اکنون دو دهه از پیدایش وبلاگهای فارسی زبان و ایجاد یک جامعه مدنی مجازی فعال ایرانی -فرا از مرزهای جغرافیایی ایران- میگذرد.
رسانههای اجتماعی و مجازی و وبلاگها همچنان در فرهنگ ایران و در میان فارسیزبانها تحولات و تغییراتی بهوجود میآورند. اگر چه شمار زنان وبلاگ نویس در این سالها افزایش یافته، اما همچنان فرهنگ پدرسالاری ایرانی در بلاگهای فارسی زبان فرهنگ غالب به حساب میآید. اما زنان، چه با اسم خود و یا با اسم مستعار، این فرهنگ را به چالش میکشند.
وبلاگها یا سایتهای ارتباطات جمعی مجازی به همگان این اجازه را میدهند تا هویت خود، ملیت، قومیت، جنسیت، نژاد، مذهب یا حتی سن را پنهان کنند. در عین حال که این فضای مجازی امکان گفتوگو و تعامل میان گروهها و انسانهای متفاوتی را به وجود میآورد، اما بیعدالتیهایی که در زندگی واقعی وجود دارد کماکان به فضای مجازی نیز راه مییابد:
نابرابری بین زن و مرد، فرهنگ غالب پدرسالاری و خشونت علیه زنان از واقعیتهای فضای مجازی فارسیزبان است. البته به این نابرابریها باید این واقعیت را افزود که اینترنت - حداقل در ایران- هنوز یک رسانه فراگیر به خصوص در شهرهای کوچک و روستاها نیست و در همین استفاده اندک از آن نیز، زنان کمترین سهم را دارند.
در متن زیر ،که پیشدرآمدی است برای باز شدن درهای تحقیق بیشتر در خصوص خشونتهای جنسیتی در فضای مجازی فارسی زبان میاندازم، به برخی از نکات اینگونه خشونتها میپردازم.
یک) در برخی موارد، زنان اگر به نام حقیقی خودشان در بلاگستان و یا در رسانههای اجتماعی مجازی پارسی زبان بنویسند، مورد خشونتهای زبانی، جنسیتی قرار میگیرند.
دو) این خشونتهای زبانی که ضد زن هستند، میتوانند گاهی خارج از محدودهٔ جامعه مدنی مجازی ایرانی هم پدیدار شوند و به خشونتهای فیزیکی بیانجامند.
خشونتهای گفتاری میتوانند بالقوه به صدمات جبران ناپذیری منجر شوند. در وبلاگستان فارسی نمونههای از این خشونتهای جنسیتی را میتوان در بخش نظرات و به خصوص در وبلاگهایی که به طور خاص به نابرابریهای بین زنان و مردان در فرهنگ ایرانی میپردازند مشاهد کرد. خشونت دولتی علیه زنان در ایران به دستگیری و زندانی شدن و فراری دادن فعالان حقوق زنان، مثل نسرین ستوده و بهاره هدایت انجامیده است. اما خشونت علیه زنان در جامعه ایرانی محدود به خشونت دولتی نیست. در فرهنگ پدرسالار ارزشهای مردانه و گفتمان مردانه غالب هستند و این گفتمان غالب زنان را به حاشیه میراند.
سه) خشونتهایی که علیه زنان در وبلاگها و یا رسانههای اجتماعی فارسی زبان ابراز میشوند گاهی از سوی خود زنان است:
زنان ایرانی با گرایشهای سیاسی ویژه و یا برداشت محدود از گرایشهای جنسی زنان، با زنان دگرجنس خواه و یا زنانی که گرایشهای سیاسی متفاوتی دارند، با خشونت زبانی برخورد میکنند.
چهار) پیشرفت گسترده و سریع تکنولوژی در زمینه اینترنت و رسانههای اجتماعی مجازی، گاهی فضای رقابت ناسالمی را ایجاد میکند: در این فضا زنان به مثابه موجودات «ناشی و تازهآموختههایی» به حساب میآیند که میتوانند به طور مستمر مورد تحقیر و سرزنش قرار بگیرند. البته در حقیقت زنان در برخی موارد بهتر و جلوتر از مردان از امکانات فضای مجازی استفاده میکنند، اما گمان عمومی آن است که زنان در یادگیری ابزارهای تکلنولوژی از مردان عقبترند.
تحقیق در زمینه خشونت علیه زنان در فضای مجازی فارسی زبان ما را بیشتر متوجه انواع خشونت و عواقب آن میکند. اکنون زمان آن رسیده است که به نقد فضای مجازی و رسانههای اجتماعی پارسی زبان بپردازیم. این گمان که وبلاگستان، جامعه مدنی فرامرزی مجازی و رسانههای اجتماعی فارسی آرمان شهر هستند، با حقایق امروز همخوانی ندارد. خشونت علیه زنان به فضای مجازی هم راه یافته است؛ در این فضا زنان نیز میتوانند علیه زنان ابراز خشونت کنند.