روانشناسان درباره زمینههای افسردگی در میان مهاجران هشدار میدهند. در این باره دو روانشناس، یکی مقیم واشنگتن و یکی مقیم تهران، با مردمک حرف زدهاند.
روانشناسان «مهاجرت» را تهدیدی برای سلامت روان میدانند و معتقدند زندگی افرادی که کشور خود را ترک و سرزمین دیگری را برای زندگی انتخاب میکنند، در معرض چالشی جدی است که اگر مدیریت نشود به اختلالهای روحی منجر خواهد شد.
ایرانیها یکی از گروههای پرجمعیت مهاجران در دنیا هستند، با این حال آمار دقیق و رسمی از تعداد مهاجران ایرانی در کشورهای گوناگون در دست نیست.
آمار انتشار یافته از تعداد مهاجران ایرانی در دنیا میان دو تا چهار میلیون نفر در نوسان است.
سرعت و تراکم مهاجرت ایرانیان که پس از پیروزی انقلاب اسلامی اوج گرفته بود و طی دوران نسبتا آرام سیاسی و اجتماعی در ایران پس از جنگ و دوران اصلاحات کمتر شده بود، در سالهای اخیر دوباره بالا یافته است.
فارغ از تقاضای پناهندگی برای خروج از ایران که بیشتر فعالان سیاسی، روزنامه نگاران، دگرباشان و غیرمسلمانان را شامل میشود، دانشجویان بخش عمدهای از مهاجران هستند که از طریق درخواست ویزای تحصیلی از ایران میروند.
صندوق بینالمللی پول سال ۸۸ گزارش داد که سالانه حدود ۱۸۰ هزار ایرانی تحصیلکرده به امید زندگی و یافتن موقعیتهای شغلی بهتر از کشور خارج میشوند.
این افراد که به یک شیوه زیستی بر مبنای باورهای مذهبی و فرهنگ شرقی عادت کردهاند پس از مهاجرت در معرض فرهنگی تازه با مشخصههایی دور از تجربههای شخصیشان قرار میگیرند. این تفاوت در کنار ترک جمع خانواده و دوستان افراد را در معرض خطر افسردگی و دیگر اختلالهای روحی قرار میدهد.
به همین دلیل است که روانشناسان درباره پیامدهای مهاجرت بر روان افراد هشدار میدهند.
دانا گلر و لئو شر، نویسندگان کتاب «مهاجرت و سلامت روان» استادان دانشگاه کلمبیا و یشیوا در این کتاب تاکید میکنند که مهاجران به طور کلی با نرخ رو به رشد بیماریهای روحی و اختلالهای روانی مواجه هستند.
فقدان سرزمین
محمد حسین مجتهدی، دکتر روانشناس در تهران، مهمترین دلیل چالشهای روانی برای مهاجران را مساله «فقدان» میداند و به مردمک میگوید: براساس تئوریهای روانشناسی هنگامی که فرد نبود چیزی را تجربه کند، از این بابت رنج میبرد. در مساله مهاجرت این فقدان، نبودن دوستان، اعضای خانواده، سرگرمیهای روزمره زندگی، زبان، فرهنگ و به طور کلی تمام عناصری است که فرد در زندگی خود روی آنها سرمایهگذاری کرده و به هنگام مهاجرت باید از آنها جدا شود.
به گفته او این جدایی در برخی از افراد شرایط ناخوشایندی را ایجاد میکند که ادامه آن، فرد مهاجر را در معرض افسردگی، اضطراب یا بیماریهای روان تنی قرار میدهد.
ماکان فردیس، دکتر روانشناس ایرانی مقیم واشنگتن نیز در این باره معتقد است که مهاجران به دلیل گم کردن هویت و نداشتن تعامل با محیط جدید در معرض اختلالهای روانی قرار میگیرند و اگر بتوانند این مسایل را مدیریت کنند، شرایط بهتری خواهند داشت.
هماهنگی با محیط؛ مهمترین چالش
مساله مهاجرت یکی از مقولات مورد توجه روانشناسان است. از آنجا که آمارهای جهانی از افزایش تمایل افراد برای مهاجرت خبر میدهند، روانشناسان با ارائه راهکارهای جدید میکوشند از شدت اختلالها و مشکلات در زندگی مهاجران بکاهند.
به گزارش دایرةالمعارف روانشناسی، در سال ۲۰۰۰ بیش از یکصد میلیون نفر از جمعیت جهان مهاجرانی بودند که کشور خود را به دلایل سیاسی، فقر یا با آرزوی برخورداری از زندگی بهتر ترک و جای دیگری را برای زندگی انتخاب کرده بودند.
گردآورندگان این دایرةالمعارف نوشتهاند که هرچه شمار مهاجران در جهان افزایش یابد، نیاز به بحث و پژوهش درباره سلامت روانی مهاجران و شرایط زیستی آنها در کشور دوم افزایش مییابد.
احساس گمشدگی، شوک فرهنگی، جدایی از خانواده و گرفتاریهای زبانی به اضطراب و پریشانی در این افراد منجر میشود.
پژوهشگران دریافتهاند که اگر مهاجران به دنبال موفقیت در جامعه تازه هستند باید فرهنگ خود را با فرهنگ سرزمین جدیدی که برای زندگی انتخاب کردهاند، بیامیزند.
آقای فردیس هم بر این مورد تاکید و بر این اساس مهاجران را به چهار دسته تقسیم میکند: مهاجری که فرهنگ و زبان اصلی خود را حفظ کرده و فرهنگ کشور دوم را نپذیرفته، مهاجری که فرهنگ خود را رها کرده و فرهنگ جدید را پذیرفته، مهاجری که هم به فرهنگ جدید آشنا است و هم مولفههای فرهنگی خود را حفظ کرده و گروه چهارم شامل افرادی است که پس از مهاجرت عناصر فرهنگی خود را از دست میدهد اما نمیتواند فرهنگ جدید را هم اقتباس کند.
به عقیده او افراد گروه آخر بیش از دیگر مهاجران در معرض آسیبهای روحی و خطر ابتلا به اضطراب و افسردگی قرار دارند. از سوی دیگر کسانی که علاوه بر وفاداری به فرهنگ و هویت خود، بخشهایی از فرهنگ کشور میزبان را جذب میکنند، زبان میآموزند و جذب جامعه میشوند، کمتر از همه گروههای دیگر در معرض خطر هستند.
به گزارش سایت انجمن روانشناسان آمریکا، نادین ناکامورا، روانشناس و استاد دانشگاه لاورن در کالیفرنیا با اینکه هماهنگ شدن مهاجران آمریکا با محیط تازه را «حیرت انگیز» میخواند اما هشدار میدهد که مراکز روانشناسی باید مراقب فشارهای ناشی از ناهماهنگی فرهنگی، تبعیض و ضربههای روحی در مهاجران باشند.
به گفته او مهاجران برای درک فرهنگ جامعه دوم، هماهنگ شدن با آن و پاسخ به این سوال که از میان فرهنگ خود و فرهنگ جامعه تازه باید کدام یک را انتخاب کنند، با چالشهایی رو به رو میشوند و این چالشها نوعی فشار و اضطراب را به همراه دارند.
شکل مهاجرت و چالشهای پیش رو
اینکه فرد چگونه کشور خود را ترک کرده؛ مهاجرت را به اختیار انتخاب کرده یا به اجبار کشور خود را ترک کرده است، از مواردی است که بر زندگی فرد در کشور دوم اثرگذار است.
نادین ناکامورا، روانشناس، در این باره میگوید مهاجرانی که کشور خود را به دلیل جنگ، بلایای طبیعی، مسایل سیاسی و محدودیتهای ایدئولوژیک یا مذهبی ترک میکنند بیشتر در معرض چالشهای روحی هستند.
ماکان فردیس، روانشناس مقیم واشنگتن، هم توضیح درباره اختیار در انتخاب مهاجرت را با «به هم پیوستگی داستان معنادار زندگی هر فرد» پیوند میزند و میگوید: هر کدام از ما به یک داستان معنادار و بدون گسستگی در زندگی ما نیاز داریم و مهاجرت این روند به هم پیوسته را دچار اختلال میکند.
او ادامه میدهد: وقتی کسی در سرزمینی به دنیا میآید و در همان سرزمین رشد میکند معمولا طرح خامی از زندگی خود در همان محیط یا محیطهای مشابه آن خواهد داشت، آن داستان با مهاجرت تغییر میکند. داستان باید عوض شود و داستان جدید به نحوی باید با داستان پیشین متصل شود که فاصلهای بین آنها نباشد.
مهاجر در سرزمین جدید باید تعریفی را که از خودش دارد عوض و داستان تازهای خلق کند. در این میان مهاجرانی که نقل و انتقالی خود خواسته را برگزیدهاند در واقع فرصت داشتهاند مبانی اصلی داستان را تعیین کنند و آن را در سرزمین جدید بنویسند.
در این میان مهاجرانی که جنگ و یا تهدیدهای جانی به دلیل مسایل سیاسی یا محدودیتهای مذهبی و عقیدتی آنها را به مهاجرت واداشته و به طور ناگهانی مجبور شدهاند محل زندگی خود را ترک و جای دیگری را برای زندگی انتخاب کنند، فرصت و آمادگی کافی برای هضم تغییر و از سرگیری زندگی بر اساس داستان تازه را ندارند و بیش از دیگر مهاجران دچار آسیبهای روحی میشوند.
محمد حسین مجتهدی، روانشناس در تهران هم میگوید: تجربه نشان داده است که تحصیلات و امکانات خوب مالی در کاهش خطر ابتلا به آسیبهای روحی و روانی در مهاجران اثر دارد و هرچه مهاجرت برنامه ریزی شده و حساب شدهتر باشد، مهاجر را در معرض خطر کمتری قرار میدهد.
افسردگی و اضطراب؛ پیامدهای اصلی
به نوشته دانا گلر و لئو شر، مهاجران به طور همزمان هم در معرض انواع بیماریهای فیزیکی-شناختی و آسیبهای حسی و اجتماعی نظیر بحران هویت و استقلال قرار دارند.
مطالعه رفتارهای مهاجران جوان نشان داده است که به هم آمیختگی انواع فشارهای روانی در این افراد آنها را به سمت افسردگی و اضطراب سوق میدهد و حتی رفتارهای آسیب زنندهای چون خودکشی را سبب میشود.
صرف نظر از اشکال شدید اختلالهای روانی که فرد را به رفتارهای آسیب زنندهای چون خودکشی وادار میکند، افسردگی و اضطراب در میان مهاجران شایعتر است.
آقای فردیس در این باره میگوید: افسردگی واکنشی به زیان یا فقدانی در گذشته و اضطراب پاسخی به یک فقدان احتمالی در آینده است.
به گفته او هنگامی که فرد، خانواده و موقعیت اجتماعی و اقتصادی خود را -که برای به دست آوردنشان تلاش کرده- از دست میدهد با فقدانی رو به رو میشود که پاسخ به آن به شکل افسردگی بروز میکند. از سوی دیگر وقتی فرد به محیط و شرایط تازه اعتماد ندارد و نمیداند در سرزمین تازه چه شرایطی خواهد داشت، با فقدان اطمینان خاطر نسبت به زندگی مواجه است و واکنش به این فقدان به شکل اضطراب بروز میکند.
آقای فردیس تاکید میکند که در میان مهاجران ایرانی به ویژه آنها که به دلیل مسایل سیاسی، مذهبی یا عقیدتی نمیتوانند برگردند، شکل فقدان اولیه شدیدتر و به طبع احتمال ابتلا به افسردگی در میان آنها بیشتر است.
علاوه بر این تصمیم بسیاری از مهاجران ایرانی در اروپا و آمریکا مبنی بر بازگشت به ایران نوعی «شکست و ناتوانی در انطباق با محیط» تلقی میشود و این قضاوت راه بازگشت را برای عده زیادی مسدود میکند. به گفته آقای ماکان نگرانی دباره بازگشت و سلب اختیار در این زمینه بروز رفتارهای افسرده وار را تشدید میکند.
تفاوت فرهنگی به مشکلات دامن میزند
آیا ایرانیان مهاجر بیش از مهاجران از کشورهای دیگر در معرض خطر افسردگی و دیگر اختلالهای روانی هستند و دیرتر و سختتر از دیگران با جامعه میزبان هماهنگ میشوند؟
آقای فردیس میگوید هیچ مطالعهای درباره این موضوع انجام نشده است. به همین دلیل نمیتوان درباره وضعیت تطابق ایرانیان مهاجر به طور قطع و یقین اظهار نظر کرد و آن را تعمیم داد. با این حال تاکید میکند هر چه تفاوتهای فرهنگی و اجتماعی میان مبدا و مقصد بیشتر باشد، فرآیند انطباق سختتر و طولانیتر است.
ارائه مشاوره به ایرانیان مهاجر به او نشان داده است که پیش پا افتادهترین فعالیتهای روزانه نظیر خرید از سوپرمارکت، باز کردن حساب بانکی، استفاده از وسایل حمل و نقل عمومی و حتی عبور از خیابان برای یک مهاجر فعالیتهای سختی است که نیاز به فکر و برنامهریزی دارد.
او میگوید: هر چه حوزه اشتراک ساختار اجتماعی و فرهنگی کشوری که مهاجر به آن تعلق دارد با کشوری که زندگی تازه را در آن آغاز کرده است، کوچکتر باشد، انطباق سختتر و چالش برانگیزتر است.