دانشگاه شیکاگو به تازگی نمایشگاه دائمی آنلاینی با عنوان «آثار گرافیکی انقلاب و جنگ: هنر پوستر ایرانی» راه اندازی کرده است. گلاره خوشگذران فارغ التحصیل هنرهای زیبا از دانشگاه کالیفرنیای جنوبی به این موضوع پرداخته است.
طبق اطلاعاتی که روی وبسایت دانشگاه شیکاگو یافته میشود، این مجموعه، پس از انقلاب اسلامی ایران توسط دکتر پل اسپرَکمن، کتابشناس فرهنگ و زبان فارسی در دانشگاه شیکاگو خریداری شده است.
او این پوسترها را در سالهای ۱۹۸۱، ۱۹۸۲ با بودجهٔ دانشگاه شیکاگو برای کتابخانهٔ این دانشگاه خرید. اکثر این پوسترها در استانبول یا دمشق خریداری شدهاند، برخی دیگر در لندن، پاریس یا جاهای دیگر در پاکستان یا هند.
[تعدادی از این پوسترها را اینجا در مردمک ببینید.]
این پوسترها و نقاشیها که غالباً در قالب نقاشی دیواری بر دیوارها، خیابانها، کوچهها و بزرگراههای شهرها دیده میشدند (و هنوز میشوند)، دوران تاریخی ویژهای را در حافظه و تاریخ تصویری ایران پس از انقلاب یادآوری میکنند. ظهور این تصاویر در فضاهای عمومی شهری، گذاری بود از دیوارنویسیهای مخفیانه و شبانه با اسپری و «مرگ بر شاه»هایی که «شاه» آنها سر و ته نوشته میشد.
آنچه در مورد این فعال ساختن فضای عمومی به وسیلهٔ دیوارنویسی و شعارنویسی و تصاویری که نشان از تعجیل، ترس و ممنوعیت دارند، جذابیت دارد، نوع زیباییشناسی خاص آنها است که از همین شرایط خلقشان ناشی میشود. این ماهیت غیر رسمی و بینظم آنها که از خودجوش، بداهه و ممنوع بودن عمل خلق چنین آثاری ناشی میشود موجب شکل گرفتن این نوع زیباییشناسی ارزان، غیر حرفهای و بیتجمل در این نوشتهها و تصویرهای ساده میشوند.
آنچه که پس از انقلاب ایران و به ویژه در دوران جنگ اتفاق افتاد، سازمان یافته شدن این نوع فعالسازی فضای شهری بود: نقاشیهای دیواری عظیم با شعارهای انقلابی و ایدئولوژیکی که از یکدستی خاصی برخوردار بود، دیوارنوشتهها و شعارهای خطاطی شده روی در و دیوارهای مدرسهها، دانشگاهها و ادارات، راه اندازی موسسههایی همچون «موزهٔ شهدا» و امثال آنها و بازدیدهای اجباری دانش آموزان مدارس از این مکانها.
زیباییشناسی، ادبیات و نوع تصاویر و عناصر بصریای که در این نقاشیها و پوسترها به کار بسته میشدند به موازات درونمایههای تکرار شوندهای بود که نه تنها در فضاهای معماری و شهری، مثل دیوارها و خیابانها، بلکه در هماهنگی کامل با همان ادبیات لفظی و تصویریای دیده میشدند که در نظام آموزشی و پرورشی (تصاویر و محتوای کتابهای درسی)، در فعالیتها و خدمات فرهنگی دولتی (کتاب، موسیقی، موزهها و موسسات فرهنگی) و حتی در حیطهٔ تفریح و سرگرمی (صدا و سیما و سینما) یک نسل یا یک ملت در جریان بود.
تصاویر خلق شدهٔ جدید، در ابعاد بزرگتر، با مجوز و دستمزد برای خالقان و احراکنندگان آن و با صبر و دقت فراوان بر روی دیوارهای شهر ظاهر شدند. درست در تضاد با تعجیلی که در نوشتن شعار «مرگ بر شاه» با اسپری روی دیوار بود، داربستهای آهنی در بزرگراهها نصب میشدند تا چندین نقاش و تکنسین، تصویر یک پوستر یا نقاشی را بزرگنمایی کرده و با صبر و حوصلهٔ بسیار و با بیشترین میزان جزئیات (خال صورت روی صورت شهیدان یا جزئیات رنگهای محاسن آنها) روی دیوارهای شهر پیاده کنند.
این زیباییشناسی جدید غالباً در خدمت یک تصویر و یک پیام صریح بود که میبایست آن قدر ساده و سریع الانتقال باشد که بیننده به هنگام عبور از کنار آن در پیاده رو یا در حال رانندگی در بزرگراه آن را دریافت کند و نقاشی اثرگذاری خود را در همان فرصت کوتاه مواجهٔ بیننده با آن در حداکثر ممکن داشته باشد.
بخش عظیمی از این پوسترها به تصویرسازی پیروزی انقلاب اسلامی طی موجزترین پیغامهای تلگرافی که ترجمه و خواندن آنها برای همگان آسان باشد میپردازند. به طور مثال پوستری که در آن آیت الله خمینی در بالای نقشهٔ ایران با قرآن در دست دیده میشود و پشت سرش چشم انداز مکانهایی است که در آنها تبعید شده بود (ترکیه و فرانسه). شعارهای انقلابی از گلوی مردم با مشتهای گره کرده در هوا بلند میشود. در سمت چپ تصویر، شاه شکست خورده، کشور ویران کردهاش را با دو ساک دستی که روی یکی از آنها پرچم آمریکا و روی دیگری پرچم انگلیس است و سکههای زر از آن میریزد، ۱۶۵ میلیارد دلار را از کشور خارج میکند و از روی آبهای خلیج فارس میگذرد، در حالی که ماهیهای درون آب به سمت او میجهند گویی میخواهند بر او حمله ببرند. «مفسدین فی الأرض» با چشمهای بسته در صف اعدام به ستون بسته شدهاند و به سمت آنها تیرهای خلاص نشانه گرفته شده است. سگ کوچکی هم با قلادهٔ طلا به گردنش از سمت چپ تصویر به همراه شاه خارج میشود، در حالی که شیطان با نیزهاش در گوشهای ایستاده و متعجب از شکست خود، فرار شاه را نظاره میکند... (بازگشت خمینی و تبعید شاه، اثر حسن اسماعیلزاده)
همین پیام تصویری را با یاداوری سرودهای انقلاب که ما به ازای موسیقایی و لفظی همین روایت هستند، میتوان راحتتر دریافت و خواند:
«دیو چو بیرون رود فرشته درآید.
بگذرد این روزگار تلختر از زهر، بار دگر روزگار چون شکر آید.»
یکی دیگر از تِمهای تکرار شونده در این ادبیات، شعارها، تصاویر و روایتهایی است که در آنها «دشمن» در قالب «دیو» به تصویر در میآید و همهٔ بدیها به او نسبت داده میشود. این ادبیات و فرهنگ سازی از سرودهای سر صف مدرسه و تئاترها و سریالهای تلویزیون گرفته تا پوسترها و نقاشیهای دیواری بارها و بارها تکرار میشوند: تصاویر متعدد از عمو سام به عنوان نماد آمریکای جهان خوار در تلویزیون و روزنامهها یا تصویر صدام حسین به شکل حیوان و هیولا: سگی که افسار آن در دستان آمریکا و شوروی است و قلادهٔ آن ساختهٔ اسرائیل است، در حالی که دست جمهوری اسلامی «مشت محکمی بر دهان او میزند.» (مشت ایرانی بر دهان صدام حسین، هنرمند ناشناس)
در مقدمه یا معرفی نامهٔ این نمایشگاه میخوانیم: «بیش از صد سال است که پوستر به عنوان ابزار موثری در جهت انتشار و القای پیامهای ایدئولوژیک متفاوت در دورانهای انقلاب و جنگ کارکرد داشته است. پوستر که برای تیراژ بالا و توزیع گسترده و معمولاً خطاب به طیف گستردهای از مخاطبان طراحی میشود مجموعهای از دغدغهها و باورهای اجتماعی، سیاسی و مذهبی را در بر میگیرد که مدام به وسیلهٔ تصویر و نوشته به آنها اشاره میکند. رسانه پوستر، شاید بیش از هر زمان دیگری در چند دههٔ اخیر، طی انقلاب اسلامی ایران و جنگ ایران و عراق به عنوان ابزارهایی برای بسیج افکار عمومی و ارتباط برقرار کردن و رساندن پیام کاربرد داشته است.»