مجید رفیعزاده، شهروند ایرانی-سوری و محقق مرکز مطالعات بینالمللی وودرو ویلسون، در یادداشتی که برای مردمک نوشته، به روایت جمهوری اسلامی از قیامها در کشورهای عربی پرداخته و البته تناقض این روایت با روایتی که از سوریه ارائه میدهد را برجسته کرده است.
از دید بیشتر دنیا، بهار عربی به معنای تقلای مردم عرب برای دمکراسی، اجرای قانون، آزادی بیان و نیز شفافیت و پاسخ گو بودن دولت بوده اما حکومت ایران، تحولات تکاندهنده خاورمیانه را به معنایی کاملا متفاوتی برداشت کرده است. رهبران ایران، جنبشهای عربی را به شیوه منحصر به فرد خودشان روایت میکنند.
از دید جمهوری اسلامی ایران، هدف از این قیامها نه دموکراسی است و نه حقوق بشر. بلکه هدف آنها ایجاد یک کشور اسلامی مانند ایران است. برای ایران، جنبشهای عربی صرفا نشانه این موضوع هستند که جهان به سوی یک سیستم جهانی متشکل از کشورهای اسلامی (مانند جمهوری اسلامی مصر، جمهوری اسلامی تونس، جمهوری اسلامی لبنان و غیره) در حرکت است.
رهبر ایران، آیتالله خامنهای، برای اشاره به آنچه اغلب آن را بهار عرب میخوانند، از اصطلاح «بیداری اسلامی» استفاده میکند. از دید رهبران ایران، مبارزه جهان عرب متاثر از انقلاب اسلامی و مبارزه علیه «قدرت»هاست.
از دید آنها، جنبشهای مصر و تونس و یمن و الجزایر و بحرین و دیگر ملل عربی به رهبری گروههای اسلامی بوده و خواهد بود. از نقطه نظر آنها، جنبش اجتماعی اعراب با انگیزههای مذهبی (اسلامی) بوده است.
رهبری ایران ادعا میکند که مردم جهان عرب میخواهند قدرت را از حکومتهای کنونی خود به حکومتی که یک سیستم قانونی اسلامی را دنبال میکند، منتقل کنند. برای آنها جمهوری اسلامی ایران پیشگام چنین مبارزهای بوده است که به خیال خودشان، عربها برای آن مبارزه میکنند.
دولت ایران روایت خود را از طریق رسانههای تحت کنترل دولت، با نشان دادن پیاپی عکسهای نمازگزاران خیابانی و زنان محجبه پخش کرده است.
به نظر میرسد که جمهوری اسلامی ایران، تلاشهای دمکراتیک مردم خودش را نیز مانند شکوفههای بهار عربی سرکوب کرده است. رهبری ایران تا آنجا پیش رفته است که تلاشها و پیشرفتهای اخیر جهان عرب به عنوان یک پیروزی برای انقلاب ایران در سال ۱۹۷۹ خوانده است و بیان داشته است که مصر و تونس قدم در همان راهی میگذارند که ایران پشت سر گذاشته است.
ناامید کننده است که حکومت ایران نه اشارهای به طبیعت دمکراتیک جنبشهای کنونی عرب کرده و نه تایید کرده که شورشها علیه فساد دولت، سیستم امنیتی بسیار سرکوب کننده، الیگارشی قوی، احترام اندک به اجرای قانون و عدم وجود شفافیت بوده است؛ همه مسائلی که مشخصات رهبری کنونی ایران هستند.
به جای بهرسمیتشناختن تقاضاهای مردم عرب برای عدالت اجتماعی، پویایی اجتماعی، فرصتهای اقتصادی، مشارکت سیاسی، احترام به عزت نفس همه افراد جامعه، آزادی بیان و آزادی زندانیان سیاسی، حکومت ایران صرفا به توضیح جنبشها به روایتی پرداخته است که اتفاقا کاملا مناسب منافع ملی خودشان است.
بنابر این روایت، هدف جنبشهای عرب ایجاد یک کشور اسلامی است که توسط یک دولت ایدئولوژیک مشابه به آنچه در ایران است، اداره شود.
از این گذشته به صورتی ریاکارانه و کنایهآمیز، وقتی نوبت به سوریه میرسد، روایت صورت دیگری به خود میگیرد. جنبشهای سوریه به سمت ایجاد کشوری اسلامی نیستند، بلکه قسمتی از نقشهای هستند که توسط کشورهای غربی، به خصوص اسراییل و ایالات متحده امریکا طراحی شده است.
از دید جمهوری اسلامی ایران، بیشتر از دو هزار زن و مرد و کودکی که توسط حکومت سوریه کشته شدند، از طرف غرب فرستاده شده بودند. کودک ۱۳ ساله سوخته و مثلهشدهای که عکسش دنیا را تکان داد، کودک بیگناهی نیست که توسط حکومت سوریه به قتل رسیده است بلکه شخصی است که قدرتهای غربی به کار گرفته بودند تا اسلام را به خطر بیندازد.
حکومت ایران مساله چگونگی شرح رخدادهای جنبش سوریه را خیلی ساده، با کامل گزارش نکردن آنچه در سوریه رخ میدهد و تاکید بر آشوبهای بحرین و دیگر کشورهای عربی، حل کرده است. تنها چند روزنامه مستقل ایرانی درباره سوریه گزارش میدهند. چه بسا پیدا کردن پوشش خبری آژانسهای خبری دولتی یا صدا و سیما در این باره غیر ممکن است.
آن گونه که یکی از مقامات رسمی بیان کرد «رخدادهای سوریه، به صورت ساختاری با آنچه در دیگر کشورهای خاورمیانه در حال اتفاق است، متفاوت است. با تلاش برای شبیه سازی رخدادهای مصر، تونس، یمن و لیبی در سوریه، امریکاییها در تلاش برای ایجاد مشکل برای سوریه هستند، کشوری که در مسیر مقاومت است... بیداری اسلامی در کشورهای منطقه ضد صهیونیست و ضد امریکایی است.... امریکا و اسرائیل به وضوح در رخدادهای سوریه دست دارند... جنبش مردمی بحرین، مشابه جنبش مردمی مصر، تونس و یمن است و فرق قائل شدن بین این جنبشهای مشابه هیچ معنی ندارد».
با تشکر از تکنولوژی ارتباطات قرن بیست و یکم، واضح است که جمهوری اسلامی ایران برای نقل جنبشهای عربی، روایتی را فرض کرده است که برای منافع ایدئولوژیکی کنونی آن، مناسب است.