشورهای خود را سرنگون کنند.

ازسوی دیگر بازگیران دیگری در عرصه «خاورمیانه و شمال آفریقا» هستند؛ مصر سکولار و دموکراتیک می‌تواند به جایگاه پیشروی خود در میان کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا بازگردد؛ بخت یک بار دیگر به ترکیه روی آورده است. مصر یا ترکیه یا هر دو کشور می‌توانند به این رکود سیاسی جان بدهند و روند حرکت آن را سرعت ببخشند. این احتمال هست که ایران نیز مانند آمریکا در همان جایگاه کنونی خود یعنی یک کشور نامطلوب باقی بماند. 

این مطلب را به اشتراک بگذارید

ankeh khahad mand

آیا مردمی که در منطقه خاورمیانه  و شمال آفریقا از مصر تا لیبی ، از سوریه تا یمن ، از بحرین تا اردن جنبش های جدیدی که نه چپ است ، نه اسلامی ، نه پان عرب بلکه هوادار آزادی های اجتمایی ، کرامت انسانی ، پیشرفت و توسعه متوازن سیاسی و اقتصادی است و الگوی آنها غرب و دموکراسی غربی است ، به نفع ایران ، اسرائیل ، امریکا ، عربستان ، ....... خواهد  بود ؟
این سوالی است که همه این کشورها در جواب به ان عاجزند . چرا ؟ چون این جنبش جدید است . حاصل ان بستگی به خیلی پارامتر ها دارد که هیچکدام از کشورها کنترل تمام آنها را در دست ندارند . اما یک چیز مسلم است . عصر جدیدی  آغاز شده که حاصل نوعی بیداری و آگاهی دیداری و شنیداری و عمیق است . از یاس کامل نسبت به آنچه در گذشته اتفاق افتاده نیز بهره میبرد . ماهواره ، اینترنت ، و مهاجرت همانقدر این جنبش ها را به جلو میرانند که سالها مبارزه بی نتیجه مارکسیستی ، اسلامی ، پان عربی ، و سیاست ها و  روشهای مماشات گونه دیکتاتورهای منطقه ای با شرق و غرب همزمان با سرکوب شدید مردم خودشان به حرکت این جنبش نیرو میدهند .
هیچ شعار ضد آمریکایی ، ضد اسرائیلی ، هواداری از اسلام ، عربیت ، مارکسیسم ، .... دیده نمیشود . بلعکس همه سعی دارند بگویند که مستقلند ، به ایران یا اسلام طالبانی یا امریکا ، یا روسیه ...... وابسته نیستند .
اما هیچ تضمینی وجود ندارد که این جنبش ها تحت تاثیر نیروهای موجود ، اسلام سیاسی ، چپ ، پان عربیسم ، ...... به انحراف کشیده نشوند . بهترین حالت پلورالیسم است . یعنی همه نیروهای سیاسی موجود به اندازه سهم شان ( نه به صورت کودتا و انحصاری ) در فرایند سیاسی منطقه شرکت داشته باشند . اما کنترل اصلی به دست نیروی جوان ترقیخواه موجود بماند که امیدی به هیچ یک از جریانهای قدیمی ندارد .
ج ا دو راه پیش رو دارد :
۱)مثل سوریه ، لیبی ، بحرین ، اردن ..... خود سوژه حمله موج جدید بماند و به حالت دفاعی فرو رود و به سرکوب این نیروی جوان ادامه دهد ؛ نتیجتا منقرض خواهد شد .
۲)مثل قطر ، امارات ، ... خودش را هوادار این نیروی جدید  و همگام با غرب کند ، اصلاحات از بالا را با جدیت آغاز کند و زمینه سو استفاده نیروهای مخالف داخلی و خارجی را از  وضعیت جدید رفته رفته کمتر و کمتر کند و کج دار و مریض به سمت الگوی اندونزی ، مالزی ، ترکیه برود : در آنصورت به قدرت منطقه ای تبدیل خواهد شد .
هر کس در مدار قبلی بماند و در عصر جنگ سرد و باورهای سیاسی قرن بیستم گام بزند و خودش را برای سونامی جدید آماده نکند و به جای موج سواری به ایجاد سد و مانع در برابر امواج جدید بیندیشد نابود میشود . چه دوست و متحد غرب باشد ، چه ضد امپریالیست ، چه مارکسیست ، چه متحد روسیه و چین ، چه اسلامیست  .

ankeh khahad mand | ۰۶ فروردین ۱۳۹۰ - ۱۶:۳۰
صفحه 1 از 1 صفحه
آگهی