نغمه سهرابی در تحلیلی نوشته است: رهبر جمهوری اسلامی و متحدانش نمیخواهند احمدینژاد را کنار بگذارند ولی دریافتهاند که آینده این نظام سیاسی باید بدون این رئیس جمهور رقم بخورد.
این دستیار مدیر تحقیقات مرکز مطالعات خاورمیانه کراون در دانشگاه برندیس ایالت ماساچوست آمریکا، در تحلیل خود نوشته است که مقابله با احمدینژاد، رهبر جمهوری اسلامی را به سمت دو رئیسجمهور میانهروتر سابق، یعنی محمد خاتمی و اکبر هاشمی رفسنجانی سوق میدهد.
خانم سهرابی که از دانشگاه هاروارد دکترای تاریخ و مطالعات خاورمیانه دارد، در این تحلیل روزهایی را یادآوری کرده است که «رئیس جمهوری اسلامی ایران زیر حمله است، با طبقه روحانیت حاکم بر سر قدرت درگیر شده و متهم به انحراف از باورهای مذهبی عامه است. پیداست که روزهای او به سر رسیدهاند. مجلسی که او در تمام طول مدت ریاست جمهوریاش مخالفش بود، بیصبرانه منتظر استیضاح اوست. زمان کوتاهی پیش از این اقدام مجلس، برخی از متحدان او بازداشت و اعدام شدند. رهبر جمهوری اسلامی او را مقصر مشکلات و عقبماندگی کشور دانست. در طول ماهها، درست قبل از این سخنان، رهبر درباره خطرات منازعات سیاسی و نفاق هشدار داده بود، ولی در نهایت او بر علیه رئیس جمهور ظاهر شد؛ رئیس جمهوری که مجلس او را زیر سوال برده است.»
نغمه سهرابی یادآوری میکند: پس از روزها پنهانشدن، رئیس جمهوری که میتوان اکنون او را رئیس جمهور سابق خواند، به صورت قاچاقی از کشور فرار کرد و در نقش رهبر مخالفان جمهوری اسلامی ظاهر شد. باورها بر این است که برکناری او موجب قدرتگرفتن روحانیت حاکم در ایران شده است.
اما آنچه در ابتدای این تحلیل به آن اشاره شده، مربوط به خرداد سال ۶۰ (ژوئن ۱۹۸۱) است و نه زمان حاضر؛ زمانی که رئیس جمهور وقت، ابوالحسن بنیصدر، اولین رئیس جمهوری اسلامی بود و رهبر آن زمان بنیانگذار جمهوری اسلامی، آیتالله روحالله خمینی بود.
به نوشته خانم سهرابی، با اوجگرفتن منازعه قدرت بین محمود احمدینژاد و رهبر امروز ایران آیتالله علی خامنهای، به نظر میرسد سایه تنها رئیس جمهور استیضاحشده ایران بر سر رئیس جمهور کنونی سنگینی میکند.
این تحلیلگر مسائل ایران معتقد است: جای تعجب نیست که خبرگزاری نیمهرسمی فارس، در یک ماه گذشته مجموعهای از مطالب درباره رئیسجمهور مخلوع، بنیصدر، منتشر کرده است که این مقالات بر ضد روحانیت بودن او، جاهطلبیاش برای قدرت بیشتر و خیانتش علیه جمهوری اسلامی تاکید داشتهاند.
دستیار مدیر تحقیقات مرکز مطالعات خاورمیانه کراون در دانشگاه برندیس در این مقاله، منازعه قدرت بین احمدینژاد و خامنهای و طرفداران آنها را از زمان رقابت انتخابات ریاست جمهوری در سال ۸۸ تاکنون بررسی کرده است و به طور مشخص به این موضوع پرداخته است که طبقه حاکمان ایران به جایی رسیدهاند که احمدینژاد و طرفدارانش را به منزله تهدیدی برای جمهوری اسلامی میبینند.
بازگشت به خاتمی و هاشمی
از نظر نغمه سهرابی، حاکمان در ایران مصمم شدهاند به عناصر سیاسی میانهرو از جمله روسای جمهور پیشین، محمد خاتمی و اکبر هاشمی رفسنجانی، به عنوان راهی برای محافظت از جمهوری اسلامی در مقابل خطری که احمدینژاد در تلاش برای توسعه قدرت اجرایی خود برای کشور ایجاد میکند، نزدیک شوند.
نویسنده این تحلیل، به نقل قولی از احمد توکلی، نماینده اصولگرای مجلس و یکی از منتقدان اصلی احمدینژاد، در اردیبهشت امسال اشاره کرده است که در مصاحبهای گفت: آن روزها [ی انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸] به مسئولان ستادهای سابقم در استانها و دوستانم که هنوز رابطهای با هم داریم، گفتم که آقای موسوی دارای پایگاه اجتماعیای است که ولو نخواهد، قدرت ایجاد تحریک اجتماعی در برابر رهبری را دارد و آقای احمدینژاد دارای پایگاه اجتماعی است که ولو بخواهد، قدرت تحریک اجتماعی در برابر رهبری را ندارد.
خانم سهرابی معتقد است این برداشت توکلی از پایگاه اجتماعی این دو نامزده اصلی انتخابات ریاست جمهوری نمایانگر نکات مهمی است. ائتلافی که در زمان کمپین موسوی ایجاد شد، بسیار عظیم بود و شامل طیف سیاسی گستردهای از مردم میشد. از اطلاحطلبانی که باور داشتند آینده جمهوری اسلامی در گرو اصلاح نظام است، تا کسانی که در موسوی امکان تغییر حکومت را میدیدند؛ ولو به تدریج.
برعکس، پایگاه احمدینژاد متشکل از گروه بزرگی از جامعه ایرانی بودند که از لحاظ اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی بر روی جمهوری اسلامی سرمایهگذاری کرده بودند.
«عقلانیت» و «نقش مردم» در سخنرانی خامنهای
در این یادداشت آمده است: چند هفته پیش در یک سخنرانی به مناسبت سالگرد درگذشت آیتالله خمینی، خامنهای به ادبیاتی متوسل شد که شبیه به سخنان دو رئیس جمهور سابق، اکبر هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی، است. رهبر جمهوری اسلامی از «عقلانیت» به عنوان یکی از پایههای مکتب فکری خمینی سخن گفت.
به نوشته خانم سهرابی، «عقلانیت» کلمهای کلیدی در دوره ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی بود که از آن استفاده میکرد تا «پایبندیاش به ادارهکردن مسائل سیاسی و اقتصادی کشور کمتر مبتنی بر ایدئولوژی و بیشتر مبتنی بر عقل و عملگرایی» را نشان دهد.
این تحلیل میگوید: در آن سخنرانی، خامنهای همچنین از «نقش مردم» به عنوان یکی دیگر از اصول بنیانگذار جمهوری اسلامی سخن گفت؛ یکی از عبارتهای یادآور دوره ریاست جمهوری خاتمی.
نغمه سهرابی نتیجهگیری کرده است: بعد از چند سال که دورههای ریاست جمهوری خاتمی و رفسنجانی به عنوان «انحراف» از راه جمهوری اسلامی معرفی شده است، اکنون روشن شده است که بقای این نظام نیازمند بازگشت این دو رئیس جمهور به صحنه سیاسی است. در نظام سیاسی مبهم و غیر شفاف جمهوری اسلامی، به نظر میرسد همه نشانهها حاکی از بازگشت به سیاست میانهروی است. تعدد احزابی که برای در دست گرفتن قدرت رقابت میکنند، ضمانت میکند که کفه ترازوی قدرت، به نفع هیچ کدام سنگینی قابلملاحظهای نکند.
با وجودی که نغمه سهرابی چنین نظری دارد، اصلاحطلبان در ایران درباره امکان بازگشت به صحنه سیاسی ایران در ماههای آینده و مشخصا در جریان انتخابات مجلس دهم در زمستان سال جاری تردیدهای جدی دارند.
اما پاول آر. پیلار، از مدیران برنامه مطالعات امنیتی در دانشگاه جورجتاون که پیش از این مامور اطلاعاتی آمریکا در حوزه خاور نزدیک و آسیای جنوبی بوده است، این تحلیل نغمه سهرابی را قابلتوجه شمرده و دربارهاش نوشته است: حکومت ایران معمولا به عنوان یک ساختار غریب، غیر عقلانی و خود-ویرانگر تصویر میشود که اساسا با حکومتها و نظامهای سیاسی که ما میشناسیم متفاوت است.
به نوشته این تحلیلگر مسائل ایران، «نگاهی دقیق به این حکومت نشان میدهد که اینطور نیست. مسائل سیاسی ایران بسیار شبیه سیاست به شکلی است که ما در غرب میبینیم؛ با رهبران و دستهبندیهایی که علیه یکدیگر مانور میدهند و با تلاش برای حفظ و بسط قدرت خود، نظامی که خود جزئی از آن هستند را حفظ میکنند.»
به اعتقاد آقای پیلار، حالا به نظر میرسد که میانهروهای تهران در مقایسه با میانهروهای واشنگتن، مجال بیشتری برای بازیکردن نقشی تعیینکننده دارند.