نسخه آرشیو شده
اینفوگرافی: طول حاکمیت زمام داران کشورهای عربی

«خیزش دوباره مردم»؛ نگاه بیش از ۴۰ محقق به جنبش اعتراضی ایران
عکس‌ها از مردمک
از میان متن

  • کتاب «خیزش دوباره مردم»، به تحلیل جنبه‌های مختلف جنبش سبز از نگاه‌ها و زوایای مختلف می‌پردازد.
نادر رودگری
سه‌شنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۰ - ۲۰:۱۰ | کد خبر: 62660

«خیزش دوباره مردم» نام کتابی است که به زبان انگلیسی در آمریکا منتشر شده و نادر هاشمی استاد سیاست خاورمیانه و اسلامی در دانشگاه دنور آمریکا و دنی پاستل سردبیر کامن رویو آن را ویرایش کرده و بیش از چهل نویسنده و تحلیل گر سیاسی مسائل ایران که بیشتر آن‌ها ایرانی‌اند، در آن مقاله نوشته‌اند.

فرد هالیدی، جوان کول، رابین رایت، رضا اصلان، آصف بیات، یروند آبراهامیان، مراد فرهادپور، علی علیزاده و امید مهرگان از نویسندگان این کتاب‌اند.

کتاب «خیزش دوباره مردم»، به تحلیل جنبه‌های مختلف جنبش سبز از نگاه‌ها و زوایای مختلف می‌پردازد. ماهیت مذهبی یا سکولار جنبش سبز، ارتباط جنبش سبز با قیام‌های دموکراتیک اعراب در شمال آفریقا و خاورمیانه، شباهت‌ها وتفاوت‌های جنبش سبز با انقلاب ۵۷ و سیاست عدم خشونت جنبش سبز از مهم‌ترین موضوع‌هایی است که در این کتاب به آن‌ها پرداخته شده است.

روز دوشنبه ششم ژوئن، سمیناری به مناسبت رونمایی این کتاب در دانشگاه سواس لندن برگزار شد که در آن علاوه بر تدوین گران کتاب، تعدادی از نویسندگان مقاله‌ها از جمله زیبا میرحسینی پژوهش گر مسائل ایران از موسسه خاورمیانه لندن، علی علیزاده استاد دانشگاه میدل سکس و کینگستون لندن، راجر کوهن، تحلیل گر نیویورک تایمز و اسکات لوکاس استاد دانشگاه برمینگهام و مدیر سایت‌ ای ئی وورلد ویو (AE World View) شرکت داشتند.

جنبش سبز و «بهار عربی»

نادر هاشمی، از ویراستاران کتاب، در سخنرانی خود به مقایسه جنبش سبز ایران و جنبش‌های آزادیخواهانه اخیر کشورهای عربی (موسوم به بهار عرب) پرداخت.

وی ریشه‌های واقعی انقلاب‌های دمکراتیک عربی در سال ۲۰۱۱ را در خیزش مردم ایران و جنبش سبز سال ۲۰۰۹ دانست.

نادر هاشمی این ادعای حکومت ایران را که انقلاب اسلامی سال ۵۷ ایران را الگوی خیزش‌های مردمی جهان عرب می‌داند رد کرد و ویژگی مشترک جنبش سبز مردم ایران و «بهار عربی» را استراتژی مقاومت غیرخشونت آمیز، اینترنت و حضور جوانان غیر ایدئولوژیک و مبارزه دمکراتیک آن‌ها علیه اقتدارطلبی دانست.

به گفته آقای هاشمی، از نظر بین المللی، با وجود اوباما در قدرت و محافظه کاران جدید در خارج از قدرت، امکان حمله به ایران از بین رفته است بنابراین این امکان از رژیم ایران گرفته شده که با ترساندن مردم از حمله آمریکا، آن‌ها را گرد خود متحد کند.

به اعتقاد نادر هاشمی، «بهار عربی»، نوری بر تاریکخانه دیکتاتورهای خاورمیانه انداخته و حکومت ایران را مجبور به دروغگویی و تحریف حقایق کرده است.

به گفته هاشمی، حکومت ایران مدعی حمایت از حقوق شیعیان بحرین است در حالی که حقوق سنی‌های ایران را انکار می‌کند یا ادعای حمایت از مبارزه مردم مصر و تونس را دارد اما مبارزه‌های مردم را در داخل ایران سرکوب می‌کند.

یک قرن دمکراسی خواهی

راجر کوهن، نویسنده نیویورک تایمز، سخنران بعدی سمینار بود که به شرح خاطرات خود در ایران در زمان انتخابات و برخورد خشن حکومت با مردم معترض پرداخت.

وی گفت ایرانی‌ها همانند سال ۵۷ خواهان دمکراسی‌اند چرا که در آن زمان به آن نرسیدند. به گفته او دمکراسی خواهی مردم ایران یک قرن است که ادامه دارد و هرگز از بین نمی‌رود.

راجر کوهن گفت هنوز به مذاکره با حکومت ایران به جای ایزوله کردن آن اعتقاد دارد. وی حمله نظامی به ایران را یک فاجعه دانسته و تخمین‌های اسرائیل در زمینه دست‌یابی ایران به بمب اتمی را مضحک خواند.

پوشش رسانه‌ای رویدادهای ایران

اسکات لوکاس استاد دانشگاه برمنگهام که بار‌ها برای سخنرانی و تدریس به ایران سفر کرده، درباره پوشش خبری رویدادهای ایران در وب سایت خود به نام «ای ئی ورلد ویو» گفت: وب سایت ما در جریان انتخابات ایران، تمرکز خود را روی اخبار ایران گذاشت. ما تصمیم گرفتیم رویدادهای ایران را پوشش دهیم، چون رسانه‌های سنتی در داخل ایران سرکوب شدند. دولت ایران روزنامه نگارهای خارجی را از ایران اخراج کرد و آنهایی که در کشور ماندند در هتل‌های خود زندانی شدند و حق پوشش دادن رویدادهای بیرون به آن‌ها داده نشد.

آقای لوکاس، شکل گیری جنبش‌های اجتماعی مثل جنبش‌های کارگری، جنبش زنان و جنبش دانشجویی را از ویژگی‌های جامعه امروز ایران خواند که به نظر او رژیم ایران قادر نیست آن‌ها را نادیده بگیرد.

آسیب‌شناسی جنبش سبز

علی علیزاده، استاد مطالعات سیاسی در دانشگاه میدل سکس لندن، در سخنرانی خود به آسیب‌شناسی جنبش سبز و انتقاد از برخی دیدگاه‌های غالب در درون و بیرون این جنبش پرداخت.

به گفته وی تحلیل گران لیبرال غربی، بدون در نظر گرفتن تفاوت نیروهای درون جنبش سبز آن را با شورشیان لیبی مقایسه کرده و هر دو را در یک بسته قرار می‌دهند.

علیزاده گفت که او و دوستش مراد فرهادپور، از بدفهمی چپ‌های غربی نیز درباره جنبش سبز متاسف شدند.

به گفته او برخی از چپ‌های غربی، جنبش سبز را ساخته سی آی ای و آمریکایی‌ها معرفی کردند در حالی که برای او که جزئی از این جنبش بود و از کودکی با تصویر رهبرانش بزرگ شد، این گونه نبود.

به اعتقاد علیزاده، نمی‌توان جنبش زنده و قدرتمندی مثل جنبش سبز را به پدیده‌ای فیس بوکی و توئیتری تقلیل داد.

علیزاده در انتقاد از تاکید هواداران جنبش سبز در آگاهی بخشی گفت: آگاهی کافی درباره حقوق بشر هست و ما زیاد در این مورد تمرکز کرده‌ایم. سیاست مردم، ترکیب ماتریکس دانش با ماتریکس قدرت است. در ماترکیس آگاهی، لحظه‌ای هست که من یاد می‌گیرم که برده خامنه‌ای مبارک و بن علی نیستم. من یک حیوان سیاسی نیستم بلکه می‌خواهم حق تعیین سرنوشت خودم را داشته باشم.

به گفته علیزاده، این آگاهی و دانش باید با قدرت ایستادگی مردم در برابر ماموران حکومت همراه شود چرا که به اعتقاد او، این‌‌ همان لحظه تعیین کننده‌ای است که همه چیز تغییر می‌کند.

علیزاده در بخش دیگری از حرف‌های خود گفت که ما با تکرار داستان‌های شکنجه و زندان و درونی کردن ترس، باعث تحکیم قدرت حکومت می‌شویم.

اسطوره عدم خشونت

علی علیزاده در بخش دیگری از حرف‌های خود با انتقاد از تاکید هواداران جنبش سبز بر رویکرد عدم خشونت در ظرف دو سال گذشته، گفت: نخبگان جامعه، تعریف محافظه کارانه‌ای از جنبش سبز ارائه کرده‌اند.

به گفته او متفکران جنبش سبز، مسئول اسطوره سازی برای جنبش سبزند، مثل اسطوره طبقه متوسط و اسطوره عدم خشونت.

علیزاده ادعای خشونت آمیز بودن انقلاب ۵۷ را رد کرد و آن را انقلابی مخملی دانست که تنها بعد از ورود خمینی به ایران در ۱۲ بهمن ۵۷، وارد فاز خشونت شد.

به گفته وی حکومت ایران و اپوزیسیون آن هر دو دست به تحریف تاریخ و انقلاب ایران زده‌اند.

اسطوره طبقه متوسط

علی علیزاده با قبول هژمونی لیبرال و طبقه متوسط بر جنبش سبز، درک بخشی از رهبران جنبش سبز از لیبرالیسم را غلط و در ادامه «فانتزی والت دیسنی از لیبرالیسم» در ایران خواند.

او گفت او و دوستان همفکرش (امید مهرگان و مراد فرهادپور)، انقلاب ۵۷ را انقلابی می‌دانند که به سرقت رفته است و باید دوباره مدعی آن بود. به گفته او، خواست میرحسین موسوی نیز همین است.

علیزاده در مورد وضعیت امروز جنبش سبز گفت: امروز شرایط تغییر کرده و اکنون ما با دو جنبش سرو کار داریم: یکی جنبش درون رژیم است که به اختلاف دارودسته احمدی‌نژاد و مشایی با دارودسته خامنه‌ای مربوط است و دیگری جنبش مردم است که صحنه مبارزه طرفداران موسوی و طرفداران خاتمی است.

رابطه دمکراسی و جنسیت

زیبا میرحسینی، سخنران دیگری بود که به بررسی تاریخی سیر تحولی خواست‌های زنان ایران از مقطع انقلاب اسلامی تا امروز و بحث درباره ارتباط دمکراسی خواهی و تغییر نگرش جامعه ایران به جنسیت پرداخت.

وی پیش از شروع بحث، در مخالفت با حرف‌های علیزاده گفت، در انقلاب ۵۷ مطرح نبود که چه کسی پیروز می‌شود، اسلامی‌ها، چپ‌ها یا لیبرال‌ها چون کل جامعه آماده دمکراسی و تغییر نبود.

میرحسینی، بیداری زنان و نقش آن‌ها در جنبش سبز را یکی از تفاوت‌های این جنبش با انقلاب ۵۷ خواند.

خانم میرحسینی با اشاره به این حرف دکتر عبدالکریم سروش که در یکی از سخنرانی‌هایش برای دانشجویان دفتر تحکیم وحدت، در پاسخ به سوالی در مورد حقوق بشر در اسلام، موضوع حق را به ناموس زن تشبیه کرده بود، به تبیین بحث خود درباره رابطه دمکراسی و حق خواهی با مفهوم جنسیت در فرهنگ ایران پرداخت.

او گفت در جامعه سنتی ایران، وظیفه حفظ ناموس زن به عهده برادر یا پدر خانواده است اما بعد از انقلاب ایران، حکومت اسلامی نیز وظیفه دفاع از ناموس زنان را به عهده گرفت و به این بهانه حجاب سر زنان کرد تا آن‌ها را ازحمله مردان محافظت کند. اما به گفته میرحسینی، بعد از ماجرای کهریزک و ماجرای شکنجه و تجاوز به ترانه موسوی، مردم نتوانستند باور کنند که چگونه رژیمی که حفظ و دفاع از ناموس زنان را وظیفه خود می‌داند، بتواند این کار را بکند.

به گفته خانم میرحسینی، جامعه ایران به شدت تغییر کرده و با جامعه سال ۵۷ متفاوت است چرا که ایده جنسیت و کنترل جنسیت تغییر کرده است.

به گفته او، زهرا رهنورد نخستین زن در تاریخ سیاسی ایران بود که همتراز شوهرش (میرحسین موسوی) مطرح شد و از نظر سیاسی بسیار کاریزماتیک‌تر از آقای موسوی بود و بهتر از او مسائل را بیان می‌کرد.

به اعتقاد میرحسینی، نامه نگاری عاشقانه بین زوج‌های فعال سیاسی، به ویژه در میان زنان مذهبی جامعه بعد از انتخابات سال ۸۸ را که توام با عشق زناشویی و شور جنسی بود، شکستن یک تابو در جامعه ایران بود.

خانم میرحسینی در مورد موقعیت جنبش فمینیستی ایران گفت: بسیاری از چهره‌های مشهور فمینیستی از ایران فرار کردند ولی بقیه در شرایط سرکوب و خفقان سیاسی زندگی می‌کنند و به همین دلیل صدایشان خوب شنیده نمی‌شود. وی گفت که برای او فمینیسم به معنی آگاهی زنان از جنسیت خودشان است.

این مطلب را به اشتراک بگذارید

آگهی