نسخه آرشیو شده
اینفوگرافی: طول حاکمیت زمام داران کشورهای عربی

بیداری اسلامی یا بیداری مردمی
پرچم‌های لیبی، سوریه، یمن، تونس، مصر و شعار «پیروز می‌شویم» روی دست معترض یمنی، اکتبر ۲۰۱۱ / Hani Mo/AP/PAI
از میان متن

  • آیا این مردم جان‌هایشان را به خطر می‌اندازند تا حکومت مستبدانه دیگری به آنها بگوید که چگونه لباس بپوشند، چگونه عمل کنند، آنها را برای نوشیدن مشروبات الکی تازیانه بزند، آنها را از کارهایشان به دلیل تراشیدن ریش‌هایشان اخراج کند و زنانشان را برای آشکار شدن چند تار مویشان زندانی کند؟
مجید رفیع‌زاده
پنج‌شنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۰ - ۱۳:۰۱ | کد خبر: 63780

مجید رفیع‌زاده، تحلیل‌گر ایرانی-سوری و پژوهشگر روابط بین‌الملل و سیاست‌های آمریکا در خاورمیانه، در یادداشتی برای مردمک به اصطلاح «بیداری اسلامی» پرداخته است که مقامات جمهوری اسلامی درباره قیام‌ها و اعتراض‌های اخیر در کشورهای عربی می‌گویند.

حکومت ایران یا متوهم است و یا بازیگر قهاری در سیاست. هرگونه جنبش، شورش و انقلابی در جهان عرب، از سوی حکومت ایران دارای این مشخصه است: انگیزه مردم برای ایجاد یک دولت اسلامی مانند ایران. ولی با عرض تاسف  برای آنها، تقاضاهای مردم سوریه با چنین مشخصه‌ای قابل تعریف نیست. به همین دلیل حکومت ایران از دومین توضیح خود درباره جنبش‌ها استفاده کرد: جنبش‌های مردمی در سوریه توسط خارجی‌هایی که برای سرنگون کردن دولت اسد نقشه می‌کشند، تحریک می‌شوند.

آنها بر این باورند که جهان عرب آماده منطبق کردن خود بر ساختار سیاسی جمهوری اسلامی ایران است - مسیری که در ۳۳ سال اخیر توسط روحانیون ایران با فشار پیش برده شده‌است. برای قراردادن تمام جنبش‌ها و انقلاب‌ها در یک  چارچوب، حکومت ایران اصطلاح جدیدی را ابداع کرد: بیداری اسلامی

در پاسخ به اصطلاح بیداری اسلامی حکومت، من دوست دارم اصطلاح جدیدی به کار ببرم، بیداری مردمی. رسانه‌های دولتی ایران تمرکز بر روی بحرین را به خوبی انجام دادند، ولی به اعلان احزاب اسلامی که  که اعلام کرده بودند که در ایجاد یک حکومتی دینی یا مذهبی هدف آنها تشکیل دولتی مانند دولت ترکیه است و نه دولت اسلامی ایران، اهمیت چندانی ندادند. این احزاب باید در چارچوب و پارامترهای یک سیستم سکولار و چند حزبی کار کنند.

فرای احزاب سیاسی، بیایید نگاهی به مردم عادی‌ بیندازیم. مردمی که دارند زندگی‌هایشان را فدا می‌کنند، بلکه فرزندانشان آینده روشن‌تری داشته باشند. آیا این مردم جان‌هایشان را به خطر می‌اندازند تا حکومت مستبدانه دیگری به آنها بگوید که چگونه لباس بپوشند، چگونه عمل کنند، آنها را برای نوشیدن مشروبات الکی تازیانه بزند، آنها را از کارهایشان به دلیل تراشیدن ریش‌هایشان اخراج کند و زنانشان را برای آشکار شدن چند تار مویشان زندانی کند؟

یک مثال می‌تواند روشن کند که چرا بیداری مردمی، اصطلاح مناسب‌تری از بیداری اسلامی است. همان‌گونه که خاله محمد بوعزیزی گفت، آرزوی او این بود که هر روز صبح گاری سبزیجاتش را هل بدهد تا مقداری پول ذخیره کند تا بتواند برای خود یک کامیون باری بخرد. اون نان‌آور هشت نفر از جمله مادر و خواهرانش بود. خاله‌اش افزود:«او پس از یک روز هل دادن گاری، خسته به خانه می‌آمد. همه چیزی که او می‌خواست یک وانت‌بار بود.» گاری سبزی او توسط پلیس‌ها چپ شده بود و اینگونه که گزارش شده است، به پدر مرده او توهین شده بود. اگرچه، محمد بوعزیزی پس از اینکه تنها وسیله امرار معاش او را از او گرفتند، بلافاصله تصمیم به  خودسوزی نگرفت. او ابتدا تصمیم گرفت که شکایت خود را نزد مقامات شهرداری در دفتر استانی‌شان ببرد. هیچ‌کس موافقت نکرد که به حرف او گوش دهد. پس از اینکه او را نپذیرفتند، او خودش را آتش زد و دو هفته بعد در بیمارستان فوت کرد. سوالی که در اینجا می‌طلبد که مطرح شود این است که آیا این مرد جوان، پرانرژی و سخت‌کوش تقاضایش پیاده‌سازی احکام  شرعی بود؟ ‌آیا او مرد تا زین‌العابدین بن علی با یک روحانی مثل آیت‌الله خامنه‌ای ایران جایگزین شود؟ آیا او تقاضای حکومتی را داشت که مردم را برای نوشیدن الکل و بیرون بودن موهایشان تازیانه بزند؟ او چه می‌خواست؟ پاسخ سه کلمه است: «شان اجتماعی، پاسخ‌گویی و عدالت» مادر دلشکسته او گفت: «محمد آنچه را که باید برای حفظ شان خود انجام می‌داد، انجام داد.»

او از حساب کردن بر روی دولت برای پیدا کردن کار نا‌امید شد. او برای خودش کار می‌کرد تا خرج مادر و خواهرانش را بدهد. او می‌خواست که با او مانند یک انسان رفتار شود و حرف‌هایش شنیده شوند. مردم معتقدند که موقعیت‌های شغلی بیشتری وجود خواهد داشت اگر فساد، خویشاوند سالاری و بی‌عدالتی وسیع موجود، حل شود. همسایه بوعزیزی، جابر حاجیلاوی گفت:«برادر من، دکترا دارد و در یک سوپر مارکت کار می‌کند. مشکل اینجاست که صلاحیت معنایی ندارد. همه چیز به اینکه تو با چه کسی آشنایی مربوط است... حالا، ما انتظار داریم که شرایط تغییر کند. من آزادی و حقوقم را می‌خواهم. من می‌خواهم کار کنم. من شغل می‌خواهم.» یا همانگونه که عیساوی محمد ناجا، یک کشاورز بی‌کار سی و دو ساله می‌گوید:«ما اینجاییم زیرا شأن اجتماعی خود را می‌خواهیم. ما نمی‌خواهیم با تکیه کردن بر ترجیح‌های سیاسی یا رشوه کار پیدا کنیم. ما می‌خواهیم سیستم را پاک‌سازی کنیم.»

به نظر می‌رسد که این تنها یک مثال از میلیون‌ها مردم عادی‌ای است که زندگی خود را به خطر می‌اندازند تا مجالی بیابند که با آنها متناسب با شأن انسانی‌شان رفتار شود. تقاضاهای آنها حقوق انسانی پایه‌ای است که نمی‌توان کسی را از آن محروم کرد. آنها نمی‌خواهند که دولت برای آنها همه‌چیز را بدون هزینه فراهم کند. آنها تقاضای پایان خویشاوند سالاری، فساد و دزدیده شدن منابع ملی توسط مشتی از سران را دارند.

این مطلب را به اشتراک بگذارید

آگهی