نسخه آرشیو شده

خاتمی؛ معیار اصلاح‌ طلبی
عکس از روزبه جدیدالاسلام، مهر
از میان متن

  • خاتمی هرچند با محافظه کاران مرزبندی و زاویه داشت اما به اصلاح طلبان نیز اجازه نمی‌داد محافظه کاران را به صورت کامل کنار بزنند
آرش غفوری
دوشنبه ۰۲ خرداد ۱۳۹۰ - ۰۶:۰۸ | کد خبر: 62322

آرش غفوری، روزنامه‌نگار در حوزه سیاست، می‌گوید اگرچه محمد خاتمی با انتقادهای یاران قدیمی‌اش روبرو شد اما نسبت اصلاح طلبی هنوز با معیار او مورد سنجش قرار می‌گیرد.

زمانی در خرداد ماه سال ۸۴ و پس از پیروزی محمود احمدی‌نژاد در انتخابات ریاست جمهوری نهم، سعید حجاریان، از برجسته‌ترین اعضای حزب مشارکت در مصاحبه با روزنامه ایران، خاتمی را مورد انتقاد قرار داد که با برگزاری انتخابات مجلس هفتم، آخرین میخ را بر تابوت اصلاحات کوبانده است. با اینحال یک سالی نگذشت که اصلاح طلبان و مردان حزب مشارکت، هم در انتخابات شوراهای سوم (سال ۸۵) و هم در انتخابات مجلس هشتم (سال ۸۶) با لیستی وارد انتخابات شدند که مورد تایید و امضای محمد خاتمی قرار گرفته بود. همانطور که تا مدت‌ها و قبل از آنکه میرحسین موسوی به طور رسمی کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری دهم شود، همین گروه از اصلاح طلبان بار‌ها به سراغ خاتمی رفته بودند تا او را راضی به رقابت با محمود احمدی‌نژاد نمایند.

اما خاتمی مگر چه دارد که اگر فرد برجسته‌ای مانند سعید حجاریان هم او را اینگونه مورد انتقاد قرار دهد باز به سراغ او می‌رود تا نسبت اصلاح طلبی‌اش را با آخرین رئیس جمهور اصلاح طلب در ایران تعریف کند؟

خاتمی؛ معیار اصلاح‌ طلبی

خاتمی یک سال بعد از پیروزی در دومین دوره ریاست جمهوری‌اش با انتقادهای مستقیم دوستان و یاران قدیم رو به رو شد و حتی پس از برگزاری انتخابات هفتم ریاست جمهوری تا حد «خیانت به اصلاحات» از سوی برخی متهم شد، با این حال نسبت اصلاح طلبی هنوز هم با معیار خاتمی مورد سنجش قرار می‌گیرد و اگر هم قرار باشد اصلاح طلبان در هر انتخاباتی حضور فعال داشته باشند اجازه یا عدم اجازه خاتمی هم شرط لازم و هم شرط کافی است.

همانطور که با تایید خاتمی بود که اصلاح طلبان در اکثریت خودشان به حمایت از میرحسین موسوی در انتخابات دهم ریاست جمهوری پرداختند و خاتمی، خودش برای حمایت از میرحسین موسوی هم سالگرد دوم خرداد را بهانه حمایت از او کرد و هم در سفرهای استانی به حمایت از میرحسین پرداخت.

خاتمی در دوم خرداد ۷۶ در حالی به نام رئیس جمهوری اصلاح طلب، وارد ساختمان نهاد ریاست جمهوری در خیابان پاستور تهران شد که در میانه‌ای از دو جریان مخالفت قرار داشت. جناحی از چپ‌های خط امامی دهه شصت به همراه گروهی از تکنوکرات‌های راست در حزب کارگزارن. اینها اصلی‌ترین حامیان خاتمی بودند و بعد‌ها اصلاح طلب نام گرفتند و گروهی دیگر نیز از مخالفان خاتمی در جناح راست سنتی، بازار و جامعه روحانیت مبارز که آن روز‌ها به نام محافظه کاران خوانده می‌شدند.

خاتمی در میانه دعوای سفت و سخت این دو گروه که هر یک نسخه‌ای متفاوت برای اداره نظام تجویز می‌کردند، پنجمین رئیس جمهور ایران شد و البته که به صفت اصلاح طلبی طرفدار دموکراسی در داخل و تنش زدایی در خارج بود. محافظه کاران اما هرچند در میانه‌های دهه هفتاد، خواب و رویای زد و بند با غرب و آمریکا را در سر می‌پروراندند، اما از اینکه اصلاح طلبان و خاتمی پیشرو این آشتی باشند چندان دل خوشی نداشتند.

آن‌ها آن روز‌ها می‌گفتند که جریان چپ خط امام (اصلاح طلبان آن روز) که در ابتدای انقلاب نان مخالفت با غرب را می‌خورد امروز می‌خواهد امتیاز آشتی با جهان را نیز به نام خود کند و پذیرش این موضوع برای آن‌ها سخت بود.

در عین حال محافظه کاران از آنجا که توان بسیج اجتماعی را نداشتند، از اصلیترین شعارهای خاتمی در جبهه داخلی یعنی جامعه مدنی و دموکراسی نیز هراسان بودند. به تعبیر آن‌ها این شعار‌ها در ‌‌نهایت جاده صاف کن ضدانقلاب بود تا بساط انقلابیون را بپیچند.

در آن سوی دیگر میدان، اصلاح طلبان هم که بعد از درگذشت آیت الله خمینی در سال ۶۸، دوباره پس از یک دوره فطرت ۸ ساله وارد چرخه مدیریتی و اجرایی نظام شده بودند، در مخالفت با راست گرایان و محافظه کاران چندان مماشات به خرج نمی‌دادند و البته رئیس جمهوری محمد خاتمی را نیز به برخوردهای تند با محافظه کاران ترغیب می‌کردند. توصیه‌ای که البته همیشه هم جواب نمی‌داد.

واقعیت این است که خاتمی هرچند با محافظه کاران مرزبندی و زاویه داشت اما به اصلاح طلبان نیز اجازه نمی‌داد محافظه کاران را به صورت کامل کنار بزنند. در‌‌ همان سال‌های اولیه پس از ریاست جمهوری، جلسات مرتبی با اصلیترین تشکل منسج جناح راست یعنی حزب موتلفه در دفتر ریاست جمهوری برگزار می‌کرد و برخی از همین افراد مشهور جناح راست مانند علی اکبر ولایتی یا حسین غفوری فرد را به نمایندگی و مشاورت خود بر می‌گزید.

در عین حال چون با نام و شعار قانون، انتخابات ریاست جمهوری را برده بود در مهم‌ترین پرونده‌های قضایی یاران نزدیک خود از دخالت مستقیم اجتناب می‌ورزید. مشهور‌ترین آن‌ها پرونده دادگاه غلامحسین کرباسچی، شهردار وقت تهران و همچنین عبداله نوری، اولین وزیر کشور دولت اصلاحات است که هر دو در دادگاه به جرم‌های واهی توسط قوه قضائیه محاکمه و محکوم شدند و البته خاتمی هم ترجیح داد به جای آنکه به صورت مستقیم از یاران خود دفاع کند به لابی‌های بی‌نتیجه در پشت پرده روی آورد. امری که البته چندان مورد پسند دوستان خاتمی نبود اما خاتمی، خود بار‌ها با اطرافیانش گفته بود که به نام رئیس جمهوری اسلامی ایران نمی‌تواند ژست مخالفت با نظام داشته باشد.

پیام دوم خرداد

بعد از پیروزی خاتمی در دوم خرداد ۷۶، فضای جامعه ملتهب و متاثر از این پیروزی، از اصلاح طلبان می‌خواست تا در زود‌ترین زمان ممکن به جمع کردن بساط دیکتاتورگرایی و اقتدارگرایی و جایزگزین نمودن شعارهای مبتنی بر جامعه مدنی و دموکراسی بپردازد. آن روز‌ها مشهور بود که اصلاح طلبان مخالفان خود را متهم می‌کردند که هنوز «پیام دوم خرداد را درک نکرده‌اند». این جمله البته دستمایه لطیفه‌هایی میان مردم در‌‌ همان روز‌ها هم بود.

عبداله نوری، اولین وزیر کشور خاتمی، از معدود وزرای وی بود که چندان اعتنایی به محافظه کاران و راست‌ها نمی‌کرد. تمام استانداران – و از جمله محمود احمدی‌نژاد، استاندار اردبیل- را تغییر داد و در اوج زمانی که قوه قضائیه به دنبال پرونده سازی برای کرباسچی بود ستاد حمایت از کرباسچی در وزارت کشور راه انداخت. همین امر هم موجب رواج لطیفه‌ای شده بود به این مضمون که خاتمی، وزیر کشور خود، عبداله نوری را به دفتر ریاست جمهوری دعوت می‌کند و از او می‌خواهد که کمی آرام‌تر حرکت کند و مراعات شرایط کشور را هم بنماید.

امری که با این جواب از سوی عبداله نوری مواجه می‌شود که «آقای خاتمی، مثل اینکه شما هم پیام دوم خرداد را درک نکرده‌اید.» این جمله البته لطیفه بود اما در واقعیت خود می‌توانست واجد این صفت از خاتمی باشد که ترجیح می‌دهد به جای برخورد رادیکالی، آهسته و پیوسته حرکت کند. همانگونه که زمانی مهدی بازرگان در اول انقلاب همینگونه ترجیح می‌داد و می‌گفت او نقش فولکس واگن را بازی می‌کند و به اصلاحات گام به گام اعتقاددارد. واقعیتش اینست که خاتمی هم واقعاً اینگونه بود.

در عین حال خاتمی واجد یک صفت مشخصه بارز دیگر به خصوص در نزد سیاستمداران ایرانی در دو قرن اخیر است. خاتمی هیچ‌گاه دچار غرور و نخوت کور نشد و در عین حال همیشه در سیاست سعی کرد در چارچوب توانایی‌هایش اخلاقی عمل کند. به همین دلیل هم رسماً در مجلس شورای اسلامی از قوه قضائیه خواست کسانی را که به او توهین می‌کنند به هیچ عنوان مورد مجازات قرار ندهد.

در عین حال در اولین روزهایی که وارد ساختمان ریاست جمهوری شد و نامه صدا و سیمای ملی را روی میز کار خود دید که از رئیس جمهور در مورد نحوه اطلاع رسانی اخبار مرتبط با وی سئوال می‌کرد، پاسخ داد که به صدا و سیما اعتماد دارد و نیازی به تنظیم اخبار وی از طریق دفتر ریاست جمهوری نیست. اعتمادی که البته در رقابت‌های جناحی ایران، در ‌‌نهایت با پاسخ مثبت رسانه ملی همراه نبود.

خاتمی در عین حال در کوران اتهامات گوناگون از سوی موافقان و مخالفانش هیچ‌گاه راه‌های اطلاع رسانی آن‌ها را محدود نکرد. نه آن‌ها که خاتمی را «مرعوب غرب» و «بی‌دین» می‌دانستند از سوی رئیس جمهور مورد مواخذه و بازخواست قرار گرفتند و نه کسانی که به وی لقب «سردار شرمندگی» و «شاه سلطان حسین» را می‌دادند توبیخ شدند.

تنهایی خاتمی 

سیاست عملی خاتمی در عین حال یک سیاست اصول گرایانه به معنای لفظی – و نه معنای مصطلح در ادبیات سیاسی امروز ایران – است. در همین قضیه سخنرانی‌اش در مورد حوادث پس از انتخابات و ترغیب نظام و مردم به بخشش متقابل هم، خاتمی بر اساس دیدگاه و اعتقادی که دارد، فارغ از انتقادهایی که به وی می‌شود به اظهار نظر می‌پردازد.

فارغ از آنکه او می‌توانست و می‌تواند ساکت بنشیند و حرفی نزد و تمام این فحش‌ها و بد و بیراه‌ها را به جان نخرد. درحالی که خودش هم می‌داند احتمال برآورده شدن شروطش از پنج یا شش درصد فرا‌تر نمی‌رود. اما او حرفش را اینگونه هم می‌زند.

گروهی البته خاتمی را با تمام این صفات به بی‌عملگی متهم می‌کنند و در برخی مواقع پر بیراه هم نمی‌گویند. مهم‌ترین آن، ناتوانی وی در جلوگیری از رد صلاحیت‌های مجلس هفتم و همچنین تخلفات انتخاباتی ریاست جمهوری نهم بود. امری که نقاط منفی کارنامه ریاست جمهوری خاتمی است، اما مگر کسی در دنیای سیاست امروز در ایران یا جهان وجود دارد که منزه و بری از هر خطا و اشتباهی باشد.

خاتمی اما در عین تمام اشتباهاتی که بر وی مترتب است، تا جایی که می‌توانست، اخلاقیات را درسیاست فدای منازعات پشت پرده نکرد و به همین دلیل خاتمی ماند. حتی امروز که جریان اصلاح طلبی در هم پیوندی با جریان سبز یک جریان سه سر با رهبری همزمان خاتمی، موسوی و کروبی است، بازهم سخنان خاتمی آن قدر دارای ظرفیت هست و شخص خاتمی به آن اندازه اهمیت دارد که هر سخنی از رئیس جمهور سابق ایران دارای بازتاب‌های منفی و مثبت بسیار خواهد بود.

این در حالی است که منتقدان منصف وی هم، زمانی که به نقد آقای رئیس جمهور می‌پردازند در برخورد با خاتمی، کلاه احترام از سر بر می‌دارند و اگر هم نقدی دارند، آن را در با چاشنی احترام و حتی گاهی اوقات ارادت به خاتمی، ارائه می‌دهند.

سیاستمداران در ایران در بازی تکرار در دوره‌های زمانی مختلف بازتولید می‌شوند. خوب یا بد، بیانگر سابقه تاریخی گذشته‌اند. در ایران اما، خاتمی تنها یک نفر است و تنها همین یک نفر است که خاتمی است.

این مطلب را به اشتراک بگذارید

esalate syasy

خاتمی هر آنچه مخالفان او میگویند هست.
اما آیا :
مخالفان او آنچه بدان تظاهر میکنند هستند ؟
آیا سکولار ها  واقعا  سکولارند یا مارکسیست روسی رنگ عوض کرده  انهم برای فریب مردم ؟
آیا هواداران بختیار واقعا هوادار بختیار ( مشروطه خواه ملی گرای مصدقی ) هستند یا مارکسیست های روسی ضد سلطنت و ضد مصدق با نقاب بختیاریسم ؟
آیا هواداران حقوق بشر واقعا هوادار حقوق بشر هستند یا برای آنها عماد به آور ، تقی رحمانی ، نرگس محمدی ، سارا توسلی ، خرم ، هاله سحابی ، هواداران انجمن پادشاهی بشر نیستند ؟ مردم کوبا و لیبی که تحت ستم مضاعف و فقر هستند بشر نیستند ؟
تاریخ ایران پر است از قلابی ها چون صافکار ی - رنگ مهمترین و بزرگترین حرفه در ایران است . صاف کاران و بدلی سازان  بسیار ماهر هستند . سیاست هم همینطور است . در کنار مردان بزرگی که همیشه شکست میخورند و له میشوند در دسیسه ها ، ملیجک ها و اغاسی ها و توده ایهای توبه کرده ( در رژیم های شاه و ج ا ) و .... به خیانت خود ادامه میدهند .
خاتمی هر چه هست اصالت دارد .
اما زر افشان ، قراگوزلو ، ادیب زاده ، آشوری ، نیک آهنگ ، فواد تابان ، دولت آبادی ، خویی ، کشتگر ، ریس دانا ، شهبازی ، کیانوری ، طبری ، جزنی ، نوری الا ، جواد طالعی ، فتاپور ، ممبینی ، طاهر پور ، زراعتی قنواتی ، یحیایی ، ....... آیا اصالت دارند ؟  یا گندم نمای جو فروشند ؟

esalate syasy | ۰۲ خرداد ۱۳۹۰ - ۱۲:۵۸
صفحه 1 از 1 صفحه
آگهی