محمود کیانارثی، کارشناس مسایل سیاسی خاورمیانه، نگاهی دارد به عقاید فهمی هویدی، نویسنده مصری، در خصوص انقلابهای عربی و ارتباط آن با انقلاب ایران.
چندی پیش وزارت خارجه ایران، میز گردی تخصصی درباره خیزشهای جهان عرب و پیامد آن برای فلسطین برگزار کرد. این میزگرد که توسط مرکز مطالعات این وزارتخانه ترتیب داده شده بود، شاهد حضور چند چهره سیاسی و فکری از دنیای عرب بود تا آنها نقطه نظراتشان را درباره رخ دادهای جاری در منطقه خاورمیانه تشریح کرده و به پرسشهای مسئولان وزارت امور خارجه پاسخ دهند. در میان پرسشها و بحثهای این نشست، مصر البته جایگاه ویژهای داشت.
فهمی هویدی نویسنده برجسته مصری از جمله مهمانان دعوت شده به این نشست بود.
وی در طی چند روز اقامت در تهران با مقامات مهم کشور از جمله سعید جلیلی، دبیر شواری عالی امنیت ملی، علی لاریجانی رئیس مجلس و علی اکبر صالحی وزیر خارجه دیدار کرد که نشان میداد طرف ایرانی تا چه اندازه برای تحولات در مصر اهمیت قائل است.
فهمی هویدی نویسنده مصری در بازگشت از این سفر، مقالهای منتشر کرد و نوشت که او در دیدار با مقامات ایرانی با طوفانی از سوالات درباره وضعیت مصر و آینده انقلاب رخ داده در این کشور و سیاستهای آتی آن روبرو شد.
اینکه ارتش مصر در کجای معادلات این کشور ایستاده است و مصریها سرانجام چه تصمیمی درباره روابط با اسرائیل و پیمان کمپ دیوید خواهند گرفت و همینطور جایگاه اخوان المسلمین در عرصه سیاسی مصر و موضوع روابط تهران و قاهره از جمله پرسشهایی بوده است که مسولان ایرانی از فهمی هویدی پرسیدهاند.
انقلاب مصر در سایه انقلاب ایران
فهمی هویدی در مقاله خود به موشکافی چند محور مهم از تحولات مصر در پس زمینهای تاریخی و در سایه تجربه انقلاب ۱۳۵۷ در ایران میپردازد.
وی که در هنگام انقلاب ۱۳۵۷ در ایران حضور داشته و طی سه دهه گذشته از نزدیک پیگیر تحولات این کشور بوده است، مینویسد که بر خلاف انقلاب ایران، انقلاب ۲۵ ژانویه مصر که به سرنگونی حسنی مبارک انجامید، حرکتی اسلامی نبود؛ هر چند نیروهای اسلامگرا مانند گروه اخوان المسلمین بخشی از آن بودند. به گفته او یکی از تفاوتهای جوهری دو انقلاب در این است که اولی فاقد رهبری مشخص و دومی دارای رهبری به مانند آیت الله روح الله خمینی بود.
به اعتقاد نویسنده مصری، بر خلاف ایران که سران رژیم گذشته به همراه شخص محمد رضا پهلوی از کشور گریختند؛ مقامات رژیم مبارک و از جمله رئیس جمهور برکنار شده مصر در این کشور باقی ماندند و در مقابل بر عکس آنچه در ایران پس از انقلاب رخ داد و عده زیادی از سران رژیم سابق اعدام یا برکنار شدند؛ در مصر این روند مسالمت آمیز طی شده است.
البته، به نظر نویسنده، ارتش مصر در این زمینه نقش بزرگی داشته است؛ چراکه فرماندهان آن بر خلاف تجربه ایران شاه، در کنار مردم قرار گرفتند و این موضوع کمک کرده است که جابجایی قدرت در مصر مسالمت آمیزتر از آنچه پس از انقلاب ایران رخ داد؛ صورت پذیرد.
اما مهمترین شباهتی که فهمی هویدی میان دو انقلاب میبیند، سرنگونی دو رژیمی است که به آمریکا وابسته بوده و روابط نزدیکی با اسرائیل داشتهاند.
همچنین به باور هویدی، به مانند انقلاب ۱۳۵۷ ایران، انقلاب مصر سر منشا تغییرات ژئوپلیتیک در سراسر منطقه خواهد شد و حتی به دلیل جایگاه مصر در میان اعراب و همسایگی آن با اسرائیل، انعکاس تحولات مصر در کشورهای پیرامونش بسیار عمیقتر خواهد بود.
مناقشه پیرامون ماهیت انقلابهای عربی
دیدگاههای فهمی هویدی که در مقاله تازهاش انتشار یافته نشان میدهد که دغدغه مشترکی میان نویسندگان و روشنفکران ایرانی و عرب درباره ریشه انقلابهای عربی که به بهار عرب شهرت یافته است، وجود دارد.
در این میان، یک از مباحث کلیدی، آبشخورهای فکری و زمینههای داخلی و خارجی شکل گیری انقلابهایی است که سراسر دنیای عرب را از مغرب تا مشرق آن تحت تاثیر قرار داده است.
طیفی از پرسشها درباره اینکه آیا این انقلابها یک طرح آمریکایی است یا سرچشمه گرفته از مدل اسلامی انقلاب ایران و اینکه وزن نیروهای اسلامگرا و سکولار در آنها چه اندازه است؛ در میان تحلیلگران و ناظران عرب و ایرانی مطرح بوده است.
همین نکته را فهمی هویدی در مقالهاش به عنوان دو دیگاه رایج در ایران مورد توجه قرار داده و میگوید به اعتقاد وی رویدادهای مصر یک حرکت اسلامی به شمار نمیرود، هرچند اخوان السلمین در آن نقش پر رنگی دارد.
در کنار این مبحث، نکته مجادله بر انگیز دیگر این موضوع است که آیا مردم عرب به دنبال رهایی از وابستگی به آمریکا بوده و در نتیجه انقلابهای آنها جوهری ضد آمریکایی دارد یا اینکه اساسا آنها دموکراسی محور به شمار میرود.
به اعتقاد فهمی هویدی، در یک جمع بندی کلی انقلابی که در مصر روی داده، یک انقلاب اسلامی به شمار نمیرود، بلکه حرکتی بوده است برای بازگرداند کرامت از دست رفته مردم این کشور.
مدل انقلاب اسلامی
هنوز نمیتوان گفت که روند جابجایی قدرت در مصر و تونس تا به آخر مسالمت آمیز خواهد بود یا اینکه به خشونت خواهد گرایید.
همینطور هنوز باید منتظر ماند و دید در رقابت میان نیروهای سکولار و مذهبی در این دو کشور، کدام پیشی خواهند گرفت و این رقابت چه آیندهای را برای روابط مصر و تونس با آمریکا ورق خواهد زد.
اما، در یک سطح میتوان یک ارزیابی نخستین از تاثیر مدل انقلاب ایران بر خیزشهای عربی ارائه داد.
با وجود آنکه رخ دادهای دنیای عرب به سرنگونی متحدان آمریکا انجامیده و راهبردهای اسرائیل را در منطقه با بن بست روبرو ساخته است؛ اما به سختی میتوان اثبات کرد که آنها بر همان مداری در حال حرکت هستند که انقلاب ایران پیمود.
جمهوری اسلامی به عنوان یک مدل، نه فقط از منظر شعارها بلکه از زاویه دستاوردهایش در داخل و خارج نیز ارزیابی میشود.
تحولات در داخل ایران، بویژه در دو سال گذشته، که به افزایش سرکوب و فشار بر مردم انجامیده و در عین حال انزوای بین المللی کشور را تشدید کرده است، حکومت ایران را با یک بحران عمیق مشروعیت در داخل روبرو ساخته است که ترجمان آن در منطقه عربی کاسته شدن از نفوذ نرم جمهوری اسلامی بوده است.
بسیاری از روشنفکران و نویسندگان عرب، استقلال جمهوری اسلامی در عرصه سیاست خارجی را میستایند و آن را با سیاست رهبران خود در کشورهای عربی میسنجند؛ اما در روی دیگر سکه بحران مشروعیت داخلی و نابسامانیهای اجتماعی و اقتصادی در ایران را نیز میبینند.
شاید به همین دلیل است که اشخاصی چون فهمی هویدی تاکید میکنند که آنچه در دل کشورهای عربی جریان دارد در درجه نخست، حرکتی فراگیر برای احیای آزادی و کرامت لگد کوب شده مردم است؛ چراکه در نهایت حتی هرگونه استقلال خارجی بدون استقرار یک نظام بر پایههای مشروعیت داخلی و بدون توسعه انسانی و اقتصادی ناممکن خواهد بود.